در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 181

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 181)

دیباچه

در این کتاب، تأملاتی عمیق و ژرف در باب اسما و صفات الهی، وحدت وجود، و رابطه میان ذات و ظهور، بر پایه درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره ارائه شده است. این اثر، با تکیه بر مباحث جلسه 181 از سلسله درس‌گفتارهای مصباح الانس (مورخ 26/11/1391)، به بررسی مفاهیم بنیادین عرفان نظری و فلسفه اسلامی می‌پردازد. محور اصلی، نقد دیدگاه‌های فلاسفه و عارفان در باب وجود مطلق، وجود واجب، و تعینات الهی و خلقی است، همراه با ارائه راه‌حلی نوین که وجود را حقیقتی واحد و مخلوقات را ظهورات آن می‌داند.

بخش نخست: مبانی هستی‌شناختی وحدت وجود

تعین و نسبت: چیستی و تمایز

در عرفان نظری، تعین به ظهور وجود در مرتبه‌ای خاص اطلاق می‌شود، و هر تعین، نسبتی است که عین متعین به معنای خاص خود می‌گردد. پرسش بنیادین این است: چه ضرورتی به تمایز میان تعین حق و تعین غیر حق وجود دارد؟ پاسخ در تفاوت ماهوی این دو نهفته است: تعین حق، ظهور ذات الهی در مراتب احدیت و واحدیت است، در حالی که تعین غیر حق، به ظهورات مقید در مخلوقات اشاره دارد. این تمایز، مانند تفکیک میان نور خورشید و انعکاس آن بر آیینه‌های گوناگون، مبنای فهم وحدت وجود و کثرت ظهورات است.

درنگ: تعین حق، چونان چشمه‌ای زلال از ذات الهی جوشان است، و تعین خلقی، چونان جویباری است که از آن چشمه سیراب می‌شود. این دو، در عین پیوستگی، از حیث استقلال و وابستگی متمایزند.

در این راستا، وجود مطلق به‌عنوان حقیقتی نامقید، محور بحث قرار می‌گیرد. سه عنوان بنیادین در این مبحث مطرح‌اند: وجود مطلق، وجود واجب، و وجودات مخلوقات (مانند زمین، آسمان، و انسان). وجود مخلوقات و خدا، چنان‌که در قرآن کریم آمده، بدیهی است:
أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (ابراهیم: 10)، یعنی «آيا در [وجود] خدا شکى است؟ [خدايى که] پديدآورنده آسمان‌ها [مطلب حذف شد] ). اما محور اختلاف، وجود یا عدم وجود مطلق و رابطه آن با واجب است.

وجود مطلق و نقد تمسک به واجب

برخی فلاسفه، برای اثبات وجود مطلق، به وجود واجب استناد کرده و آن را با واجب یکی دانسته‌اند. اما این روش، به دلیل تقید وجود واجب به وجوب، مورد نقد قرار می‌گیرد. وجود مطلق، چونان اقیانوسی بی‌کران، فراتر از هر قید و محدودیت است، در حالی که واجب الوجود، به دلیل مقید بودن، نمی‌تواند این حقیقت را به‌طور کامل تبیین کند. انکار وجود مطلق، به معنای انکار واجب نیست، زیرا ذات حق، حقیقتی باطنی و مستقل از تعینات است.

نقد دیگر، به پیش‌فرض گرفتن وجود خدا بدون استدلال است. در مباحث علمی، نمی‌توان گفت: «خدا هست، پس دلیل نمی‌خواهد.» این رویکرد، مانند بنای عمارتی بدون پی‌ریزی استدلالی، سست و ناپایدار است. وجود مطلق، حقیقتی بدیهی است که باید با شهود و معرفت درک شود، نه با پیش‌فرض‌های تقلیدی.

درنگ: وجود مطلق، چونان آفتابی است که بی‌نیاز از چراغ‌های دیگران، خود روشنایی‌بخش عالم است. تمسک به واجب برای اثبات آن، مانند روشن کردن شمعی در برابر خورشید است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، به بررسی مبانی هستی‌شناختی وحدت وجود پرداخت. تمایز میان تعین حق و خلقی، نقد تمسک به واجب برای اثبات وجود مطلق، و تأکید بر بداهت وجود، از مهم‌ترین محورهای بحث بودند. وجود مطلق، حقیقتی نامقید است که ذات حق را در بر می‌گیرد، و مخلوقات، ظهورات این حقیقت‌اند. این دیدگاه، چارچوبی جامع برای فهم رابطه میان ذات و ظهور ارائه می‌دهد.

بخش دوم: تعینات الهی و خلقی

احدیت و واحدیت: مراتب ظهور ذات

ذات حق، در نفس خود، فاقد تعین است، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (شوری: 11)، یعنی «چون او را هيچ [مطلب حذف شد] ). اما این ذات، در مراتب ظهور، تعین می‌یابد. تعین اول، که احدیت نامیده می‌شود، مرتبه وحدت محض است که فاقد کثرت و اسم و رسم است. تعین دوم، یا واحدیت، مرتبه ظهور اسما و صفات الهی است که کثرت ظاهری دارد. احدیت، چونان بذری است که در خود همه کمالات را نهفته دارد، و واحدیت، چونان درختی است که شاخه‌های اسما و صفات از آن می‌روید.

