در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 154

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۴)

دیباچه

کتاب *مصباح الانس*، اثر گران‌سنگ عبدالله بن محمد قونوی، از جمله متون برجسته عرفان نظری است که به تبیین عمیق رابطه میان حق‌تعالی و مخلوقات می‌پردازد. درس‌گفتارهای ارائه‌شده در جلسه شماره ۱۵۴، به تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ هجری شمسی (مطابق با ۱۸ مه ۲۰۱۲)، که توسط عارف و عالم برجسته، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، ایراد شده، به تفصیل به بررسی صفات کمال و نقص، تعینات الهی، و ارتباط آنها با عالم خلقت پرداخته است.

بخش نخست: تبیین صفات متقابل در حق و خلق

تمایز صفات متقابل در مخلوقات و حق‌تعالی

در عرفان اسلامی، صفات متقابل در مخلوقات، مانند حیات و مرگ یا قدرت و ضعف، در ظرف خاص خود حسن و در غیر آن نقص تلقی می‌شوند. برای مثال، حیات در موجود زنده مایه کمال است، اما مرگ در ظرف حیات، نقص به شمار می‌رود. اما در ساحت حق‌تعالی، تمامی صفات، حتی آنهایی که در نگاه انسانی نقص پنداشته می‌شوند، به دلیل اطلاق ذات الهی، به‌عنوان صفات کمال متجلی می‌گردند. این تمایز، ریشه در تفاوت وجودی میان خالق و مخلوق دارد؛ مخلوق به دلیل محدودیت وجودی، وابسته به ظرف و شرایط خاص است، حال آنکه ذات الهی، به مثابه اقیانوسی بی‌کران، تمامی صفات را در خود به کمال متجلی می‌سازد.

درنگ: تمامی صفات در ساحت الهی، به دلیل اطلاق و کمال مطلق، به‌عنوان صفات کمال ظاهر می‌شوند، برخلاف مخلوقات که صفاتشان به ظرف و شرایط خاص وابسته است.

تبدیل صفات نقص به کمال در نسبت با خداوند

صفاتی که در مخلوقات به‌عنوان نقص شناخته می‌شوند، مانند قتل یا مکر، در نسبت با حق‌تعالی به صفات کمال تبدیل می‌گردند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿قَاتَلَهُمُ اللَّهُ﴾ (توبه: ۳۰، : «خدا آنان را بکشد») و ﴿وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾ (آل‌عمران: ۵۴، : «و خدا بهترین مکرکنندگان است»). این صفات، در ظرف ربوبیت، به دلیل اکملیت ذات الهی، به کمال متجلی می‌شوند. قتل الهی، به معنای اعاده حیات به سوی حق است و مکر الهی، تجلی حکمت بی‌انتها در تدبیر عالم است.

این دیدگاه، بر تفاوت بنیادین میان صفات مخلوق و خالق تأکید دارد. در عرفان قونوی، صفات الهی در تعینات ربوبی به‌صورت اکمل ظاهر می‌شوند، به‌گونه‌ای که حتی صفات به‌ظاهر منفی، در ظرف الهی به کمال تبدیل می‌گردند. این اکملیت، به مثابه خورشیدی است که همه سایه‌ها را در پرتو خود محو می‌کند.

درنگ: صفات نقص‌انگار در مخلوقات، مانند قتل و مکر، در ساحت الهی به دلیل اکملیت ذات حق، به صفات کمال تبدیل می‌شوند.

بخش دوم: کمال ذاتی و اسمائی در ساحت الهی

تمایز کمال ذاتی و اسمائی

کمال الهی به دو گونه تقسیم می‌شود: کمال ذاتی، که مستقل از عالم و بی‌نیاز از مظهر است، و کمال اسمائی، که ظهورش به ایجاد عالم وابسته است. کمال ذاتی، به استقلال وجودی حق‌تعالی اشاره دارد، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ﴾ (محمد: ۳۸، : «و خدا بی‌نیاز است و شمایید که نیازمندید»). اما کمال اسمائی، مانند صفت «رازق» یا «خالق»، نیازمند مظهر است؛ رازق بدون مرزوق و خالق بدون مخلوق تحقق نمی‌یابد.

این تمایز، یکی از ارکان عرفان نظری قونوی است. کمال ذاتی، به مثابه نور خالص ذات است که در خود کامل و بی‌نیاز از غیر است، اما کمال اسمائی، چونان پرتوهای این نور است که در آینه عالم خلقت تجلی می‌یابد.

درنگ: کمال ذاتی، مستقل از عالم و بی‌نیاز از مظهر است، اما کمال اسمائی به ظهور عالم وابسته است و بدون مظهر تحقق نمی‌یابد.

تعینات الهی و اسمای حسنی

هر تعین الهی، اسمی از اسمای حسنی حق‌تعالی است. اسما، تجلیات و تعینات ذات حق در مراتب مختلف وجود هستند. در عرفان قونوی، «اسم» به معنای تعین و تجلی ذات الهی است، و عالم، به مثابه آیینه‌ای است که این اسما در آن متجلی می‌شوند. این دیدگاه، عالم را چونان کتابی می‌داند که هر صفحه‌اش، نامی از اسمای الهی را به نمایش می‌گذارد.

درنگ: اسمای الهی، تعینات و تجلیات ذات حق هستند که عالم را به‌عنوان مظهر خود آشکار می‌سازند.

بخش سوم: عارف و مقام شهود حق

محقق عرفانی در برابر محقق ادبی

در عرفان، محقق کسی است که حق را در نفس خود متجلی ساخته و تعینات الهی را با شهود درونی درک کرده است، برخلاف محقق ادبی که به تحلیل عقلانی و مفهومی بسنده می‌کند. محقق عرفانی، چونان مسافری است که به سرزمین حقیقت رسیده و آن را در قلب خویش یافته، درحالی‌که محقق ادبی، تنها نقشه این سرزمین را ترسیم می‌کند.

درنگ: محقق عرفانی، با شهود و تجربه درونی، حق را در وجود خود متجلی می‌سازد، برخلاف محقق ادبی که به تحلیل عقلانی اکتفا می‌کند.

ظهور اسما از حضرة وحدت

اسمای الهی از حضرة وحدت ذات حق ظهور می‌یابند، و این ظهور، مقتضای ذات الهی است. خلقت عالم، نه از عدم، بلکه نتیجه فیضان و انتشاء ذات حق است. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿كُلُّ شَيْءٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾ (نساء: ۷۸، : «هر چیزی از جانب خداست»). عالم، چونان رودی است که از چشمه بی‌کران ذات الهی جاری شده و هر قطره‌اش، جلوه‌ای از اسمای حسنی است.

درنگ: خلقت عالم، نتیجه فیضان ذات الهی است، نه خلق از عدم، و تمامی کمالات عالم، ظهورات ذات حق هستند.

بخش چهارم: عالم به‌عنوان مظهر اسمای الهی

عالم، آیینه تجلیات الهی

تمامی کمالات عالم، ظهور ذات الهی هستند. عارف، عالم را به‌عنوان مظهر اسمای الهی می‌پرستد، نه به‌عنوان ذات حق. این دیدگاه، عالم را چونان باغی می‌بیند که هر گل و گیاه آن، نشانه‌ای از جمال و جلال الهی است. عارف، با درک این حقیقت، به محبت و عشق به تمامی موجودات می‌رسد، اما این محبت، به ظهورات الهی معطوف است، نه به ذات الهی که از دسترس مخلوقات خارج است.

درنگ: عالم، مظهر اسمای الهی است و عارف، با درک این تجلیات، به محبت تمامی موجودات می‌رسد، اما این محبت، به ظهورات الهی معطوف است.

صفات عارف: عشق و فقدان کینه

عارف، عاشق تمام عالم است و در دل او کینه، حقد یا عقده وجود ندارد. او عالم را به‌عنوان ظهورات الهی دوست می‌دارد، چونان شاعری که در هر منظره طبیعت، جلوه‌ای از معشوق خویش می‌بیند. این محبت، ریشه در محبت الهی دارد و عارف را به صفا و رهایی از تعلقات نفسانی می‌رساند.

درنگ: عارف، با رهایی از کینه و حقد، به محبت تمامی موجودات به‌عنوان ظهورات الهی می‌رسد.

تفاوت ظهور و ذات در نگاه عارف

عالم، ظهور حق است، نه خود حق. عارف، با درک این تفاوت، از خلط میان وحدت وجود و وحدت ذات مصون می‌ماند. او عالم را به‌عنوان تجلیات الهی می‌بیند، نه به‌عنوان ذات الهی. این تمایز، چونان خط باریکی است که عارف را از شرک و کفر دور نگه می‌دارد.

درنگ: عالم، ظهور حق است، نه ذات حق، و عارف با درک این تفاوت، از شرک و کفر مصون می‌ماند.

بخش پنجم: نقص در نزولات عالم ناسوت

نقص‌های عالم مادی و ظهورات الهی

در نزولات عالم ناسوت، به دلیل کثرت و محدودیت، نقص‌هایی پدید می‌آید، اما این نقص‌ها نیز ظهورات الهی هستند. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿كُلُّ شَيْءٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾ (نساء: ۷۸). این نقص‌ها، چونان سایه‌هایی هستند که در پرتو نور الهی پدید آمده‌اند، اما در نهایت، بخشی از فیض بی‌کران حق‌اند.

درنگ: نقص‌های عالم ناسوت، ناشی از کثرت و محدودیت است، اما این نقص‌ها نیز ظهورات الهی هستند.

تمایز حق و باطل در نگاه عارف

عارف، ضمن عشق به عالم به‌عنوان ظهورات الهی، میان حق و باطل تمایز قائل است. او باطل را غلط می‌داند، اما به آن کینه نمی‌ورزد. این تمایز، چونان ترازویی است که حق و باطل را با دقت می‌سنجد، اما با محبت و بدون حقد.

درنگ: عارف، حق و باطل را تفکیک می‌کند، اما این تفکیک با محبت و بدون کینه انجام می‌شود.

بخش ششم: عرفان در برابر درویشی

تفاوت عرفان و درویشی

عرفان، مبتنی بر دقت و ریزبینی است، درحالی‌که درویشی ممکن است به تساهل و سخنان بی‌اساس منجر شود. عارف، با حفظ تمایز میان حق و باطل، از افراط در تساهل پرهیز می‌کند. عرفان، چونان چراغی است که مسیر حقیقت را با نور دقت و شهود روشن می‌کند، اما درویشی گاه به تاریکی تساهل و بی‌مبالاتی فرو می‌غلتد.

درنگ: عرفان، با دقت و ریزبینی، از تساهل و سخنان بی‌اساس درویشی مصون است.

بخش هفتم: نقد خشونت و اصلاح اجتماعی

نقد خشونت در خانواده و جامعه

خشونت، قلدری و زورگویی در خانواده و جامعه، مانع رشد معنوی و اجتماعی است. عارف، با محبت و مهربانی، به اصلاح جامعه کمک می‌کند. خشونت، چونان طوفانی است که ریشه‌های محبت و صفا را در خانواده و جامعه می‌خشکاند، اما عارف، با نسیم محبت، این ریشه‌ها را بارور می‌سازد.

درنگ: خشونت و زورگویی، مانع رشد معنوی و اجتماعی است، اما عارف با محبت به اصلاح جامعه کمک می‌کند.

نقد فرافکنی و تأکید بر مسئولیت‌پذیری

فرافکنی عیوب به دیگران، مانع اصلاح فردی و اجتماعی است. هر فرد باید ابتدا رفتار خود را در خانواده اصلاح کند. این مسئولیت‌پذیری، چونان آیینه‌ای است که عیوب نفس را نشان می‌دهد و راه اصلاح را هموار می‌سازد.

درنگ: فرافکنی عیوب، مانع اصلاح است و هر فرد باید با اصلاح نفس خود، به بهبود جامعه کمک کند.

نقد مهاجرت و فرار از خانه و کشور

مهاجرت گسترده افراد، چه از خانه و چه از کشور، نتیجه خشونت و فشارهای خانوادگی و اجتماعی است. این افراد، اگر در محیطی مناسب قرار گیرند، می‌توانند به جامعه خدمت کنند. این مهاجرت‌ها، چونان پرندگانی هستند که از آشیانه‌ای پر از طوفان به سوی آسمانی آرام‌تر پرواز می‌کنند، اما با محبت و حمایت، می‌توان این آشیانه را به بهشتی برای رشد تبدیل کرد.

درنگ: مهاجرت، نتیجه خشونت و فشار است، اما محیطی محبت‌آمیز می‌تواند افراد را به خدمت به جامعه ترغیب کند.

اصلاح جامعه از خانواده آغاز می‌شود

اصلاح جامعه از خانه آغاز می‌شود. رفتارهای خشن و دیکتاتورگونه در خانواده، به مشکلات بزرگ‌تر در جامعه منجر می‌شود. خانواده، چونان ریشه درختی است که شاخ و برگ جامعه را تغذیه می‌کند؛ اگر ریشه سالم باشد، درخت بارور خواهد شد.

درنگ: اصلاح جامعه از خانواده آغاز می‌شود و رفتارهای خشن در خانه، به مشکلات اجتماعی منجر می‌گردد.

