در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 151

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۱)

مقدمه

این اثر، بازنویسی و تدوین فاخر درس‌گفتار شماره ۱۵۱ از مجموعه مباحث *مصباح الانس*، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در تاریخ ۲۱/۲/۱۳۹۱ هجری شمسی، است. موضوع اصلی این جلسه، کاوش در مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی درباره تجلیات الهی، رابطه حق تعالی با مخلوقات، و نقد نظام‌های آموزشی حوزه‌های علمیه است.

بخش نخست: تجلیات الهی و مفهوم خلقت

تبیین نزول الهی به جای خلق از عدم

خلقت، در نگاه عرفانی، نه ایجاد چیزی از نیستی، بلکه نزول تجلیات الهی از مرتبه حق به مراتب مخلوقات است. این دیدگاه، برخلاف تصور متداول که خلقت را به معنای پیدایش از عدم می‌داند، خلقت را ظهور فیض بی‌کران الهی در قالب‌های متکثر می‌بیند. همانند چشمه‌ای که از دل کوه می‌جوشد و جویبارهای بی‌شمار را سیراب می‌کند، حق تعالی نیز وجود را در مراتب گوناگون متجلی می‌سازد، بی‌آنکه ذاتش نقصان یابد. این نزول، نه جدایی از مبدأ، بلکه انعکاس نور وجود در آیینه‌های خلقی است.

درنگ: خلقت، نزول تجلیات الهی است، نه ایجاد از عدم. مخلوقات، مظاهر حق‌اند که در مراتب وجودی ظهور می‌یابند، همانند نور خورشید که در آیینه‌های بی‌شمار منعکس می‌شود.

این مفهوم، ریشه در نظریه وحدت وجود دارد، که وجود را حقیقتی واحد می‌داند که در مراتب مختلف شدت و ضعف می‌یابد. در فلسفه صدرایی و عرفان ابن‌عربی، مخلوقات به مثابه جلوه‌های اسماء و صفات الهی‌اند که در ظروف محدودیت‌های وجودی ظاهر می‌شوند.

تمثیل کش برای تبیین نزول الهی

برای تقریب ذهن به مفهوم نزول الهی، تمثیلی زیبا ارائه شده است: کشی که نیم متر طول دارد، با کشیدن به یک متر می‌رسد، بی‌آنکه چیزی به آن افزوده یا از آن کاسته شود. این تغییر در طول و عرض، بدون تغییر در ذات کش، نشان‌دهنده ظهور حق در مراتب مختلف وجودی است. همانند پارچه‌ای که در نسیم می‌جنبد و چین‌های گوناگون می‌گیرد، حق تعالی در مخلوقات ظهور می‌یابد، بی‌آنکه ذاتش دگرگون شود.

این تمثیل، با مفهوم فلسفی «تشکیک در وجود» همخوانی دارد، که وجود را حقیقتی واحد با مراتب متفاوت می‌داند. مخلوقات، همانند سایه‌های یک نور واحد، در ظروف گوناگون متجلی می‌شوند، اما حقیقت وجودشان از حق جدایی‌ناپذیر است.

مخلوقات به مثابه ریخته‌ها و شکسته‌های الهی

مخلوقات، در تعبیری شاعرانه و عرفانی، «ریخته‌ها» و «شکسته‌های» الهی نامیده شده‌اند. این واژگان، نه به معنای انشقاق مادی، بلکه به ظهور حق در قالب‌های متکثر و محدود اشاره دارند. همانند قطره‌هایی که از اقیانوس بی‌کران جدا می‌شوند، اما همچنان از جنس آب‌اند، مخلوقات نیز جلوه‌های حق‌اند که در ظرف‌های خلقی ظهور یافته‌اند.

این تعبیر، با نظریه وحدت وجود هم‌راستاست، که مخلوقات را آیینه‌های نور الهی می‌داند. هر مخلوق، مظهر یکی از اسماء یا صفات الهی است، که در مرتبه‌ای خاص از وجود متجلی شده است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به تبیین مفهوم خلقت از منظر عرفانی و فلسفی پرداخت. خلقت، نزول تجلیات الهی است که در مراتب گوناگون وجودی ظهور می‌یابد. تمثیلاتی چون کش و ریخته‌های الهی، این حقیقت را به زیبایی نشان می‌دهند که مخلوقات، جلوه‌های حق‌اند، نه موجوداتی جدا از او. این دیدگاه، بنیانی برای فهم رابطه وحدت‌مند حق و خلق فراهم می‌کند.

بخش دوم: رابطه حق تعالی با مخلوقات

صدور صفات از انسان به مثابه تمثیلی برای تجلیات الهی

برای تبیین صدور مخلوقات از حق، از صفات صدوری انسان تمثیل شده است. انسان، با گفتار، اشک، یا تنفس، چیزهایی از خود ظاهر می‌کند، بی‌آنکه ذاتش نقصان یابد. همانند شاعری که از دل خویش ابیاتی می‌سراید، حق تعالی نیز مخلوقات را از فیض بی‌کران خویش متجلی می‌سازد، بی‌آنکه ذاتش تغییر کند.

این تمثیل، با مفهوم فلسفی «صدور» در فلسفه اسلامی همخوانی دارد. در نظریه فیض ابن‌سینا و صدرالمتألهین، مخلوقات به عنوان معلول‌های فیض الهی از مبدأ صادر می‌شوند، بدون نقصان در مبدأ.

همراهی حق با تمامی ذرات عالم

هر ذره از عالم هستی، با خدای خویش در سیر و حرکت است. این همراهی، نه به معنای حضور مکانی، بلکه به معنای وحدت وجودی حق با مخلوقات است. همانند روحی که در کالبد انسان جاری است، حق تعالی در هر جزء از هستی حضور دارد و آن را به سوی کمال هدایت می‌کند.

درنگ: حق تعالی با هر ذره از عالم در سیر است، چنان‌که نور در ظلمتکده‌های وجود نفوذ می‌کند و همه‌چیز را به سوی خویش فرا می‌خواند.

این مفهوم، با آیه شریفه فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (بقره: ۱۱۵) همخوانی دارد، که به چنین است: «به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست.» این آیه، بر حضور فراگیر حق در همه جهات و موجودات تأکید دارد.

تمایز نزول الهی از سقوط و هبوط

نزول الهی، برخلاف سقوط یا هبوط مادی، به معنای ظهور فیض الهی در مراتب پایین‌تر وجود است. همانند کاسه‌ای که آب از آن ریخته می‌شود و خالی می‌گردد، سقوط مادی نقصان می‌آورد، اما نزول الهی، جلا و کمال را به همراه دارد. حق تعالی، با تجلی در مخلوقات، نه تنها نقصان نمی‌یابد، بلکه جلوه‌های بیشتری از کمال خویش را آشکار می‌سازد.

این تمایز، با آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (رحمن: ۲۹) مرتبط است، که به معنای تجدید مداوم فیض الهی است. نزول الهی، انکشاف وجودی است، نه حرکت مکانی.

نزدیکی حق به مخلوقات در نگاه عارف

عارف سالک، در مقام وحدت وجود، هر ذره را در آغوش حق می‌بیند. دست به هر موجودی که می‌زند، پیش از آن، حق تعالی به او نزدیک‌تر است. همانند نسیمی که پیش از رسیدن به گل، عطرش را به مشام می‌رساند، حق در هر مخلوق، پیشاپیش حضور دارد.

این دیدگاه، با آیه شریفه وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (ق: ۱۶) همخوانی دارد، که به چنین است: «و ما به او از رگ گردن نزدیک‌تریم.» این آیه، نزدیکی بی‌واسطه حق به مخلوقات را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به رابطه وحدت‌مند حق و خلق پرداخت. حق تعالی، با هر ذره از عالم در سیر است و نزولش، نه سقوط، بلکه تجلی کمال است. تمثیلات انسانی و آیات قرآنی، این حقیقت را روشن می‌کنند که مخلوقات، مظاهر حق‌اند و عارف، در هر موجود، جلوه او را می‌بیند.

بخش سوم: علم و معرفت در نگاه عرفانی

جلا یافتن علم با آموزش

انتقال علم به دیگران، نه تنها آن را کم نمی‌کند، بلکه جلا می‌بخشد. همانند مشعلی که با افروختن مشعل‌های دیگر، نورش فزونی می‌یابد، عالم با آموزش، معرفت خویش را صیقل می‌دهد. کسانی که علم را می‌آموزند و می‌آموزانند، به مراتب بالاتری از معرفت می‌رسند.

این مفهوم، با اصل عرفانی «فیض مستفیض» همخوانی دارد، که انتقال فیض (علم) به دیگران، غنای مبدأ را افزایش می‌دهد. این دیدگاه، در آثار ابن‌عربی برجسته است.

علم به عنوان انکشاف، نه انتقال مادی

علم، حقیقتی مجرد است که فاصله نمی‌پذیرد. آنچه از انسان جدا می‌شود، کلام مسموع یا کلمات است، نه خود علم. علم، انکشاف حقیقت در ذهن است، همانند نوری که در دل آیینه می‌تابد و آن را روشن می‌کند، بی‌آنکه از مبدأ جدا شود.

