در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 160

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۶۰)

دیباچه

کتاب *مصباح الانس*، اثر گران‌قدر عبدالله بن محمد قونوی، یکی از متون برجسته عرفان نظری است که به بررسی عمیق رابطه میان حق‌تعالی و مخلوقات از منظر اسما و صفات الهی می‌پردازد. درس‌گفتار جلسه شماره ۱۶۰، ارائه‌شده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۹۱ هجری شمسی، به تبیین مراتب وجودی موجودات، رابطه وحدت و کثرت، و ظهورات الهی در عالم ناسوت اختصاص دارد. این درس‌گفتار، با استناد به آرای شیخ اکبر محیی‌الدین ابن‌عربی در *فصوص الحکم*، موجودات را به سه دسته ظالم بنفسه، سابقون، و جامعون تقسیم کرده و چالش‌های نظری مرتبط با ظلم، حیرت، و تعینات ظهوری را مورد نقد و تحلیل قرار می‌دهد.

بخش نخست: مراتب وجودی موجودات در نگاه شیخ اکبر

تقسیم‌بندی موجودات در فصوص الحکم

شیخ اکبر محیی‌الدین ابن‌عربی در *فصوص الحکم*، موجودات و انسان‌ها را به سه مرتبه وجودی تقسیم می‌کند: ظالم بنفسه، سابقون، و جامعون. این تقسیم‌بندی، که ریشه در هستی‌شناسی عرفانی دارد، مراتب ادراک و تعین موجودات را در نسبت با وحدت و کثرت تبیین می‌کند. ظالم بنفسه، کسی است که گرفتار کثرت شده و از ادراک وحدت بازمی‌ماند؛ سابقون، پیشگامانی هستند که به وحدت تقرب جسته‌اند؛ و جامعون، در مقام جمع‌الجمع، وحدت و کثرت را در هماهنگی کامل ادراک می‌کنند. این ساختار، عالم را چونان آیینه‌ای می‌بیند که هر جزء آن، جلوه‌ای از اسما و صفات الهی را به نمایش می‌گذارد.

درنگ: موجودات در نگاه شیخ اکبر به سه مرتبه ظالم بنفسه، سابقون، و جامعون تقسیم می‌شوند که هر یک جایگاه خاصی در نسبت با وحدت و کثرت دارند.

مصطفین و وراثت کتاب جمع و وجود

مصطفین، برگزیدگانی هستند که وارث کتاب جمع و وجودند. این کتاب، به مثابه حقیقتی است که وحدت و کثرت را در خود جمع کرده و حقیقت وجود را در مراتب مختلف آن متجلی می‌سازد. مصطفین، که به مرتبه ادراک این حقیقت رسیده‌اند، عالم را در پرتو اسما و صفات الهی می‌نگرند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا ٱلْكِتَٰبَ ٱلَّذِينَ ٱصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا﴾ (فاطر: ۳۲، : «سپس کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیدیم به میراث دادیم»). این آیه، بر جایگاه والای مصطفین در ادراک حقیقت توحیدی تأکید دارد.

درنگ: مصطفین، وارثان کتاب جمع و وجودند که حقیقت وحدت و کثرت را در پرتو اسما و صفات الهی ادراک می‌کنند.

توصیف ظالم بنفسه

ظالم بنفسه، به کسانی اطلاق می‌شود که ظهورشان در عالم ناسوت، به دلیل غرق شدن در کثرت، به ستم و حیرت منجر می‌شود. اینان، وحدت الهی (احد) را با ادراک کثرت، به تعدد تبدیل کرده و از حقیقت واحده دور می‌افتند. شیخ اکبر می‌فرماید: «فالظالم من عدد الاحد»، یعنی ظالم بنفسه، احد را به کثرت تبدیل کرده و در نتیجه، به ضلالت و حیرت ابدی گرفتار می‌شود. این حیرت، چونان دریایی طوفانی است که کشتی وجود انسان را در امواج کثرت غرق می‌کند.

