متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۵۲)
مقدمه
این اثر، بازتابی از درسگفتار عمیق و ژرف آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسهای است که به تاریخ ۲۲/۲/۱۳۹۱، در تبیین مباحث عرفانی و فلسفی کتاب شریف مصباح الانس ارائه شده است. موضوع محوری این گفتار، بررسی تجلیات الهی در مظاهر خلقت، رابطه ذات و صفات حق تعالی، و نظم حکیمانه حاکم بر عالم هستی است.
عالم هستی، چونان آیینهای است که جمال و جلال الهی در آن متجلی میگردد؛ هر موجود، به مثابه ظرفی است که به تناسب ظرفیت وجودی خویش، نوری از انوار بیکران حق را بازمیتاباند. این نوشتار، با تأمل در این تجلیات، به دنبال آن است که پرده از اسرار این نظم حکیمانه بردارد و جایگاه انسان و دیگر موجودات را در این نظام عظیم روشن سازد. با بهرهگیری از تمثیلات ادبی، اشارات قرآنی، و تبیینهای فلسفی، تلاش شده تا مفاهیم پیچیده عرفانی به زبانی روشن و در عین حال وزین ارائه گردد.
بخش نخست: تجلیات الهی و مظاهر خلقت
مفهوم تجلی و نقش مظاهر
تمامی موجودات عالم، ظروفی برای تجلیات الهیاند؛ تحقق این تجلیات در چهره مظهر و حقیقت آن در ظرف ذات حق تعالی است. خداوند، به ذات خویش، غنی از عالمین است، اما در ظرف مظهر، تمامی عالم را در بر میگیرد. این تمایز میان ذات و مظهر، بنیان درک رابطه میان حق و خلق را تشکیل میدهد. به تعبیر عرفانی، حق تعالی هُوَ الظَّاهِرُ به ظرف صفات و هُوَ الْبَاطِنُ به ظرف ذات است.
درنگ: عالم هستی، چونان گلستانی است که هر گل آن، با چینش برگها و رنگهایش، جلوهای از زیبایی بیکران الهی را نمایان میسازد. خداوند در ذات خویش، بینیاز از این گلستان است، اما در مظاهر، خود را چون باغبانی حکیم آشکار میکند که هر برگ را به جای خویش نهاده است. |
این اصل، با نظریه وحدت وجود در عرفان اسلامی، بهویژه آرای ابنعربی، همخوانی دارد. هر موجود، به تناسب ظرفیت وجودی خود، جلوهای از صفات الهی را منعکس میکند. برای مثال، یک گل با اجزای خود (برگها، ساقه، و خارها) به مثابه ظرفی برای ظهور صفات الهی عمل میکند؛ هر لایه از این گل، چونان آیهای است که حکمت و زیبایی حق را بازگو میکند.
تمایز ظرف ذات و ظرف صفات
خداوند در ظرف ذات، غنی از عالمین است و در ظرف مظهر، تمامی عالم را در بر میگیرد. این تمایز، بر تفاوت میان کمون (پنهانی) و ظهور (آشکارگی) تأکید دارد. ذات الهی، فراتر از هر تعین و محدودیتی است، اما در مظاهر، با تعینات خاص در عالم ظهور مییابد. این تعینات، به صورت چینشهای طبیعی و ربوبی، در موجودات متبلور میشوند.
این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (سوره حدید: ۳، : «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزی داناست»). این آیه، جامعیت وجودی خداوند را نشان میدهد که هم در ظهور و هم در بطون، حضور کامل دارد.
به تعبیری، عالم چونان دریایی است که ذات الهی، گوهر بیکران آن است؛ مظاهر، امواجیاند که بر سطح این دریا پدیدار میشوند و هر موج، به تناسب خویش، جلوهای از آن گوهر را نمایان میسازد.
