در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 175

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۵)

دیباچه: درآمدی بر چیستی برهان سوم و نقدهای معرفت‌شناختی

کتاب پیش رو، بازنویسی و تدوینی علمی و دانشگاهی از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه‌ای است که به شرح و نقد برهان سوم از کتاب شریف مصباح الانس اختصاص دارد. این اثر، که شرحی بر مفتاح الغیب صدرالدین قونوی است، در زمره متون برجسته عرفان نظری و فلسفه اسلامی جای می‌گیرد و به بررسی مسائل بنیادین وجود، صفات الهی و رابطه میان صور ظاهری و حقایق باطنی می‌پردازد.

در این میان، نقدهای صریح و جسورانه به روش‌های سنتی اثبات وجود خداوند، همراه با تأملاتی عمیق در باب محدودیت‌های معرفت‌شناختی، این اثر را به منبعی ارزشمند برای بازاندیشی در مسائل متافیزیکی بدل کرده است.

بخش یکم: برهان سوم و رابطه صور ظاهری و حقایق باطنی

تبیین برهان سوم در مصباح الانس

درس‌گفتار حاضر، به شرح برهان سوم از کتاب مصباح الانس اختصاص دارد که بر این اصل استوار است: صور ظاهری، که همان پدیده‌های مادی و محسوس عالم‌اند، آثار و تجلیات معانی و حقایق باطنی‌اند. این دیدگاه، ریشه در سنت عرفان نظری و فلسفه اسلامی دارد که جهان مادی را چونان آینه‌ای می‌نگرد که حقایق متعالی الهی در آن بازتاب یافته‌اند. در این برهان، تأکید بر آن است که هر صورتی ظاهری، از سیب و رنگ‌های متغیر آن گرفته تا دیگر پدیده‌های عالم، به حقیقتی باطنی وابسته است که در نهایت، به اسما و صفات الهی منتهی می‌شود.

این برهان، در پی آن است که از مشاهده صور ظاهری، مانند رنگ‌های گوناگون سیب یا تغییرات طبیعی در گیاهان، به سوی حقیقتی متعالی رهنمون شود. به تعبیر متن اصلی، «الصور آثار المعانى و الحقايق موثرة فيها»، یعنی صور، تجلیات معانی‌اند و حقایق باطنی در آن‌ها اثر می‌گذارند. این دیدگاه، که در فلسفه اسلامی به نظریه علیت و در عرفان به نظریه تجلی اسما و صفات الهی پیوند می‌خورد، صور ظاهری را چونان نشانه‌هایی می‌داند که به سوی حقیقتی متعالی رهنمون می‌شوند.

درنگ: برهان سوم مصباح الانس بر رابطه میان صور ظاهری و حقایق باطنی استوار است و می‌کوشد از طریق این رابطه، به وجود حقیقتی متعالی، یعنی خداوند، رهنمون شود. این دیدگاه، ریشه در عرفان نظری دارد که جهان را مظهر اسما و صفات الهی می‌داند.

تمثیل سیب و تحلیل رابطه ظاهر و باطن

برای تبیین این رابطه، درس‌گفتار از تمثیلی ساده و در عین حال ژرف بهره می‌گیرد: سیب و تغییرات رنگ آن. سیب، که در گذر زمان از سبز به زرد و سپس به سرخ دگرگون می‌شود، به مثابه صورتی ظاهری است که تحت تأثیر حقایقی باطنی، مانند خاک، آب، خورشید و کود، قرار دارد. این تمثیل، که چونان آینه‌ای روشنگر رابطه میان ظاهر و باطن را نشان می‌دهد، در پی آن است که نشان دهد هر تغییر ظاهری، ریشه در علتی باطنی دارد. اما پرسش بنیادین این است: آیا این علل باطنی، که در اینجا به عوامل مادی مانند آب و خاک اشاره دارند، لزوماً به حقیقتی متعالی و الهی منتهی می‌شوند؟

متن درس‌گفتار، با زبانی صریح، این فرض را به چالش می‌کشد. اگرچه صور ظاهری، مانند رنگ سیب، به علل باطنی وابسته‌اند، اما این علل می‌توانند صرفاً مادی باشند و نیازی به فرض یک حقیقت متعالی نیست. این نقد، که چونان تیغی بر پیکر استدلال‌های سنتی فرود می‌آید، بر این نکته تأکید دارد که نسبت دادن صور ظاهری به اسما و صفات الهی، نیازمند استدلالی محکم‌تر از صرف تمثیلات است.

بخش دوم: نقد روش‌های سنتی اثبات وجود خداوند

چالش‌های فلسفی و کلامی در اثبات خداوند

درس‌گفتار، با رویکردی نقادانه، به بررسی تلاش‌های فلاسفه، متکلمان و عارفان در اثبات وجود خداوند می‌پردازد. به باور گوینده، این تلاش‌ها، با وجود همت والای اندیشمندان، چندان موفق نبوده‌اند. دلیل این ناکامی، در انتخاب مسیری نادرست نهفته است. خداوند، به عنوان وجودی ثبوتی و فراتر از مقولات اثباتی، نمی‌تواند با ابزارهای معرفتی انسانی، که برای شناخت موجودات مادی و محدود طراحی شده‌اند، اثبات گردد. این دیدگاه، که چونان مشعلی در تاریکی محدودیت‌های معرفت‌شناختی می‌درخشد، بر این نکته تأکید دارد که خداوند پیش از هر موجودی وجود دارد و تلاش برای اثبات او، چون کوشش برای اثبات خورشید در برابر نور آن است.

به تعبیر درس‌گفتار، «اصلا خدا يك موجود اثباتى نيست… قبلا از اين كه تو خدا را اثبات كنى خدا تو را به وجود آورده». این بیان، که ریشه در عرفان نظری و فلسفه اسلامی دارد، خداوند را وجود محض و فراتر از مقولات اثباتی می‌داند. از این رو، استدلال‌هایی که می‌کوشند خداوند را چونان موجودی در کنار سایر موجودات اثبات کنند، ذاتاً ناقص و مخدوش‌اند.

درنگ: خداوند به عنوان وجودی ثبوتی، فراتر از ابزارهای اثباتی انسانی است. تلاش برای اثبات او با روش‌های فلسفی و کلامی، به دلیل محدودیت‌های معرفت‌شناختی، ناکارآمد است.

نقد یقین‌گرایی در استدلال‌های متافیزیکی

یکی از انتقادات برجسته درس‌گفتار، به رویکرد یقین‌گرایانه در متون فلسفی و کلامی بازمی‌گردد. متن، با زبانی صریح و طنزی عالمانه، از ادعای یقین مطلق در مسائل متافیزیکی انتقاد می‌کند: «اين كمترين مخلوق خدا يقين است تو اين همه كيلو كيلو يقين از كجا پيدا كردى». این نقد، که چونان نسیمی خنک بر فضای سنگین استدلال‌های سنتی می‌وزد، بر این نکته تأکید دارد که ادعای یقین در باب مسائل متافیزیکی، مانند اثبات خداوند، با روش‌شناسی علمی مدرن ناسازگار است.

در علم مدرن، دانشمندان از ادعاهای قطعی اجتناب می‌کنند و بر تردید روشمند و آزمون‌پذیری فرضیه‌ها تأکید دارند. در مقابل، فلسفه اسلامی سنتی گاه به یقین‌های پیشینی وابسته است که برای مخاطب مدرن، که در جست‌وجوی استدلال‌های منطقی و تجربی است، چندان پذیرفتنی نیست. این نقد، که در درس‌گفتار با مقایسه میان ادبیات دانشمندان مدرن و متون سنتی مطرح شده، نشان‌دهنده شکاف معرفت‌شناختی میان این دو رویکرد است.

