در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 158

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۸)

مقدمه

این اثر، بازتابی از درس‌گفتار عمیق و ژرف آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه‌ای به تاریخ ۲۴/۶/۱۳۹۱ هجری شمسی است که به تبیین قاعده کاشفه و ثمرات آن در چارچوب مباحث عرفانی و فلسفی کتاب شریف مصباح الانس می‌پردازد. موضوع محوری این گفتار، بررسی نزول الهی در مراتب وجودی، رابطه ذات و صفات حق تعالی با مظاهر خلقت، و نقد پیش‌فرض‌های نادرست در فهم معارف دینی است.

عالم هستی، چونان آیینه‌ای است که نور بی‌کران حق در آن متجلی می‌گردد؛ هر ذره، به مثابه ظرفی است که به تناسب ظرفیت وجودی خویش، جلوه‌ای از اسماء و صفات الهی را بازمی‌تاباند. این نوشتار، با تأمل در قاعده کاشفه، به دنبال آن است که اسرار این تجلیات را آشکار سازد و جایگاه انسان را در این نظام حکیمانه روشن نماید.

بخش نخست: قاعده کاشفه و نزول الهی

مفهوم قاعده کاشفه و ثمرات آن

قاعده کاشفه، یکی از اصول بنیادین عرفان نظری است که در فصل دهم مصباح الانس مطرح شده و به نزول الهی و ظهور اسماء و صفات حق در مراتب وجودی اشاره دارد. این قاعده، تبیین می‌کند که چگونه حق تعالی، بدون تنزل ذاتی، در مظاهر خلقی ظهور می‌یابد. تثمیر این قاعده، به معنای استخراج نتایج معرفتی و آثار آن است، و تحریر عائده، به معنای تنقیح و تصحیح این نتایج است تا از دو آفت تشبیه (شبیه‌انگاشتن خدا به مخلوقات) و تأویل (تفسیر غیرحقیقی آیات و اخبار) مصون بماند.

درنگ: قاعده کاشفه، چونان کلیدی است که درهای معرفت الهی را می‌گشاید؛ عارف با این کلید، نه در دام تشبیه می‌افتد که حق را به مخلوقات شبیه سازد، و نه در ورطه تأویل گرفتار می‌شود که حقیقت ظهورات الهی را انکار کند. این قاعده، راه به سوی شهود وحدت در کثرت می‌گشاید.

نزول الهی، به معنای ظهور حق در تعینات خلقی است، نه تنزل ذاتی. این مفهوم، با نظریه وحدت وجود در عرفان اسلامی همخوانی دارد، که هر مظهری، جلوه‌ای از حق است بدون آنکه ذات الهی محدود به آن مظهر شود. برای مثال، عالم هستی چونان باغی است که هر گل آن، با رنگ و عطر خویش، جلوه‌ای از زیبایی بی‌کران الهی را نمایان می‌سازد.

رهایی از تشبیه و تأویل

کسی که قاعده کاشفه را درک کند، راز آیات و اخباری را که ظاهراً شائبه تشبیه ایجاد می‌کنند، درمی‌یابد و از ورطه‌های تأویل و تشبیه رها می‌شود. برای نمونه، آیه شریفه هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا [مطلب حذف شد] : «و او با شماست هر کجا که باشید») ممکن است در نگاه اولیه، حضور جسمانی یا تشبیه الهی را به ذهن متبادر سازد. اما با فهم قاعده کاشفه، روشن می‌شود که این معیت، ظهور الهی در مراتب وجودی است، نه حضور جسمانی.

تأویل، به معنای تفسیر غیرحقیقی آیات است، مانند انکار حقیقت تسبیح موجودات در آیه يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي [مطلب حذف شد] : «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است برای خدا تسبیح می‌گویند»). تشبیه نیز، به معنای تصور جسمانی برای حق است، مانند برداشت نادرست از آیه وَعَلَى الْعَرْشِ [مطلب حذف شد] : «و بر عرش استوا یافت»). قاعده کاشفه، عارف را از این دو آفت مصون می‌دارد و به شهود حقیقت وحدت در کثرت هدایت می‌کند.