درنگ: ظالم بنفسه، با تبدیل وحدت به کثرت، در حیرت و ضلالت گرفتار می‌شود، اما این حیرت، نتیجه ادراک نادرست اوست.

سابقون و مقام تقرب

سابقون، پیشگامانی هستند که از پراکندگی کثرت رهایی یافته و به وحدت تقرب جسته‌اند. آنان الوهیت را در وحدت مقابل کثرت محصور کرده و به مقام مقربون دست یافته‌اند. اینان، چونان ستارگانی هستند که در آسمان وحدت می‌درخشند و از سایه‌های کثرت منزه‌اند. قرآن کریم در توصیف ایشان می‌فرماید: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلسَّٰبِقُونَ ۝ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلْمُقَرَّبُونَ﴾ (واقعه: ۱۰-۱۱، : «و پیشگامان پیشگام‌اند، آنان مقرب‌اند»).

درنگ: سابقون، با تمرکز بر وحدت و رهایی از کثرت، به مقام تقرب الهی دست می‌یابند.

جامعون و مقام جمع‌الجمع

جامعون، در مرتبه‌ای والا، وحدت و کثرت را در خود جمع کرده و شهود هر دو را در هماهنگی کامل ادراک می‌کنند. آنان کثرت را در احد و وحدت را در اعیان عدد می‌نگرند، چنان‌که عالم را آیینه‌ای می‌بینند که هر نقش آن، جلوه‌ای از اسمای حسنی است. این مقام، چونان قله‌ای است که از فراز آن، تمامی دره‌های کثرت و آسمان وحدت به یکباره در نظر می‌آید.

درنگ: جامعون، با جمع میان شهود وحدت و کثرت، به مقام جمع‌الجمع دست می‌یابند.

بخش دوم: نقد نسبت ظلم و حیرت به عالم

نفی ظلم و تاریکی ذاتی در عالم

در نگاه عرفانی، عالم به‌ماهو عالم، فاقد ظلم و تاریکی ذاتی است، زیرا تمامی مراتب آن، از آتش تا آب، ظهورات پروردگارند. این دیدگاه، عالم را چونان بوستانی می‌بیند که هر گل و گیاه آن، نشانه‌ای از جمال و جلال الهی است. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ ٱللَّهِ﴾ (بقره: ۱۱۵، : «هر کجا رو کنید، آنجا وجه خداست»). این آیه، بر حضور دائمی حق در همه مراتب عالم تأکید دارد.

درنگ: عالم، به دلیل ظهورات الهی بودن، فاقد ظلم و تاریکی ذاتی است و تمامی مراتب آن، جلوه‌های حق‌اند.

حیرت و ظلم، معلول اختیار انسانی

حیرت و ظلم، مختص نفوس مختار است و نمی‌توان آن را به ذات عالم یا موجودات غیرمختار نسبت داد. ظلم، نتیجه معصیت و انتخاب‌های اختیاری انسان است، نه ذات عالم. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿إِنَّا هَدَيْنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾ (انسان: ۳، : «ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس»). این آیه، بر نقش اختیار در تعیین مسیر انسان تأکید دارد.

درنگ: ظلم و حیرت، نتیجه انتخاب‌های اختیاری انسان است، نه ذات عالم یا موجودات غیرمختار.

نقد دیدگاه سیه‌رویی ممکن

دیدگاه برخی عرفا که سیه‌رویی را ذاتی ممکن می‌دانند، مورد نقد قرار می‌گیرد. سیه‌رویی، نه به ذات الهی، که نور مطلق است، و نه به انسان، که مظهر اوست، نسبت داده می‌شود. این نقص، چونان سایه‌ای است که از ادراک نادرست انسان در برابر نور حقیقت پدید می‌آید. ذات الهی و تعینات آن، سالم و نورانی‌اند و هر نقصی، به سوءاختیار انسان بازمی‌گردد.

درنگ: سیه‌رویی، نه به ذات الهی و نه به انسان به‌ماهو مظهر نسبت داده نمی‌شود، بلکه نتیجه سوءاختیار است.