درنگ: علم، انکشاف حقیقت است، نه ماده‌ای که منتقل شود. همانند نوری که در آیینه‌ها منعکس می‌شود، علم در ذهن‌ها جلا می‌یابد، بی‌آنکه نقصان یابد.

این دیدگاه، با فلسفه اسلامی هم‌راستاست، که علم را نور الهی می‌داند که در ذهن انسان متجلی می‌شود، نه ماده‌ای مکانی.

نقد مثال خورشید برای تبیین تجلیات

تلاش برای تبیین تجلیات الهی با تمثیل خورشید و نورش، نادرست شمرده شده است. نور خورشید، به صورت مادی منتشر می‌شود و با نزول الهی، که انکشاف وجودی است، تفاوت دارد. همانند نقاشی که تصویرش را بر بوم می‌کشد، اما خود از بوم جداست، حق تعالی در مخلوقات تجلی می‌یابد، بی‌آنکه مادی شود.

این نقد، بر اهمیت دقت در تمثیلات عرفانی تأکید دارد. مثال‌های مادی، گاه نمی‌توانند عمق مفاهیم مجرد را منتقل کنند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به جایگاه علم در نگاه عرفانی پرداخت. علم، انکشاف حقیقت است که با آموزش جلا می‌یابد. نقد تمثیل خورشید، بر ضرورت دقت در تبیین مفاهیم عرفانی تأکید کرد. این دیدگاه، علم را نوری الهی می‌داند که در ذهن‌ها متجلی می‌شود.

بخش چهارم: نقد نظام آموزشی حوزه‌های علمیه

نقد فلسفه‌های رایج در حوزه‌ها

فلسفه‌های رایج در حوزه‌های علمیه، به دلیل اشکالات بنیادی، ناکارآمد شمرده شده‌اند. این فلسفه‌ها، نه تنها طلاب را به فیلسوفان واقعی تبدیل نمی‌کنند، بلکه گاه آن‌ها را در دام مغالطات گرفتار می‌سازند. همانند باغی که درختانش میوه نمی‌دهند، این علوم، ثمره معرفت حقیقی را به بار نمی‌آورند.

این نقد، بر ضرورت بازخوانی انتقادی متون فلسفی و تطبیق آن‌ها با نیازهای معاصر تأکید دارد. فلسفه اسلامی، نیازمند بازنگری است تا پاسخگوی مسائل نوین باشد.

نقد نظریه عقول عشره و فلسفه متکلمین

نظریه عقول عشره، که ریشه در فلسفه ارسطویی و نوافلاطونی دارد، به دلیل محدودیت در تبیین حقیقت بی‌نهایت الهی، نادرست شمرده شده است. خلقت الهی، فراتر از تقسیم‌بندی‌های محدود عقول و افلاک است. همانند دریایی که نمی‌توان آن را در کوزه‌ای گنجاند، حقیقت الهی در چارچوب‌های فلسفی محدود نمی‌گنجد.

این نقد، بر ناکافی بودن نظریات متکلمین و فلاسفه‌ای چون ابن‌سینا در تبیین خلقت تأکید دارد. خلقت، ظهور بی‌کران فیض الهی است.

نیاز به تحول در نظام آموزشی حوزه‌ها

حوزه‌های علمیه، نیازمند تحول بنیادین در علوم، کتب، و روش‌های آموزشی‌اند. فقه، فلسفه، و عرفان، باید با نیازهای روز تطبیق یابند تا پاسخگوی جامعه باشند. همانند جویباری که از سنگلاخ‌ها می‌گذرد و راه خویش را باز می‌کند، حوزه‌ها باید با نوآوری، مسیر معرفت را هموار سازند.

درنگ: حوزه‌های علمیه، نیازمند تحول در علوم و روش‌هاست تا چونان مشعلی فروزان، معرفت الهی را به جامعه منتقل کنند.

این تحول، می‌تواند جایگاه دین را در جامعه تقویت کند و تأثیرگذاری آن را افزایش دهد.

نقد کتاب مطول و جایگاه علوم صوری

کتاب مطول، هرچند در علم بلاغت ارزشمند است، بدون اتصال به معرفت الهی و ولایت، ثمره کامل نمی‌دهد. علوم صوری، همانند پوسته‌ای زیبا اما تهی، نیازمند روح معرفت‌اند تا معنادار شوند.

این نقد، بر ضرورت پیوند علوم صوری با معارف باطنی تأکید دارد. ولایت، حقیقت الهی است که علوم را جلا می‌بخشد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به نقد نظام آموزشی حوزه‌ها و ضرورت تحول در آن پرداخت. فلسفه‌های رایج، نظریه عقول عشره، و علوم صوری، نیازمند بازنگری‌اند تا با حقیقت الهی و نیازهای روز همخوانی یابند. تحول در حوزه‌ها، راه را برای معرفتی پویا هموار می‌کند.

بخش پنجم: فیض الهی و غیرمتناهی بودن عالم

فیض ازلی و غیرمتناهی بودن عالم

فیض الهی، ازلی و غیرمتناهی است. عالم، به دلیل اتصال به این فیض، بی‌کران است و نمی‌توان برای آن آغاز یا انجامی تصور کرد. همانند آسمانی که ستارگانش بی‌شمارند، عالم هستی نیز در ظهورات بی‌پایان حق غوطه‌ور است.

این دیدگاه، با نظریه «فیض اقدس» و «فیض مقدس» در فلسفه صدرایی همخوانی دارد. عالم، تجلی بی‌کران فیض الهی است.

نقد مفهوم اول ما خلق الله

مفهوم «اول ما خلق الله»، به دلیل فرض آغاز برای خلقت، نادرست شمرده شده است. حق تعالی، اول بلا اول است، یعنی پیش از او چیزی نبوده و خلقتش آغاز ندارد. همانند نوری که از مبدأ خویش بی‌ابتدا می‌تابد، خلقت نیز بی‌آغاز است.

این نقد، بر بی‌کرانگی فیض الهی تأکید دارد. خلقت، نه با آغاز زمانی، بلکه با ظهورات ابدی حق شکل می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، به فیض ازلی و غیرمتناهی بودن عالم پرداخت. خلقت، ظهور بی‌کران فیض الهی است که آغاز و انجام ندارد. نقد مفهوم «اول ما خلق الله»، این حقیقت را روشن می‌کند که حق، اول بلا اول است.

نتیجه‌گیری نهایی

این اثر، با تدوین درس‌گفتار شماره ۱۵۱ *مصباح الانس*، کوشید تا مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی را در قالبی علمی ارائه کند. از تبیین خلقت به عنوان نزول تجلیات الهی تا نقد نظام آموزشی حوزه‌ها، متن حاضر سفری معرفتی را ترسیم کرد که حق تعالی را در هر ذره از هستی آشکار می‌سازد. آیات قرآنی، چونان مشکاتی نورانی، این معارف را روشن ساختند، و تمثیلات عرفانی، چونان جویبارهایی زلال، آن‌ها را به ذهن خواننده رساندند. امید است این نوشتار، راهگشای پژوهشگران و جویندگان حقیقت در مسیر معرفت الهی باشد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، نزول الهی به چه معناست؟

2. طبق متن، مثال حسّی برای نزول الهی چیست؟

3. بر اساس متن، چرا عقل اول به عنوان اولین مخلوق رد شده است؟

4. طبق متن، چرا فلسفه سنتی حوزه‌ها نقد شده است؟

5. بر اساس متن، ویژگی اصلی ظهورات الهی چیست؟

6. متن بیان می‌کند که نزول الهی به معنای تجلیات و ظهورات الهی است، نه ایجاد از عدم.

7. بر اساس متن، خدا برای خلق مخلوقات نیاز به پرتاب تجلیات از عرش دارد.

8. طبق متن، علم وقتی منتقل می‌شود، مانند آب کاسه از دهنده جدا می‌شود.

9. متن تأکید دارد که فلسفه سنتی به دلیل تکیه بر مفاهیمی مانند عقل اول و امکان، نادرست است.

10. بر اساس متن، تمام عالم ظهورات الهی است و خدا با هر ذره در سیر و حرکت است.

11. نزول الهی در متن چگونه تعریف شده است؟

12. چرا عقل اول به عنوان اولین مخلوق در متن رد شده است؟

13. تفاوت ظهور علم در انسان با نزول الهی چیست؟

14. چرا فلسفه سنتی در متن نقد شده است؟

15. نقش شروط در ظهورات الهی چیست؟

پاسخنامه

1. تجلیات و ظهورات الهی در عالم

2. کشیده شدن کش از نیم متر به یک متر

3. زیرا خدا مخلوق اول ندارد

4. چون علوم طبیعی را نادیده می‌گیرد

5. ظهور با شرایط و خصوصیات مقید

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. نزول الهی ظهورات و تجلیات الهی است که به صورت تعینات در عالم ظاهر می‌شود.

12. زیرا خدا مخلوق اول ندارد و همه عالم ظهورات الهی است.

13. ظهور علم در انسان جلا می‌یابد و کم نمی‌شود، مانند نزول الهی که سقوط نیست.

14. چون فلسفه سنتی مفاهیمی مانند عقل اول و امکان را مطرح کرده که خرافات است.

15. شروط باعث می‌شوند ظهورات الهی به صورت مقید و متعین ظاهر شوند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده