متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۵۰)
دیباچه
این نوشتار، بازنویسی و تبیینی جامع از درسگفتار شماره ۱۵۰ از سلسله مباحث عرفانی و فلسفی مصباح الانس، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ هجری شمسی، است. این درسگفتار، به بررسی قاعدهای کشفیه در فصل دهم این اثر ارزشمند اختصاص دارد و به یکی از عمیقترین و پیچیدهترین مسائل عرفان نظری و فلسفه اسلامی میپردازد: چگونگی تعامل میان ماده و مجرد، نزول موجودات مجرد به عالم ناسوت، و صعود موجودات مادی به ساحتهای متعالی وجود.
این درسگفتار، با استهلال به آیه شریفه بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ (: «به نام خداوند رحمان و رحیم»)، دروازهای به سوی معارف توحیدی میگشاید و با کاوش در قاعدهای کشفیه، که در مسائل بنیادین عرفانی و فلسفی کاربرد دارد، به تبیین رابطه میان وجود مطلق و مراتب متعین آن میپردازد. این قاعده، که به مثابه نوری در ظلمات معرفت است، راهنمای انسان در فهم پویایی هستی و ارتباط میان ساحتهای مادی و مجرد است.
بخش نخست: چارچوب هستیشناسی و قاعده کشفیه
اهمیت قاعده کشفیه در مسائل عرفانی
درسگفتار، به شرح قریالعمق فصل دهم مصبح الانس اختصاص دارد که به قاعدهای در مسائل عزیره (بنیادین) میپردازد. این فصل، به دلیل پیچیدگی مفاهیم و دشواری در درک، تصور، تصدیق، و وصول، سنگینترین بخش این اثر تلقی میشود. قاعده کشفیه، قاعدهای عرفانی و فلسفی است که به چگونگی تعامل میان ساحتهای وجودی مختلف، از جمله عالم ماده (ناسوت) و عالم مجردات (ملکوت، عقول، و مثال)، میپردازد. درک، تصور، تصدیق، و وصول به این قاعده، به دلیل پیچیدگیهای ذاتی آنها، امری دشوار است، اما فهم آنها، به مثابه چراغی فروزان، راهگشای معرفت در سلوک عرفانی و شناخت نظام هستی است.
این قاعده، به پرسشهای محوری عرفان نظری پاسخ میدهد: چگونه موجودات مجرد، مانند خداوند و ملائکه، در عالم ماده حضور مییابند؟ چگونه موجودات مادی، مانند انسانهای کامل، به ساحتهای مجرد صعود میکنند؟ این پرسشها، که ریشه در نظام هستیشناسی عرفانی دارند، به تبیین رابطه میان وجود مطلق و مراتب متعین آن میپردازند.
تقسیمبندی عوالم وجودی
درسگفتار، عوالم وجودی را به دو دسته کلی تقسیم میکند: عوالم مادی، که شامل ناسوت، افلاک، و نظام کیوانی و کیهانی است، و عوالم مجرد، که خداوند، ملکوت، عقول، ملائکه، و جن را در بر میگیرد. ناسوت، به عنوان عالم محسوسات، ساحت موجودات مادی است که با قیود مکان و زمان محدود شدهاند. در مقابل، ملکوت و عقول، به ساحتهای غیرمادی و مجرد اشاره دارند که از محدودیتهای مادی مبرا هستند. جنها، به عنوان موجودات مثالی، جایگاهی میانه دارند، زیرا هرچند غیرمادیاند، با عالم ماده پیوندی دارند.
این تقسیمبندی، که ریشه در سنت عرفانی و فلسفی اسلامی دارد، چارچوبی برای فهم مراتب هستی فراهم میکند. تمثیلی زیبا در این راستا به کار گرفته شده است: عالم ماده، مانند کاسهای است که آب وجود در آن ریخته شده و به شکل ظرف متعین گشته، در حالی که عالم مجردات، مانند آب بیکران اقیانوسی است که از هر قید و تعینی آزاد است.
پرسش محوری واضح: تعامل مجردات و ماده
محور اصلی درسگفتار، بررسی چگونگی تعامل میان مجردات و ماده است. پرسش بنیادین این است: چگونه موجودات مجرد، مانند خداوند، ملائکه، و عقول، در عالم ماده حضور مییابند؟ چگونه موجودات مادی، مانند انسانهای کامل، به ساحتهای مجرد، برزخ، قیامت، و آخرت صعود میکنند؟ این پرسشها، به یکی از دشوارترین مسائل عرفان نظری اشاره دارند که نیازمند تبیینی دقیق و عمیق است.
برای روشنتر شدن این مفهوم، تمثیلی از جاده و مسافرت ارائه شده است: همانگونه که مسافر در جاده با تغییر هوا و محیط، جسم و روحش پاکسازی میشود، موجودات نیز در مراتب وجودی، با نزول یا صعود، تحول مییابند. این تمثیل، پویایی و جریان مداوم هستی را به زیبایی نشان میدهد.
حضور خداوند در اشیاء
درسگفتار، با استناد به عبارتی عمیق، حضور خداوند در اشیاء را چنین تبیین میکند: «داخل فِي الأَشيَاءَ لاَ بِالْمَمَازَجَةِ، خَارِج عَنْ الأَشيَاءِ لاَ بِالْمُفَارَقَةِ» (داخل در اشیاء است بدون اختلاط، و خارج از اشیاء است بدون جدایی). این حضور، نه به معنای ممازجت با ماده است و نه مفارقت کامل از آن، بلکه تجلی الهی در مراتب وجود است. خداوند، به عنوان وجود مطلق، در همه چیز حاضر است، اما ذات او از قیود مادی مبرا است.
تمثیلی از کاسه و آب در اینجا به کار رفته است: خداوند، مانند آبی است که در کاسههای مختلف ریخته میشود، اما نه به کبهینه محدود میشود و نه از آن جدا میماند. این تمثیل، وحدت ذاتی وجود و کثرت ظهوری آن را به روشنی نشان میدهد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با معرفی قاعده کشفیه و تبیین چارچوب هستیشناسی عرفانی، به اهمیت این قاعده در فهم رابطه میان ماده و مجرد پرداخت. تقسیمبندی عوالم وجودی، پرسش محوری تعامل میان ساحتهای مادی و مجرد، و حضور خداوند در اشیاء، از مفاهیم کلیدی این بخش بودند. این مباحث، با تمثیلات ادبی و پیوندهای معنایی، به بیانی روشن و علمی عرضه شدند تا زمینهساز فهم عمیقتر مسائل عرفانی باشند.
بخش دوم: نزول مجردات و صعود ماده
نزول مجردات به عالم ماده
درسگفتار، به چگونگی نزول مجردات به عالم ماده میپردازد و با استناد به آیه شریفه وَنَزَّلْنَا مِنَ ٱلسَّمَاءِ مَاءً (سوره ق:۹، : «و از آسمان آبی فرو فرستادیم») این فرآیند را تبیین میکند. نزول مجردات، مانند خداوند و ملائکه، به معنای تجلی یا ظهور آنها در ساحتهای نازله وجود است. برای مثال، جبرئیل در قالب انسانی برای پیامبران ظاهر میشود، بدون اینکه ذات مجرد او تغییر یابد.
درسگفتار، دیدگاه قدما را نقد میکند که معتقد بودند ملائکه با تشکل در اشکال مختلف (غیر از کلب و خنزیر) در عالم ناسوت ظاهر میشوند. این دیدگاه، مبتنی بر نظریه تشکل و تمثل است، اما درسگفتار فراتر میرود و نزول را به معنای تبدیل وجودی میداند. خداوند، با نزول به عالم ماده، به مخلوق خود تبدیل میشود، نه آنکه صرفاً در قالب مادی ظاهر گردد.
صعود ماده به مجردات
درسگفتار، صعود ماده به مجردات را به سیر تکاملی نفس انسانی نسبت میدهد. انسانهای کامل، مانند اولیاء خدا، از طریق سلوک عرفانی و تزکیه، از محدودیتهای مادی فراتر میروند و به مراتب عالی وجود، مانند ملکوت و برزخ، صعود میکنند. این فرآیند، که در عرفان اسلامی به «سیر و سلوک» معروف است، نیازمند جاذبه الهی و ریاضتهای معنوی است.
تمثیلی از نردبان در اینجا به کار رفته است: انسان، مانند کسی است که از پلههای نردبان وجود بالا میرود، و هر پله، مرتبهای از تکامل را نشان میدهد. این تمثیل، پویایی و جریان مداوم سلوک انسانی را به زیبایی نشان میدهد.
تبدیلات وجودی: دیدگاه نوین
درسگفتار، دیدگاه نوینی ارائه میدهد که فراتر از نظریه تشکل قدما است. خداوند، با نزول به عالم ماده، به مخلوق خود تبدیل میشود، و انسان، با صعود به عالم امر، به خدا نزدیک میگردد. این تبدیلات، که در چارچوب وحدت وجود تبیین میشوند، به معنای حرکت وجودی در مراتب هستی است. آیه شریفه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (سوره فاتحه:۵، : «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم»)، بر این وحدت و نزدیکی دلالت دارد.