بخش هشتم: محبت الهی و وظیفه انسان

مهربانی الهی به‌عنوان الگو

خداوند، با وجود نافرمانی بندگان، با مهربانی و بخشش با آنها رفتار می‌کند، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا﴾ (زمر: ۵۳، : «بی‌تردید خدا همه گناهان را می‌آمرزد»). انسان نیز باید با محبت و بدون کینه با دیگران رفتار کند. این مهربانی الهی، چونان بارانی است که بر همه زمین‌ها، چه حاصلخیز و چه خشک، یکسان می‌بارد.

درنگ: خداوند با مهربانی و بخشش با بندگان رفتار می‌کند و انسان نیز باید این مهربانی را الگو قرار دهد.

مهر و محبت، جوهره مسلمانی

مهر و محبت، شرط اصلی مسلمانی است. خشونت، زورگویی و قساوت قلب، با روح دین و عرفان در تضاد است. مسلمانی، چونان گلی است که در خاک محبت می‌روید و خشونت، چونان خاری است که این گل را پژمرده می‌سازد.

درنگ: مهر و محبت، جوهره مسلمانی است و خشونت و قساوت، با روح دین و عرفان در تضاد است.

جمع‌بندی

درس‌گفتارهای *مصباح الانس* در جلسه ۱۵۴، با محوریت تبیین صفات کمال و نقص، تعینات الهی و رابطه میان حق و خلق، یکی از عمیق‌ترین مباحث عرفان نظری را ارائه می‌دهد. این اثر، با تمایز میان کمال ذاتی و اسمائی، عالم را به‌عنوان مظهر اسمای الهی معرفی می‌کند و عارف را کسی می‌داند که با درک این تعینات، به عشق و محبت به تمامی موجودات می‌رسد. در عین حال، با نقد خشونت، قلدری و فرافکنی، بر ضرورت محبت و صفا به‌عنوان جوهره دین و عرفان تأکید دارد. این دیدگاه، نه‌تنها به‌عنوان یک رساله عرفانی، بلکه به‌عنوان راهنمایی عملی برای اصلاح فرد و جامعه، ارزشی والا دارد. تأکید بر محبت، صفا و دوری از خشونت، این متن را به سندی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان و الهیات تبدیل می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، صفات متقابل در مخلوقات در چه شرایطی حسن محسوب می‌شوند؟

2. طبق متن، صفات نقص در مخلوقات نسبت به حق چگونه هستند؟

3. بر اساس متن، کمال اسمائی چیست؟

4. طبق متن، منظور از 'تعینات حق' چیست؟

5. بر اساس متن، ویژگی اصلی عارف چیست؟

6. متن درسگفتار بیان می‌کند که تمام صفات در ظرف پروردگار صفات کمال هستند.

7. بر اساس متن، کمال ذاتی حق به ایجاد عالم وابسته است.

8. طبق متن، عارف با بد بودن مخلوقات مخالف است، نه با خود مخلوقات.

9. متن درسگفتار ادعا می‌کند که محقق در عرفان کسی است که حق را در نفس خود تحقق بخشیده است.

10. بر اساس متن، عارف معتقد است که درست و باطل در عالم وجود ندارند.

11. طبق متن، تفاوت کمال ذاتی و کمال اسمائی چیست؟

12. چرا طبق متن، تمام صفات نقص در مخلوقات در ظرف حق کمال محسوب می‌شوند؟

13. منظور از 'محقق' در عرفان طبق متن چیست؟

14. طبق متن، چرا عالم ظهورات حق نامیده می‌شود؟

15. چرا طبق متن، عارف کینه در دل ندارد؟

پاسخنامه

1. در ظرف خودشان حسن هستند.

2. صفات نقص در حق صفات کمال هستند.

3. کمال فعلی که به ایجاد عالم وابسته است.

4. اسماء و صفات حق

5. عشق به عالم به‌عنوان ظهورات حق

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. درست

10. نادرست

11. کمال ذاتی بی‌نیاز از عالم است، اما کمال اسمائی به ایجاد عالم وابسته است.

12. زیرا تمام صفات در ظرف ربوبی به تعینات اkmel متصل هستند.

13. محقق کسی است که حق را در نفس خود تحقق بخشیده و تعینات حق را درمی‌یابد.

14. چون تمام عالم از انتشاء ذات حق ناشی شده و مظهر اسماء و صفات اوست.

15. زیرا عارف تمام عالم را ظهورات حق می‌بیند و با عشق به آن‌ها می‌نگرد.

فوتر بهینه‌شده