بخش دوم: نظم حکیمانه خلقت
تناسب وجودی و تفاوت کمال و نقص
هر موجود، دارای ویژگیهایی است که در ظرف وجودی خود کمال محسوب میشود، اما اگر به موجود دیگری نسبت داده شود، نقص تلقی میگردد. برای مثال، کمال انسان در برخی ویژگیها برای حیوان نقص است و بالعکس. این اصل، بر نظم حکیمانه خلقت دلالت دارد که هر موجود، بر اساس وزان خاص (تناسب وجودی) خود، در نظام خلقت جای میگیرد.
درنگ: عالم، چونان تابلوی نقاشی است که هر رنگ و خط در جای خویش، زیبایی میآفریند. اگر جای رنگها جابهجا شود، هماهنگی نقاشی به هم میریزد؛ همچنان که جابهجایی صفات در موجودات، از کمال به نقص میانجامد. |
این مفهوم، با نظریه نظام احسن در فلسفه اسلامی مرتبط است، که بیان میدارد عالم به بهترین وجه ممکن خلق شده است. جابهجایی صفات از جایگاه مناسب خود، به نقص منجر میشود. برای نمونه، بینی در جایگاه خود کمال است، اما اگر در کف پا قرار گیرد، نقص محسوب میشود. این تناسب، هماهنگی کامل میان صفات و جایگاه وجودی هر مخلوق را تضمین میکند.
نقصهای ظاهری و عوامل انسانی
نقصهای ظاهری، نظیر کوری یا فلج بودن، به عوامل خارجی یا خطاهای انسانی (بما کسبت ایدیهم) نسبت داده میشود، نه به نقص در نظام خلقت. این اصل، بر کمال ذاتی نظام خلقت تأکید دارد. نقصهای ظاهری، نتیجه دخالتهای انسانی یا شرایط محیطی است، نه اشکال در طراحی الهی.
این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ (سوره نساء: ۷۹، : «هر چه از نیکی به تو رسد از جانب خداست و هر چه از بدی به تو رسد از خود توست»).
عالم، چونان باغی است که باغبان حکیم آن، هر نهال را به جای خویش کاشته است. اگر نهالی از جای خود کنده شود یا به نادرست پرورش یابد، نقص از باغبان نیست، بلکه از دستان ناآگاه باغبانان انسانی است.
نظام خلقت و تناسب اجزا
عالم هستی، مانند یک انسان عمل میکند، با اجزایی که در تناسب کامل با یکدیگر قرار دارند. هر جزء، در جایگاه خود، به کمال میرسد. این تشبیه، بر نظم و هماهنگی عالم تأکید دارد. همانگونه که اعضای بدن انسان در تناسب با یکدیگر عمل میکنند، عالم نیز با چینش حکیمانه اجزای خود به کمال میرسد.
این مفهوم، با بیت فاخر «جهان چون چشم و خط و خال و ابروست / که هر چیزی به جای خویش نیکوست» همخوانی دارد. عالم، چونان پیکری است که هر عضو آن، به تناسب خویش، حیات و زیبایی کل پیکر را تأمین میکند.
بخش سوم: ظهور الهی و حضور در عالم
ظهور خداوند به نفسه و ظهور موجودات به مراتب
خداوند به نفسه، بدون واسطه، ظهور مییابد، اما موجودات به مراتب و شروط خاص خود ظهور میکنند. این شروط، به تناسبات وجودی هر موجود وابسته است. ظهور خداوند، مستقل از هر شرطی است، اما ظهور موجودات، به شروط وجودی و تعینات خاص آنها وابسته است.
این تمایز، بر استقلال ذاتی خداوند و وابستگی وجودی مخلوقات دلالت دارد. خداوند، چونان خورشیدی است که نورش بیواسطه میتابد، اما موجودات، چونان آینههاییاند که هر یک، به تناسب زاویه و شفافیت خویش، نوری از آن خورشید را بازمیتابانند.
احاطه الهی و حضور در اشیاء
خداوند، عالمی را احاطه کرده که خود در آن حضور دارد. او هم محیط (احاطهکننده) است و هم در اشیاء حضور دارد، بدون ممازجت (آمیختگی) یا مفارقت (جدایی). این اصل، به وحدت وجودی خداوند اشاره دارد که هم فراتر از عالم است و هم در آن حضور دارد.
این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ (سوره حدید: ۴، : «و او با شماست هر کجا که باشید»).
درنگ: خداوند، چونان روحی است که در پیکر عالم جاری است؛ نه با آن آمیخته است و نه از آن جدا. هر حرکت و سکون در عالم، در ساحت حضور او رخ میدهد، چنانکه نسیمی در باغ، جز با اراده باغبان نمیوزد. |
ظهور خداوند در کنار مخلوقات
خداوند با تمامی مخلوقات، دوشادوش و در آغوش آنها حرکت میکند. هیچ حرکتی در عالم بدون حضور الهی نیست. این دیدگاه، بر حضور همهجانبه خداوند در عالم تأکید دارد. تمامی حرکات و سکنات مخلوقات، در ساحت الهی رخ میدهد.
عالم، چونان کاروانی است که هر مسافر آن، در سایه لطف الهی گام برمیدارد. هیچ گامی بدون اراده او بر زمین نهاده نمیشود، و هیچ سقوطی جز در آغوش او رخ نمیدهد.
بخش چهارم: خیر و شر در ساحت الهی
خیر و شر به مثابه جلوههای الهی
خیر و شر، در ساحت الهی، جلوههای ظهور خداوند هستند. انسان باید شکرگزار خیر باشد و در برابر شر، به رضا و تسلیم الهی روی آورد. این اصل، بر مقام رضا در عرفان اسلامی تأکید دارد. خیر و شر، هر دو در ساحت الهی معنا مییابند و انسان باید به حکمت الهی اعتماد کند.
این مفهوم با دعای «رَضِيتُ بِرِضَاكَ» مرتبط است، که نشاندهنده تسلیم کامل سالک به اراده الهی است. خیر، چونان نوری است که راه را روشن میکند، و شر، چونان سایهای است که انسان را به سوی نور هدایت میکند.
عشق و نفرت در ظرف وجودی
نفرت، در ظرف وجودی خود، جلوهای از عشق الهی است. خداوند هم رحمان و رحیم است و هم قاطع و متکبر، و این صفات در تناسب با ظرف وجودی هر موجود ظهور مییابد. این دیدگاه، بر جامعیت صفات الهی تأکید دارد.
این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا (سوره شرح: ۵، : «پس به یقین با سختی آسانی است»).
عشق و نفرت، چونان دو روی یک سکهاند که هر یک، در جای خویش، حکمت الهی را آشکار میسازد. نفرت، در جای خود، چونان تیغی است که زشتی را از زیبایی جدا میکند.
بخش پنجم: نقد پیشفرضها و احادیث جعلی
نقد احادیث جعلی
برخی احادیث، مانند «صوت المرأة عورة»، جعلی و فاقد سند معتبر هستند و نتیجه تأثیرات فرهنگی و استعماریاند که به تحریف جایگاه زنان منجر شدهاند. این نقد، بر لزوم بررسی سندیت روایات و اجتناب از پذیرش بدون تأمل تأکید دارد.
این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم مرتبط است: فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ (سوره احزاب: ۳۲، : «پس به نرمی سخن مگویید»). این آیه، نه بر ممنوعیت سخن گفتن زنان، بلکه بر پرهیز از نرمی غیرضروری در کلام تأکید دارد.
این احادیث جعلی، چونان پردههاییاند که بر حقیقت کشیده شدهاند تا نور آن را از چشمها پنهان کنند. نقد این روایات، چونان برداشتن این پردههاست تا حقیقت درخشش یابد.
نقد پیشفرضهای تاریخی
پیشفرضهایی مانند وجود درب در خانههای مدینه یا مکه، فاقد سند تاریخی معتبر هستند و نتیجه برداشتهای متبادر بدون پشتوانهاند. این نقد، بر لزوم بررسی تاریخی و اجتناب از پذیرش پیشفرضهای بیاساس تأکید دارد.