برای تبیین این مفهوم، تمثیلی از علم ارائه شده است: علم مجرد، مانند آبی است که با انتقال به دیگران کاهش نمییابد، بلکه جلا مییابد. این تمثیل، تفاوت میان ماده و مجردات را نشان میدهد و پویایی تبدیلات وجودی را روشن میسازد.
پیوند با علوم طبیعی
درسگفتار، تبدیل ماده به مجرد و بالعکس را با مسائل علمی فیزیک و علوم طبیعی مرتبط میداند. اگر این دیدگاه به صورت علمی ارائه شود، میتواند تحولی در علوم ایجاد کند. این ایده، به تلاش برای پیوند عرفان با علوم مدرن اشاره دارد، جایی که تبدیلات وجودی میتوانند به عنوان فرایندی مشابه تغییرات انرژی یا ماده در فیزیک تفسیر شوند.
تمثیلی از نوشابه در اینجا به کار رفته است: همانگونه که نوشابه با گاز خود عفونتهای بدن را جابهجا میکند، تبدیلات وجودی نیز سلولهای هستی را بازسازی و پاکسازی میکنند. این تمثیل، پیوند میان عرفان و علوم طبیعی را به زیبایی نشان میدهد.
موانع پذیرش دیدگاههای نوین
پذیرش این دیدگاهها، به دلیل مقاومت سنتهای مذهبی و برخی علما، دشوار است. آنها تبدیل خدا به بنده یا بنده به خدا را نمیپذیرند، زیرا این دیدگاه با تفکر سنتی، که خدا را کاملاً متعالی و جدا از مخلوقات میداند، در تعارض است. درسگفتار، این مقاومت را نقد میکند و بر ضرورت بازنگری در تفکر سنتی تأکید میورزد.
تمثیلی از دیگ و غول در اینجا ارائه شده است: همانگونه که در گذشته، دیگهای سیاه به جای غول به کودکان نشان داده میشد و ترس ایجاد میکرد، مفاهیم سنتی نیز گاهی به جای حقیقت، محدودیتهایی در معرفت ایجاد میکنند. این تمثیل، ضرورت رهایی از خرافات و پذیرش حقایق نوین را نشان میدهد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به بررسی نزول مجردات به عالم ماده، صعود ماده به مجردات، و تبدیلات وجودی پرداخت. دیدگاه نوین درسگفتار، که فراتر از نظریه تشکل قدما است، تبدیلات را در چارچوب وحدت وجود تبیین کرد. پیوند این مفاهیم با علوم طبیعی و نقد موانع پذیرش دیدگاههای نوین، از نکات برجسته این بخش بودند. تمثیلات ادبی، مانند نور خورشید و رقص نور، به غنای تبیینها افزودند.
بخش سوم: پویایی وجود و نقد مفاهیم سنتی
تأثیر حرکت و تنوع محیطی بر انسان
درسگفتار، تأثیر حرکت در جادهها و تنوع محیطی (هوای سرد و گرم) بر سلامت جسم و روح انسان را برجسته میکند. این تنوع، سلولهای بدن را بازسازی و ضدعفونی میکند، همانگونه که جریان هوا در طبیعت، روح را شستوشو میدهد. این دیدگاه، به اهمیت تعامل انسان با طبیعت و تأثیرات منفی زندگی محصور در آپارتمانها اشاره دارد.
تمثیلی از نوشابه در اینجا به کار رفته است: همانگونه که نوشابه با گاز خود، عفونتها را جابهجا میکند، حرکت در طبیعت نیز سلولهای جسم و روح را پاکسازی میکند. این تمثیل، پیوند میان سلامت جسمانی و تحول وجودی را نشان میدهد.
نقد زندگی آپارتمانی
درسگفتار، زندگی در محیطهای بسته، مانند آپارتمانها، را به دلیل فقدان هوای آزاد و تعامل با طبیعت، زیانبار میداند. این محصوریت، نه تنها به سلامت جسم، بلکه به روح و روان انسان آسیب میرساند. از منظر عرفانی، این محصوریت، به معنای انقطاع از جریان وجودی و الهی است.
تمثیلی از قوطی در اینجا ارائه شده است: انسان در آپارتمان، مانند آبی است که در قوطی محبوس شده و راکد میماند، در حالی که در طبیعت، مانند رودی جاری است که پیوسته تازه میشود. این تمثیل، ضرورت رهایی از محدودیتهای مدرن را نشان میدهد.