نفی ماهیت و محدودیت‌های فلسفی

مفهوم ماهیت در فلسفه مشایی، به‌عنوان غولی که انسان را محدود می‌کند، مورد نقد قرار می‌گیرد. با نفی ماهیت، محدودیت و کوچکی از انسان برداشته شده و ظلم، که نتیجه این محدودیت است، منتفی می‌شود. انسان، چونان آیینه‌ای است که با رفع غبار ماهیت، حقیقت بی‌کران الهی را در خود متجلی می‌سازد.

درنگ: نفی ماهیت، انسان را از قیود محدود‌کننده آزاد کرده و ظلم ناشی از کوچکی را منتفی می‌سازد.

بخش سوم: تعینات ظهوری و نسبت آن‌ها با ظلم و معصیت

تعینات ظهوری در عالم ناسوت

عالم ناسوت، ظرف ظهورات الهی است و تمامی موجودات، از انسان تا حیوانات و جمادات، جلوه‌های تعینات ربوبی‌اند. این تعینات، چونان نهرهایی هستند که از چشمه بی‌کران ذات الهی جاری شده و هر یک، جلوه‌ای از اسمای حسنی را به نمایش می‌گذارند. تمایز میان تعینات، به دلیل ویژگی‌های خاص هر یک، ضروری است تا جایگاه هر موجود در نظام هستی روشن شود.

درنگ: عالم ناسوت، ظرف ظهورات ربوبی است و هر تعین، جلوه‌ای از اسمای الهی را متجلی می‌سازد.

معصیت به‌عنوان تعین جلالی

معصیت، هرچند تعینی ظهوری است، اما معلول اختیار انسانی بوده و به اسما و صفات جلالی، مانند قاطع و باطش، بازمی‌گردد. این صفات، در نهایت، به دوزخ منجر می‌شوند، اما ذاتاً نورانی‌اند، زیرا از ذات الهی سرچشمه گرفته‌اند. معصیت، چونان سایه‌ای است که در پرتو نور جلال الهی پدید می‌آید، اما این سایه، نتیجه انتخاب انسان است، نه نقص ذات عالم.

درنگ: معصیت، تعین ظهوری جلالی است که نتیجه اختیار انسانی بوده و در نهایت، به اسمای جلالی بازمی‌گردد.

جامعیت اسمای الهی

اسمای الهی، شامل همه مراتب جمال، جلال، کمال، ظاهر، باطن، اول، و آخر هستند. عالم، به‌عنوان آیینه این اسما، تمامی این مراتب را در بر دارد و هیچ نقصی در ذات آن نیست. این جامعیت، چونان اقیانوسی است که هر موج آن، جلوه‌ای از اسمای حسنی را به ساحل وجود می‌رساند.

درنگ: اسمای الهی، تمامی مراتب وجود را در بر دارند و عالم، آیینه جامعیت این اسما است.

نفی ظلم در ظهورات الهی

نسبت دادن ظلم به ظهورات الهی، نادرست است، زیرا این ظهورات، ذاتاً نورانی و سالم‌اند. ظلم، نتیجه سوءاختیار انسان است و نمی‌توان آن را به ذات عالم یا تعینات ربوبی نسبت داد. این دیدگاه، عالم را چونان باغی می‌بیند که هر نقص ظاهری آن، نتیجه دخالت نادرست باغبان (انسان) است، نه ذات باغ.

درنگ: ظلم، به ظهورات الهی نسبت داده نمی‌شود، بلکه نتیجه سوءاختیار انسان است.

بخش چهارم: تبیین ظالم بنفسه در نگاه شیخ اکبر

عدد احد و کثرت

شیخ اکبر، ظالم بنفسه را کسی می‌داند که احد (وحدت الهی) را با ادراک کثرت، به تعدد تبدیل کرده و در نتیجه، به حیرت و ضلالت ابدی گرفتار می‌شود. این حیرت، چونان گم شدن در هزارتوی کثرت است که انسان را از مقصد وحدت دور می‌سازد. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَمَن يُضْلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنْ هَادٍ﴾ (رعد: ۳۳، : «و هر که را خدا گمراه کند، برای او هیچ هدایتگری نیست»).

درنگ: ظالم بنفسه، با تبدیل احد به کثرت، در حیرت و ضلالت ابدی گرفتار می‌شود.

کمال ظالم در رفع عین

کمال ظالم بنفسه، در رفع حقیقت واحد (عین) از ظرف ناسوت به دلیل کثرت است. این رفع، چونان ریختن آب از کاسه‌ای است که به قطرات متعدد تبدیل شده و وحدت اولیه خود را از دست می‌دهد. این فرآیند، نتیجه ادراک کثرت و غفلت از وحدت است.

درنگ: کمال ظالم بنفسه، در رفع وحدت و غرق شدن در کثرت ناسوتی است.

تمایز عین و أین

«عین» به حقیقت واحد الهی اشاره دارد، درحالی‌که «أین» به کثرت‌های ناسوتی ناشی از آن دلالت می‌کند. این تمایز، چونان تفاوت میان خورشید و پرتوهای آن است که در آینه‌های متعدد منعکس می‌شوند. کثرت اسمایی، در مرتبه واحدیت، و کثرت مظهری، در ناسوت، دو نوع ظهور را نشان می‌دهند.

درنگ: عین، حقیقت واحد الهی است و أین، کثرت‌های ناسوتی ناشی از آن را نشان می‌دهد.

نظر عبد اوحد به احدیت

عبد اوحد، به احدیت حقیقت در عبودیت خود نظر می‌کند، اما با ادراک کثرت، به ظلم می‌رسد. این ظلم، نتیجه تفرق در جمع الوهیت و گمراهی نفس در صور متمایز ناسوتی است. این فرآیند، چونان گم شدن مسافری است که در میان راه‌های پرپیچ‌وخم، مقصد اصلی را از یاد می‌برد.

درنگ: عبد اوحد، با ادراک کثرت، به ظلم و حیرت در صور متمایز ناسوتی گرفتار می‌شود.

ظلم به جمع الوهیت

ظالم بنفسه، با تفرق دادن الوهیت در کثرت، به جمع آن ظلم می‌کند. این ظلم، چونان پاره کردن پارچه‌ای یکپارچه است که به قطعات متعدد تقسیم شده و وحدت اولیه خود را از دست می‌دهد. این تفرق، نتیجه ادراک نادرست از حقیقت الوهیت است.

درنگ: ظالم بنفسه، با تفرق الوهیت در کثرت، به جمع آن ظلم می‌کند.

حیرت در صور فرق حجابی

حیرت ظالم، در صور متمایز و حجاب‌گونه کثرت ناسوتی رخ می‌دهد. این صور، چونان پرده‌هایی هستند که حقیقت وحدت را از چشم انسان پنهان می‌کنند. مثال دیوار سفید با هزاران تصویر، به خوبی این حیرت را نشان می‌دهد: وقتی دیوار با تصاویر متعدد پوشیده شود، سفیدی اولیه آن از نظر محو شده و حیرت پدید می‌آید.

درنگ: حیرت ظالم، نتیجه غرق شدن در صور متمایز و حجاب‌گونه کثرت ناسوتی است.

بخش پنجم: وحدت و کثرت در نگاه عرفانی

نفی حصر الوهیت

الوهیت، نه در وحدت محصور است و نه در مظهر خاص. این حقیقت، در همه مراتب وجود، میان کثرت نسبی و وحدت ذات، جریان دارد. این جریان، چونان رودی است که از سرچشمه وحدت جاری شده و در دشت کثرت گسترده می‌شود، اما هرگز از ذات خود جدا نمی‌افتد.

درنگ: الوهیت، نه در وحدت و نه در مظهر محصور است، بلکه در همه مراتب جریان دارد.

جمع میان وحدت و کثرت

موجودات، هویت خود را میان کثرت نسبی (خلقی) و وحدت ذات (حقی) قرار می‌دهند. جامعون، با شهود این تعادل، عالم را چونان کتابی می‌نگرند که هر صفحه‌اش، حکایتی از وحدت و کثرت را روایت می‌کند. این شهود، نتیجه درک عمیق تعینات ظهوری است.

درنگ: جامعون، با جمع میان وحدت و کثرت، عالم را به‌عنوان مظهر تعینات الهی ادراک می‌کنند.

نفی اعیان ثابته به‌ماهو ماهیت

اعیان ثابته، وجودات علمی در علم الهی‌اند و فاقد ماهیت‌اند. این دیدگاه، انسان را از قیود ماهوی آزاد کرده و او را به‌عنوان مظهر حق متجلی می‌سازد. اعیان ثابته، چونان طرح‌های الهی در لوح علم‌اند که وجود عینی را در عالم ناسوت می‌یابند.

درنگ: اعیان ثابته، وجودات علمی‌اند و با نفی ماهیت، انسان به‌عنوان مظهر حق شناخته می‌شود.

بخش ششم: صفات کثیری و ظهورات خلقی

صفات کثیری در نصوص

نصوص قرآنی، به صفات کثیری مانند رحمت، غضب، مکر، استهزاء، و استواء اشاره دارند. این صفات، ظهورات الهی‌اند که در ظرف خلقی متجلی می‌شوند. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَٱللَّهُ خَيْرُ ٱلْمَٰكِرِينَ﴾ (آل‌عمران: ۵۴، : «و خدا بهترین مکرکنندگان است»). این صفات، چونان رنگ‌های گوناگونی هستند که در بوم خلقت نقش می‌بندند.

درنگ: صفات کثیری، مانند رحمت و غضب، ظهورات الهی‌اند که در ظرف خلقی متجلی می‌شوند.

ظهورات خلقی و حقی

صفات خلقی، مانند دست، چهره، و بدن، و حالاتی چون تردید و سرور، می‌توانند ظرف حق یا غیرحق باشند. این صفات، چونان آینه‌هایی هستند که گاه نور حق را منعکس کرده و گاه به دلیل غبار نفسانی، حقیقت را کدر می‌کنند. این دوگانگی، نتیجه اختیار انسانی است.

درنگ: صفات خلقی، می‌توانند ظرف حق یا غیرحق باشند، بسته به ادراک و اختیار انسان.

نفی تأویل و تشبیه

این صفات، نیاز به تأویل (یکی دانستن با خدا) یا تشبیه (همه‌چیز را خدا دانستن) ندارند. تشبیه، چونان سوار کردن خلق بر حق است و تأویل، چونان محو کردن خلق در حق. هر دو، از حقیقت فاصله دارند. عالم، تعینات خلقی الهی است که نه خدا هستند و نه غیر خدا.

درنگ: عالم، تعینات خلقی الهی است که نه نیاز به تأویل دارد و نه به تشبیه منجر می‌شود.

بخش هفتم: نقد دیدگاه‌های شیخ اکبر

نقد نسبت ظلم به ظالم بنفسه

دیدگاه شیخ اکبر که ظالم بنفسه را به ظلم و حیرت نسبت می‌دهد، مورد نقد قرار می‌گیرد. تعینات، ذاتاً ظلم نیستند و ظلم، نتیجه اختیار انسانی است. این نقد، عالم را چونان آیینه‌ای پاک می‌بیند که تنها انتخاب‌های نادرست انسان، آن را تیره می‌سازد.

درنگ: ظلم، نتیجه اختیار انسانی است، نه ذات تعینات عالم.

نفی حیرت در غیرمختار

حیرت، مختص موجودات مختار است و موجودات غیرمختار، مانند برگ درخت یا سنگ، فاقد حیرت‌اند. مثال تضاد میان شمر و امام حسین یا آهو و شیر، نشان‌دهنده حیرتی است که از ادراک نادرست انسان در برابر کثرت پدید می‌آید.

درنگ: حیرت، مختص انسان مختار است و موجودات غیرمختار، از آن مبرا هستند.

انسان به‌عنوان مظهر حق

انسان، حقیقتی است که مظهر حق‌تعالی بوده و دارای ظهورات خلقی است. این جایگاه والا، او را از تحقیر یا توجیه نادرست مصون می‌دارد. انسان، چونان گوهری است که در صدف خلقت نهفته و نور حق را در خود متجلی می‌سازد.

درنگ: انسان، مظهر حق‌تعالی است و ظهورات خلقی او، جلوه‌ای از اسمای الهی‌اند.

بخش هشتم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره ۱۶۰ از *مصباح الانس*، با بررسی آرای شیخ اکبر در *فصوص الحکم*، به تبیین مراتب وجودی موجودات و رابطه وحدت و کثرت پرداخته است. این درس‌گفتار، با نقد نسبت ظلم و حیرت به ذات عالم، تأکید می‌کند که عالم، ذاتاً نورانی است و ظلم، نتیجه سوءاختیار انسان است. تعینات، اعم از جمالی و جلالی، ظهورات واقعی حق‌اند و انسان، به‌عنوان مظهر حق، جایگاه والایی در نظام هستی دارد. این دیدگاه، با استناد به آیات قرآنی و مفاهیم عرفانی، راه را برای فهم عمیق‌تر توحید و مسئولیت‌پذیری انسان هموار می‌سازد. عالم، چونان کتابی است که هر واژه‌اش، نامی از اسمای حسنی را زمزمه می‌کند و انسان، خواننده‌ای است که با اختیار خود، می‌تواند این کتاب را با نور شهود یا سایه حیرت بخواند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، شیخ اکبر در فصوص موجودات را به چند دسته تقسیم کرده است؟

2. طبق متن، گروه ظالم بنفسه به چه دلیل به حیرت می‌افتند؟

3. بر اساس متن، ویژگی اصلی گروه سابقون چیست؟

4. طبق متن، گروه جامعون چه چیزی را در خود جمع می‌کنند؟

5. بر اساس متن، ظلم بنفسه ناشی از چیست؟

6. متن درسگفتار بیان می‌کند که تمام موجودات عالم به دلیل ماهیت ذاتی خود ظالم بنفسه هستند.

7. بر اساس متن، ظلم و معصیت در موجودات ناشی از تعینات ظهوری الهی است.

8. طبق متن، گروه سابقون به دلیل توجه به وحدت، از کثرت و حیرت منزه هستند.

9. متن درسگفتار ادعا می‌کند که عالم ناسوت به طور کامل از ظلم و حیرت خالی است.

10. بر اساس متن، جامعون بین شهود کثرت در احد و شهود واحد در اعیان عدد جمع می‌کنند.

11. طبق متن، تفاوت اصلی بین ظالم بنفسه و سابقون چیست؟

12. چرا طبق متن، ظلم در عالم ناسوت به وجود می‌آید؟

13. منظور از 'کثرة الاین' در متن چیست؟

14. طبق متن، چرا ظالم بنفسه به حیرت ابدی گرفتار می‌شود؟

15. منظور از 'جمع الالوهیه بتفریقها' در متن چیست؟

پاسخنامه

1. سه دسته

2. به دلیل کثرت در شهود

3. محصور کردن الوهیت در وحدت

4. شهود کثرت و وحدت

5. اراده و اختیار انسان

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. ظالم بنفسه به کثرت شهود می‌افتد و حیرت می‌یابد، اما سابقون الوهیت را در وحدت محصور می‌کنند و از کثرت منزه‌اند.

12. ظلم در عالم ناسوت به دلیل اراده و اختیار انسان و افتادن به کثرت شهود ایجاد می‌شود.

13. کثرة الاین به تعدد و کثرت تعینات در ظرف ناسوت اشاره دارد.

14. چون احد را به کثرت تبدیل کرده و در صور فرق حجابی گمراه می‌شود.

15. به معنای جمع کردن الوهیت در وحدت و پراکنده کردن آن در کثرت ظهورات است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده