متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۴)
مقدمه
در این کتاب، به بازنویسی و تدوین درسگفتار جلسه ۱۶۴ از سلسله مباحث عمیق عرفانی و فلسفی آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در شرح کتاب شریف مصباح الانس پرداختهایم. این اثر، با محوریت موضوع علم عرفان، به کاوش در مفاهیم بنیادین هلیّت، ثبوت، وحدت، کثرت، و رابطه ذات حق تعالی با صفات و مخلوقات میپردازد. درسگفتار مذکور، که در تاریخ ۱۴/۷/۱۳۹۱ هجری شمسی ارائه شده، با زبانی ژرف و تأملبرانگیز، چارچوبی معرفتی برای شناخت حق تعالی ارائه میدهد.
بخش نخست: مبانی معرفتی علم عرفان
تصور موضوع علم: بنیان شناخت
شناخت هر علمی، از تصور صحیح موضوع آن آغاز میشود، چنانکه در منطق و فلسفه اسلامی، تصور مقدم بر تصدیق است. در علم عرفان، موضوع، حق تعالی است که به مثابه حقیقت مطلق، محور تمامی تأملات عرفانی قرار میگیرد. تصور این موضوع، به فرموده حکما، از مبادی اولیه علم است، زیرا بدون فهم چیستی موضوع، سخن گفتن از احکام و خصوصیات آن بیمعنا خواهد بود. این اصل، با قاعده «ثبت العرش ثم انقش» همخوانی دارد، که به لزوم استحکام پایههای معرفتی پیش از نقشآفرینی جزئیات اشاره دارد.
در این راستا، تصدیق به هلیّت (سؤال از وجود) و ثبوت (تثبیت وجود) موضوع، از اجزای بنیادین علم نزد جمهور علما محسوب میشود. هلیّت، پرسشی است که میکاود: «آیا این موضوع موجود است؟» و ثبوت، تأیید وجود آن را در پی دارد. این دو مرحله، به مثابه دو بال معرفت، سالک را به سوی شناخت عمیق هدایت میکنند.
درنگ: تصور صحیح موضوع علم عرفان، یعنی حق تعالی، بنیان شناخت است. هلیّت و ثبوت، به مثابه دو بال، سالک را به سوی معرفت هدایت میکنند. |
تعینات اسمائی و صفاتی: تجلیات ذات
در علم عرفان، ذات حق تعالی با تعینات اسمائی و صفاتی شناخته میشود. این تعینات، مراتب ظهور اسماء و صفات الهی هستند که در رابطه با ذات، به مثابه آینهای برای تجلی حقیقت مطلق عمل میکنند. این مراتب، از هلیّت بسیطه (سؤال ساده از وجود) تا هلیّت مرکبه (سؤال پیچیده از وجود)، و از لمّ ثبوتی (چرایی وجود) تا لمّ اثباتی (چگونگی اثبات وجود)، در ده پایگاه یا مقام معرفتی تبیین میشوند. این پایگاهها، چارچوبی نظاممند برای فهم رابطه ذات و صفات ارائه میدهند، چنانکه هر پایگاه، دریچهای به سوی حقیقت گشوده است.
این تقسیمبندی، با نظام معرفتی ابنعربی و صدرالمتألهین همنوا است و نشاندهنده مهندسی دقیق عرفان نظری در تبیین نظام هستی است. تعینات، به مثابه نهرهایی از اقیانوس بیکران ذات، به مخلوقات جاری میشوند و کثرت عالم را در وحدت الهی متجلی میسازند.
مطالب سهگانه در منظومه حکمت
حکیم سبزواری، در منظومه خویش، مطالب معرفتی را به سه دسته تقسیم میکند: علم به چیستی (ما هو)، سؤال از وجود (هل هو)، و سؤال از چرایی و چگونگی (لم هو). این تقسیمبندی، که ریشه در منطق ارسطویی و فلسفه اسلامی دارد، چارچوبی برای شناخت موجودات ارائه میدهد. در عرفان، این مطالب به شناخت حق تعالی اختصاص مییابد. برای مثال، پرسش «ما هو الحق؟» به چیستی حق میپردازد، «هل هو؟» وجود او را بررسی میکند، و «لم هو؟» چرایی و چگونگی وجودش را کاوش مینماید.
این ساختار، به مثابه نردبانی است که سالک را از شناخت ظاهری به معرفت باطنی هدایت میکند. هر مرحله، گامی است به سوی فهم عمیقتر، و هر پرسش، کلیدی است برای گشودن قفلهای معرفت.
بخش دوم: پرسش از وجود و عدم
چیستی عدم: فقدان یا حقیقت؟
یکی از پرسشهای بنیادین در عرفان و فلسفه، چیستی عدم است. استاد، با طرح این سؤال که «عدم چیست؟»، به این نتیجه میرسد که عدم، حقیقتی مستقل ندارد و صرفاً فقدان وجود است. این دیدگاه، با نظریه اصالت وجود صدرالمتألهین همخوانی دارد، که وجود را حقیقت اصیل و عدم را فقدان آن میداند. پرسش از عدم، به مثابه آینهای است که وجود را برجسته میسازد، زیرا شناخت وجود بدون درک فقدان آن ناقص خواهد بود.
این تأمل، سالک را به سوی این حقیقت رهنمون میشود که عالم، نه از عدم، بلکه از وجود حق تعالی سرچشمه گرفته است. چنانکه قرآن کریم میفرماید:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ (هود: ۷)، به : «اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید.»
درنگ: عدم، حقیقتی مستقل نیست، بلکه فقدان وجود است. شناخت عدم، آینهای است برای فهم وجود حق تعالی. |
مراحل شناخت: از چیستی تا ثبوت
شناخت هر موجود، مراحلی دارد که از چیستی آغاز و به ثبوت ختم میشود. برای مثال، در مورد انسان، ابتدا پرسیده میشود: «الانسان ما هو؟» که پاسخ آن «حیوان ناطق» است. سپس سؤال میشود: «هل موجود؟» که وجود یا عدم آن را بررسی میکند. در نهایت، پس از فرض وجود، پرسش از حقیقت آن مطرح میشود: «ما هو الحقیقة؟» این مراحل، در عرفان به هلیّت (سؤال از وجود) و ثبوت (تثبیت وجود) تعین مییابد.
این فرآیند، به مثابه سفری است در اقیانوس معرفت، که سالک را از ساحل چیستی به ژرفای حقیقت میرساند. هر مرحله، پلی است به سوی فهم عمیقتر، و هر پرسش، نوری است که تاریکیهای جهل را میزداید.
بخش سوم: پایگاههای معرفتی عرفان
ده پایگاه معرفتی: نقشه راه عرفان
علم عرفان، بر ده پایگاه یا مقام معرفتی استوار است که هر یک، جنبهای از شناخت حق تعالی را تبیین میکند. این پایگاهها، از هلیّت (سؤال از وجود)، ثبوت (تثبیت وجود)، اثبات (نحوه اثبات)، وصول (رسیدن به حقیقت)، و معرفت (شناخت عمیق) تشکیل شدهاند. این چارچوب، به مثابه نقشهای است که سالک را در مسیر سلوک عرفانی هدایت میکند.
هر پایگاه، دریچهای است به سوی حقیقت، و هر مقام، گامی است به سوی وصال. این نظام، با مهندسی دقیق عرفان نظری، عالم هستی را در پرتو وحدت الهی تبیین میکند.
موضوع عرفان: حق و تلقیهای گوناگون
موضوع علم عرفان، حق تعالی است که در تلقیهای مختلف، به نامهای گوناگون خوانده شده است. متکلمان او را صانع، فلاسفه وجود، و عارفان حق نامیدهاند. حق، در عرفان، به معنای حقیقت مطلق است که فراتر از وصف و صفت، شامل همه مراتب وجودی است. این تلقی، به مثابه نوری است که از زوایای مختلف بر حقیقت واحد میتابد.
تفاوت در این تلقیها، نشاندهنده مراتب معرفت است. صانع، به خالقیت حق اشاره دارد؛ وجود، به هستی او؛ و حق، به حقیقت حی و قیوم. این دیدگاه، با آیه قرآن کریم همخوانی دارد:
أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (ابراهیم: ۱۰)، به : «آیا در [وجود] خدا تردیدی است؟ [او] پدیدآورنده آسمانها و زمین است.»
تصور موضوع: مقدمه مسائل
تصور موضوع علم عرفان، به عنوان مبدأ اولیه، پیشنیاز هرگونه تحلیل و اثبات است. این اصل، با قاعده «ثبت العرش ثم انقش» تبیین میشود، که به لزوم پایهگذاری محکم پیش از تبیین جزئیات تأکید دارد. بدون تصور صحیح حق، سخن گفتن از صفات و تعینات او، به مثابه بنایی است بیستون.
این تصور، به مثابه بذری است که در خاک معرفت کاشته میشود و با آبیاری تأمل، به درختی تنومند از شناخت بدل میگردد.
بخش چهارم: هلیّت و ثبوت در علم عرفان
هلیّت و ثبوت: اجزای علم
هلیّت (سؤال از وجود) و ثبوت (تثبیت وجود) از اجزای بنیادین علم هستند، زیرا بدون اثبات موضوع، احکام آن قابل بررسی نیست. در فلسفه اسلامی، اجزای علم شامل موضوع، غایت، مؤلف، و مسائل است. هلیّت، به سؤال «هل هو» پاسخ میدهد و ثبوت، وجود موضوع را تأیید میکند.
این دو مرحله، به مثابه دو ستون معرفتاند که بنای علم بر آنها استوار است. بدون این ستونها، علم عرفان، به قصری بیپایه میماند.
درنگ: هلیّت و ثبوت، ستونهای معرفتاند که علم عرفان بر آنها استوار است. |
لزوم اثبات موضوع پیش از احکام
اثبات احکام یک شیء، منوط به اثبات وجود آن است. بدون تثبیت موضوع، بحث از احکام آن بیمعنا است. برای مثال، نمیتوان از خصوصیات گردو سخن گفت مگر آنکه ابتدا وجود گردو اثبات شود. در عرفان، این اصل به معنای لزوم اثبات وجود حق پیش از بررسی صفات و تعینات الهی است.
این قاعده، به مثابه بنیانی است که احکام عرفانی بر آن بنا میشود. بدون این بنیاد، سخن از صفات، به حبابی بر آب میماند.
تفاوت اجزای علوم و مسائل عرفان
در فلسفه، اجزای علوم شامل موضوع، غایت، و مؤلف هستند، اما در عرفان، مسائل به سؤالات بنیادین معرفتی مانند چیستی حق و وجود آن اختصاص دارند. این تمایز، نشاندهنده رویکرد خاص عرفان به شناخت است، که بر تجربه و شهود تأکید دارد.
این تفاوت، به مثابه دو مسیر است که هر یک به سوی حقیقت میروند: یکی از راه عقل، و دیگری از راه قلب.
بخش پنجم: هدف عرفان و مسائل آن
هدف عرفان: تبیین ارتباط حق و صفات
هدف علم عرفان، تبیین نحوه ارتباط میان حق تعالی با صفات الهی و مخلوقات است. این ارتباط، محور اصلی شناخت عرفانی است و به فهم وحدت در کثرت میانجامد. این هدف، با نظریه وحدت وجود ابنعربی و تشکیک در وجود صدرالمتألهین تبیین میشود، که صفات را تجلیات ذات و مخلوقات را ظهورات فیض الهی میدانند.
این تبیین، به مثابه نقشهای است که رابطه میان مبدأ و مظاهر را روشن میسازد، و سالک را به سوی وحدت هدایت میکند.
ده مسئله برای شفافسازی عرفان
برای شفافسازی علم عرفان، ده مسئله یا مقام معرفتی تبیین شدهاند که شامل موارد زیر است:
- تصور وجود حق: فهم چیستی حق به عنوان موضوع علم.
- هلیّت حق: سؤال از وجود حق، که آیا واقعاً موجود است؟
- وحدت کامل الهی: بررسی کیفیت وحدت حق و نقش آن در مبدأیت.
- ادراک موضوع: چگونگی درک حق از منظر امکان معرفتی.
- نسبت وجود به ذات حق: رابطه وجود با ذات و صفات الهی.
- فائض اول: واسطه میان وحدت و کثرت.
- نسبت فیض حق با مخلوقات: یکسان بودن فیض الهی نسبت به همه مخلوقات.
- تفاوت مراتب مخلوقات: به دلیل اختلاف در استعدادهای قوهای.
- منشأ کثرتها: چگونگی ظهور کثرت از وحدت الهی.
- تمایز مبدأیت و وحدت: تفاوت میان خالقیت و یگانگی حق.
این مسائل، به مثابه ستارگانی در آسمان معرفتاند که راه سالک را روشن میکنند.
بخش ششم: نقد دیدگاههای ماتریالیستی
نقد خداسازی انسانی
برخی دیدگاههای ماتریالیستی، مانند کمونیسم، ادعا میکنند که خدا ساخته ذهن انسان است. این دیدگاه، با حقیقت وجود حق تعالی در تضاد است. استاد، با تأکید بر اینکه حق، خالق عالم است، این ادعا را رد میکند. این نقد، با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد، که حق را حقیقت مطلق و مبدأ همه وجودات میداند.
این دیدگاهها، به مثابه سایههایی هستند که در برابر نور حقیقت حق رنگ میبازند. قرآن کریم میفرماید:
اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ (رعد: ۱۶)، به : «خدا آفریننده همهچیز است.»
درنگ: حق تعالی، خالق عالم است، نه ساخته ذهن بشر. دیدگاههای ماتریالیستی، در برابر نور حقیقت رنگ میبازند. |
عالم: آفریده یا پدیده؟
پرسش بنیادین دیگر، منشأ عالم است: آیا عالم آفریده خدا است یا پدیدهای خودخود؟ دیدگاه عرفانی، عالم را آفریده حق میداند، برخلاف دیدگاههای ماتریالیستی که آن را پدیدهای خودبخود میبینند. این بحث با آیه قرآن کریم همخوانی دارد:
الَذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا (فرقان: ۵۹)، به : «آن که آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست را آفرید.»
این پرسش، به مثابه دو راهی است که یکی به حقیقت و دیگری به گمراهی میرسد.
بخش هفتم: ضرورت گفتوگوی علمی
گفتوگو با دانشمندان: راهی به سوی حقیقت
استاد، بر ضرورت گفتوگوی علمی با دانشمندان برای اثبات وجود حق و خلق عالم تأکید دارد. این گفتوگو، باید با احترام، ادب، و مهربانی انجام شود تا از دانش آنها آموخته و حقیقت حق به آنان عرضه گردد. این دیدگاه، با سنت مناظره در اسلام، مانند مناظرات امام رضا (ع)، همخوانی دارد.
این گفتوگو، به مثابه پلی است که علم و معرفت را به هم پیوند میدهد و راه را برای هدایت هموار میسازد.
نقد بیتوجهی حوزهها
یکی از نقدهای استاد، عدم توجه حوزههای علمیه به مسائل معاصر، مانند اثبات خلق عالم، است. این بیتوجهی، به گسترش دیدگاههای ماتریالیستی منجر شده است. پیشنهاد ایشان، بازنگری در نظام آموزش حوزهها و تمرکز بر مناظره علمی است.
این نقد، به مثابه زنگ هشداری است که حوزه را به سوی پاسخگویی به چالشهای زمان دعوت میکند.
صدور انقلاب از طریق علم
استاد معتقدند که صدور انقلاب از طریق علم و مناظره با خواص ممکن است. این دیدگاه، راهبردی برای گسترش معارف اسلامی در جهان ارائه میدهد.
این راهبرد، به مثابه بذری است که در خاک علم کاشته میشود و به درختی از معرفت بدل میگردد.
بخش هشتم: تجربههای عملی در گفتوگو
مواجهه با دراویش: درسهایی از گفتوگو
استاد، تجربهای از مواجهه با دراویش در منطقهای خاص را نقل میکنند که با دعوت محترمانه و مناظره، توانستند تنشها را کاهش دهند. این تجربه، نشاندهنده قدرت گفتوگوی علمی و ادب در هدایت است.
این مواجهه، به مثابه نسیمی است که طوفان اختلاف را فرو مینشاند و صلح را به ارمغان میآورد.
نقد رفتارهای غیرمنطقی
برخی رفتارهای دراویش، مانند تخریب مهرهای وقفی، از سوی استاد نقد شده است. این اقدامات، با اصول اخلاقی و دینی ناسازگارند و به فرقهگرایی دامن میزنند.
این نقد، به مثابه آینهای است که نادرستی را نشان میدهد و به سوی اصلاح دعوت میکند.
موفقیت در هدایت دراویش
با دعوت از رهبران بیستوپنج فرقه درویشی و گفتوگوی محترمانه، استاد توانستند آنها را هدایت کنند و از تنشهای اجتماعی بکاهند. این موفقیت، گواهی بر اهمیت گفتوگو با خواص است.
این تجربه، به مثابه نوری است که تاریکی فرقهگرایی را میزداید و وحدت را به ارمغان میآورد.
درنگ: گفتوگوی محترمانه با خواص، کلید هدایت و کاهش تنشهای اجتماعی است. |
بخش نهم: وحدت و کثرت در عرفان
وحدت کامل الهی: مبدأ کثرت
وحدت کامل الهی، مبدأ همه کثرتها است. استاد، با تأکید بر اینکه «المتعدد مصوق بالوحدة»، بیان میکنند که کثرت مخلوقات، بر پایه وحدت وجود استوار است. این اصل، با نظریه تشکیک در وجود صدرالمتألهین همخوانی دارد.
این وحدت، به مثابه اقیانوسی است که همه نهرهای کثرت از آن سرچشمه میگیرند.
نقد اثبات وجود خدا
استاد، رویکرد فلسفی که وجود خدا را نیازمند اثبات میداند، نقد میکنند و معتقدند که وحدت اصل است و کثرت نیاز به اثبات دارد. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد، که وجود حق را بدیهی میداند.
این نقد، به مثابه کلیدی است که قفلهای تردید را میگشاید و حقیقت را آشکار میسازد.
ادراک حق: امکان معرفتی
ادراک حق، از طریق عقل، شهود، و تجربه عرفانی ممکن است. این ادراک، به مثابه سفری است که سالک را به سوی حقیقت هدایت میکند. این دیدگاه، با روششناسی عرفانی ابنعبی همخوانی دارد.
این ادراک، به مثابه گنجی است که در ژرفای قلب نهان است و با تلاش عرفانی یافت میشود.
بخش یازدهم: فیض الهی و مخلوقات
فائض اول: واسطه وحدت و کثرت
فائض اول، واسطه میان وحدت الهی و کثرت مخلوق است. این واسطه، که میتواند صفات یا عقل کلی باشد، نقش پل را ایفا میکند. این مفهوم، با نظریه فیضان در فلسفه نوافلاطنی و اسلامی همخوانی دارد.
این فاز، به مثابه پلی است که وحدت را به کثرت پیوند میدهد.
نسبت فیض حق با مخلوقات
فیض حق، نسبت به همه مخلوقات یکسان است و تفاوتها به استعداد قوابل بستگی دارد. این اصل، با آیه قرآن کریم همخوانی دارد:
لَا تَفَاضُلَ فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ (اشاره غیرمستقیم).
این فیض، به مثابه بارانی است که بر همه زمین میبار اما، و هر خاکی به قدر استعداد خود، از آن بهره میگیرد.
تفاوت مراتب مخلوقات
تفاوت در مراتب مخلوقات، به دلیل اختلاف در استعدادهای قوهای است. این استعدادها، به مثابه ظرفهایی هستند که فیض الهی را به اشکال مختلف دریافت میکنند.
درنگ: فیض الهی یکسان است، اما تفاوت مراتب مخلوقات به استعدادهای آنها بستگی دارد. |
بخش دوازدهم: دعوت به معرفت و محبت
نقد دعواهای غیرعلمی
استاد، دعواهای غیرعلمی را نقد کرده و بر محبت، عقل، و صفا به عنوان راه دیانت تأکید دارند. این دیدگاه، با دعوت قرآن کریم به وحدت همخوانی دارد:
تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ (آل عمران: ۶۴)، به : «بیایید به سوی سخنی مشترک.»
این دعوت، به مثابه نسیمی است که دلها را به سوی صلح و محبت هدایت میکند.
نقد دعواهای فامیلی ادیان
دعواهای میان ادیان و فرق، از سوی استاد نقد شده و بر وحدت میان آنها تأکید شده است. این دیدگاه، با آیه قرآن کریم همخوانی دارد:
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا (آل عمران: ۱۰۳)، به : «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید.»
این نقد، به مثابه آینهای است که وحدت را در برابر تفرقه مینمایاند.
دعا برای هدایت
در پایان، استاد با دعا برای هدایت و صفا، درسگفتار را به پایان میبرند. این دعا، با آیه قرآن کریم همخوانی دارد:
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (فاتحه: ۶)، به : «ما را به راه راست هدایت کن.»
این دعا، به مثابه نوری است که راه سالک را در ظلمات جهل روشن میسازد.
درنگ: دعا برای هدایت، کلید سلوک عرفانی و رسیدن به صراط مستقیم است. |
جمعبندی نهایی
این کتاب، با بازنویسی درسگفتار جلسه ۱۶۴ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی پرداخته است. از تصور موضوع علم عرفان تا تبیین وحدت و کثرت، و از نقد دیدگاههای ماتریالیستی تا دعوت به گفتوگوی علمی، این اثر چارچوبی جامع برای شناخت حق تعالی ارائه داده است. ده پایگاه معرفتی، به مثابه نقشهای راهنما، سالک را در مسیر سلوک هدایت میکنند، و تأکید بر محبت و وحدت، راه را به سوی صلح و معرفت هموار میسازد.
این اثر، دعوتی است به تأمل در حقیقت هستی، وصال با حق، و زیستن در پرتو محبت و عقل. امید است که خوانندگان، با مطالعه این کتاب، گامی به سوی معرفت الهی بردارند و در سایه هدایت قرآن کریم، به صراط مستقیم رهنمون شوند.
با نظارت صادق خادمی |