تمایز ذات و ظهور

حق تعالی، از حیث ذات، منزه از هرگونه تعین و محدودیت است و در مرتبه احدیت، فراتر از هر نسبتی قرار دارد. اما در مرتبه فعل، در تعینات خلقی ظهور می‌یابد. این ظهور، نه تشبیه است و نه تأویل، بلکه حقیقتی متعادل است که در مظاهر عالم متجلی می‌شود. این مفهوم با آیه شریفه قُلْ هُوَ اللَّهُ [مطلب حذف شد] : «بگو او خدای یگانه است») همخوانی دارد که بر وحدت مطلق ذات الهی تأکید می‌کند.

عالم، چونان دریایی است که ذات الهی، گوهر بی‌کران آن است و مظاهر، امواجی‌اند که بر سطح این دریا پدیدار می‌شوند. هر موج، جلوه‌ای از آن گوهر را نمایان می‌سازد، اما ذات گوهر فراتر از این امواج باقی می‌ماند.

بخش دوم: وحدت وجود و مظاهر خلقی

احدیت جمع و ظهور در مظاهر

در نصوص دینی، صفت ذاتی حق، احدیت جمع است که در آن، تمامی اسماء و صفات الهی در وحدت ذاتی جمع شده‌اند. این مرتبه، فراتر از تعقل و نسبت‌سنجی است و هیچ نسبتی با چیزی جز خودش ندارد. با این حال، این وحدت مانع ظهور حق در کثرت مظاهر نمی‌شود. حق در هر متعینی (مظهر) قابل ادراک است و احکام الهی، مانند رحمت، حکمت یا قدرت، در آن متجلی می‌گردد، اما ذات الهی محدود به این تعینات نیست.

درنگ: حق تعالی، چونان خورشیدی است که نورش در آینه‌های بی‌شمار مظاهر منعکس می‌شود؛ هر آینه، جلوه‌ای از آن نور را بازمی‌تاباند، اما ذات خورشید فراتر از این آینه‌ها باقی می‌ماند. این وحدت در کثرت، راز احدیت جمع است.

این اصل با آیه شریفه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي [مطلب حذف شد] : «هر روز او در کاری است») همخوانی دارد که به تجدید مستمر ظهورات الهی در مظاهر اشاره می‌کند. هر مظهری، نشانه‌ای از ذات غیرمتعین حق است، اما از حیث مفهوم، با آن متمایز است.

وحدت در کثرت و کثرت در وحدت

تمامی متعینات، از حیث ذات احدیت، واحد هستند، اما از حیث معانی خاص خود، متمایز و متعددند. این اصل، به شهود مفصل در مجمل و کثرت در وحدت اشاره دارد. عارف در مقام جمع‌الجمع، قادر است همه عالم را در یک ذره ببیند و هر ذره را حامل تمامی حقایق وجودی بداند. این دیدگاه با مفهوم «کل شیء فی کل شیء» (هر چیزی در هر چیزی است) مرتبط است، که نشان می‌دهد هر مظهری، جلوه‌ای از تمامی اسماء الهی است.

برای مثال، هنگامی که عارف اسمی چون «رحمان» را بر زبان می‌آورد، تمامی اسماء الهی در آن مستتر است، اما دولت غالب، رحمانیت است. این مفهوم با آیه شریفه وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِكُلِّ [مطلب حذف شد] : «و خدا به همه چیز احاطه دارد») همخوانی دارد که بر احاطه کامل الهی بر تمامی مظاهر دلالت می‌کند.

مظهر و معین: عینیت و تفاوت

هر متعینی (مظهر)، از حیث دلالت بر معین (حق)، عین اوست، اما از حیث مفهوم تعین، غیر اوست. به تعبیر شیخ اکبر محی‌الدین ابن‌عربی در فص ادریسی، اسم از حیث ذات، عین مسمی است، اما از حیث معنای خاص خود، غیر اوست. این دیدگاه، بر تمایز بین ذات و ظهور تأکید دارد. مظهر، چونان نفَسی است که از نفس رحمانی حق برمی‌خیزد؛ عین حق است از حیث حقیقت، اما غیر اوست از حیث تعین.

عالم، چونان کتابی است که هر صفحه آن، آیه‌ای از حقیقت الهی را بازگو می‌کند. هر کلمه، نشانه‌ای از ذات بی‌کران حق است، اما در معنای خاص خود، متمایز از دیگر کلمات است.