بخش سوم: رویکرد قرآن کریم به اثبات خداوند

تأمل در آیات قرآن کریم

درس‌گفتار، با ارجاع به قرآن کریم، استدلال می‌کند که این کتاب الهی به جای اثبات وجود خداوند، به توصیف صفات و افعال او پرداخته و رویکردی ثبوتی را در پیش گرفته است. به تعبیر متن، «در قرآن كريم هم با اين چند هزار آيات و اين چندين هزار عناوين اصلا در قرآن بحث اثبات پروردگار نيامده». این دیدگاه، که چونان چشمه‌ای زلال از حقیقت قرآنی سرچشمه می‌گیرد، بر این نکته تأکید دارد که قرآن کریم، به جای استدلال‌های اثباتی، بر شهادت به وجود و صفات الهی تمرکز دارد.

برای نمونه، آیات زیر، که در درس‌گفتار به آن‌ها اشاره شده، بر وحدت، خالقیت و صفات الهی تأکید دارند:

  • ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ (سوره اخلاص، آیه ۱، : «بگو اوست‏ خدای یکتا»)
  • ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ (سوره آل‌عمران، آیه ۱۸، : «خداوند گواهی داد که جز او هیچ معبودی نیست»)
  • ﴿هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ﴾ (سوره فاطر، آیه ۳، : «آیا جز خدا آفریننده‌ای هست؟»)

این آیات، که چونان ستارگانی در آسمان معرفت الهی می‌درخشند، به جای اثبات وجود خداوند، بر توصیف صفات او، مانند وحدت، خالقیت و بی‌نیازی، تأکید دارند. این رویکرد قرآنی، با فلسفه عرفانی همخوانی دارد که خداوند را وجود محض و فراتر از مقولات اثباتی می‌داند.

درنگ: قرآن کریم، به جای اثبات وجود خداوند، بر توصیف صفات و افعال الهی تمرکز دارد و رویکردی ثبوتی را در پیش می‌گیرد که با فلسفه عرفانی همخوانی دارد.

نقد استدلال‌های قرآنی در اثبات خداوند

درس‌گفتار، با جسارتی عالمانه، این پرسش را مطرح می‌کند که چرا قرآن کریم، با وجود هزاران آیه و موضوعات متنوع، از اثبات وجود خداوند سخنی به میان نیاورده است. به تعبیر متن، «قرآن از زكات و خمس صحبت مى‌كند… از خودش صحبت نمى‌كند». این نقد، که چونان تیری بر قلب استدلال‌های سنتی فرو می‌رود، بر این نکته تأکید دارد که قرآن کریم، به جای ارائه برهان‌های فلسفی، از طریق آیاتی که به شهادت الهی و توصیف صفات او می‌پردازند، مخاطب را به سوی معرفت الهی رهنمون می‌سازد.

این دیدگاه، با تحلیل محتوای قرآن کریم تأیید می‌شود. قرآن کریم، به جای ارائه برهان‌های فلسفی، از طریق آیاتی که به شهادت الهی و توصیف صفات او می‌پردازند، مخاطب را به سوی معرفت الهی رهنمون می‌سازد. این رویکرد، که در درس‌گفتار به تفصیل بررسی شده، نشان‌دهنده تفاوت بنیادین میان روش‌های قرآنی و استدلال‌های فلسفی سنتی است.

بخش چهارم: نقد برهان سوم و محدودیت‌های معرفت‌شناختی

نقد نسبت اسمایی و حقیقت متعالی

درس‌گفتار، با زبانی صریح و نقادانه، نتیجه‌گیری برهان سوم را به چالش می‌کشد که صور ظاهری را به حقایق باطنی و نهایتاً به اسما و صفات الهی نسبت می‌دهد. به تعبیر متن، «مى‌خواهد بگويد كه دليل سوم اين اوصاف به يك حقيقتى بر مى‌گردد آن حقيقتش خداست حالا كى گفته به خدا بر مى‌گردد». این نقد، که چونان موجی خروشان بر ساحل استدلال‌های سنتی فرو می‌ریزد، بر فقدان استدلال منطقی در نسبت دادن صور ظاهری به حقیقت متعالی تأکید دارد.

در عرفان نظری، اسما و صفات الهی به عنوان مظاهر حقیقت الهی در نظر گرفته می‌شوند. اما درس‌گفتار استدلال می‌کند که این نسبت‌دهی، بدون شواهد کافی و استدلال‌های منطقی، نمی‌تواند وجود خداوند را اثبات کند. این نقد، که ریشه در پرسش‌های معرفت‌شناختی دارد، به چالش اساسی در فلسفه و عرفان اسلامی اشاره می‌کند: چگونه می‌توان از مشاهدات جزئی، مانند رنگ سیب، به نتیجه‌گیری‌های کلی، مانند وجود خداوند، رسید؟

درنگ: نسبت دادن صور ظاهری به اسما و صفات الهی، بدون استدلال منطقی، نمی‌تواند وجود خداوند را اثبات کند. این نقد، به محدودیت‌های معرفت‌شناختی در استدلال‌های متافیزیکی اشاره دارد.

نقد مفهوم حقیقت مطلق

درس‌گفتار، مفهوم وجود مطلق را، که در نتیجه‌گیری برهان سوم به عنوان حقیقت متعالی معرفی شده، به چالش می‌کشد. به تعبیر متن، «و لا ذلك الا حقيقة الوجود المطلق و هو المطلوب… كجاى كار اشكال دارد». این نقد، که چونان شمشیری بر پیکر استدلال‌های متافیزیکی فرود می‌آید، بر این نکته تأکید دارد که نسبت دادن پدیده‌ها به یک حقیقت متعالی، بدون شواهد کافی، فاقد پایه منطقی است.

مفهوم وجود مطلق، که در فلسفه ملاصدرا و عرفان ابن‌عربی جایگاه ویژه‌ای دارد، در اینجا به دلیل فقدان استدلال منطقی رد می‌شود. درس‌گفتار استدلال می‌کند که علل باطنی پدیده‌ها، مانند خاک و آب برای سیب، می‌توانند مادی باشند و نیازی به فرض یک حقیقت متعالی نیست. این دیدگاه، که با فلسفه‌های طبیعی‌گرایانه مدرن همخوانی دارد، جهان را به مثابه شبکه‌ای از روابط متقابل می‌نگرد که خودکفا و بی‌نیاز از مداخله الهی است.

بخش پنجم: طبیعت، خودکفایی و نقد خداباوری

جهان به مثابه پدیده‌ای خودکفا

درس‌گفتار، با جسارتی کم‌نظیر، جهان را نه به عنوان آفریده‌ای الهی، بلکه به مثابه پدیده‌ای طبیعی و خودکفا توصیف می‌کند. به تعبیر متن، «اين عالم يك طبيعت است اين عالم يك پديده است آفريده نيست هيچ كسى نيافريده آن را». این دیدگاه، که چونان رودی خروشان در برابر استدلال‌های خداباورانه ایستاده است، بر این نکته تأکید دارد که موجودات عالم، از طریق تعاملات متقابل و وابستگی‌های درونی، خود را اداره می‌کنند و نیازی به فرض یک خالق متعالی ندارند.

این نقد، که ریشه در فلسفه‌های مادی‌گرا و طبیعی‌گرایانه دارد، استدلال می‌کند که هر پدیده‌ای، از سیب و گیاه گرفته تا انسان و حیوان، در شبکه‌ای از روابط متقابل جای دارد که خودکفایی عالم را تضمین می‌کند. این دیدگاه، که در درس‌گفتار با تمثیلات ساده و در عین حال ژرف بیان شده، چالش بزرگی را پیش روی استدلال‌های خداباورانه قرار می‌دهد.

درنگ: جهان به مثابه پدیده‌ای خودکفا، از طریق تعاملات متقابل موجودات اداره می‌شود و نیازی به فرض یک خالق متعالی ندارد.

نقد نظریه ساعت‌ساز و شعور الهی

درس‌گفتار، نظریه ساعت‌ساز، که جهان را مانند ساعتی می‌داند که توسط خالقی کوک شده و سپس رها گردیده، را رد می‌کند. به تعبیر متن، «نه اصلا آن هم غلط است كه مى‌گويد رفته كنار اصلا كسى كوك نكرده». این نقد، که چونان بادی تند بر شاخسار استدلال‌های سنتی می‌وزد، بر این نکته تأکید دارد که جهان نیازی به خالقی ندارد که آن را کوک کرده باشد.

همچنین، درس‌گفتار به استدلال شاگردی که شعور موجودات را مظهر شعور الهی می‌داند، پاسخ می‌دهد: «نه مظهر شعور خودشان هستند». این دیدگاه، که شعور را به خود موجودات نسبت می‌دهد و نه به حقیقتی متعالی، با رویکردهای طبیعی‌گرایانه همخوانی دارد و بر خودکفایی موجودات در شبکه عالم تأکید می‌ورزد.

بخش ششم: اصول الحاد و بازاندیشی در روش‌های معرفتی

اشاره به اصول الحاد

درس‌گفتار، به اثری به نام اصول الحاد اشاره دارد که به نقد استدلال‌های خداباورانه پرداخته و به عنوان منبعی علمی و نقادانه معرفی شده است. به تعبیر متن، «اين كتاب اصول الحاد را خيلى مهم است بى نظير كتاب است». این اشاره، که چونان پرتوی از نور بر تاریکی‌های معرفتی می‌تابد، نشان‌دهنده رویکردی شکاکانه و علمی به مسائل متافیزیکی است.

این اثر، که به احتمال زیاد در محیط حوزوی یا آکادمیک تدوین شده، به بررسی چالش‌های اثبات وجود خداوند پرداخته و استدلال می‌کند که هیچ استدلال علمی یا منطقی نمی‌تواند وجود خداوند را به اثبات برساند. این دیدگاه، که با جسارتی کم‌نظیر بیان شده، پژوهشگران را به بازاندیشی در روش‌های معرفتی فرامی‌خواند.

درنگ: اصول الحاد به عنوان اثری علمی و نقادانه، به بررسی محدودیت‌های استدلال‌های خداباورانه پرداخته و پژوهشگران را به بازاندیشی در روش‌های معرفتی دعوت می‌کند.

چالش‌های معرفت‌شناختی و ضرورت بازنگری

درس‌گفتار، با نتیجه‌گیری‌ای قاطع، بر کاستی روش‌های سنتی در اثبات وجود خداوند تأکید می‌کند: «لذا ما نمى‌توانيم ثابت كنيم چون راه را اشتباه داريم مى‌رويم». این نتیجه‌گیری، که چونان صخره‌ای استوار در برابر امواج استدلال‌های سنتی ایستاده است، بر لزوم بازنگری معرفت‌شناختی در روش‌های فلسفی و عرفانی تأکید دارد.

این نقد، که با فلسفه‌های مدرن و شکاکانه همخوانی دارد، نشان‌دهنده محدودیت‌های معرفت انسانی در برابر مسائل متافیزیکی است. درس‌گفتار، با زبانی صریح و تمثیلاتی ژرف، پژوهشگران را به سوی مسیری نوین در شناخت حقیقت دعوت می‌کند که از یقین‌گرایی‌های سنتی فاصله گرفته و بر تردید روشمند و استدلال‌های منطقی استوار است.

جمع‌بندی: بازاندیشی در مسیر معرفت الهی

این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوشی عمیق در برهان سوم مصباح الانس و نقدهای معرفت‌شناختی آن پرداخته است. این اثر، با زبانی فاخر و ساختاری علمی، تمامی جزئیات و محتوای اصلی درس‌گفتار را به همراه تحلیل‌های تفصیلی در خود جای داده و به مخاطبان متخصص فرصتی برای بازاندیشی در روش‌های سنتی اثبات وجود خداوند ارائه می‌دهد.

برهان سوم، که بر رابطه صور ظاهری و حقایق باطنی استوار است، در این اثر به بوته نقد سپرده شده و محدودیت‌های آن در نسبت دادن پدیده‌ها به حقیقت متعالی الهی آشکار گردیده است. همچنین، رویکرد قرآن کریم، که به جای اثبات وجود خداوند بر توصیف صفات و افعال او تمرکز دارد، به عنوان الگویی متعالی در برابر استدلال‌های فلسفی و کلامی معرفی شده است. نقد یقین‌گرایی، خودکفایی طبیعت و تأکید بر محدودیت‌های معرفت‌شناختی، این اثر را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران حوزه الهیات، فلسفه و عرفان بدل کرده است.

این کتاب، چونان باغی پربار، میوه‌های معرفت را به مخاطبان خود عرضه می‌دارد و با دعوت به تأمل در روش‌های معرفتی، راه را برای گفت‌وگویی نوین در باب حقیقت الهی هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، دلیل اصلی عدم موفقیت فلاسفه و متکلمین در اثبات وجود خدا چیست؟

2. مطابق متن، قرآن کریم در مورد اثبات خدا چه رویکردی دارد؟

3. بر اساس درسگفتار، مفهوم 'حقیقت مؤثره' به چه اشاره دارد؟

4. طبق متن، چرا استدلال‌های ارائه‌شده برای اثبات خدا مخدوش هستند؟

5. در درسگفتار، چه مثالی برای توضیح رابطه ظاهر و باطن استفاده شده است؟

6. بر اساس متن، قرآن کریم مستقیماً به اثبات وجود خدا پرداخته است.

7. مطابق درسگفتار، فلاسفه و عرفا معتقدند که خدا موجودی ثبوتی است، نه اثباتی.

8. متن درسگفتار بیان می‌کند که همه موجودات عالم به یکدیگر وابسته‌اند و نیازی به وجود خدا ندارند.

9. طبق متن، پزشکان از ویژگی‌های ظاهری مانند رنگ پوست برای تشخیص بیماری استفاده نمی‌کنند.

10. متن درسگفتار استدلال می‌کند که حقیقت مؤثره به معنای وجود مطلق است و این همان خداست.

11. چرا بر اساس درسگفتار، استدلال‌های فلسفی برای اثبات خدا موفق نبوده‌اند؟

12. مطابق متن، تفاوت رویکرد قرآن با فلاسفه در بحث وجود خدا چیست؟

13. رابطه ظاهر و باطن در مثال سیب چگونه توضیح داده شده است؟

14. چرا متن درسگفتار استفاده از یقین مطلق در استدلال‌ها را نقد می‌کند؟

15. مفهوم 'نسب اسمائیة' در درسگفتار به چه اشاره دارد؟

پاسخنامه

1. رفتن به مسیر اشتباه و بی‌راهه

2. تمرکز بر صفات و ویژگی‌های ثبوتی خدا

3. حقیقتی که در همه موجودات اثر می‌گذارد

4. چون خدا موجودی اثباتی نیست

5. تغییر رنگ سیب به دلیل عوامل محیطی

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا فلاسفه به اشتباه خدا را به عنوان موجودی اثباتی در نظر گرفته‌اند، در حالی که خدا موجودی ثبوتی است.

12. قرآن بر صفات و ویژگی‌های ثبوتی خدا تمرکز دارد، در حالی که فلاسفه به دنبال اثبات وجود خدا هستند.

13. تغییر رنگ سیب (ظاهر) نتیجه تأثیر عوامل باطنی مانند آب، خاک، و خورشید است.

14. زیرا دانشمندان واقعی با احتیاط سخن می‌گویند و از ادعای یقین مطلق پرهیز می‌کنند.

15. به مظاهر اسما و صفات الهی که در موجودات تجلی می‌یابد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده