متن درس
تأملی در مالکیت و اسراف در فقه و عرفان اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۶)
دیباچه
این نوشتار، که از درسگفتار شماره ۱۴۶ مجموعه نفیس مصباح الانس، به تاریخ ۱۱/۱۲/۱۳۹۰ هجری شمسی، برگرفته شده، کاوشی عمیق و روشمند در قلمرو فقه اقتصادی و عرفان اسلامی است. محور اصلی بحث، بررسی مفهوم مالکیت در اسلام، نقد برداشتهای نادرست عرفی و سرمایهداری از آن، و تبیین رابطه مالکیت با اسراف، افساد، و اخلاق اسلامی است. این متن، با نگاهی نقادانه به ناهنجاریهای اقتصادی نظیر ربا، رشوه، احتکار، و حرامخواری، چارچوبی فقهی و عرفانی برای بازتعریف مالکیت بهصورت نسبی، توزیعی، و انتشارى ارائه میدهد.
بخش یکم: مفهوم مالکیت در اسلام و نقد برداشتهای نادرست
نفی مالکیت مستقل و تبیین مالکیت نسبی
درسگفتار با ذکر بسمله، «بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ» (قرآن کریم، سوره فاتحه، آیه ۱، )، آغاز میشود که چون مشعلی الهی، محوریت توحیدی بحث را روشن میسازد. در نظام معرفتی اسلام، مالکیت مستقل و نفسی وجود ندارد؛ مالکیت، انتشارى، توزیعی، و نسبی است. برخلاف نظام سرمایهداری، که مالکیت را مطلق و مستقل میپندارد، اسلام آن را امانتی الهی میداند که مشروط به مصرف عقلایی و مصالح جمعی است. این دیدگاه، با آیه شریفه «لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ» (قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۲۸۴، : «آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست») همخوانی دارد، که مالکیت مطلق را به ذات باریتعالی نسبت میدهد. مالکیت در اسلام، چون آبی روان، در جریان است و هرگونه احتکار یا اسراف، این جریان را مختل میسازد.
خداوند، با آیه «سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلْأَرْضِ» (قرآن کریم، سوره جاثیه، آیه ۱۳، : «آنچه در آسمانها و زمین است برای شما مسخر کرد»)، انسان را فاعل تسخیری قرار داده، نه مالک مطلق. تسخیر، به معنای بهرهبرداری مشروط است، و این مسئولیت انسان را در قبال اموال، چون باغبانی که از نهال امانتشده مراقبت میکند، برجسته میسازد. اسمای الهی «الباعث» و «الوارث» نیز بر خلقت و بازگشت اموال به خداوند دلالت دارند.
نقد برداشت عرفی و سرمایهداری از مالکیت
در عرف عمومی، مالکیت به معنای آزادی مطلق در مصرف پنداشته میشود؛ گویی مالک، چون پادشاهی خودکامه، بر اموالش سلطهای بیقیدوشرط دارد. این برداشت، که ریشه در تأثیرات نظام سرمایهداری یا سوءتفاهم از احکام فقهی دارد، در اسلام نادرست است. مالکیت، چون نوری که از مشعل الهی ساطع میشود، تنها در چارچوب حدود شرعی مشروعیت مییابد. این نقد، بر ضرورت آموزش فقهی برای اصلاح برداشتهای عرفی تأکید دارد، تا جامعه اسلامی، چون باغی منظم، از ناهنجاریهای اقتصادی رهایی یابد.
نقد تفسیر نادرست از «الناس مسلطون على اموالهم»
برخی فقها عبارت «الناس مسلطون على اموالهم» را به معنای سلطه مطلق بر مال تفسیر کردهاند، اما این سلطه نسبی و تابع شرایط شرعی است. این عبارت، که فاقد سند معتبر است، نمیتواند مبنای مالکیت مستقل قرار گیرد. سلطه در اسلام، چون پلی بر رودخانه احکام شرعی، تنها در مسیر مصرف عقلایی و پرهیز از اسراف و افساد معنا مییابد. تفسیر نادرست این عبارت، چون بذری مسموم، به سوءاستفاده از اموال منجر میشود. این نقد، بر ضرورت بازنگری سندی و تحلیلی در فقه تأکید دارد.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، با تبیین مالکیت نسبی، توزیعی، و انتشارى در اسلام، بر نفی مالکیت مستقل تأکید کرد. نقد برداشتهای عرفی و سرمایهداری، ضرورت اصلاح فرهنگ مالکیت را آشکار ساخت. آیات قرآنی، چون چراغهایی در مسیر، مالکیت مطلق الهی و مسئولیت انسان در تسخیر مشروط را نشان دادند. نقد تفسیر نادرست «الناس مسلطون على اموالهم»، بر اهمیت دقت فقهی در تبیین احکام تأکید داشت. این بخش، چون دریچهای به سوی معرفت، دعوتی است به بازنگری در مفهوم مالکیت برای تحقق عدالت اقتصادی.
بخش دوم: اسراف و افساد: مفاهیم و پیامدها
تمایز اسراف و افساد
اسراف، زیادهروی در مصرف است که ممکن است به دیگران ضرر نرساند، اما افساد، اسرافی است که مصالح عمومی را مختل میکند. به عنوان مثال، دور ریختن سیب در شرایط فراوانی، اسراف است، اما ریختن سیمان در زبالهها، که دیگران به آن نیاز دارند، افساد محسوب میشود. افساد، به دلیل تأثیرات منفی اجتماعی، عنوانی شدیدتر دارد و میتواند به اتهام «مفسد فیالارض» منجر شود. این تمایز، با آیه «وَلَا تُفْسِدُواْ فِي ٱلْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَٰحِهَا» (قرآن کریم، سوره اعراف، آیه ۵۶، : «و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید») همخوانی دارد. اسراف، چون رودی که از مسیر خود خارج میشود، و افساد، چون سیلی که ویرانی میآورد، هر دو از منظر فقهی حراماند.
ممنوعیت اسراف و افساد در مصرف مال
اسراف، ربا، رشوه، و احتکار، مالکیت را باطل میکنند، زیرا مالکیت مشروط به مصرف صحیح است. فردی که مالش را اسراف یا افساد کند، چون باغبانی که نهالش را نابود میکند، از مالکیت محروم میشود. این اصل، با آیه «وَٱلَّذِينَ يَكْنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلْفِضَّةَ» (قرآن کریم، سوره توبه، آیه ۳۴، : «و کسانی که طلا و نقره را گنج میکنند») همخوانی دارد، که احتکار را نکوهش میکند. این اعمال، با اصل فقهی «لاضرر و لاضرار»، که زیان به خود و دیگران را ممنوع میداند، ناسازگارند.
حجر در صورت اسراف یا افساد
فردی که مالش را پاره کند یا به اسراف و افساد آلوده شود، محجور میشود، زیرا مال، عنوانی اجتماعی دارد. حجر، چون قفلی بر درِ سوءاستفاده، از تخریب اموال جلوگیری میکند. به عنوان مثال، پاره کردن لباس یا ریختن سیمان در زبالهها، چون عملی غیرعقلایی، مالکیت را سلب و فرد را محجور میسازد. این اصل، مالکیت را در خدمت جامعه قرار میدهد و با احکام حجر در فقه معاملات همخوانی دارد.
مالکیت در صورت اعراض
اگر فردی از مال خود اعراض کند، مثلاً آن را در کوچه رها سازد، با تصرف دیگری، مالکیت به او منتقل میشود. اعراض، چون رها کردن پرندهای از قفس، مالکیت را از فرد سلب میکند. این اصل، نسبی بودن مالکیت و نقش اجتماع در تعیین آن را نشان میدهد و با احکام لقطه و احیای موات در فقه همخوانی دارد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تمایز اسراف و افساد، پیامدهای آنها را در نظام فقهی و اجتماعی تبیین کرد. اسراف، زیادهروی فردی، و افساد، تخریب جمعی است که هر دو مالکیت را باطل میکنند. حجر و اعراض، بهعنوان ضمانتهای فقهی، مالکیت را در چارچوب مصالح اجتماعی نگه میدارند. آیات قرآنی، چون ستارگانی در آسمان معرفت، حرمت اسراف و افساد را تأیید کردند. این بخش، دعوتی است به بازنگری در مصرف اموال برای تحقق عدالت و اخلاق اسلامی.
بخش سوم: اسراف و احکام مالی در فقه
اسراف و خمس
اسراف، جزو مؤونه (هزینههای ضروری) محسوب نمیشود و صاحب خمس، اسرافات را در محاسبه خمس نمیپذیرد. فردی که اسراف کند، چون مسافری که بار غیرمجاز حمل میکند، نمیتواند آن را در محاسبات شرعی جای دهد. این اصل، بر دقت در محاسبات خمس و تفکیک اسراف از مصرف مشروع تأکید دارد. متأسفانه، در فرهنگ فقهی رایج، اسرافات بهعنوان مصرف محاسبه میشوند، که این ناهنجاری، مالکیت را در محاسبات شرعی مخدوش میکند.
رد مظالم و جبران اسرافات
علاوه بر رد مظالم (جبران اموال مشکوک)، اسرافات نیز باید جبران شوند، اما این در فرهنگ فقهی رایج مغفول مانده است. رد مظالم، چون بازگرداندن امانت به صاحبش، و جبران اسرافات، چون ترمیم خرابیهای خودساخته، هر دو ضروریاند. این نقد، بر ناهنجاریهای فرهنگی در اجرای احکام مالی تأکید دارد و اصلاح فرهنگ مالی جامعه اسلامی را طلب میکند.
انواع اسراف
اسراف دو نوع است: اسراف به معنای زیادهروی در مصرف (مانند پرخوری) و افساد، که به مصالح عمومی آسیب میرساند. زیادهروی در مصرف، چون ریختن آب اضافی بر زمین، ممکن است ضرر مستقیم به دیگران نرساند، اما افساد، چون سد کردن رودخانه، جامعه را متضرر میکند. این تقسیمبندی، با آیه «إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلْمُسْرِفِينَ» (قرآن کریم، سوره انعام، آیه ۱۴۱، : «خدا اسرافکنندگان را دوست ندارد») همخوانی دارد و بر تمایز گناه فردی و جمعی تأکید میکند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با بررسی اسراف در احکام مالی، بر ضرورت تفکیک آن از مؤونه در محاسبات خمس تأکید کرد. جبران اسرافات، بهعنوان وظیفهای فقهی، در فرهنگ کنونی مغفول مانده است. تمایز اسراف و افساد، چارچوبی برای تحلیل گناهان مالی ارائه داد. آیات قرآنی، چون آیینهای، حقیقت اسراف را بازتاباندند. این بخش، دعوتی است به اصلاح نظام مالی فقهی برای تقویت اخلاق و عدالت در جامعه اسلامی.
بخش چهارم: ناهنجاریهای اقتصادی و تأثیرات اخلاقی
حرمت رشوه و فقدان نظاممندی
رشوه، به دلیل نداشتن ساختار شرعی (مانند بیع یا مضاربه)، مالکیت را منتقل نمیکند و چون غصب، حرام و باطل است. رشوه، مانند پلی شکسته، نظام تبادلات مالی را مختل میکند. حتی اگر رشوهدهنده ادعا کند که ضرری به جامعه نزده، فقدان نظاممندی شرعی، آن را باطل میسازد. این اصل، با احکام معاملات در فقه همخوانی دارد و بر ضرورت رعایت ساختارهای شرعی در تبادلات مالی تأکید میکند.
ناهنجاریهای هنجارشده در مالکیت
بسیاری از ناهنجاریها، مانند اسراف، رشوه، و احتکار، بهصورت هنجار درآمدهاند و مالکیت را فاسد میکنند. این ناهنجاریها، چون علفهای هرز در باغ جامعه، به دلیل فقدان نظارت فقهی و اخلاقی، ریشه دواندهاند. اصلاح این ساختارها، چون باغبانی دقیق، نیازمند بازنگری در نظام اقتصادی و اخلاقی است.
حرامخواری و آثار وضعی آن
حرامخواری، شایعترین مشکل جامعه اسلامی است که اخلاق، عبادات، و معنویت را مختل میکند. این عمل، چون زهری در رگهای جامعه، صفا، صداقت، و برکت را از بین میبرد. آیه «وَلَا تَأْكُلُواْ أَمْوَٰلَكُم بَيْنَكُم بِٱلْبَٰطِلِ» (قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۱۸۸، : «و اموال یکدیگر را به باطل نخورید») بر حرمت آن تأکید دارد. حرامخواری، عبادات را بیاثر و قلب را از دریافت حقایق محروم میسازد.
حلالدرمانی در عرفان
اولین گام در سلوک عرفانی، حلالدرمانی است، زیرا حرامخواری مانع کشف و شهود میشود. حلالخواری، چون آبی زلال، قلب را برای دریافت حقایق آماده میکند. این اصل، با عرفان عملی و تأکید بر طهارت ظاهری و باطنی همخوانی دارد. عارف، چون پرندهای که با بالهای پاک پرواز میکند، تنها با حلالخواری به اوج معرفت میرسد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با بررسی ناهنجاریهای اقتصادی مانند رشوه، حرامخواری، و هنجارشدن اسراف، تأثیرات مخرب آنها بر اخلاق و معنویت را تبیین کرد. حلالدرمانی، بهعنوان راهکاری عرفانی، مسیر رهایی از این ناهنجاریها را نشان داد. آیات قرآنی، چون مشعلهایی، حرمت این اعمال را روشن ساختند. این بخش، دعوتی است به اصلاح نظام اقتصادی و اخلاقی برای تحقق جامعهای سرشار از صفا و صداقت.
بخش پنجم: اسراف در ابعاد غیرمالی و پیامدهای آن
اسراف در غیر مال
اسراف، تنها به مال محدود نیست و شامل هدر دادن حقیقت، عمر، و نعمات الهی است. اسراف در عمر، چون سوزاندن چراغی در روز روشن، و اسراف در حقیقت، چون دفن گوهری در خاک، گناهی بزرگ است. آیه «يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسْرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمْ» (قرآن کریم، سوره زمر، آیه ۵۳، : «ای بندگان من که بر خود اسراف کردهاید») بر اسراف در نفس تأکید دارد. این دیدگاه، مسئولیت انسان در بهرهبرداری صحیح از نعمات را برجسته میکند.
شکواییه نعمات در قیامت
در قیامت، نعماتی مانند قرآن کریم، عالم، یا مسجد، که مصرف نشدهاند، شکایت میکنند که اسراف شدهاند. این نعمات، چون امانتهایی الهی، از انسان مطالبه میکنند که چرا به کار گرفته نشدند. این دیدگاه، چون زنگ بیداری، مسئولیت انسان در قبال نعمات را گوشزد میکند و با احادیث مربوط به حسابرسی در قیامت همخوانی دارد.
اسراف و گمراهی
اسراف، مانع هدایت است، چنانکه آیه «إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ» (قرآن کریم، سوره غافر، آیه ۲۸، : «خدا کسی را که اسرافگر و دروغگوست هدایت نمیکند») بیان میکند. اسراف، چون حجابی بر قلب، انسان را از نور هدایت محروم میسازد. این دیدگاه، با عرفان نظری درباره تأثیر گناه بر قلب همخوانی دارد.
اسراف فرعون و پیامدهای آن
فرعون، به دلیل اسراف در انسانها و انگیزهها، بهعنوان «عَالٍ فِي ٱلْأَرْضِ مِنَ ٱلْمُسْرِفِينَ» (قرآن کریم، سوره یونس، آیه ۸۳، : «برتریجو در زمین از اسرافکنندگان») معرفی شده است. اسراف او، چون طوفانی ویرانگر، منابع انسانی و معنوی را نابود کرد و به گمراهی و فساد انجامید. این نمونه، نقد استکبار و ظلم را در قرآن کریم برجسته میسازد.
اسراف در قتل
اسراف در قتل، زیادهروی بدون توجیه شرعی است و از مصادیق افساد محسوب میشود. قتل غیرمشروع، چون کندن درختی بیگناه، به جامعه آسیب میرساند و پیامدهای سنگین شرعی دارد. این مفهوم، با آیه «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي ٱلْأَرْضِ» (قرآن کریم، سوره مائده، آیه ۳۲، : «هرکس نفسی را بدون حق یا فساد در زمین بکشد») مرتبط است.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با کاوش در اسراف غیرمالی، از هدر دادن عمر و حقیقت تا شکواییه نعمات در قیامت، مسئولیت انسان را در قبال نعمات الهی تبیین کرد. اسراف، چون مانعی بر مسیر هدایت، و نمونه فرعون، چون هشداری تاریخی، پیامدهای آن را روشن ساختند. آیات قرآنی، چون نغمههای الهی، این حقایق را تأیید کردند. این بخش، دعوتی است به تأمل در مصرف نعمات برای رسیدن به کمال انسانی.
بخش ششم: نقد فقه کنونی و ضرورت تحول
نقص فقه در تبیین اسراف و افساد
فقه کنونی، به دلیل عدم تبیین دقیق اسراف و افساد، در اصلاح اخلاق جامعه ناکام مانده است. فقدان تمایز میان این مفاهیم، چون غباری بر آیینه فقه، به هنجارشدن ناهنجاریها منجر شده است. این نقد، بر ضرورت بازنگری در فقه اقتصادی و اخلاقی تأکید دارد تا فقه، چون مشعلی فروزان، راهنمای جامعه به سوی عدالت باشد.
آثار وضعی اسراف
اسراف، بیماریهای جسمی (مانند سرطان) و روانی (مانند حقد و کینه) ایجاد میکند و جامعه را فاسد میسازد. این آثار، چون سایههای شوم، فرد و جامعه را در بر میگیرند. این دیدگاه، بر پیوند فقه و علوم تجربی در تحلیل آثار گناه تأکید دارد و ضرورت تحقیقات علمی در این حوزه را گوشزد میکند.
کاستی نظام کنونی و ضرورت تحول
حتی با حضور امام زمان (عج) و حکومتی الهی، بدون اصلاح ساختارها و حرکت جامعه، تغییری ایجاد نمیشود. این نقد، چون زنگ بیداری، بر ضرورت تحول درونی و اجتماعی برای تحقق عدالت تأکید دارد. جامعه اسلامی، چون نهالی که نیاز به آبیاری دارد، تنها با تلاش جمعی به بار مینشیند.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با نقد فقه کنونی و آثار وضعی اسراف، ضرورت بازنگری در نظام فقهی و اجتماعی را برجسته ساخت. تحول درونی و اجتماعی، چون دو بال، برای پرواز به سوی عدالت ضروریاند. این بخش، دعوتی است به بازسازی فقه و اخلاق برای تحقق جامعهای سرشار از معنویت و عدالت.
جمعبندی کل
این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، کاوشی عمیق در مفهوم مالکیت، اسراف، و ناهنجاریهای اقتصادی در فقه و عرفان اسلامی بود. مالکیت، نسبی، توزیعی، و مشروط به مصرف عقلایی معرفی شد، و برداشتهای نادرست عرفی و سرمایهداری نقد گردید. اسراف و افساد، بهعنوان موانع عدالت، و حرامخواری، بهعنوان زهری برای معنویت، تحلیل شدند. حلالدرمانی، راهکاری عرفانی، و بازنگری در فقه، ضرورتی علمی معرفی گردید. آیات قرآنی، چون ستارگان، مسیر معرفت را روشن ساختند، و تمثیلات، چون نسیمی دلانگیز، مفاهیم را پروراندند. این متن، چون آیینهای، حقیقت مالکیت و مسئولیت انسان را بازتاباند و دعوتی است به تحول در نظامهای فقهی، اقتصادی، و اخلاقی برای تحقق جامعهای الهی.