عمر در دست انسان
درسگفتار، با استناد به آیه شریفه سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلْأَرْضِ (سوره جاثیه:۱۳، : «و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است برای شما رام کرد»)، تأکید میکند که عمر در دست انسان است و تحت تأثیر سبک زندگی، مانند تغذیه، تنفس، و حرکت، قرار دارد. این دیدگاه، مسئولیت انسان در قبال سلامت و طول عمر خود را برجسته میکند.
تمثیلی از مالکیت تسخیری در اینجا به کار رفته است: همانگونه که خداوند مالکیت آسمانها و زمین را به انسان واگذار کرده، عمر نیز به دست انسان سپرده شده تا با تدبیر خویش آن را مدیریت کند. این تمثیل، اختیار انسان در زندگی را نشان میدهد.
نقد باورهای سنتی درباره مرگ
درسگفتار، باور سنتی «گرفتن عمر توسط خدا» به صورت تصادفی را رد میکند و مرگ را تابع نظام و قاعده میداند. مرگ، به عنوان بخشی از نظام وجودی، تحت قوانین مشخصی رخ میدهد و ناگهانی نیست. این دیدگاه، با رد خرافات، به نظم الهی در خلقت تأکید دارد.
تمثیلی از سنگکوپ کردن در اینجا ارائه شده است: همانگونه که ثروت با جمعآوری تدریجی به دست میآید، مرگ نیز نتیجه فرآیندهای تدریجی در نظام خلقت است، نه امری ناگهانی. این تمثیل، نظم الهی را به روشنی نشان میدهد.
نقد دیدگاههای فلسفی قدیم
درسگفتار، دیدگاههای فلسفی قدما، مانند ابنسینا، را که حرکت در جوهر را انکار میکردند، نقد میکند. آنها معتقد بودند که فقط عرضها تغییر میکنند، اما ملاصدرا با تأکید بر حرکت جوهری، این دیدگاه را اصلاح کرد. درسگفتار، فراتر میرود و حرکت در وجود را اصل اساسی عالم میداند.
تمثیلی از بالن و جت در اینجا به کار رفته است: فلسفههای قدیم، مانند بالن، در زمان خود ارزشمند بودند، اما با پیشرفت معرفت، جای خود را به دیدگاههای نوین، مانند جت، دادهاند. این تمثیل، ضرورت بازنگری در مفاهیم سنتی را نشان میدهد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به بررسی پویایی وجود، تأثیر حرکت و تنوع محیطی، و نقد دیدگاههای سنتی پرداخت. تأکید بر عمر به دست انسان، نقد زندگی آپارتمانی، و اصلاح دیدگاههای فلسفی قدیم، از نکات برجسته این بخش بودند. تمثیلات ادبی، مانند نسیم الهی و موتور محرکه، به تبیین مفاهیم عمق بخشیدند.
بخش چهارم: قاعده کشفیه و تبیینهای عرفانی
تبیین قاعده کشفیه
درسگفتار، قاعده کشفیه را چنین تبیین میکند: هر آنچه جهات مادی آن را احاطه نمیکند (مجردات)، میتواند در احیاز (ساحتهای مادی) ظهور یابد. خداوند، به عنوان محیط بر همه چیز، از احاطه ماده مبرا است، اما میتواند در عالم ماده تجلی کند. ملائکه نیز، به عنوان موجودات مجرد، میتوانند در قالبهای مادی ظهور یابند.
تمثیلی از نور در اینجا ارائه شده است: خداوند، مانند نوری است که در آینههای مراتب هستی منعکس میشود، بدون آنکه ذات نور محدود گردد. این تمثیل، ظهور مجردات در ماده را به زیبایی نشان میدهد.
نزول خداوند و ملائکه
درسگفتار، نزول خداوند را نفسی (مستقیم) و نزول ملائکه را با واسطه حق (بالحق) میداند. خداوند، به دلیل غنای ذاتی، بینیاز از واسطه در تجلی است، در مقابل، ملائکه و سایر موجودات مجرد، به واسطه اراده الهی در عالم ماده ظاهر میشوند.
تمثیلی از سرچشمه و جویبار در اینجا به کار رفته است: خداوند، مانند سرچشمهای است که بیواسطه جاری میشود، در حالی که ملائکه، مانند جویبارهایی هستند که از این سرچشمه به سوی زمین روانند. این تمثیل، تفاوت در نزول را به روشنی نشان میدهد.
صعود انسانهای کامل
درسگفتار، صعود انسانهای کامل را به دو دسته تقسیم میکند: محبوبین، که با جاذبه الهی به طور طبیعی به سوی خدا سیر میکنند، و مرتاضین، که از طریق ریاضتهای معنوی به این مرتبه میرسند. این تفاوت، به تنوع مراتب وجودی و جاذبههای الهی اشاره دارد.
تمثیلی از پرنده در اینجا ارائه شده است: محبوبین، مانند پرندگانی هستند که با بالهای عشق به سوی آسمان پرواز میکنند، در حالی که مرتاضین، با تلاش و تمرین، این پرواز را میآموزند. این تمثیل، پویایی صعود را به زیبایی نشان میدهد.
تفاوت در ارواح انسانی
درسگفتار، ارواح انسانی را از نظر منشأ و کیفیت متفاوت میداند. برخی از ملکوت، برخی از عقول، و برخی از مثال میآیند، و این تفاوتها به ویژگیها و قابلیتهای متفاوتی منجر میشود. حتی در میان انبیا، این تنوع وجود دارد.
تمثیلی از فلزات در اینجا به کار رفته است: ارواح، مانند فلزاتی هستند که هرکدام با ترکیب خاص خود، خاصیتی ویژه دارند. این تمثیل، تنوع در ارواح را به روشنی نشان میدهد.
نقد دیدگاه محدود درباره خداوند
درسگفتار، با استناد به آیه شریفه لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (سوره انعام:۵۹، : «هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن است»)، تأکید میکند که خداوند فراتر از محدودیتهای مادی (تر و خشک) است. این دیدگاه، دیدگاههای سنتی که خدا را محدود کردهاند، نقد میکند.
تمثیلی از بحر عمیق در اینجا ارائه شده است: خداوند، مانند اقیانوسی بیکران است که تر و خشک را در خود جای داده، اما به آنها محدود نمیشود. این تمثیل، عظمت الهی را به روشنی نشان میدهد.
نیاز به علمیسازی معارف اسلامی
درسگفتار، بر ضرورت علمیسازی معارف اسلامی تأکید دارد. این علوم باید از دست سنتگرایان خارج شده و به صورت مدرن و علمی ارائه شوند تا حقایق عرفانی به جهانیان عرضه گردد. این پیشنهاد، به بازنگری در روشهای سنتی و ارائه معارف در قالبهای علمی اشاره دارد.
تمثیلی از معدن در اینجا ارائه شده است: معارف اسلامی، مانند گنجی در معدن است که باید با ابزارهای علمی و مدرن استخراج شده و به جهانیان عرضه شود. این تمثیل، ضرورت تحول در ارائه معارف را نشان میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به تبیین قاعده کشفیه، نزول خداوند و ملائکه، صعود انسانها، تفاوت ارواح، و نقد دیدگاههای محدود پرداخت. تأکید بر علمیسازی معارف اسلامی، از نکات برجسته این بخش بود. تمثیلات نظیر نور در آینه و بحر عمیق، به غنای تبیینها افزودند.
نتیجهگیری نهایی
درسگفتار شماره ۱۵۰ از مصباح الانس، با کاوش در قاعده کشفیه و بررسی مسائل پیچیدهای مانند تبدیلات وجودی، نزول مجردات، و صعود ماده، به تبیینی عمیق از رابطه میان وجود مطلق و مراتب متعین آن دست یافته است. این درسگفتار، با نقد دیدگاههای سنتی، بر پویایی وجود و ضرورت علمیسازی معارف اسلامی تأکید ورزیده است. مراتب عالم، بهعنوان ظروف ظهور وجود، در جریان مداوم تحول و تبدیل قرار دارند، و قاعده کشفیه، به مثابه راهنمایی الهی، این پویایی را روشن میسازد.
این نوشتار، با بهرهگیری از تمثیلات ادبی نظیر نور خورشید، جاده، و بحر عمیق، مفاهیم پیچیده عرفانی را به بیانی روشن و دلنشین عرضه کرده است. آیات قرآن کریم، بهویژه آیاتی چون فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ ٱللَّهِ (سوره بقره:۱۱۵، : «هر کجا رو کنید، آنجا وجه خداست») و كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (سوره الرحمن:۲۹، : «هر روز او در کاری است»)، بهعنوان شاهدان الهی، بر حقیقت این تبیینها گواهی میدهند. در نهایت، این درسگفتار، راهی نوین به سوی فهم عمیقتر توحید و پویایی هستی گشوده است.