متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۶)
مقدمه
در سپهر اندیشههای الهیاتی و عرفانی، جستوجوی حقیقت وجود الهی همواره چون ستارهای درخشان در آسمان معرفت بشری درخشیده است. درسگفتار حاضر، که از مجموعه گرانسنگ سخنان آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسهای با شماره ۱۷۶ و تاریخ هشتم مهرماه ۱۳۹۱ هجری شمسی استخراج شده، به نقد و بررسی برهان چهارم در اثبات وجود مطلق الهی میپردازد. این برهان، که ریشه در سنتهای فلسفی و کلامی پیشینیان دارد، مدعی است که از قول «الوجود موجود» میتوان به وجود خداوند بهعنوان وجود مطلق دست یافت. اما این استدلال، در بوته نقد عرفانی و فلسفی، با چالشهایی عمیق مواجه میشود که در این نوشتار، با دقتی موشکافانه و زبانی فاخر، مورد تحلیل قرار گرفته است.
بخش یکم: نقد برهان چهارم در اثبات وجود مطلق
بیان برهان و چالش مفهومی
برهان چهارم، که در متن اصلی با عبارت «ان الوجود المطلق موجود لصدق قولنا الوجود موجود» معرفی شده، ادعا میکند که چون قول «وجود، موجود است» صادق است، وجود مطلق الهی نیز موجود است. این استدلال، در نگاه نخست، چون نسیمی ساده و دلانگیز به نظر میرسد که میخواهد ذهن را به سوی حقیقت وجود هدایت کند. اما در ژرفای تحلیل، این نسیم به طوفانی از مغالطات مفهومی بدل میشود. نقد اصلی بر این برهان، آن است که صحت حمل لفظی «وجود بر وجود» نمیتواند مصداق خارجی، یعنی وجود مطلق الهی، را اثبات کند. همانگونه که درختی تناور، تنها با نامیدنش بهعنوان درخت، میوهای شیرین به بار نمینشیند، قول «وجود، موجود است» نیز نمیتواند وجودی مطلق را در عالم خارج به اثبات رساند.
درنگ: صحت حمل مفهومی «وجود، موجود است» نمیتواند مصداق خارجی وجود مطلق را اثبات کند، زیرا مفهوم و مصداق، دو ساحت متمایزند که خلط آنها به مغالطه میانجامد.
مثال زید و مغالطه مفهوم و مصداق
برای روشن شدن این مغالطه، مثال زید در متن اصلی آورده شده است: «مىگوييد الوجود موجود… زيد زيد و اصلا زيد مرده باشد». اگر زید درگذشته باشد، قول «زید، زید است» همچنان در سطح مفهوم صادق است، اما این صادق بودن، وجود خارجی زید را اثبات نمیکند. این تمثیل، چون آینهای شفاف، نشان میدهد که قول «وجود، موجود است» نیز صرفاً در حوزه ذهن صادق است و نمیتواند وجودی خارجی را تضمین کند. همانگونه که نام زید، روح او را از عالم برزخ به این جهان بازنمیگرداند، نامیدن وجود نیز نمیتواند وجود مطلق را در عالم واقع متجلی سازد.
نفی اثبات مصداق از مفهوم
متن اصلی با صراحت اعلام میدارد: «اثبات يك مفهوم اثبات يك مصداق نمىكند». این اصل، چون ستونی استوار در منطق، بر تمایز میان ساحت مفهوم و مصداق تأکید دارد. مفهوم «وجود» در ذهن، چون پرندهای آزاد در قفس اندیشه پرواز میکند، اما برای اثبات مصداقی در عالم خارج، نیاز به شواهدی فراتر از بازیهای زبانی است. این نقد، با اشاره به مثال «العدم عدم»، این نکته را تعمیق میبخشد که همانگونه که قول «عدم، عدم است» مصداق خارجی ندارد، قول «وجود، موجود است» نیز نمیتواند بهتنهایی وجودی خارجی را اثبات کند.