تاریخ، چونان کتابی است که برخی صفحات آن را دستان ناآگاه تحریف کردهاند. نقد این پیشفرضها، چونان بازخوانی دقیق این کتاب است تا حقیقت از تحریف جدا شود.
بخش ششم: اقتضای الهی و نقش انسان
اقتضای الهی و اراده انسانی
خداوند به اقتضای هر موجود، امکانات و ظرفیتهایی عطا کرده است. تحقق این ظرفیتها، به اراده و عمل انسان وابسته است. این اصل، بر تعادل میان جبر و اختیار تأکید دارد.
این مفهوم با دعای «اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِي فِي كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ النَّبِيَّ وَآلَهُ» مرتبط است. انسان، چونان کشاورزی است که بذرهای الهی در وجودش نهاده شده؛ اما بر اوست که با کوشش خویش، این بذرها را به بار آورد.
لقمه و تأثیر آن بر وجود
لقمهای که به ناحق خورده شود، به نقص وجودی انسان منجر میشود، زیرا با مزاج وجودی او سازگار نیست. این اصل، بر تأثیر اعمال انسانی بر وجود و سرنوشت او تأکید دارد.
لقمه حرام، چونان زهری است که در رگهای وجود انسان جاری میشود و حیات معنوی او را تباه میکند. انسان باید از خدا خیر بخواهد و آنچه با مزاج وجودیاش تناسب دارد طلب کند.
بخش هفتم: مقام رضا و تسلیم
مقام رضا و تسلیم به اراده الهی
سالک در مقام رضا، به هر آنچه خداوند مقدر کرده راضی است، زیرا همه چیز در ساحت الهی خیر است. این اصل، بر اهمیت تسلیم به حکمت الهی تأکید دارد.
درنگ: مقام رضا، چونان ایستادن در ساحل دریای حکمت الهی است؛ سالک، هر موجی که از این دریا برمیخیزد را با آغوش باز میپذیرد، چه موج خیر باشد و چه شر، زیرا همه از آن دریای بیکران سرچشمه گرفتهاند. |
سالک، با درک محدودیت علم خود، به اراده الهی اعتماد میکند. این مفهوم با دعای «رَضِيتُ بِرِضَاكَ» مرتبط است، که نشاندهنده تسلیم کامل به اراده الهی است.
بخش هشتم: اشتقاق و فهم دقیق مفاهیم
اهمیت شناخت ریشههای زبانی
فهم دقیق مفاهیم، نیازمند شناخت ریشههای زبانی مانند «اطوار» است که با «ط» دستهدار نوشته میشود. این نکته، بر اهمیت علم اشتقاق در فهم متون دینی و عرفانی تأکید دارد.
این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم مرتبط است: خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا (سوره نوح: ۱۴، : «شما را به گونههای مختلف آفرید»).
زبان، چونان کلیدی است که درهای معرفت را میگشاید. شناخت ریشهها، چونان صیقل دادن این کلید است تا درهای عمیقتر حکمت گشوده شوند.
جمعبندی و نتیجهگیری
این اثر، با تبیین درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیلهای تفصیلی مرتبط، به بررسی عمیق مفاهیم عرفانی و فلسفی در باب تجلیات الهی، ظهور و بطون، و نظم حکیمانه خلقت پرداخته است. عالم هستی، چونان آینهای است که جمال و جلال الهی در آن متجلی میگردد. هر موجود، به تناسب ظرفیت وجودی خویش، جلوهای از صفات الهی را بازمیتاباند.
نظام خلقت، بر اساس حکمت الهی و تناسبات دقیق چیده شده است. نقصها و کمالها، خیر و شر، و تمامی صفات موجودات، در ظرف وجودی خود معنا مییابند. انسان، با تسلیم به اراده الهی و درک این حکمت، به مقام رضا میرسد و در ساحت الهی، خیر مطلق را درمییابد. این نوشتار، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم، تمثیلات ادبی، و تبیینهای فلسفی، تلاش کرده تا این مفاهیم را با زبانی روشن و وزین ارائه دهد.
با نظارت صادق خادمی |