بخش سوم: نقد عمومی‌سازی معارف و وضعیت علمی حوزه‌ها

نقد عمومی‌سازی مباحث عرفانی

یکی از آفات جوامع اسلامی، عمومی‌سازی مباحث عمیق عرفانی و فلسفی است که به لوث شدن حقایق و سوءتفاهم‌هایی مانند اتهام کفر یا زندقه منجر شده است. به تعبیر مرحوم آسید ابوالحسن قزوینی در حاشیه عروه الوثقی، این مباحث به عامه مردم مربوط نیست و باید در محافل تخصصی مطرح شوند. عمومی‌سازی این معارف، مانند ریختن جواهری گران‌بها در دسترس کودکان است که به بازی و تباهی آن می‌انجامد.

درنگ: معارف عرفانی، چونان گوهرهایی هستند که در خزانه علم محفوظ می‌مانند. افشای آن‌ها در میدان عوام، چونان پراکندن این گوهرها در میان رهگذران است که جز تباهی و تحریف به بار نمی‌آورد.

این نقد، بر لزوم تخصصی‌سازی مباحث عرفانی و پرهیز از عرضه آن‌ها به عامه تأکید دارد تا از تحریف و سوءاستفاده جلوگیری شود. برای مثال، مفاهیمی چون وحدت وجود، اگر بدون فهم دقیق در میان مردم مطرح شوند، به سوءتفاهم‌هایی مانند پانتئیسم یا انکار ذات الهی منجر می‌گردند.

نقد عقیم بودن نظام علمی حوزه‌ها

نظام علمی حوزه‌های دینی، به دلیل عدم تولید علم جدید و تمرکز بر تکرار و حفظ، عقیم توصیف شده است. در حالی که جهان غرب با جداسازی مباحث علمی از حوزه عمومی، به پیشرفت‌های چشمگیر دست یافته، حوزه‌های علمیه در هزار سال گذشته، کمتر به نوآوری علمی پرداخته‌اند. این نقد، بر ضرورت اصلاح نظام آموزشی حوزه‌ها و تمرکز بر تولید علم تأکید دارد.

حوزه‌ها، چونان باغی هستند که اگر به جای کاشت بذرهای نو، تنها به هرس شاخه‌های کهن بپردازند، از باروری بازمی‌مانند. پرسش از دستاوردهای علمی حوزه‌ها، هشداری است به جامعه علمی دینی تا با نوآوری و تولید علم، از عقب‌ماندگی رهایی یابد.

نقد سوءتفاهم‌های عامه‌پسند

سوءتفاهم‌هایی مانند تصور خدا به‌عنوان یک تخته‌سنگ یا شیء مادی، نتیجه عمومی‌سازی مباحث عمیق عرفانی است. این دیدگاه، با طنزی عالمانه نقد شده که چرا باید خدا یکی باشد و بندگان متعدد؟ این پرسش، به نقد تصورات محدود و مادی از خدا می‌پردازد و بر بی‌نهایت بودن مظاهر الهی تأکید دارد. عارف، با درک قاعده کاشفه، درمی‌یابد که هر مظهری، جلوه‌ای از حق است، اما ذات حق فراتر از این تعینات است.

این مفهوم با آیه شریفه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي [مطلب حذف شد] : «هر روز او در کاری است») همخوانی دارد که به تجدید مستمر ظهورات الهی اشاره می‌کند. عالم، چونان رودی است که هر لحظه، موجی تازه از آن برمی‌خیزد، اما سرچشمه آن، ذات بی‌کران حق است.

بخش چهارم: شهود عرفانی و مقامات معنوی

شهود و معرفت الهی

تحقق معرفتی و شهود صفت احدیت جمع، تنها با فهم عمیق نزولات الهی ممکن است. عارف، با شهود ظهورات الهی در مظاهر، به معرفت حق نائل می‌شود، اما این معرفت، با علم کامل الهی که تنها به ذات او اختصاص دارد، متفاوت است. حق تعالی، خود عارف و معروف است و تنها اوست که خود را به‌طور کامل می‌شناسد.

درنگ: عارف، چونان مسافری است که در کاروان‌سرای عالم، جلوه‌های حق را می‌بیند، اما تنها ذات الهی است که تمامی این جلوه‌ها را در خویش جمع دارد و خود را به کمال می‌شناسد.

این اصل با مفهوم هُوَ الْعَارِفُ وَهُوَ الْمَعْرُوفُ همخوانی دارد که بر انحصار معرفت کامل به ذات الهی تأکید می‌کند. انسان، به دلیل قصور ادراک، تنها می‌تواند از طریق مظاهر، به بخشی از این معرفت دست یابد.

مقام جمع‌الجمع و حالات عرفانی

عارف در مقام جمع‌الجمع، به حالاتی دست می‌یابد که فراتر از تحمل ملائکه، انبیا و مؤمنان است. این حالات، نتیجه شهود وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است. عارف، با دیدن یک ذره، تمامی عالم را زیارت می‌کند و با گفتن یک اسم، تمامی اسماء الهی را صدا می‌زند. این مقام، چونان ایستادن بر قله‌ای است که از آن، تمامی دشت‌های هستی دیده می‌شود، اما این دیدن، به لطف الهی و در ساحت ظهورات ممکن می‌گردد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این اثر، با بازنویسی درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های تفصیلی مرتبط، به بررسی عمیق قاعده کاشفه و ثمرات آن پرداخته است. قاعده کاشفه، با تبیین نزول الهی به‌عنوان ظهور در تعینات خلقی، عارف را از دام تشبیه و تأویل رها می‌سازد و به شهود وحدت در کثرت هدایت می‌کند. تمامی مظاهر، جلوه‌هایی از حق‌اند، اما ذات الهی فراتر از این تعینات است. آیات قرآنی مانند هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ و كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ این حقیقت را تأیید می‌کنند.

نقد عمومی‌سازی معارف عرفانی و عقیم بودن نظام علمی حوزه‌ها، هشداری است به جامعه دینی تا با تخصصی‌سازی و تولید علم، از لوث شدن حقایق و عقب‌ماندگی جلوگیری کند. این نوشتار، با بهره‌گیری از تمثیلات ادبی، اشارات قرآنی و تبیین‌های فلسفی، تلاش کرده تا این مفاهیم را با زبانی روشن و وزین ارائه دهد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، قاعده کاشفیه در فصل دهم به چه موضوعی اشاره دارد؟

2. طبق متن، چه کسی با شناخت قاعده کاشفیه از ورطه تأویل و تشبیه نجات می‌یابد؟

3. بر اساس متن، چرا تأویل و تشبیه در مورد خداوند نادرست است؟

4. طبق متن، هر اسم الهی چه ویژگی‌ای دارد؟

5. بر اساس متن، چه چیزی باعث تمایز اسماء الهی از یکدیگر می‌شود؟

6. متن درسگفتار بیان می‌کند که نزول الهی در موجودات به معنای تشبیه خداوند به اجسام است.

7. طبق متن، هر متعینی علامت معیّنی است که غیر متعین است.

8. متن درسگفتار تأکید دارد که تمام اسماء الهی فقط در ظرف احدیت جمع ظهور می‌کنند.

9. بر اساس متن، شناخت قاعده کاشفیه به درک حقیقت آیات و اخبار بدون تأویل و تشبیه کمک می‌کند.

10. متن درسگفتار بیان می‌کند که هر متعینی از حیث مفهوم تعینش با معیّن خود یکی است.

11. طبق متن، چرا خداوند از تأویل و تشبیه منزه است؟

12. تفاوت متعین و معیّن در متن درسگفتار چیست؟

13. چرا طبق متن، هر اسم الهی شامل تمام اسماء دیگر است؟

14. بر اساس متن، چرا نزولات الهی نه تأویل است و نه تشبیه؟

15. طبق متن، چه چیزی باعث عقب‌ماندگی علمی جامعه دینی شده است؟

پاسخنامه

1. نزول صفات الهی در موجودات بدون تشبیه و تأویل

2. کسی که این قاعده را بفهمد و سر آیات را درک کند

3. چون خداوند منزه از تأویل و تشبیه است

4. شامل تمام اسماء الهی است اما با غلبه یک صفت

5. معنای خاصی که در آن اسم غالب است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا خداوند در ظرف احدیت جمع غیر متعین است و در ظهوراتش تعینات فعلی دارد.

12. متعین مظهر ظهوری است که علامت معیّن غیر متعین است، اما از حیث مفهوم با آن متفاوت است.

13. چون هر اسم از حیث دلالت بر ذات الهی، همه اسماء را در بر می‌گیرد.

14. زیرا نزولات الهی تعینات ظهوری هستند که حقیقتاً مظهر حق‌اند، نه مجاز و نه شبیه به اجسام.

15. اختلاط مباحث علمی با عوام‌گرایی و عدم تمرکز بر تولید علمی.