نقد تاریخی و تقلیدی بودن استدلال
یکی از نکات برجسته در درسگفتار، نقد فقدان اصالت در این برهان است: «اينها مال خود ايشان اصلا نيست… متكلمين و اينها حرف را زدند». این برهان، نه چون چشمهای جوشان از ابتکار، بلکه چون جویباری است که از سرچشمههای پیشینیان سیراب شده است. متکلمان و فلاسفه پیشین، این استدلال را طرح کردهاند، اما مؤلف، بدون نوآوری، آن را بازتولید کرده است. این نقد، چون خاری در پای تألیفات فلسفی، به فرهنگ تقلید اشاره دارد که مانع از شکوفایی اندیشههای نو میشود.
درنگ: فقدان اصالت در استدلالهای فلسفی، که صرفاً به اقتباس از پیشینیان بسنده میکنند، مانع از پیشرفت علمی و نوآوری در حوزه الهیات میشود.
گفتوگوی استاد و شاگرد: مفهوم در برابر مصداق
در بخشی از درسگفتار، گفتوگویی میان استاد و شاگرد شکل میگیرد که بر تمایز میان مفهوم و مصداق تأکید دارد: «شاگرد: (موجود موجود است نمىگويد…) استاد: خب چرا ديگر وجود چى است مفهوم است». شاگرد بر این باور است که قول «وجود، موجود است» به مصداق اشاره دارد، اما استاد، چون حکیمی فرزانه، تأکید میکند که این قول صرفاً در ساحت مفهوم معتبر است و نمیتواند مصداقی خارجی را اثبات کند. این گفتوگو، چون رقصی هماهنگ میان پرسش و پاسخ، عمق مغالطه را آشکار میسازد.
نقد لفاظی و مغالطه زبانی
متن اصلی با لحنی صریح اعلام میدارد: «لفاظى مىخواهد كند… مغالطه بين لفظ و مصداق». این برهان، چون بازیگری که با کلمات به صحنه میآید، سعی دارد با لفاظی، مصداقی خارجی را از مفهوم استخراج کند. اما این بازی زبانی، چون حبابی در آب، شکننده و بیدوام است. قول «وجود، موجود است» نمیتواند از مرز مفهوم عبور کند و به ساحت مصداق راه یابد.
مثال پول و نفی مصداق
برای روشنتر شدن این مغالطه، مثال پول در متن آمده است: «پول پول است… يك خروارش را شما دارى». قول «پول، پول است» در سطح مفهوم صادق است، اما نمیتواند مالکیت واقعی پول را اثبات کند. این تمثیل، چون چراغی در تاریکی، نشان میدهد که مفهوم وجود، مانند مفهوم پول، نمیتواند مصداقی خارجی را تضمین کند. همانگونه که بانک ملی با گفتن «پول، پول است» گنجینهای به ما نمیبخشد، مفهوم وجود نیز نمیتواند وجود مطلق را به اثبات رساند.
نفی اطلاق از مفهوم
متن اصلی با پرسشی کلیدی ادامه مییابد: «وجود موجود است از كجا مطلقش را در آورد». اطلاق، چون قلهای رفیع در عالم وجود، نیازمند استدلالی استوار است که از مفهوم کلی وجود نمیتوان به آن دست یافت. این نقد، بر این حقیقت تأکید دارد که وجود مقید، مانند موجودات جزئی، نمیتواند به وجود مطلق، که چون اقیانوسی بیکران است، راه برد.
درنگ: از مفهوم کلی وجود یا مصادیق مقید، نمیتوان وجود مطلق الهی را استخراج کرد، زیرا اطلاق، ویژگیای است که نیاز به استدلال مستقل دارد.
صحت حمل و محدودیت مفهومی
برهان چهارم مدعی است که به دلیل «صحة حمل الشى على نفسه»، وجود مطلق موجود است. اما متن اصلی با صراحت پاسخ میدهد: «صحت حمل توى لفظ است مصداق از كجا پيدا كردى». این قاعده منطقی، چون کلیدی زرین، نشان میدهد که صحت حمل، تنها در ساحت لفظ و مفهوم معتبر است و نمیتواند مصداقی خارجی را اثبات کند. مانند آن است که بگوییم «آسمان، آسمان است»، اما این قول، نمیتواند وجود ستارگان بیشمار را تضمین کند.
نفی افاده در قول وجود
متن با تأکید بر «غير مفيد» بودن قول «وجود، موجود است»، این استدلال را به چالش میکشد: «و ان كان غير مفيد يعنى چى خب وجود وجود است». این قول، چون آوازی تکراری در گوش ذهن، هیچ اطلاع جدیدی ارائه نمیدهد و نمیتواند به اثبات مصداق یا اطلاق منجر شود. این نکته، چون آیینهای صاف، ضعف استدلالی برهان را نمایان میسازد.
مثال خاتم فضة و اضافه بیانی
برای توضیح این ضعف، مثال «خاتم فضة» در متن آمده است: «خاتم فضة اضافه بيانى است… خاتم همان فضة است». در اضافه بیانی، خاتم و فضة دو چیز متمایز نیستند، بلکه یک حقیقت واحدند. به همین ترتیب، قول «وجود، موجود است» نیز دو چیز را نشان نمیدهد، بلکه صرفاً مفهومی واحد است که نمیتواند مصداقی خارجی را اثبات کند. این تمثیل، چون پلی استوار، ارتباط میان مفهوم و محدودیتهای آن را روشن میسازد.
نفی اطلاق در مصادیق جزئی
متن اصلی تأکید میکند: «اينها همه وجود هستند موجود هستند اما مطلق نيستند». موجودات جزئی، مانند انسانها و اشیاء، چون قطراتی در دریای وجود، دارای وجودند، اما این وجود مقید است و نمیتوان از آن به وجود مطلق، که چون خورشیدی بیغروب است، رسید. این نقد، بر تمایز میان وجود مقید و مطلق تأکید دارد و نشان میدهد که برهان چهارم در این تمایز ناکام مانده است.
نقد شیوه نگارش تلگرافی
درسگفتار با نقدی صریح به شیوه ارائه برهان میپردازد: «تلگرافى آورده… خواسته كه كتابش را از همه چى پر كند». این استدلال، نه چون اثری عمیق و ژرف، بلکه چون فهرستی شتابزده ارائه شده است که هدفش پر کردن صفحات است، نه تعمیق معرفت. این نقد، چون زنگ بیداری، پژوهشگران را به تأمل در کیفیت تألیفات فلسفی دعوت میکند.
بخش دوم: نفی ماهیات و دیدگاه عرفانی
ذاتی بودن وجود و نفی ماهیات
برهان چهارم ادعا میکند که وجود، ذاتاً موجود است: «او بالذات… چون وجود وجود است ذاتى است». اما این ادعا، چون بنایی بر شنهای روان، استحکام ندارد، زیرا ذاتی بودن وجود، خود نیازمند اثبات است و نمیتوان آن را از مفهوم استخراج کرد. متن اصلی با تأکید بر «لان الماهيات غير مجعولة»، دیدگاه عرفانی را مطرح میکند که ماهیات، به معنای حدود اشیاء، وجود مستقلی ندارند و تنها وجود است که واقعیت دارد.
درنگ: در دیدگاه عرفانی، ماهیات به معنای حدود اشیاء وجود ندارند، و تنها وجود است که حقیقتاً موجود است، که این امر، برهان چهارم را به چالش میکشد.
دیدگاه عرفا و نفی جعل ماهیات
متن با اشاره به دیدگاه عرفا میگوید: «عرفا مىگفتند جعل نخورده به آن». عرفا، چون مسافرانی در ساحت حقیقت، معتقدند که ماهیات، جعلنشدهاند و تنها وجود حق است که واقعیت دارد. این دیدگاه، که چون نوری در ظلمت تعینات میدرخشد، برهان چهارم را به چالش میکشد، زیرا ماهیات را به هویت (وجود) تقلیل میدهد.
نفی ماهیت به معنای حدود
متن اصلی با صراحت اعلام میدارد: «ماهيت اصلا نداريم كه مجعول باشد يا نباشد». این دیدگاه، ماهیات را بهعنوان حدود و تعینات نفی میکند و آنها را صرفاً به هویت، یعنی وجود، فرومیکاهد. این رویکرد، چون تیغی برنده، فلسفه سنتی را که به ماهیات وجود مستقل میدهد، به چالش میکشد و با عرفان وحدت وجود همخوانی دارد.
نفی اثبات مصداق از مفهوم
درسگفتار تأکید میکند: «مفهوما وجود وجود است مصداق دارد يا ندارد نمىدانيم». این اصل، چون ستارهای راهنما، نشان میدهد که مفهوم وجود، در ذهن صادق است، اما برای اثبات مصداق خارجی، نیاز به استدلالی مستقل است. این نقد، برهان چهارم را به دلیل ناتوانی در عبور از مفهوم به مصداق، مورد انتقاد قرار میدهد.
نفی اطلاق در مصادیق جزئی
متن با پرسشی بنیادین ادامه مییابد: «اين همه مصداق هستند مطلق دارد يا نه نه ندارد». مصادیق جزئی، مانند انسانها و اشیاء، چون برگهایی بر شاخسار وجود، دارای وجودند، اما این وجود مقید است و نمیتوان از آن به وجود مطلق رسید. این نقد، چون آیینهای صاف، محدودیتهای برهان را نمایان میسازد.
ضرورت وجود و امتناع سلب
برهان چهارم مدعی است که وجود، به ضرورت موجود است: «او بالضرورة… لامتناع سلب الشى عن نفسه». اما متن اصلی پاسخ میدهد که این ضرورت، در سطح مفهوم است و نمیتواند مصداق خارجی را اثبات کند. سلب وجود از وجود، مانند سلب نور از خورشید، محال است، اما این محال بودن، تنها در ساحت مفهوم معتبر است.
تکرار مغالطه در استدلال سوم
متن اصلی اشاره میکند: «اين سومى با آن اولى به سلب و ایجاب است». استدلال سوم، که بر ضرورت تأکید دارد، در واقع تکرار استدلال اول است که به جای صحت حمل، بر امتناع سلب تمرکز دارد. این تکرار، چون سایهای بر اصل استدلال، ضعف ساختاری آن را آشکار میسازد.
بخش سوم: نقدهای منطقی و تمثیلات
نقد اثبات مصداق و اطلاق
متن با پرسشی صریح ادامه مییابد: «مصداق از كجا در آوردى مطلق از كجا در آوردى». این نقد، چون تیری به قلب برهان، نشان میدهد که مفهوم وجود، نمیتواند مصداق یا اطلاق را اثبات کند. این اصل، بر قاعده منطقی تأکید دارد که از مفهوم یا جزئی، نمیتوان به کلی و مطلق رسید.
گفتوگو درباره محکی
در گفتوگوی استاد و شاگرد، شاگرد به لزوم محکی (مصداق) اشاره میکند: «شاگرد: (…محكى…) استاد: مىدانم محكى بايد داشته باشيم». اما استاد تأکید میکند که محکی مورد بحث، یعنی وجود خدا، هنوز اثبات نشده است. این گفتوگو، چون رقصی میان حقیقت و پرسش، محور بحث را روشن میسازد: اثبات وجود مطلق، نه اثبات وجود جزئیات.
نقد اثبات خدا از جزئیات
متن با صراحت اعلام میدارد: «دعوا سر خداست داريم يا نداريم». مسئله اصلی، اثبات وجود مطلق الهی است، نه اثبات وجودات جزئی. این نکته، چون فانوسی در شب، هدف برهان را روشن میکند و نشان میدهد که برهان چهارم در این هدف ناکام مانده است.
مفهومی بودن صرف وجود
متن اصلی با استناد به منظومه ملاحسن سبزواری میگوید: «صرف الشى لا يتثنى و لا يتكرر… صرف مفهوم است». صرف وجود، چون پرندهای در قفس ذهن، صرفاً مفهومی است و وجود خارجی ندارد. این دیدگاه، برهان چهارم را به دلیل اتکا به مفهوم صرف، به چالش میکشد.
درنگ: صرف وجود، بهعنوان مفهومی کلی، وجود خارجی ندارد و نمیتوان از آن برای اثبات وجود مطلق استفاده کرد.
مثال بانک ملی
مثال بانک ملی در متن آمده است: «پول پول است بانك ملى كه به ما نمىدهند». این تمثیل، چون آینهای شفاف، نشان میدهد که مفهوم پول، مالکیت واقعی را تضمین نمیکند، مانند مفهوم وجود که نمیتواند مصداق خارجی را اثبات کند.
نفی اثبات مطلق از مقید
متن با پرسشی کلیدی ادامه مییابد: «مطلقش را از كجايش در ميآورى». از وجود مقید، مانند موجودات جزئی، نمیتوان به وجود مطلق رسید. این قاعده، چون قانونی استوار در منطق، محدودیتهای برهان را آشکار میسازد.
نقل از مواقف و مقاصد
متن اصلی به دو کتاب کلامی-فلسفی اشاره میکند: «كما قال فى المواقف و المقاصد… سلب الشى عن نفسه جايز عند عدمه». این دو اثر، چون گنجینههایی از معرفت، استدلال میکنند که اگر مصداقی وجود نداشته باشد، سلب شیء از نفس جایز است. این قاعده، برهان چهارم را به چالش میکشد، زیرا نشان میدهد که در صورت فقدان مصداق، میتوان گفت «وجود، وجود نیست».
داستان کتابهای قدیمی
درسگفتار با داستانی دلانگیز ادامه مییابد: «من آمده بودم قم دنبال هر چى كتاب اصيل مهم بود». این روایت، چون قصهای از جستوجوی حقیقت، تلاش استاد را برای جمعآوری منابع معتبر نشان میدهد. این داستان، بر اهمیت منابع اصیل در مطالعات فلسفی تأکید دارد و نشان میدهد که چگونه با زحمت، کتابهای نادری مانند مواقف تهیه شدهاند.
نقد لفاظیهای فلسفی
متن با صراحت اعلام میدارد: «اينها چرت و پرتها وجود وجود است پس خدا موجود است». این استدلالهای فلسفی، چون حبابهایی در باد، فاقد اعتبارند و با لفاظی، نتایج بزرگی را ادعا میکنند. این نقد، پژوهشگران را به تأمل در عمق استدلالها دعوت میکند.
گفتوگو درباره بداهت
در گفتوگوی دیگر، شاگرد به بداهت مصداق اشاره میکند: «شاگرد: (مصداقش را بالبداهه…)». اما استاد پاسخ میدهد که بداهت، مصداق مطلق را اثبات نمیکند. این گفتوگو، چون نسیمی خنک، نشان میدهد که حتی بداهت نیز نمیتواند جایگزین استدلال مستقل شود.
نقد اثبات مطلق از جزئی
متن بار دیگر تأکید میکند: «وجود جزيى… آن مطلق از كجا آوردى». وجود جزئی، مانند انسان یا اشیاء، نمیتواند وجود مطلق را اثبات کند. این نقد، چون صخرهای استوار، محدودیتهای برهان را نشان میدهد.
بخش چهارم: نقدهای عرفانی و منطقی
نفی سلب شیء از نفس
متن با استناد به مواقف و مقاصد میگوید: «سلب الشى عن نفسه جايز عند عدمه». اگر مصداقی وجود نداشته باشد، سلب شیء از نفس جایز است. این قاعده، چون کلیدی زرین، نشان میدهد که در صورت فقدان مصداق، میتوان گفت «وجود، وجود نیست».
مثال عالم و عمل
مثال عالم در متن آمده است: «العالم من كان علمه مساوى لعمله». عالم حقیقی، کسی است که علم و عملش برابر باشد، وگرنه میتوان گفت «عالم، عالم نیست». این تمثیل، بر اساس روایات، نشان میدهد که فقدان ویژگیهای حقیقی، امکان سلب حقیقت را فراهم میکند.
درنگ: سلب مصداقی، مانند گفتن «عالم، عالم نیست» در صورت فقدان عمل، جایز است، مشابه سلب وجود مطلق در صورت فقدان مصداق.
تأکید بر سلب مصداقی
متن تأکید میکند: «سلب مصداقى… وجود وجود نيست يعنى مطلق نداريم». این سلب مصداقی، نشان میدهد که وجود مطلق، به دلیل فقدان اثبات، قابل نفی است. این نکته، بر تمایز میان ساحت مفهوم و مصداق تأکید دارد.
نقد منطقی و قاعده اخس
متن با استناد به منطق میگوید: «با جزيى با مفهوم نمىشود مطلق و كلى را ثابت كنى». این قاعده، که نتیجه تابع اخس مقدمات است، نشان میدهد که از جزئی یا مفهوم، نمیتوان به کلی و مطلق رسید. این اصل، چون ستونی استوار، برهان را به چالش میکشد.
مثال درخت و میوه
مثال درخت در متن آمده است: «درخت درخت نيست چرا چون ميوه ندارد». اگر درختی میوه نداشته باشد، میتوان گفت حقیقتاً درخت نیست، بلکه هیزم است. این تمثیل، نشان میدهد که فقدان ویژگیهای حقیقی، امکان سلب حقیقت را فراهم میکند.
نقد فحاشی و فقدان منطق
متن با صراحت اعلام میدارد: «فحش مىدهد… هيچى منطق ندارد». استفاده از فحاشی و داد زدن، چون غباری بر چهره حقیقت، نشانه فقدان منطق است. این نقد، پژوهشگران را به رعایت ادب و منطق در مناظرات دعوت میکند.
نقد غلط فاحش
متن برهان را «غلط فاحش» میخواند: «هذا غلط فاحش ناشى من عدم الفرق». این خطا، از خلط میان موضوع مطلق و مقید ناشی میشود. این نقد، چون آیینهای صاف، ضعف استدلالی برهان را نشان میدهد.
تأکید بر فرق قطعی
متن تأکید میکند: «و الفرق قطعى… تو فرق نمىگذارى». تمایز میان مطلق و مقید، چون خطی روشن در منطق، قطعی است، اما برهان این تمایز را نادیده گرفته است.
نقد فرافکنی
متن با اشاره به فرافکنی میگوید: «تو فرق نگذاشتى يا ما… عيبهاى خودشان را». این نقد، نشان میدهد که برهانگذار، خطای خود را به دیگران نسبت میدهد، که نشانه ضعف منطقی است.
مثال درخت و هیزم
مثال دیگر درخت آمده است: «درخت وقتى ميوه نمىدهد… هيزم است». این تمثیل، بار دیگر نشان میدهد که فقدان ویژگیهای حقیقی، امکان سلب حقیقت را فراهم میکند.
نفی ماهیات معدومه
متن اعلام میدارد: «لم يكن الماهيات المعدومة». ماهیات معدومه، مانند بچهای که هنوز متولد نشده، وجود ندارند و صرفاً مفاهیم ذهنی یا علم الهیاند.
مثال بچه آینده
مثال بچه در متن آمده است: «اين بچه كه هنوز نطفه نشده… توى علم خداست». این بچه، تنها در علم الهی وجود دارد و ماهیت مستقلی ندارد. این تمثیل، نفی ماهیات معدومه را تقویت میکند.
نفی شراکت باری
متن با صراحت میگوید: «شريك البارى كه اصلا نداريم». شریک باری، بهعنوان مفهومی ممتنع، هیچ مصداقی ندارد و صرفاً مفهومی ذهنی است.
نفی ماهیت به معنای حدود
متن تأکید میکند: «ماهيت دروغ است همهاش مفهوم است». این دیدگاه، ماهیات را به مفاهیم ذهنی تقلیل میدهد و وجود مستقل آنها را نفی میکند.
نقد فلسفه سنتی
متن با لحنی صریح اعلام میدارد: «همهاش كلاه سر ما گذاشت». فلسفه سنتی، با مفاهیمی مانند ماهیت و وجود مطلق، ذهن را از حقیقت منحرف کرده است.
نفی قضیه ذهنیه و طبیعی
متن میگوید: «لم يتحقق القضية الذهنية و لا الطبيعية». ماهیات معدومه، نه در ذهن و نه در طبیعت، محقق نمیشوند و صرفاً مفاهیم ذهنیاند.
مثال بچه خیالی
مثال بچه خیالی آمده است: «من خيال كردم گرد است بچه اين كه دراز است». تصورات ذهنی درباره ماهیات معدومه، با واقعیت تطابق ندارند و صرفاً مفاهیماند.
نفی ماهیت مطلقه
متن تأکید میکند: «انتفاء مطلق الماهية». ماهیت مطلقه وجود ندارد و صرفاً مفهوم است.
نقد دیدگاه حاجی سبزواری
متن با اشاره به منظومه میگوید: «مرحوم حاجى… لشى كون فى ذهنه مثل ما فى الاعيان». این دیدگاه، که ماهیت در ذهن و خارج یکسان است، به دلیل سادهانگاری رد میشود.
مثال حمام
مثال حمام آمده است: «مثل چى ميخواهى بروى توى حمام لباست را…». این تمثیل، سادهانگاری دیدگاه سنتی درباره ماهیت را نشان میدهد.
نفی فلسفه سنتی
متن با صراحت میگوید: «فلسفه ما… دنيا قبولش نمىكند». فلسفه سنتی، به دلیل مفاهیم غیرواقعی، مورد پذیرش جهان مدرن نیست.
نفی مفاسد استدلال
متن اشاره میکند: «غير ذلك من المفاسد». برهان، به مفاسد متعددی منجر میشود، از جمله گمراهی و لفاظی، که ارزش آن را کاهش میدهد.
جمعبندی
درسگفتار شماره ۱۷۶، با محوریت نقد برهان چهارم در اثبات وجود مطلق، چون گوهری در صدف معرفت، دیدگاهی عمیق و انتقادی ارائه میدهد. این برهان، که مدعی اثبات وجود مطلق از قول «وجود، موجود است» است، در بوته نقد عرفانی و فلسفی، به دلیل مغالطات مفهومی و مصداقی، ناکام میماند. تمثیلات زید، پول، درخت، و بچه خیالی، چون آیینههایی شفاف، ضعفهای استدلال را نمایان میسازند. نقد فرهنگ تقلید، تأکید بر نفی ماهیات، و دیدگاه عرفانی وحدت وجود، این اثر را به منبعی غنی برای پژوهشگران الهیات و عرفان بدل کرده است. این متن، دعوتی است به تأمل در روشهای استدلالی و بازاندیشی در مفاهیم فلسفی با دقتی عمیق و نگاهی نو.
با نظارت صادق خادمی