در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 155

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۵)


دیباچه

کتاب حاضر، بازنویسی علمی و فاخر درس‌گفتار شماره ۱۵۵ از سلسله مباحث آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره است که در تاریخ ۴/۳/۱۳۹۱ ارائه شده و به تبیین عمیق مفاهیم عرفانی و فلسفی ،تمایز میان ذات و فعل، و کمال و نقص در نظام خلقت اختصاص دارد.

بخش نخست: کمال ذاتی خداوند و استقلال وجودی او

مفهوم کمال مطلق و عدم تأثیرپذیری از عوارض

خداوند متعال، به ذات خویش، دارای کمال مطلق است و این کمال، از هرگونه تأثیرپذیری از عوارض و لوازم خارجی در مراتب گوناگون مصون است. این اصل، بر استقلال وجودی و بی‌نیازی ذاتی حق تعالی دلالت دارد، به گونه‌ای که هیچ نقص یا تغییری در ساحت قدسی او راه نمی‌یابد. کمال ذاتی، چونان گوهری است که در ذات الهی نهفته و از هرگونه کاستی یا دگرگونی به دور است.

«هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ» (سوره حشر: ۲۳، : «اوست خدایی که جز او معبودی نیست، پادشاه، پاک و منزه، و ایمن‌دار»).

این آیه شریفه از قرآن کریم، بر قداست و کمال مطلق خداوند تأکید دارد و او را از هرگونه نقص یا وابستگی مبرا می‌داند. در این دیدگاه، خداوند چونان خورشیدی است که نورش از ذات او ساطع می‌شود و هیچ سایه‌ای از نقص یا تغییر بر آن نمی‌افتد.

درنگ: کمال ذاتی خداوند، نه تنها از عوارض خارجی تأثیر نمی‌پذیرد، بلکه به مثابه جوهره‌ای قدسی، از هرگونه نقص یا تحول مصون است. این استقلال وجودی، خداوند را به عنوان مبدأ همه کمالات معرفی می‌کند.

تمایز ذات و فعل در خداوند و انسان

خداوند متعال، دارای ذات و فعل است، در حالی که انسان، به عنوان جلوه‌ای از فعل الهی، فاقد ذات مستقل بوده و صرفاً ظهوری از حق تعالی است. انسان، چونان آینه‌ای است که نور الهی را بازمی‌تاباند، اما خود به تنهایی دارای وجود مستقل نیست. این وابستگی وجودی، انسان را قائم به حق می‌سازد و او را از هرگونه استقلال ذاتی محروم می‌کند.

«كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (سوره قصص: ۸۸، : «هر چیز جز وجه او نابودشدنی است»).

این آیه شریفه از قرآن کریم، بر فناپذیری همه موجودات جز وجه الهی تأکید دارد و انسان را به عنوان مظهر فعل حق معرفی می‌کند. در این نگاه، انسان چونان موجی است بر سطح اقیانوس الهی، که وجودش به تمامی وابسته به مبدأ بی‌کران اوست.

این تمایز، به قابلیت تبدل وجودی انسان نیز اشاره دارد. انسان، به دلیل فقدان ذات مستقل، می‌تواند از مرتبه‌ای به مرتبه دیگر منتقل شود، گاه به سوی کمال صعود کند و گاه به سوی نقص سقوط نماید. این انعطاف‌پذیری وجودی، انسان را موجودی پویا و تحول‌پذیر می‌سازد.

«أَضَلُّ سَبِيلًا» (سوره فرقان: ۹، : «گمراه‌تر از راه»).

این آیه از قرآن کریم، به امکان سقوط انسان به مراتبی پایین‌تر از حیوانات اشاره دارد، که نشان‌دهنده ظرفیت تحول و تغییر در وجود اوست.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به تبیین کمال ذاتی خداوند و تمایز میان ذات و فعل در ساحت الهی و انسانی پرداخت. خداوند، به عنوان مبدأ کمال مطلق، از هرگونه نقص یا تأثیرپذیری مصون است، در حالی که انسان، به عنوان فعل الهی، فاقد ذات مستقل بوده و در مراتب وجودی خود قابلیت تحول دارد. این مباحث، بنیانی برای فهم عمیق‌تر اسماء و صفات الهی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: جامعیت اسماء و صفات الهی

کمال تمامی اسماء و صفات

تمامی اسماء و صفات الهی، اعم از رحمان، رحیم، قاتل، ماكر، قاطع، باطش و غیره، صفات کمال هستند و هیچ صفتی در ساحت الهی نقص تلقی نمی‌شود. این دیدگاه، بر جامعیت و تناسب صفات الهی با حکمت و نظم خلقت تأکید دارد. حتی صفاتی که در نگاه انسانی ممکن است منفی پنداشته شوند، در ساحت الهی، به دلیل انسجام با اراده حکیمانه، کمال محسوب می‌شوند.

«وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا» (سوره اعراف: ۱۸۰، : «و نام‌های نیکو از آن خداست، پس او را به آنها بخوانید»).

این آیه شریفه از قرآن کریم، بر حسن و کمال تمامی اسماء الهی دلالت دارد و دعوت به تسبیح خداوند با این نام‌های نیکو می‌کند. صفات الهی، چونان رنگ‌های گوناگون یک نقاشی عظیم الهی، هر یک در جای خود به زیبایی و کمال خلقت می‌افزایند.

درنگ: تمامی اسماء و صفات الهی، از رحمان تا قاطع، جلوه‌هایی از کمال مطلق هستند و در ساحت الهی، هیچ صفتی نقص محسوب نمی‌شود. این جامعیت، حکمت و نظم الهی را در خلقت آشکار می‌سازد.

تقسیم‌بندی اسماء به جمالی و جلالی

اسماء الهی به دو دسته جمالی و جلالی تقسیم می‌شوند. اسماء جمالی، مانند رحمان، ودود و کریم، به لطافت و رحمت الهی اشاره دارند، در حالی که اسماء جلالی، مانند قاطع، باطش و متکبر، به جبروت و عظمت الهی دلالت می‌کنند. این دو دسته، در مجموع، اسماء کمالی را تشکیل می‌دهند که ترکیبی از رحمت و قهاریت است.

«رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ» (سوره اعراف: ۱۵۶، : «رحمتم همه چیز را فرا گرفته است»).

این آیه شریفه، بر گستردگی رحمت الهی تأکید دارد، در حالی که آیه دیگری به جلال الهی اشاره می‌کند:

«بَطْشُ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ» (سوره بروج: ۱۲، : «گرفتن پروردگارت سخت است»).

این دو آیه، تعادل میان جمال و جلال الهی را به تصویر می‌کشند، گویی خداوند چونان باغبانی است که با دست رحمت، گل‌ها را می‌پروراند و با دست قهاریت، خارها را می‌زداید.

نفی صفات سلبيه در الهیات

خداوند متعال، فاقد صفات سلبيه است و آنچه متکلمان تحت عنوان صفات سلبيه (مانند «عدم جسم» یا «عدم مکان») مطرح کرده‌اند، فاقد مبنای منطقی است. صفت، به معنای حقیقی، باید ایجابی باشد و دلالت بر کمال کند. صفات سلبيه، چونان سایه‌هایی هستند که در برابر نور وجود الهی محو می‌شوند و نمی‌توانند به عنوان صفت ایجابی تلقی گردند.

به عنوان مثال، گفتن «خدا جسم نیست» یا «خدا مکان ندارد»، صفت محسوب نمی‌شود، زیرا نفی صفت است و نه اثبات کمال. صفت ایجابی، مانند «رحمان» یا «قادر»، ویژگی مثبت و کمالی را بیان می‌کند، در حالی که نفی، تنها به فقدان اشاره دارد و نمی‌تواند صفت تلقی شود.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به بررسی جامعیت اسماء و صفات الهی، تقسیم‌بندی آنها به جمالی و جلالی، و نفی صفات سلبيه در الهیات پرداخت. این مباحث، بر کمال مطلق خداوند و تناسب تمامی صفات او با حکمت خلقت تأکید دارند و نشان می‌دهند که در ساحت الهی، هیچ صفتی نقص تلقی نمی‌شود.

بخش سوم: نقد متکلمان و ضرورت رویکرد منطقی

نقد فقدان منطق در الهیات متکلمان

متکلمان، به دلیل فقدان دقت منطقی، گاه به مباحث غیرعلمی روی آورده و صفات سلبيه را به عنوان بخشی از الهیات مطرح کرده‌اند. این رویکرد، که ریشه در نگرش‌های عاميانه دارد، از ارائه استدلال‌های دقیق عاجز مانده و به جای تبیین علمی، به کلی‌گویی و نفی‌گرایی بسنده کرده است.

این نقد، بر ضرورت رویکرد منطقی و علمی در الهیات تأکید دارد. عرفان و فلسفه اسلامی، با بهره‌گیری از استدلال‌های عقلی، به تبیین دقیق صفات الهی پرداخته و از هرگونه ابهام یا کلی‌گویی پرهیز کرده‌اند. متکلمان، چونان مسافرانی هستند که بدون نقشه، در بیابان الهیات سرگردان شده‌اند، در حالی که عارفان و فیلسوفان، با چراغ عقل و شهود، راه حقیقت را پیموده‌اند.

درنگ: فقدان منطق در الهیات متکلمان، به طرح صفات سلبيه و مباحث غیرعلمی انجامیده است. رویکرد عرفانی و فلسفی، با تأکید بر استدلال عقلی، راهگشای فهم دقیق‌تر صفات الهی است.

اهمیت تجربه‌های میدانی در فهم حقیقت

تجربه‌های زیسته و مشاهدات عینی در محیط‌های اجتماعی، مانند قهوه‌خانه‌ها، کافه‌ها و گردهمایی‌های نخبگان، گاه معرفتی عمیق‌تر از دانش رسمی ارائه می‌دهند. گفت‌وگوهای مردمی، چونان چشمه‌هایی هستند که حکمت‌های نهفته در دل جامعه را به جوشش می‌آورند و گاه از دانش آکادمیک پیشی می‌گیرند.

به عنوان مثال، حضور در محیط‌هایی مانند دیزین و مشاهده گفت‌وگوهای نخبگان، می‌تواند معرفتی فراهم آورد که سال‌ها تحصیل در دانشگاه از آن عاجز است. این تجربه‌ها، انسان را به سوی نگاهی کل‌نگرانه و جامع به حقیقت سوق می‌دهند و او را از محدود شدن به دانش رسمی بازمی‌دارند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به نقد رویکرد غیرمنطقی متکلمان و تأکید بر اهمیت تجربه‌های میدانی در فهم حقیقت پرداخت. این مباحث، بر ضرورت تلفیق دانش رسمی و تجربی برای دستیابی به معرفت عمیق‌تر تأکید دارند و از مخاطب دعوت می‌کنند تا با نگاهی باز، حقیقت را در همه جلوه‌های آن جست‌وجو کند.

بخش چهارم: نظم حکیمانه خلقت و کمال موجودات

کمال صفات حیوانات در ظرف وجودی

صفات حیوانات، مانند درندگی گرگ، در ظرف وجودی خود کمال هستند و نقص تلقی نمی‌شوند. این صفات، با جایگاه وجودی هر موجود تناسب دارند و به تعادل نظام خلقت کمک می‌کنند. درندگی گرگ، چونان تیغی است که در دست طبیعت، به حفظ نظم و تعادل جنگل یاری می‌رساند.

این دیدگاه، با نظریه نظام احسن در فلسفه اسلامی همخوانی دارد، که عالم را به بهترین شکل ممکن توصیف می‌کند. هر موجود، با صفات خاص خود، چونان قطعه‌ای از پازل خلقت، به تکمیل این نظام حکیمانه کمک می‌کند.

نظم خلقت و نقش موجودات کوچک

نظم حکیمانه خلقت، در تعادل میان موجودات بزرگ و کوچک جلوه‌گر است. به عنوان مثال، مورچه، با قدرت ناچیز خود، می‌تواند شیر را تحت تأثیر قرار دهد و نقش مهمی در حفظ تعادل طبیعت ایفا کند. این تعادل، چونان سمفونی عظیمی است که هر نت آن، از کوچک‌ترین موجود تا عظیم‌ترین مخلوق، به هماهنگی کل می‌افزاید.

«فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ ۖ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (سوره نحل: ۷۴، : «برای خدا مثل‌ها نیاورید، خدا می‌داند و شما نمی‌دانید»).

این آیه شریفه از قرآن کریم، بر حکمت الهی در خلقت تأکید دارد و انسان را به تأمل در نظم عالم دعوت می‌کند.

درنگ: نظم حکیمانه خلقت، در تناسب صفات هر موجود با جایگاه وجودی آن و تعادل میان موجودات بزرگ و کوچک جلوه‌گر است. این نظم، حکمت الهی را در عالم آشکار می‌سازد.

تأملات در توحید مفضل

کتاب توحید مفضل، اثری عمیق‌تر از اسفار ملاصدرا، به بررسی نظم حکیمانه خلقت و شباهت‌های میان موجودات (مانند فیل و پشه) می‌پردازد. این اثر، هر موجود را جلوه‌ای از کمال الهی می‌داند و بر حکمت خداوند در خلقت تأکید دارد. توحید مفضل، چونان گنجینه‌ای است که رازهای خلقت را برای طالبان معرفت گشوده است.

عظمت خلقت در قرآن کریم

داستان ابابیل و سنگ‌های سجیل، نمونه‌ای از عظمت الهی در استفاده از موجودات کوچک برای مقاصد بزرگ است. خداوند، با به کارگیری پرندگان ناچیز، اراده خود را محقق ساخت و قدرت بی‌کران خویش را به نمایش گذاشت.

«وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ * تَرْمِيهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ» (سوره فیل: ۳-۴، : «و بر آنها پرندگانی ابابیل فرستاد که سنگ‌هایی از سجیل بر آنها می‌افکند»).

این آیه شریفه، قدرت الهی را در بهره‌گیری از ابزارهای به ظاهر ناچیز به تصویر می‌کشد و انسان را به تأمل در عظمت خلقت دعوت می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به تبیین نظم حکیمانه خلقت، کمال صفات موجودات در ظرف وجودی، و جلوه‌های عظمت الهی در قرآن کریم پرداخت. این مباحث، حکمت خداوند را در خلقت آشکار می‌سازند و انسان را به تأمل در نظام احسن عالم فرامی‌خوانند.

بخش پنجم: نقد حوزه‌های علمیه و ضرورت احیای علوم جامع

تربیت عالمان جامع در حوزه‌های سنتی

حوزه‌های علمیه در گذشته، عالمانی چندوجهی تربیت می‌کردند که به علوم مختلف، از جمله طبیعیات، حیوان‌شناسی، کیمیاشناسی و علوم غریبه، مسلط بودند. این عالمان، چونان ستارگانی بودند که با نور دانش، راه حقیقت را برای جامعه روشن می‌ساختند.

این رویکرد جامع، عالمان را قادر می‌ساخت تا با چالش‌های زمانه خود مواجه شوند و پاسخ‌هایی دقیق و عمیق به پرسش‌های دینی و علمی ارائه دهند. حوزه‌های سنتی، چونان باغ‌هایی بودند که انواع علوم در آنها به بار می‌نشست و عالمان را به کمال علمی می‌رساند.

نقد انحطاط علمی حوزه‌های معاصر

حوزه‌های علمیه امروزی، از آموزش علوم طبیعی و غریبه تهی شده و به دانش‌های سطحی محدود گشته‌اند. این انحطاط علمی، توانایی عالمان را در تحلیل مسائل پیچیده کاهش داده و آنها را از جایگاه والای گذشته محروم ساخته است.

فقدان آموزش علوم جامع، حوزه‌ها را از پویایی بازداشته و آنها را به نهادی ایستا و منزوی تبدیل کرده است. این نقد، چونان زنگ هشداری است که به ضرورت بازنگری در نظام آموزشی حوزه‌ها و احیای سنت‌های علمی گذشته فرامی‌خواند.

درنگ: حوزه‌های علمیه معاصر، با دوری از علوم جامع و محدود شدن به آموزش‌های سطحی، از جایگاه علمی گذشته خود فاصله گرفته‌اند. احیای علوم طبیعی و غریبه، ضرورتی برای بازگرداندن پویایی به حوزه‌هاست.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به بررسی تربیت عالمان جامع در حوزه‌های سنتی و نقد انحطاط علمی حوزه‌های معاصر پرداخت. این مباحث، بر لزوم احیای علوم جامع و بازنگری در نظام آموزشی حوزه‌ها تأکید دارند تا عالمان بتوانند با نیازهای معاصر همگام شوند.

بخش ششم: سلوک عرفانی و تبدیل نقص به کمال

کمال انسان در مراتب بالای سلوک

انسان در مراتب بالای سلوک، به مقامی می‌رسد که اراده و فعل او با اراده الهی همسو شده و نقص او به کمال تبدیل می‌شود. این مقام، چونان قله‌ای است که سالک پس از پیمودن راه‌های دشوار، به آن دست می‌یابد و در آن، همه اعمالش جلوه‌ای از کمال الهی می‌گردد.

«قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ» (سوره نجم: ۹، : «به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر»).

این آیه شریفه از قرآن کریم، به قرب انسان به خداوند در مراتب بالای سلوک اشاره دارد و نشان می‌دهد که سالک در این مقام، به جایی می‌رسد که جز خدا نمی‌بیند و جز خدا نمی‌خواهد.

درنگ: انسان در مراتب بالای سلوک، به مقامی می‌رسد که نقص او به کمال تبدیل می‌شود و اراده‌اش با اراده الهی همسو می‌گردد. این مقام، اوج قرب انسان به خداوند است.

مثال موسی و تبدیل نقص به کمال

داستان حضرت موسی علیه‌السلام، نمونه‌ای برجسته از تبدیل نقص ظاهری به کمال در ساحت الهی است. موسی با قتل یک نفر، عملی به ظاهر ناقص انجام داد، اما در چارچوب اراده الهی، این عمل به کمال منجر شد و خداوند به او پاداش‌های عظیم عطا فرمود.

«فَقَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي» (سوره قصص: ۱۶، : «گفت پروردگارا من به خود ستم کردم، مرا ببخش»).

این آیه، توبه موسی علیه‌السلام را نشان می‌دهد، اما خداوند نه تنها او را بخشید، بلکه او را به مقام نبوت و رسالت مفتخر ساخت. این داستان، چونان آیینه‌ای است که تبدیل نقص به کمال را در ساحت الهی به تصویر می‌کشد.

ناز الهی و دشواری فهم آن

ناز الهی، مفهومی عمیق و غیبی است که فهم آن برای انسان دشوار بوده و نیازمند سلوک عمیق است. ناز الهی، چونان نسیمی است که در مراتب بالای سلوک بر دل سالک می‌وزد و او را به تسلیم کامل در برابر اراده الهی دعوت می‌کند.

این مفهوم، با دعای «رَضِيتُ بِرِضَاكَ» همخوانی دارد، که نشان‌دهنده تسلیم کامل به اراده الهی است. فهم ناز الهی، چونان گشودن دریچه‌ای به سوی غیب است که تنها با سلوک و تهذیب نفس میسر می‌شود.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، به بررسی کمال انسان در سلوک عرفانی، تبدیل نقص به کمال در اولیا، و مفهوم ناز الهی پرداخت. این مباحث، اوج عرفان عملی را به تصویر می‌کشند و انسان را به سوی قرب الهی و همسویی با اراده خداوند فرامی‌خوانند.

بخش هفتم: نقد اجتماع و ضرورت رعایت مرزهای هویتی

نقد دخالت‌های غیرضروری در جامعه

دخالت‌های غیرضروری در امور دیگران، مانند فضولی در کار دیگران، به خرابکاری منجر می‌شود. این اصل، بر اهمیت رعایت مرزهای هویتی و مسئولیت‌های فردی در جامعه مدنی تأکید دارد. دخالت بی‌جا، چونان بادی است که نظم باغ اجتماع را برهم می‌ریزد و به جای نظم، آشوب به ارمغان می‌آورد.

در جامعه‌ای پیشرفته، هر فرد باید به نقش و مسئولیت خود پایبند باشد و از مداخله در امور دیگران پرهیز کند. این رویکرد، به حفظ نظم اجتماعی و احترام به استقلال نهادها کمک می‌کند.

نقد ادعاهای بی‌اساس روحانیون

برخی روحانیون، با ادعای کاذب قیمومیت بر مردم، به دخالت در امور غیرمرتبط پرداخته و مشکلات را به دیگران نسبت می‌دهند. این ادعاها، چونان سایه‌هایی هستند که بر نور حقیقت می‌افتند و مانع از تحقق مسئولیت‌های اصلی می‌شوند.

روحانیون باید به جای دخالت در امور غیرمرتبط، به وظایف علمی و دینی خود پایبند باشند و از ادعاهای بی‌اساس پرهیز کنند. این نقد، به اصلاح ساختارهای سنتی و احترام به استقلال نهادهای اجتماعی فرامی‌خواند.

درنگ: دخالت‌های غیرضروری و ادعاهای بی‌اساس، نظم اجتماعی و مسئولیت‌های فردی را مختل می‌کنند. رعایت مرزهای هویتی و تمرکز بر وظایف اصلی، ضرورتی برای جامعه مدنی است.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم، به نقد دخالت‌های غیرضروری و ادعاهای بی‌اساس در جامعه پرداخت و بر ضرورت رعایت مرزهای هویتی و تمرکز بر مسئولیت‌های فردی تأکید کرد. این مباحث، به سوی ساخت جامعه‌ای منظم و پویا هدایت می‌کنند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

کتاب حاضر، با بازنویسی درس‌گفتار شماره ۱۵۵ آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین عمیق مفاهیم عرفانی و فلسفی ، تمایز ذات و فعل، و کمال و نقص در نظام خلقت پرداخت. این اثر، با تأکید بر کمال مطلق خداوند، جامعیت صفات او، و نظم حکیمانه خلقت، دیدگاه جامعی از الهیات عرفانی ارائه داد. انسان، به عنوان فعل الهی، در مراتب بالای سلوک می‌تواند به مقامی برسد که نقص او به کمال تبدیل شود، در حالی که خداوند، از هرگونه نقص یا تغییر مصون است.

نقد حوزه‌های علمیه معاصر و تأکید بر احیای علوم جامع، از دیگر نکات برجسته این متن بود که به ضرورت بازنگری در نظام آموزشی و بازگشت به سنت‌های علمی گذشته فرامی‌خواند. همچنین، نقد دخالت‌های غیرضروری و ادعاهای بی‌اساس، بر اهمیت رعایت مرزهای هویتی و مسئولیت‌های فردی در جامعه مدنی تأکید داشت.

این کتاب، چونان چراغی است که راه معرفت الهی را روشن می‌سازد و طالبان حقیقت را به سوی فهم عمیق‌تر حقایق عرفانی و فلسفی هدایت می‌کند. امید است که این اثر، گامی مؤثر در راستای ترویج دانش عرفانی و الهیاتی در فضای آکادمیک باشد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، چرا خداوند صفت سلبي ندارد؟

2. بر اساس درسگفتار، تفاوت صفات ذاتي و فعلي در خداوند چیست؟

3. درسگفتار چه نوع صفاتی را برای مخلوقات ذکر می‌کند؟

4. طبق درسگفتار، چرا نقص انسان در مراتب کمال به کمال تبدیل می‌شود؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا خداوند صفت تدريجي ندارد؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که تمام صفات خداوند، از جمله قاتل و ماكر، صفات کمال هستند.

7. طبق درسگفتار، انسان دارای صفات ذاتي است که از خداوند مستقل است.

8. درسگفتار معتقد است که صفات نقصي در خداوند وجود ندارد، اما در مخلوقات وجود دارد.

9. بر اساس درسگفتار، صفات سلبي در خداوند به معنای عدم وجود صفات ایجابی است.

10. درسگفتار بیان می‌کند که انسان در مراتب کمال به جایی می‌رسد که نقصش به کمال تبدیل می‌شود.

11. طبق درسگفتار، چرا خداوند صفت سلبي ندارد؟

12. تفاوت صفات ذاتي و فعلي در خداوند طبق درسگفتار چیست؟

13. چرا درسگفتار معتقد است که انسان ذات ندارد؟

14. طبق درسگفتار، چرا صفات نقصي در مخلوقات وجود دارد؟

15. درسگفتار چگونه تبدیل نقص به کمال در انسان کامل را توضیح می‌دهد؟

پاسخنامه

1. زیرا صفات سلبي در متکلمین به اشتباه به خداوند نسبت داده شده است.

2. صفات ذاتي عین ذات خداوند و صفات فعلي ظهورات ذات هستند.

3. صفات نقصي، حدوثي، تدريجي، جمالي و جلالي

4. زیرا اراده انسان در مراتب کمال با اراده الهی یکی می‌شود.

5. زیرا صفات خداوند ثابت و بدون تغییر تدریجی هستند.

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا صفات سلبي به اشتباه توسط متکلمین به خداوند نسبت داده شده و صفت باید ایجابی باشد.

12. صفات ذاتي عین ذات خداوند و صفات فعلي ظهورات ذات در خلقت هستند.

13. زیرا انسان فعل و ظهور حق است و تنها خداوند ذات دارد.

14. زیرا مخلوقات در ظرف ناسوت قرار دارند که صفات نقصي، حدوثي و تدريجي را ایجاب می‌کند.

15. انسان کامل با یکی شدن اراده‌اش با اراده الهی، نقصش به کمال تبدیل می‌شود.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده