در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 145

متن درس

 

وجود، تعین و ظهورات در عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۵)

مقدمه: درآمدی بر تبیین وجود و نقد نظام‌های عرفانی

این نوشتار، بازنویسی و تدوینی علمی و فاخر از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه شماره ۱۴۵ (مصباح الانس، تاریخ ۵ اسفند ۱۳۹۰) است که به بررسی عمیق مفاهیم وجود، تعین، ظهورات الهی و نقد نظام‌های عرفانی و فلسفی می‌پردازد. با الهام از تألیف صدرالدین قونوی در مصباح الانس، این بحث به کاوش در فرآیند ظهور وجود از مرتبه احدیت به مراتب خلقی، نقش اسماء الهی در این سیر، و نقد دیدگاه‌های ناقص عرفانی و فلسفی اختصاص دارد.

بخش نخست: مفهوم وجود و نقد دیدگاه‌های ایستا

وجود مطلق و پویایی ذاتی آن

وجود مطلق، به سان اقیانوسی بی‌کران، ذاتاً پویا و سرشار از حیات است که بدون نیاز به محرک خارجی، در هر لحظه ظهورات و تعینات خویش را پدید می‌آورد. برخلاف برخی نظام‌های عرفانی که وجود را ایستا پنداشته و برای خلق متعین، به «استارت» یا مانعی خارجی متوسل شده‌اند، وجود مطلق در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در مکتب صدرایی، خود متشخص و متعین است. این دیدگاه، که در درس‌گفتارها با قاطعیت تبیین شده، هرگونه ایستایی را در ذات وجود نفی می‌کند و خلقت را جریانی سیال و بی‌وقفه می‌داند.

درنگ: وجود مطلق، ذاتاً پویا و متعین است و نیازی به استارت یا مانع خارجی برای خلق ندارد.

تمثیل ماشین ایستاده که نیازمند استارت است، در اینجا به زیبایی نقد شده است. وجود، برخلاف ماشینی که در سکون منتظر محرک است، همواره در حال تجلی و ظهور است. این پویایی، که در فلسفه ملاصدرا با اصل تشکیک در مراتب وجود تبیین شده، نشان‌دهنده آن است که خلقت نه آغاز خارجی می‌طلبد و نه توقف می‌پذیرد، بلکه چون رودی جاری، دائماً در سیر و سلوک وجودی خویش است.

نقد مفهوم استارت در نظام‌های عرفانی

برخی عرفا، به مثابه باغبانی که بذر را نیازمند خاکی خاص می‌پندارد، ظهور خلق را وابسته به شروط و موانع خارجی دانسته‌اند. این دیدگاه، که وجود مطلق را ناتوان از خلق مستقیم پنداشته و برای آن «ظرف ازلیت» یا مانعی خارجی فرض کرده، مورد نقد شدید قرار گرفته است. چنین پنداری، به سان پوشاندن خورشید با ابر، حقیقت وجود را در پرده ابهام فرو می‌برد و آن را از پویایی ذاتی‌اش محروم می‌سازد.

درنگ: فرض استارت یا مانع خارجی برای خلق، وجود مطلق را محدود و ناقص جلوه می‌دهد.

درس‌گفتارها با تأکید بر اینکه «ما ساکن نداریم»، این دیدگاه را باطل می‌شمارند. وجود، چون نوری که بی‌نیاز از دیوار می‌تابد، خود متعین می‌شود و مراتب خلقی را بدون نیاز به واسطه خارجی پدید می‌آورد. این نقد، ریشه در برتری فلسفه صدرایی بر برخی نظام‌های عرفانی دارد که به دلیل ضعف در مبانی علمی، به تبیین‌های ناقص متوسل شده‌اند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین وجود مطلق به عنوان حقیقتی پویا و بی‌نیاز از محرک خارجی، بنیادهای فلسفی و عرفانی را برای فهم خلقت الهی استوار ساخت. نقد دیدگاه‌های ایستا و تأکید بر پویایی ذاتی وجود، نشان‌دهنده برتری فلسفه صدرایی در تبیین رابطه حق و خلق است. این بخش، با تمثیلات فاخر و تحلیل‌های دقیق، خواننده را به درک عمیق‌تری از حقیقت وجود رهنمون می‌سازد.

بخش دوم: نقش اسماء الهی در ظهور تعینات

اسماء الهی و فرآیند ظهور

اسماء الهی، به سان آینه‌هایی درخشان، واسطه ظهور وجود مطلق در مراتب خلقی‌اند. حق، که در ذات خود فاقد تعین است، از طریق اسماء و صفات خویش، چون رحمن، رحیم و خالق، تعینات عالم را پدید می‌آورد. این فرآیند، که در درس‌گفتارها با ظرافت تبیین شده، نشان‌دهنده آن است که خلقت نه از ناتوانی وجود مطلق، بلکه از فیض بی‌کران آن سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: اسماء الهی، واسطه‌های ظهور وجود مطلق در مراتب خلقی‌اند و خلقت را متعین می‌سازند.

این دیدگاه، که با نظریه تجلیات ابن‌عربی و فلسفه ملاصدرا همخوانی دارد، عالم را مجموعه‌ای از ظهورات الهی می‌داند که هر یک، جلوه‌ای از اسماء حق‌اند. تمثیل نور خورشید که از طریق آینه‌ها متجلی می‌شود، به زیبایی این فرآیند را نشان می‌دهد: نور وجود، از طریق اسماء، در مراتب گوناگون ظهور می‌یابد و عالم را به مثابه آیینه‌ای تمام‌نما، منور می‌سازد.

نقد تمثیل نور و دیوار

تمثیل نور خورشید که بر دیوار می‌افتد و تعین می‌یابد، اگرچه در عرفان نظری رایج است، در درس‌گفتارها مورد نقد قرار گرفته است. این تمثیل، که ظهور خلق را وابسته به موانع خارجی نظیر دیوار می‌داند، به سان قفسی تنگ، حقیقت وجود را محدود می‌سازد. در مقابل، تأکید شده که نور وجود، بی‌نیاز از دیوار، در همه زوایای هستی طلوع می‌کند و تعینات را پدید می‌آورد.

درنگ: نور وجود، بی‌نیاز از موانع خارجی، در همه مراتب هستی ظهور می‌یابد.

این نقد، ریشه در ضعف برخی عرفا در علوم طبیعی دارد. نور، به مثابه وجود، ذاتاً متکاسف و شکسته‌شکسته است و نیازی به دیوار برای انعکاس ندارد. این دیدگاه، که با فیزیک مدرن نور همخوانی دارد، نشان‌دهنده ضرورت تلفیق علوم طبیعی با عرفان و فلسفه است تا تبیین‌هایی دقیق‌تر ارائه شود.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین نقش اسماء الهی در ظهور تعینات، به فرآیند خلقت از منظر عرفان نظری نگریست و نقد تمثیل نور و دیوار، ضرورت بازنگری در روش‌های سنتی را برجسته ساخت. این بخش، با تأکید بر پویایی نور وجود و بی‌نیازی آن از موانع، خواننده را به فهمی عمیق‌تر از رابطه حق و خلق هدایت کرد.

بخش سوم: تشکیک در مراتب و رد مفهوم عدم

تشکیک در مراتب وجود

تشکیک در مراتب وجود، به سان نردبانی که از زمین به آسمان می‌رسد، مراتب مختلف ظهورات الهی را تبیین می‌کند. برخلاف برخی دیدگاه‌ها که تشکیک را در ذات وجود فرض کرده‌اند، درس‌گفتارها تأکید دارند که تشکیک در مراتب است، نه در ذات. این دیدگاه، که در فلسفه ملاصدرا ریشه دارد، امکان تبیین تفاوت‌های شدت و ضعف در ظهورات را بدون فرض ذوات متعدد فراهم می‌سازد.

درنگ: تشکیک در مراتب وجود، تفاوت‌های شدت و ضعف ظهورات را تبیین می‌کند، نه تفاوت در ذات.

این تبیین، که با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد، عالم را مجموعه‌ای از مراتب وجودی می‌داند که هر یک، جلوه‌ای از حق‌اند. تمثیل نور که در مراتب مختلف شدت و ضعف می‌یابد، به زیبایی این مفهوم را نشان می‌دهد: نور وجود، در هر مرتبه، با شدت و ضعف متفاوت ظهور می‌یابد، اما ذات آن یکی است.

رد مفهوم عدم در ظهورات

درس‌گفتارها با قاطعیت، مفهوم عدم را در فرآیند ظهورات الهی نفی می‌کنند. تمام عالم، از خورشید تا دیوار و نور، ظهورات و تعینات وجودند و هیچ عنصر عدمی در این سیر دخیل نیست. این دیدگاه، به سان مشعلی که تاریکی را می‌زداید، هرگونه دوگانگی میان وجود و عدم را باطل می‌شمارد.

درنگ: تمام عالم، ظهورات وجود است و هیچ عنصر عدمی در فرآیند خلقت دخیل نیست.

این نقد، با اصل وحدت وجود همسوست که عالم را سراسر وجود می‌داند و عدم را صرفاً غیاب وجود در نظر می‌گیرد. حتی موانع ظاهری، مانند دیوار، خود بخشی از ظهورات وجودی‌اند و نه عناصر عدمی. این دیدگاه، با آیات قرآن کریم، نظیر فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (بقره: ۱۱۵، : «و به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست. بی‌گمان خدا گشایشگر داناست»)، پشتیبانی می‌شود که حضور فراگیر حق را در همه موجودات تبیین می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین تشکیک در مراتب و رد مفهوم عدم، چارچوبی منسجم برای فهم عالم به عنوان ظهورات الهی ارائه داد. این بخش، با تأکید بر وحدت وجود و پشتوانه آیات قرآن کریم، خواننده را به درکی عمیق از سیر وجودی عالم رهنمون ساخت.

بخش چهارم: نقد ضعف‌های علمی عرفا و فقها

نقد عدم تسلط عرفا بر علوم طبیعی

درس‌گفتارها به ضعف برخی عرفا و فلاسفه در علوم طبیعی اشاره دارند که به تبیین‌های نادرست از ظهور و تعین انجامیده است. این ضعف، به سان خاکی که بر الماس نشیند، حقیقت عرفان را در پرده ابهام فرو برده و مانع از ارائه تبیین‌های دقیق شده است.

درنگ: عدم تسلط عرفا بر علوم طبیعی، به تبیین‌های ناقص و غیرعلمی در عرفان انجامیده است.

مثال نور و دیوار، که به دلیل ناآشنایی با فیزیک نور نادرست تبیین شده، نمونه‌ای از این ضعف است. نور، ذاتاً متکاسف و شکسته‌شکسته است و نیازی به دیوار برای انعکاس ندارد. این نقد، به ضرورت تلفیق علوم طبیعی با عرفان و فلسفه اشاره دارد تا روش‌های سنتی بازنگری شوند و تبیین‌هایی دقیق‌تر ارائه گردد.

نقد فقهای سنتی و علوم اجتماعی

فقهای سنتی، به دلیل عدم تسلط بر علوم روان‌شناسی و جامعه‌شناسی، در تبیین فقه اجتماعی و اداره جامعه ناکام مانده‌اند. این ضعف، به سان کشتی‌ای بدون سکان، جامعه را در امواج ناآرامی‌ها سرگردان ساخته و مانع از تحقق عدالت اجتماعی شده است.

درنگ: فقهای سنتی، به دلیل ناآشنایی با علوم اجتماعی، در اداره جامعه و تبیین فقه اجتماعی ناکام‌اند.

درس‌گفتارها با مثال‌هایی ملموس، نظیر ناتوانی فقها در فهم روایات اجتماعی، این ضعف را برجسته می‌سازند. تأکید بر ضرورت یادگیری علوم روان‌شناسی و جامعه‌شناسی برای فقیه، نشان‌دهنده نیاز به رویکردی میان‌رشته‌ای در فقه است تا مسائل پیچیده جوامع مدرن حل شوند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با نقد ضعف‌های علمی عرفا و فقها، به ضرورت تلفیق علوم سنتی با دانش‌های مدرن تأکید کرد. این بخش، با دعوت به بازنگری در روش‌های سنتی، راه را برای تبیین‌هایی دقیق‌تر و جامع‌تر در عرفان و فقه هموار ساخت.

بخش پنجم: عالم به عنوان ظهورات الهی و نقد ظلم

عالم، شكسته‌های حق

عالم، به سان قطراتی که از پارچ آب فرو می‌ریزد، مجموعه‌ای از ظهورات و تعینات الهی است. هر موجود، از ریگ بیابان تا انسان، شکسته‌ای از حق است که جلوه‌ای از وجود الهی را در خود منعکس می‌کند. این دیدگاه، که با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد، عالم را آیینه‌ای تمام‌نما از تجلیات حق می‌داند.

درنگ: عالم، مجموعه‌ای از ظهورات الهی است و هر موجود، شکسته‌ای از حق است.

تمثیل «ریخته‌های خدا»، که در درس‌گفتارها با ظرافت مطرح شده، به زیبایی این مفهوم را نشان می‌دهد. انسان، با معرفت به این حقیقت، باید به هر ذره از عالم چون نازله حق احترام گذارد و از ظلم به آن پرهیز کند. این دیدگاه، با آیات قرآن کریم، نظیر سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى (اعلی: ۱، : «نام پروردگار بلندمرتبه‌ات را تسبیح گوی»)، پشتیبانی می‌شود که به تسبیح و تقدیس ذات الهی در همه موجودات اشاره دارد.

نقد ظلم و رابطه آن با ایمان

ظلم به هر موجود، به سان لگد زدن بر آیات الهی، نقض ایمان واقعی است. درس‌گفتارها با قاطعیت تأکید دارند که ایمان و ظلم جمع‌پذیر نیستند و هر که به موجودات ظلم کند، از حقیقت ایمان بی‌بهره است. این دیدگاه، به مثابه شمشیری بران، هرگونه توجیه برای ظلم را باطل می‌شمارد.

درنگ: ایمان واقعی با ظلم سازگار نیست و ظلم به موجودات، نقض حقیقت ایمان است.

مثال‌هایی اجتماعی، نظیر تمسخر دل‌شکستگی در برابر پذیرش شکستگی پا، این حقیقت را نشان می‌دهند که جامعه از معرفت الهی فاصله گرفته است. ایمان واقعی، در رفتار محترمانه با همه موجودات، از خاک تا انسان، متجلی می‌شود و هرگونه ظلم، نشانه غفلت از این حقیقت است.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین عالم به عنوان ظهورات الهی و نقد ظلم، چارچوبی اخلاقی و عرفانی برای ایمان واقعی ارائه داد. این بخش، با تأکید بر احترام به نازلات حق و پرهیز از ظلم، خواننده را به سوی معرفتی عمیق و عملی هدایت کرد.

بخش ششم: معرفت، عبادت و استخاره

نقد عبادت بدون معرفت

عبادت بدون معرفت، به سان کوزه‌ای توخالی، فاقد روح و حقیقت است. درس‌گفتارها تأکید دارند که نماز و روزه، اگر با ظلم و غفلت همراه باشند، ارزشی ندارند. ایمان واقعی، در رفتار عادلانه و محترمانه با موجودات متجلی می‌شود، نه در اعمال صوری.

درنگ: عبادت بدون معرفت و عدالت، فاقد ارزش است و ایمان در رفتار عادلانه تجلی می‌یابد.

مثال‌هایی نظیر نمازخوانی که با ظلم همراه است، این حقیقت را نشان می‌دهند که عبادت صوری، بدون روح معرفت، به مثابه پوسته‌ای بی‌جان است. این دیدگاه، با اخلاق اسلامی و عرفانی همخوانی دارد که ایمان را در عمل صالح تعریف می‌کند.

استخاره و نقش معرفت

استخاره، به سان مشعلی در تاریکی، راهنمای انسان در لحظات تردید است. درس‌گفتارها تأکید دارند که استخاره با قرآن کریم، باید مبتنی بر آیه و معرفت باشد، نه صرفاً احساسات شخصی. استخاره با دل، که در برخی عرفا دیده می‌شود، نیازمند معرفتی عمیق است که از عهده هر کس برنمی‌آید.

درنگ: استخاره با قرآن کریم، مبتنی بر آیه و معرفت است و استخاره با دل، نیازمند معرفت عمیق است.

این تبیین، به اهمیت پیوند میان علم و عرفان اشاره دارد. استخاره، به مثابه پلی میان ظاهر و باطن، تنها با معرفت و ارتباط عمیق با آیات الهی معنا می‌یابد و از سطح حدس و گمان فراتر می‌رود.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با نقد عبادت بدون معرفت و تبیین نقش معرفت در استخاره، به اهمیت پیوند میان علم و عمل در عرفان اسلامی پرداخت. این بخش، با تأکید بر ارزش ایمان در رفتار و معرفت، خواننده را به سوی عبادتی آگاهانه و معنادار هدایت کرد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این اثر، با بازنویسی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۱۴۵ مصباح الانس، به تبیین مفاهیم وجود، تعین، ظهورات الهی و نقد نظام‌های عرفانی و فلسفی پرداخت. وجود مطلق، به عنوان حقیقتی پویا و بی‌نیاز از موانع خارجی، در مراتب مختلف از طریق اسماء الهی ظهور می‌یابد و عالم را به مثابه آیینه‌ای از تجلیات حق پدیدار می‌سازد. نقد دیدگاه‌های ایستا، تمثیل‌های نادرست نظیر نور و دیوار، و ضعف‌های علمی عرفا و فقها، ضرورت بازنگری در روش‌های سنتی و تلفیق علوم مدرن با دانش‌های دینی را برجسته ساخت. عالم، به عنوان شکسته‌های حق، نیازمند احترام و پرهیز از ظلم است و ایمان واقعی، در رفتار عادلانه و معرفتی آگاهانه متجلی می‌شود. آیات قرآن کریم، نظیر فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ و سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى، چارچوبی معرفتی برای فهم این حقایق ارائه می‌دهند. این نوشتار، با ساختار علمی و زبان فاخر، راه را برای پژوهش‌های آتی در حوزه الهیات و عرفان اسلامی هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، چرا صرف وجود نمی‌تواند خلق متعین داشته باشد؟

2. طبق متن، مثال حسّی تعین نور چیست؟

3. بر اساس متن، چرا عرفان سنتی مشکل دارد؟

4. طبق متن، تعینات الهی چگونه ظهور می‌یابند؟

5. بر اساس متن، چرا ایمان واقعی با ظلم جمع نمی‌شود؟

6. متن بیان می‌کند که وجود به تنهایی بدون مرتبه نمی‌تواند خلق متعین ایجاد کند.

7. بر اساس متن، نور خورشید برای ظهور حتماً به دیوار نیاز دارد.

8. طبق متن، تمام عالم ظهورات و تعینات الهی است و هیچ چیز غیر از خدا وجود ندارد.

9. متن تأکید دارد که عرفان سنتی به دلیل تکیه بر علوم طبیعی دقیق است.

10. بر اساس متن، ایمان واقعی با رفتار ظالمانه نسبت به موجودات سازگار نیست.

11. چرا طبق متن وجود به تنهایی نمی‌تواند خلق متعین داشته باشد؟

12. مثال حسّی تعین نور در متن چیست؟

13. چرا عرفان سنتی در متن نقد شده است؟

14. نقش اسماء و صفات الهی در خلق چیست؟

15. چگونه ایمان واقعی در متن تعریف شده است؟

پاسخنامه

1. چون وجود به تنهایی فاقد مرتبه است

2. انعکاس نور خورشید بر دیوار

3. چون علوم طبیعی را نادیده می‌گیرد

4. به واسطه اسماء و صفات الهی

5. چون ظلم به تعینات الهی آسیب می‌رساند

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا وجود برای خلق متعین نیاز به مراتب و ظهورات دارد.

12. انعکاس نور خورشید بر دیوار به عنوان ظهور نور است.

13. چون عرفان سنتی فاقد مبانی علوم طبیعی و تجربی است.

14. اسماء و صفات الهی واسطه ظهور تعینات و خلق هستند.

15. ایمان واقعی رفتار بدون ظلم به ظهورات الهی است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده