در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 159

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۹)

دیباچه

این نوشتار، بازنویسی علمی و فاخر درس‌گفتار ارزشمند آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۱۵۹ از کتاب شریف مصباح الانس است که در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۹۱ ارائه شده و به بررسی عمیق مفاهیم وحدت و کثرت، تمایز میان ذات و فعل، و ظهورات الهی در نظام خلقت می‌پردازد. این متن با زبانی وزین، علمی و متناسب با فضای دانشگاهی نگاشته شده تا برای پژوهشگران حوزه الهیات، فلسفه و عرفان اسلامی منبعی جامع و عمیق فراهم آورد.

بخش نخست: وحدت و کثرت در نظام هستی

وحدت ذاتی و کثرت معانی در متعینات

تمامی متعینات عالم، از حیث ذات احدی الهی، واحدند و این وحدت، چونان شهود مفصل در مجمل است که کثرت را در وحدت متجلی می‌سازد. از منظر معانی خاص، که سبب تمایز متعینات است، این موجودات متعددند و این، شهود مجمل در مفصل و وحدت در کثرت است. این اصل، بنیان عرفان نظری را تشکیل می‌دهد و نشان‌دهنده وحدت ذاتی تمامی موجودات در سرچشمه الهی است که در ظهورات خلقی به کثرت متجلی می‌شود. این وحدت، چونان اقیانوسی است که همه رودهای کثرت در آن جمع می‌شوند، بی‌آنکه ذات آن به کثرت آلوده گردد.

این مفهوم با آیه شریفه «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (سوره قصص، آیه ۸۸؛ : «هر چیز جز وجه او نابودشدنی است») همخوانی دارد، که بر وحدت ذاتی تمامی موجودات در برابر وجه الهی تأکید می‌ورزد. در این منظر، تمامی موجودات، جلوه‌هایی از وجه الله هستند که در عین کثرت ظاهری، در ذات الهی واحدند.

درنگ: تمامی متعینات از حیث ذات احدی الهی واحدند و در معانی خاص، که سبب تمایز آن‌هاست، متعددند؛ این وحدت و کثرت، شهود مفصل در مجمل و مجمل در مفصل است.

تعقل حقایق در نظام عرفانی

شیخ قونوی در نصوص فرموده‌اند که تعقل حقایق عالم بر دو امر استوار است: احکام الهی و اصول الهی که در ظرف تعینات خلقت بیان می‌شوند. اصل چهارم این است که تمامی تعینات عالم، مفصل در مجمل و مجمل در مفصل‌اند. این اصل، نظام‌مندی عرفان نظری را نشان می‌دهد، جایی که وحدت الهی در کثرت ظهورات متجلی می‌شود و کثرت، از وحدت نشأت می‌گیرد. این رابطه دیالکتیکی، چونان رقص نور و سایه است که در آن، نور وحدت در سایه کثرت تجلی می‌یابد، بی‌آنکه ذات نور تغییر کند.

این دیدگاه، ساختار منظم عرفان قونوی را در مقابل رویکرد اقیانوسی ابن‌عربی برجسته می‌سازد. قونوی با نظم و دقت، وحدت و کثرت را در چارچوبی علمی تبیین می‌کند، در حالی که ابن‌عربی با بیانی آسمانی و گسترده، این مفاهیم را در قالب اقیانوسی از معرفت ارائه می‌دهد.

وحدت و کثرت در ظهورات الهی

تمامی عالم هستی و ظهورات و تعینات الهی بر دو اصل وحدت و کثرت استوارند. وحدت الهی در تعینات به کثرت تبدیل می‌شود، و کثرت، نشأت‌گرفته از وحدت است. این اصل، چونان آینه‌ای است که نور الهی را در رنگ‌های گوناگون ظهورات بازمی‌تاباند. وحدت، سرچشمه ذات الهی است و کثرت، جلوه‌های آن در مراتب خلقت. این مفهوم با آیه شریفه «وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَٰهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَٰهٌ» (سوره زخرف، آیه ۸۴؛ : «و اوست که در آسمان معبود است و در زمین معبود») همخوانی دارد، که وحدت الهی را در کثرت مراتب نشان می‌دهد.

تفاوت عرفان و فلسفه در وحدت و کثرت

در فلسفه رایج، وحدت به وجود خداوند و کثرت به ظرف ظهورات و افعال الهی نسبت داده می‌شود، اما در عرفان، وحدت و کثرت به‌صورت توأمان در تمامی مراتب دیده می‌شوند. عرفان، وحدت را در کثرت و کثرت را در وحدت می‌بیند، چونان درختی که ریشه‌اش در وحدت و شاخه‌هایش در کثرت است. این تمایز، عمق عرفانی را در مقابل سطح ظاهری فلسفه نشان می‌دهد و از رویکردهای وجودمحور متمایز است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، به تبیین وحدت و کثرت در نظام هستی پرداخت. تمامی متعینات از حیث ذات الهی واحدند و از منظر معانی خاص، متعدد. این وحدت و کثرت، در چارچوب عرفانی قونوی و با استناد به آیات قرآن کریم، چونان نوری است که در آینه‌های کثرت بازتاب می‌یابد. تمایز عرفان از فلسفه رایج، در شهود توأمان وحدت و کثرت در تمامی مراتب خلقت نهفته است.

بخش دوم: تمایز وجود و ظهور در نظام الهی

وجود ذاتی و ظهور فعلی

وجود، ذاتی است و مختص خداوند است که به تعبیر «اللَّهُ الصَّمَدُ» (سوره اخلاص، آیه ۲؛ : «خداوند بی‌نیاز») اشاره دارد. ظهور، فاقد ذات مستقل است و فعل الهی محسوب می‌شود. این تمایز، چونان خطی است که میان جوهر وجود و فعل آن در عالم کشیده شده است. خداوند دارای ذات و فعل است، اما مخلوق صرفاً فعل است، چونان سایه‌ای که از نور وجود الهی بر زمین خلقت می‌افتد.

این مفهوم، از غلو در فلسفه‌های پان‌تئیستی جلوگیری می‌کند و با آیه شریفه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» (سوره شوری، آیه ۱۱؛ : «هیچ چیز مانند او نیست») همخوانی دارد، که بر استقلال وجودی خداوند و تمایز او از مخلوقات تأکید می‌ورزد.

درنگ: وجود، ذاتی و مختص خداوند است، در حالی که ظهور، فعل الهی و فاقد ذات مستقل است؛ این تمایز، مانع از خلط میان خالق و مخلوق می‌شود.

تمایز خالق و مخلوق

خالق و مخلوق برابر نیستند. ادعای «همه خدا هستند» در فلسفه‌های قلندری و بدون استناد، باطل است. خداوند دارای ذات و استقلال است، در حالی که مخلوق فاقد ذات مستقل است و صرفاً فعل الهی است. این اصل، چونان سپری است که از خلط میان خالق و مخلوق جلوگیری می‌کند و با آیه «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» (سوره بقره، آیه ۱۵۶؛ : «ما از آن خدا هستیم و به سوی او بازمی‌گردیم») همخوانی دارد، که بر وابستگی وجودی مخلوقات به خداوند تأکید می‌ورزد.

انسان به عنوان فعل الهی

انسان، فعل خداوند است و فاقد ذات مستقل است. او هم فعل است و هم دارای فعل، اما افعالش نیز به فعل الهی بازمی‌گردد. این اصل، چونان آینه‌ای است که بازتاب نور الهی را در وجود انسان نشان می‌دهد. انسان، به عنوان ظهور الهی، قائم به حق است و تمامی افعالش، جلوه‌هایی از فعل الهی‌اند. این مفهوم، با آیه «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (سوره حجر، آیه ۲۹؛ : «و از روح خود در او دمیدم») مرتبط است، که منشأ الهی انسان را نشان می‌دهد.

مراتب افعال الهی

امیرالمؤمنین علیه‌السلام به عنوان فعل تام الهی، در مرتبه‌ای عالی قرار دارد، در حالی که سایر انسان‌ها در مراتب دانی هستند. اما هیچ فعلی ناقص نیست. این اصل، چونان نردبانی است که مراتب وجودی را نشان می‌دهد، جایی که هر موجود در ظرف خود کامل است. برای مثال، یک ریال و یک میلیارد هر دو پول‌اند و در ظرف خود کامل‌اند، اما تفاوتشان در مرتبه است، نه در نقص یا کمال ذاتی. این مفهوم با آیه «صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ» (سوره نمل، آیه ۸۸؛ : «صنعت خدا که همه چیز را استوار کرد») همخوانی دارد.

درنگ: تمامی افعال الهی در ظرف خود کامل‌اند و تفاوت آن‌ها در مراتب است، نه در نقص ذاتی؛ انسان به عنوان فعل الهی، قائم به حق است.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به تمایز میان وجود ذاتی خداوند و ظهور فعلی مخلوقات پرداخت. خداوند دارای ذات و استقلال است، در حالی که مخلوقات، افعال الهی و فاقد ذات مستقل‌اند. انسان، به عنوان فعل الهی، در مراتب مختلف ظهور می‌یابد، اما هیچ فعلی ناقص نیست. این تمایزات، نظام حکیمانه خلقت را نشان می‌دهد که هر موجود در جایگاه خود کامل است.

بخش سوم: نقد دیدگاه‌های عرفانی و فلسفی

نقد دیدگاه ابن‌عربی و قونوی در کثرت اوهام

ابن‌عربی و قونوی کثرت را اوهام می‌دانند و معتقدند تنها خدا وجود دارد. این دیدگاه، به دلیل نفی فعل الهی، نادرست است. کثرت، ظهورات واقعی الهی است، نه اوهام. این نقد، چونان تیغی است که پرده‌های توهم را می‌درد و بر ضرورت پذیرش واقعیت تعینات تأکید می‌ورزد. وجود فاعل بدون فعل محال است، و خداوند به عنوان فاعل مطلق، همواره دارای ظهورات است. این مفهوم با آیه «اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ» (سوره زمر، آیه ۶۲؛ : «خدا آفریننده هر چیز است») همخوانی دارد.

نقد تعبیر ظلم و ظلمت در فصوص الحکم

ابن‌عربی در فصوص الحکم ظهورات هستی را به ظلم (ظلمت) تعبیر کرده که نادرست است. عالم هستی فاقد ظلمت است و تمامی ظهورات، جلوه‌های نورانی الهی‌اند. این نقد، چونان چراغی است که تاریکی‌های سوءتفاهم را روشن می‌سازد. نظام خلقت بر پایه لطف الهی استوار است، و ظلم تنها در ناسوت و به دلیل سوء اختیار انسان پدید می‌آید. این مفهوم با آیه «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (سوره نور، آیه ۳۵؛ : «خدا نور آسمان‌ها و زمین است») همخوانی دارد.

درنگ: ظهورات الهی، جلوه‌های نورانی‌اند و فاقد ظلمت‌اند؛ ظلم تنها در ناسوت و به دلیل سوء اختیار انسان پدید می‌آید.

نقد فلسفه ماست‌بندی

فلسفه رایج، ظهورات الهی را مانند ماست‌بندی در قالب‌های ماهوی می‌بیند که نادرست است. فیض الهی، چونان نزولات آسمانی است که خود متعین می‌شود، نه آنکه در قالب‌های از پیش تعیین‌شده ریخته شود. این نقد، چونان نسیمی است که غبار تعصبات فلسفی را می‌زداید و بر پویایی فیض الهی تأکید می‌ورزد. فیض، خودجوش و متناسب با شرایط متعین می‌شود، مانند بارانی که در هر زمین به شکلی خاص فرو می‌ریزد.

نفی ظلم در ذات انسان

ذات انسان فاقد ظلم است. ظلم، در مرتبه ناسوت و به دلیل سوء استفاده از اختیار پدید می‌آید. این اصل، چونان کلیدی است که قفل فطرت پاک انسانی را می‌گشاید. فطرت انسان، چونان آینه‌ای است که نور الهی را بازمی‌تاباند، اما انحراف در اختیار، این آینه را تیره می‌سازد. این مفهوم با آیه «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» (سوره روم، آیه ۳۰؛ : «پس روی خود به دین راست کن، فطرتی که خدا مردم را بر آن آفریده») همخوانی دارد.

نفی نقص در افعال الهی

هیچ فعلی ناقص نیست. انسان‌های دانی، ناقص نیستند، بلکه در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار دارند. این اصل، چونان نوری است که تاریکی نقص را از افعال الهی می‌زداید. تمامی ظهورات، حتی مصطفی و مرتضی، فاقد ظلم‌اند و در ظرف خود کامل‌اند. این مفهوم با آیه «هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (سوره انسان، آیه ۳؛ : «او را به راه هدایت کردیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس») مرتبط است، که بر اختیار انسان در مسیر کمال یا انحراف تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به نقد دیدگاه‌های عرفانی و فلسفی پرداخت. دیدگاه ابن‌عربی و قونوی در نفی کثرت به عنوان اوهام، به دلیل نادیده گرفتن واقعیت افعال الهی، نادرست است. تعبیر ظلم و ظلمت در فصوص الحکم و فلسفه ماست‌بندی نیز از حقیقت دورند. ذات انسان فاقد ظلم است و تمامی افعال الهی در ظرف خود کامل‌اند. این نقدها، به روشن شدن نظام لطف الهی در خلقت کمک می‌کند.

بخش چهارم: تبدیلات وجودی و نفی استهلاک

نفی استهلاک در وحدت و کثرت

واژه استهلاک، به معنای هلاك و نابودی، در عرفان نادرست است. در هستی، هیچ‌چیز نابود نمی‌شود، بلکه تبدیل می‌شود. این اصل، چونان قانونی است که پویایی عالم را تضمین می‌کند. استهلاک کثرت در وحدت یا وحدت در کثرت، به معنای حل شدن خدا در مخلوقات یا مخلوقات در خدا نیست. خداوند با مخلوقات است، اما در آن‌ها حل نمی‌شود. این معیت قیومی، چونان حضور نوری است که بدون آمیختگی، همه‌چیز را روشن می‌سازد. این مفهوم با آیه «إِنَّمَا تُولُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» (سوره بقره، آیه ۱۱۵؛ : «هر کجا رو کنید آنجا وجه خداست») همخوانی دارد.

درنگ: استهلاک در هستی وجود ندارد؛ تمامی تغییرات، تبدیلات‌اند و خداوند با معیت قیومی، با مخلوقات است، بدون آنکه در آن‌ها حل شود.

نفی موت و اعدام در هستی

موت، فوت، اعدام و عدم در هستی وجود ندارند. تمامی تغییرات، تبدیلات‌اند. برای مثال، منبری که می‌سوزد، به خاکستر تبدیل می‌شود، نه آنکه نابود گردد. این اصل، چونان قانونی طبیعی است که بقای ماده و انرژی را در عرفان تأیید می‌کند. مرگ، انتقال به مرتبه‌ای دیگر است، نه نابودی. این مفهوم با آیه «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ» (سوره الرحمن، آیه ۲۶؛ : «هر که بر آن است فانی است») مرتبط است، که فنا را به معنای انتقال و تلطیف ظهورات تفسیر می‌کند.

فنا به معنای تلطیف ظهورات

فنا به معنای نابودی نیست، بلکه تلطیف ظهورات است و مختص اهل ارض است. هرچه موجود به خاک نزدیک‌تر باشد، فناپذیری‌اش بیشتر است، اما این فنا، انتقال به مرتبه‌ای دیگر است. این مفهوم، چونان نسیمی است که گرد و غبار را از چهره حقیقت می‌زداید و نشان می‌دهد که هیچ‌چیز در هستی نابود نمی‌شود.

تبدیل‌پذیری همه چیز در هستی

همه چیز در هستی قابل تبدیل به چیز دیگر است. هیچ خط قرمزی در تبدیلات وجود ندارد. انسان می‌تواند به مراتب عالی یا دانی تبدیل شود، مانند سگ اصحاب کهف که به مرتبه‌ای بالا رسید. این اصل، چونان دری است که به سوی بی‌نهایت امکانات وجودی گشوده می‌شود. این مفهوم با آیه «وَكَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ» (سوره کهف، آیه ۱۸؛ : «و سگشان دو دستش را بر آستانه دراز کرده بود») مرتبط است.

نقش تربیت در تبدیلات

تبدیلات وجودی نیازمند تربیت، مربی و شرایط خاص هستند. این اصل، چونان باغبانی است که نهال وجود را به سوی کمال هدایت می‌کند. تربیت، چونان آبی است که زمین وجود را سیراب می‌سازد و امکان تحول به مراتب عالی را فراهم می‌آورد.

نفی اعاده معدوم

اعاده معدوم ممتنع است، زیرا معدوم وجود ندارد. فلاسفه و متکلمان در این بحث اشتباه کرده‌اند. این اصل، چونان نوری است که تاریکی توهم عدم را می‌زداید. وقتی معدوم وجود ندارد، بحث اعاده معدوم باطل است. این دیدگاه، با فلسفه ملاصدرا و قانون بقای ماده همخوانی دارد.

درنگ: هیچ‌چیز در هستی معدوم نمی‌شود؛ تمامی تغییرات، تبدیلات‌اند و بحث اعاده معدوم باطل است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به نفی استهلاک، موت و اعدام در هستی پرداخت. تمامی تغییرات، تبدیلات‌اند و هیچ‌چیز نابود نمی‌شود. فنا، تلطیف ظهورات است و تمامی موجودات قابلیت تبدیل به مراتب عالی یا دانی را دارند. تربیت، نقش کلیدی در این تبدیلات ایفا می‌کند، و بحث اعاده معدوم، به دلیل فقدان معدوم، باطل است.

بخش پنجم: عرفان علمی و نقد محدودیت‌های تاریخی

نیاز عرفان به علوم طبیعی

عرفان نیازمند دانش ریاضیات، فیزیک، شیمی و زمین‌شناسی است تا واژگان دقیق و علمی تولید کند. این اصل، چونان پلی است که عرفان را به علوم مدرن متصل می‌سازد. عرفان، بدون بهره‌گیری از علوم طبیعی، نمی‌تواند به‌صورت کامل متعین شود. این دیدگاه، عرفان را به عنوان علمی پویا و مدرن معرفی می‌کند.

عرفان به عنوان عروس علوم

عرفان، زیباترین علم است و باید با واژگان مدرن و علمی ارائه شود، نه با ادبیات قلندری. این اصل، چونان تاجی است که بر سر عرفان نهاده می‌شود تا جایگاه والای آن را نشان دهد. عرفان، باید از کلیشه‌های سنتی و عامیانه جدا شود و با زبانی دقیق و علمی بازسازی گردد.

نقد استعمار در تخریب عرفان

استعمار، عرفان را به دست قلندران و دروایش سپرد و از جایگاه علمی آن کاست. این نقد، چونان آینه‌ای است که انحطاط عرفان در دوران استعمار را نشان می‌دهد. احیای عرفان علمی، نیازمند بازسازی واژگان و مفاهیم با دقت و نظم است.

نقد حوزه‌های علمیه در سرکوب عرفان

حوزه‌های علمیه با بایکوت فلسفه و عرفان، رشد علمی را محدود کردند. این نقد، چونان زنگ خطری است که ضرورت احیای علوم حقیقی را گوشزد می‌کند. ترس و ناآگاهی، عرفان و فلسفه را به حاشیه راند و از پیشرفت علمی جلوگیری کرد.

درنگ: عرفان، زیباترین علم است و نیازمند تلفیق با علوم طبیعی و بازسازی با واژگان علمی است؛ استعمار و محدودیت‌های حوزه‌های علمیه، عرفان را از جایگاه علمی خود دور کرده‌اند.

برتری قونوی بر ابن‌عربی و مولانا

کتب قونوی، به دلیل نظم و دقت، از آثار ابن‌عربی کم‌اشکال‌ترند. ابن‌عربی آسمانی و اقیانوسی است، در حالی که قونوی زمینی و منظم است. همچنین، قونوی از نظر عرفانی از مولانا قوی‌تر بود، اما شمس، مولانا را عارف کرد. این اصل، چونان ترازویی است که جایگاه این عرفا را در نظام معرفتی می‌سنجد. عشق ناسوتی، مانند رابطه مولانا و شمس یا قونوی و ابن‌عربی، نقش کلیدی در سلوک عرفانی ایفا کرده است.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، به ضرورت بازسازی عرفان به عنوان علمی دقیق و مدرن پرداخت. عرفان نیازمند تلفیق با علوم طبیعی است و باید از ادبیات قلندری جدا شود. استعمار و محدودیت‌های حوزه‌های علمیه، عرفان را از جایگاه علمی خود دور کردند. قونوی، با نظم و دقت، از ابن‌عربی و مولانا متمایز است، و عشق ناسوتی نقش مهمی در تحول عرفانی داشته است.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۱۵۹، به بررسی عمیق مفاهیم وحدت و کثرت، تمایز میان ذات و فعل، و ظهورات الهی در نظام خلقت پرداخت. تمامی متعینات، از حیث ذات الهی واحدند و از منظر معانی خاص، متعدد. خداوند دارای وجود ذاتی است، در حالی که مخلوقات، افعال الهی و فاقد ذات مستقل‌اند. نقد دیدگاه‌های ابن‌عربی و قونوی، نشان‌دهنده ضرورت بازسازی عرفان با زبانی علمی و دقیق است. تمامی تغییرات در هستی، تبدیلات‌اند و هیچ‌چیز نابود نمی‌شود. عرفان، به عنوان عروس علوم، نیازمند تلفیق با علوم طبیعی و احیای جایگاه علمی خود است.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، اصل چهارم درباره تعینات عالم هستی چیست؟

2. بر اساس درسگفتار، تفاوت اصلی بین وجود و ظهور چیست؟

3. درسگفتار چه نقدی به نظریه 'یکی بود یکی نبود' وارد می‌کند؟

4. طبق درسگفتار، تعینات اسمایی چه ویژگی‌ای دارند؟

5. درسگفتار چه دیدگاهی درباره استهلاک در عالم دارد؟

6. درسگفتار معتقد است که مخلوقات ذات دارند و مستقل از خدا هستند.

7. طبق درسگفتار، تعینات خلقی ظهور ذات خدا هستند.

8. درسگفتار نظریه استهلاک کثرت در وحدت را تأیید می‌کند.

9. بر اساس درسگفتار، عالم هستی فاقد ماهیت و تنها ظهورات الهی است.

10. درسگفتار بیان می‌کند که فلسفه باید مردمی و با زبان ساده بیان شود.

11. طبق درسگفتار، تفاوت وجود و ظهور چیست؟

12. چرا درسگفتار نظریه 'یکی بود یکی نبود' را رد می‌کند؟

13. تعینات اسمایی و خلقی در درسگفتار چگونه تعریف شده‌اند؟

14. چرا درسگفتار استهلاک را در عالم نفی می‌کند؟

15. درسگفتار چه نقدی به استفاده از واژه‌های عرفانی مانند استهلاک وارد می‌کند؟

پاسخنامه

1. تعینات عالم هستی مفصل در مجمل و مجمل در مفصل است

2. وجود ذات دارد، اما ظهور ذات ندارد و فعل الهی است

3. این نظریه به دلیل نفی فعل خدا نادرست است

4. عین ذات خدا هستند

5. استهلاک در عالم وجود ندارد و همه چیز تبدیل است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. وجود ذات دارد و مستقل است، اما ظهور ذات ندارد و فعل الهی است.

12. چون این نظریه فعل خدا را نفی می‌کند و خدا بدون فعل محال است.

13. تعینات اسمایی عین ذات خدا و تعینات خلقی ظهور ذات خدا هستند.

14. چون استهلاک به معنای نابودی نیست و همه چیز در عالم تبدیل است.

15. این واژه‌ها نادقیق و کوچه‌بازاری هستند و باید با اصطلاحات علمی جایگزین شوند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده