متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۸)
مقدمه
این نوشتار، با نگاهی عمیق به مباحث عرفانی و فلسفی، به بررسی مفهوم کمال جلایی و استجلایی در نظام هستی میپردازد. درسگفتار شماره ۱۴۸ از مجموعه *مصباح الانس*، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۲۵/۱/۱۳۹۱ هجری شمسی، به تحلیل ظهور حق در ظرف ربوبی و خلقی، با تأکید بر نقش انسان کامل و محبت الهی بهعنوان منشأ خلقت اختصاص دارد. این مبحث، با تکیه بر مفاهیم عرفانی نظیر وحدت وجود، تجلی، و معرفت نفس، چارچوبی برای فهم رابطه میان حق و خلق ارائه میدهد.
بخش اول: تمایز کمال جلایی و استجلایی
مفهوم کمال جلایی و استجلایی
در نظام عرفانی، دو نوع کمال متمایز وجود دارد: کمال جلایی و کمال استجلایی. کمال جلایی، ظهور بیواسطه حق در ظرف ربوبی است، جایی که ذات الهی در مقام احدیت و وحدت، بدون تعین خلقی، متجلی میشود. در مقابل، کمال استجلایی، ظهور حق در ظرف خلقی است که با تعین و محدودیت مادی همراه است. این تمایز، بنیاد بحث وحدت وجود و ظهورات آن در مراتب خلقی را تشکیل میدهد. به تعبیری، کمال جلایی، مانند آفتابی است که بیحجاب در آسمان حقیقت میدرخشد، در حالی که کمال استجلایی، پرتوی همان آفتاب است که در آیینههای کثرت خلقی بازتاب مییابد.
درنگ: کمال جلایی، ظهور بیواسطه حق در مقام ربوبی است، در حالی که کمال استجلایی، ظهور حق در ظرف خلقی با تعینات مادی است.
ظهور حق به واسطه انسان کامل
انسان کامل، بهعنوان مظهر تام اسما و صفات الهی، محل ظهور کمال جلایی است. در این مقام، حق بهصورت بیواسطه در ظرف ربوبی انسان کامل تجلی مییابد. انسان کامل، آیینهای است که ذات الهی در آن به تمامی مشاهده میشود، و این ظهور، کرامت ویژه انسان را نشان میدهد. این مفهوم با آیه شریفه از قرآن کریم همخوانی دارد:
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ (سوره الإسراء، آیه ۷۰، : «و بهراستی ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم»).
این کرامت، به ظرفیت انسان برای ظهور حق در بالاترین مراتب اشاره دارد، که در انسان کامل به کمال میرسد.
درنگ: انسان کامل، مظهر تام حق است که کمال جلایی در او بهصورت بیواسطه متجلی میشود.
تمایز حق و خلق در ظرف مییز
حق، با تمایز (مییز) به خلق تبدیل میشود. این تمایز، به معنای تعین و محدودیت خلقی است که حق را در قالب مخلوقات متجلی میسازد. بدون این تمایز، حق در مقام احدیت باقی میماند و کثرت خلقی پدید نمیآید. برای مثال، وقتی عالم را بهعنوان تجلی حق میبینیم، مانند دریایی است که در ظرفهای گوناگون به شکل موج، قطره یا کف ظاهر میشود. این تمایز، جدایی ذاتی نیست، بلکه ظهور حق در مراتب خلقی است که با تعینات خاص خود متجلی میشود.
مشاهده خلق از منظر خلقی و ربوبی
خلق میتواند خود را از دو منظر مشاهده کند: از منظر خلقی (غیریت)، که به محدودیتهای مادی و تعینات اشاره دارد، و از منظر ربوبی (حق)، که به وحدت با ذات الهی بازمیگردد. عارف در مقام استجلاء، غیریت خلقی را میبیند و در مقام جلاء، وحدت ربوبی را ادراک میکند. این دوگانهبینی، مانند نگریستن به یک گوهر است که گاه از زاویه درخشش آن و گاه از زاویه ماده آن دیده میشود.
بخش دوم: محبت الهی و ظهورات خلقی
محبت الهی بهعنوان منشأ خلقت
محبت الهی، نیروی محرکهای است که تجلیات حق را در عالم خلقت به وجود میآورد. این محبت، توجه ایجادی الهی را برمیانگیزد و منشأ تمام آثار خلقی است. به تعبیری، عالم مانند رودی است که از چشمه محبت الهی سرچشمه میگیرد و تمامی موجودات، قطرات این رودند. این مفهوم با حدیث قدسی «كنت كنزا مخفيا فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق» همخوانی دارد، که خلقت را نتیجه عشق الهی به شناخته شدن میداند.
درنگ: محبت الهی، موتور محرک خلقت است که از شدت کمال و عشق، حق را به ظهور در مخلوقات راغب میسازد.
عالم بهعنوان ظل و مظهر علم الهی
عالم، سایه و مظهر علم الهی است. تمام موجودات، تجلیات علم حق در ظرف خلقت هستند و عالم، آیینهای است که کمالات الهی در آن بازتاب مییابد. این دیدگاه با آیه شریفه از قرآن کریم همسو است:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (سوره النور، آیه ۳۵، : «خداوند نور آسمانها و زمین است»).
این نور، همان علم الهی است که عالم را روشن میکند و موجودات را به ظهور میرساند.
موجودات بهعنوان دو اسمی
هر موجودی دارای دو وجه است: وجه حقی که به تجلی الهی بازمیگردد و وجه خلقی که به تعین و محدودیت مادی اشاره دارد. این دو اسمی بودن، مانند سکهای است که یک روی آن حق و روی دیگر آن خلق است. عارف در مقام معرفت، ابتدا وجه حقی را میبیند و سپس وجه خلقی را، که نشاندهنده مراتب ادراک است.
درنگ: موجودات دو اسمیاند: وجه حقی که تجلی الهی است و وجه خلقی که تعین مادی است، و این دوگانگی، مبنای وحدت وجود و کثرت ظاهری است.
بخش سوم: معرفت نفس و لایههای وجودی
معرفت نفس و شناخت لایههای وجودی
معرفت نفس، در شناخت لایههای وجودی انسان نهفته است. انسان دارای لایههای متعدد خیر و شر، کمال و نقص است که بسته به شرایط و غلبه صفات، یکی از این لایهها ظاهر میشود. شناخت این لایهها، مانند کاوش در اعماق اقیانوسی است که هر لایه، رازی از وجود انسان را آشکار میکند. این مفهوم با حدیث شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» همخوانی دارد، که شناخت نفس را کلید درک حق میداند.
درنگ: معرفت نفس، شناخت لایههای وجودی انسان است که او را به درک وحدت با حق هدایت میکند.
خیر و شر در لایههای وجودی
هر موجودی، لایههای متعدد خیر و شر دارد که بسته به شرایط، یکی از این لایهها غلبه مییابد. برای مثال، انسانی ممکن است در ظاهر خیر باشد، اما لایههای شر در او نهفته باشد و بالعکس. این پیچیدگی، مانند درختی است که شاخههایش گاه میوه شیرین و گاه میوه تلخ میدهد. عارف باید این لایهها را بشناسد و با تربیت، خیر را بر شر غالب کند.
نقد نظام تربیتی حوزهها
نظام تربیتی حوزهها، به دلیل فقدان رویکرد عملیاتی، به موعظه و کلیگویی محدود شده است. این نظام، به جای جابهجایی لایههای وجودی انسان و پرورش عملی، به سخنان انتزاعی بسنده کرده است. مانند ماشینی است که راننده آن، بدون دانستن چگونگی تعویض دنده، تنها به توصیف زیباییهای جاده میپردازد. این نقد، بر ضرورت تحول در نظام تربیتی برای پرورش انسانهای کامل و عاقبتبهخیر تأکید دارد.
درنگ: نظام تربیتی حوزهها، به دلیل فقدان رویکرد عملیاتی، از پرورش لایههای وجودی انسان بازمانده و نیازمند تحول است.
بخش چهارم: علم الهی و تجلیات خلقی
علم الهی و بینیازی از احکام حدوث
علم الهی، بینیاز از احکام حدوث است، زیرا حق در ذات خود کامل و بیواسطه است و نیازی به خلق برای ظهور ندارد. این علم، مانند نوری است که بدون نیاز به آیینه، خود به خود میدرخشد. این مفهوم، تنزیه ذات الهی از محدودیتهای خلقی را نشان میدهد.
عشق الهی بهعنوان موتور محرک خلقت
عشق الهی، نیروی محرکه خلقت است که حق را از غیب مطلق به سوی ظهور هدایت میکند. این عشق، مانند نسیمی است که گلهای خلقت را از نهان به آشکار میآورد. تمام موجودات، ریختههای این عشقاند که لحظه به لحظه نو به نو تجلی مییابند. این مفهوم، پیوند میان کمالات جلایی و استجلایی را برقرار میسازد.
درنگ: عشق الهی، نیروی محرکه خلقت است که حق را از غیب به ظهور میرساند و موجودات را لحظه به لحظه متجلی میسازد.
تجلی و کثرت در ظرف ظهور
در مقام وحدت الهی، کثرت وجود ندارد، اما در ظرف ظهور، کثرت پدید میآید. مانند کاسهای که پیش از شکستن، یکی است، اما پس از شکستن، به قطعات متعدد تبدیل میشود. کمال مطلوب، بدون کثرت حاصل نمیشود، و این کثرت، نتیجه نزول تجلی الهی در ظرف خلقت است.
جمعبندی
درسگفتار شماره ۱۴۸ از مجموعه *مصباح الانس*، بحثی عمیق در باب کمال جلایی و استجلایی، ظهور حق در انسان کامل، و نقش محبت الهی بهعنوان منشأ خلقت ارائه میدهد. کمال جلایی، ظهور بیواسطه حق در ظرف ربوبی است، و کمال استجلایی، ظهور حق در ظرف خلقی با تعینات مادی. عالم، سایه و مظهر علم الهی است و موجودات، دو اسمیاند: وجه حقی و وجه خلقی. معرفت نفس، در شناخت لایههای وجودی انسان نهفته است و نقد نظام تربیتی حوزهها، بر ضرورت تحول عملی تأکید دارد. عشق الهی، موتور محرک خلقت است که حق را از غیب به ظهور میرساند. آیات قرآن کریم، مانند اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ و وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ، این مفاهیم را تأیید میکنند.
با نظارت صادق خادمی