تعینات الهی، برخلاف تعینات خلقی، بی‌نیاز از علت‌اند. احدیت، صورت علم خدا به ذات خویش است، و واحدیت، مرتبه‌ای است که حق با همه کمالات جمالی و جلالی متصف می‌شود. این تعینات، مانند نور خورشید، ذاتی و مستقل‌اند، در حالی که تعینات خلقی، چونان انعکاس نور بر آیینه‌ها، وابسته به منبع نورند.

درنگ: احدیت، چونان قله‌ای است که در وحدت محض خود، بی‌نام و نشان است، و واحدیت، چونان دامنه‌ای است که با گلزار اسما و صفات آراسته شده است.

تعینات خلقی و وابستگی به حق

تعینات خلقی، مانند زید، عمرو، و اشیای عالم، مظاهر تعینات الهی‌اند. این تعینات، به متعلقات خود وابسته‌اند، مانند رحمان که در زید، رحیم که در عمرو، و رزاق که در اشیا ظهور می‌یابد. برخلاف تعینات الهی، که فاقد متعلق‌اند، تعینات خلقی، چونان سایه‌هایی‌اند که بی‌حضور آفتاب، هیچ واقعیتی ندارند. قرآن کریم این وابستگی را چنین بیان می‌کند:
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (قصص: 88)، یعنی «هر چیز جز وجه [مطلب حذف شد] ).

تمایز میان تعینات ذاتی (مانند رحمان، رحیم، و رزاق) و تعینات خلقی (مظاهر این اسما)، مانند تفاوت میان اصل و فرع است. رحمان، تعینی کلی است که در واحدیت ظهور دارد، رحیم، تعینی خاص‌تر، و رزاق، تعینی جزئی‌تر. این مراتب، مانند نهرهایی‌اند که از یک چشمه جوشان سرچشمه می‌گیرند، اما هر یک طعمی خاص به خود می‌گیرند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به بررسی تعینات الهی (احدیت و واحدیت) و خلقی پرداخت. احدیت، مرتبه وحدت محض، و واحدیت، مرتبه کثرت صفاتی است. تعینات خلقی، مظاهر این مراتب‌اند و به حق وابسته‌اند. این دیدگاه، با تأکید بر وحدت وجود و تمایز میان ذات و ظهور، چارچوبی عرفانی برای فهم هستی ارائه می‌دهد.

بخش سوم: نقد فلسفه و عرفان

نقد فلاسفه: تقید وجود واجب

فلاسفه، با تقسیم وجود به واجب، ممکن، و ممتنع، خدا را مقید کردند. وجود واجب، به دلیل تقید به وجوب، نمی‌تواند حقیقت وجود مطلق را بیان کند. این تقسیم‌بندی، مانند تکه‌تکه کردن اقیانوسی بی‌کران است که ذاتش یکپارچه است. مفهوم واجب الوجود، به دلیل انتزاعی بودن، فاقد کارایی معنوی و عملی است. خدا، حقیقتی فراتر از مفاهیم مقید است که با بداهت وجود درک می‌شود.

نقد دیگر، به ضعف فنی فلاسفه در روش‌شناسی است. از ابن‌سینا تا ملاصدرا، فلسفه اسلامی به دلیل تقسیم‌بندی‌های نادرست، نتوانست وجود را به‌درستی تبیین کند. این ضعف، مانند بنای عمارتی است که بر شالوده‌ای سست استوار شده و با هر تندبادی فرو می‌ریزد.

درنگ: فلاسفه، با مقید کردن خدا به واجب الوجود، چونان پرنده‌ای را در قفس تنگ مفاهیم محبوس کردند، در حالی که حقیقت حق، آسمانی بی‌کران است.

نقد عارفان: انکار واقعیت خلق

عارفان، با تأکید بر وحدت وجود، گاهی واقعیت مخلوقات را به خیال تقلیل دادند. این دیدگاه، مانند نفی سایه‌ها به بهانه وجود آفتاب است. اگر مخلوقات خیال باشند، خدا نیز خیالی خواهد بود، زیرا فعل با فاعل تناسب دارد. این نقد، به ضرورت حفظ واقعیت ظهورات در کنار وحدت وجود اشاره دارد.

راه‌حل پیشنهادی، تبیین وجود به‌عنوان حقیقت واحد و مخلوقات به‌عنوان ظهورات آن است. خدا وجود است و مخلوقات ظهورات او، مانند نور و پرتوهایش. این دیدگاه، مشکلات فلسفه و عرفان را حل می‌کند، زیرا نه خدا را مقید می‌کند و نه خلق را نفی.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به نقد دیدگاه‌های فلاسفه و عارفان پرداخت. فلاسفه با تقید خدا و عارفان با انکار واقعیت خلق، به ترتیب خدا و مخلوقات را تضعیف کردند. راه‌حل پیشنهادی، تبیین وجود حق به‌عنوان حقیقت مطلق و خلق به‌عنوان ظهورات آن است، که چارچوبی جامع و عاری از اشکال ارائه می‌دهد.

بخش چهارم: وحدت وجود و بداهت خدا

هو: اسم اطلاقی وجود

در قرآن کریم، آیه
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (اخلاص: 1)، یعنی «بگو [مطلب حذف شد] )، به وحدت ذاتی حق اشاره دارد. «هو» نه ضمیر غایب، بلکه اسمی اطلاقی است که وجود محض را نشان می‌دهد. این اسم، مانند کلیدی است که درهای معرفت الهی را می‌گشاید، و حق را در اطلاق بی‌کرانش آشکار می‌کند.

«هو» اسم ذاتی، حقیقی، و ربوبی است که غیبت و حضور را در خود جمع می‌کند. برخلاف ضمایر مقید (مانند انا، انت، و هما)، «هو» اطلاقی است و همه تقیدات را در خود فرو می‌برد. این دیدگاه، مانند نگریستن به آفتابی است که همه پرتوهایش را در خود دارد.

درنگ: «هو»، چونان نامی است که در سکوت بی‌کران خود، همه اسما را در بر گرفته و حقیقت ذات را در اطلاقش آشکار می‌کند.

بداهت وجود و عدم نیاز به اثبات

وجود حق، حقیقتی بدیهی است که نیازی به اثبات ندارد. خدا باید با بداهت شناخته شود، نه با استدلال‌های فلسفی. این بداهت، مانند نور آفتابی است که بی‌نیاز از چراغ، خود را به چشم می‌نمایاند. تقسیم وجود به واجب، ممکن، و ممتنع، کثرتی غیرواقعی ایجاد می‌کند، در حالی که وجود حقیقتی واحد است.

مخلوقات، ظهورات این وجودند، مانند امواجی که از اقیانوس وجود حق برمی‌خیزند. تفاوت خدا و خلق در این است: خدا ذات دارد و خلق فاقد ذات است. این دیدگاه، مانند تمایز میان چشمه و جویبار است که یکی مبدأ و دیگری وابسته به آن است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به تبیین وحدت وجود و بداهت خدا پرداخت. «هو» به‌عنوان اسم اطلاقی، حقیقت ذات را آشکار می‌کند، و وجود حق، حقیقتی بدیهی است که نیازی به اثبات ندارد. مخلوقات، ظهورات این وجودند، و این دیدگاه، چارچوبی عرفانی برای فهم هستی ارائه می‌دهد.

نتیجه‌گیری کلی

این کتاب، با تأمل در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق مفاهیم وحدت وجود، تعینات الهی و خلقی، و نقد دیدگاه‌های فلاسفه و عارفان پرداخت. وجود مطلق، حقیقتی نامقید است که ذات حق را در بر می‌گیرد، و مخلوقات، ظهورات این حقیقت‌اند. نقد فلاسفه به تقید خدا و عارفان به انکار واقعیت خلق، همراه با ارائه راه‌حلی میانه (وجود حق و ظهور خلق)، چارچوبی نوین برای فهم هستی ارائه داد. آیات قرآن کریم، مانند
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ، مبانی قرآنی این دیدگاه را تأیید می‌کنند. این اثر، دعوتی است به سوی معرفت وحدت وجود، که با تأکید بر بداهت وجود و یکتایی حق، راهی نوین برای پژوهشگران الهیات و عرفان می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، مفهوم 'وجود مطلق' چه رابطه‌ای با 'واجب' دارد؟

2. طبق درسگفتار، تعین اول به چه معناست؟

3. بر اساس متن، تفاوت اصلی تعینات الهی با تعینات خلقی چیست؟

4. مفهوم 'احدیت' در درسگفتار به چه اشاره دارد؟

5. طبق درسگفتار، چرا اثبات وجود مطلق با تمسک به واجب مورد انتقاد قرار گرفته است؟

6. بر اساس درسگفتار، تعین مطلق همان پروردگار است و نیازی به تمایز با تعینات دیگر ندارد.

7. طبق متن، تعینات الهی مانند احدیت و واحدیت به غير وابسته نیستند و مستقل‌اند.

8. متن درسگفتار بیان می‌کند که وجود مطلق تنها شامل واجب است و موجودات دیگر را در بر نمی‌گیرد.

9. بر اساس درسگفتار، تعینات خلقی به دلیل وابستگی به متعلقاتشان از تعینات الهی متمایز می‌شوند.

10. درسگفتار تأکید دارد که وجود واجب به دلیل بدیهی بودن نیازی به اثبات ندارد.

11. تفاوت اصلی بین احدیت و واحدیت چیست؟

12. چرا طبق درسگفتار، تعینات خلقی به غير وابسته‌اند؟

13. منظور از 'ظهورات الهی' در متن درسگفتار چیست؟

14. چرا درسگفتار اثبات وجود مطلق با تمسک به واجب را ناکافی می‌داند؟

15. تفاوت تعینات ذاتی و تعینات غیرذاتی در درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. وجود مطلق اعم از واجب است و شامل موجودات دیگر نیز می‌شود.

2. تعین اول به احدیت اشاره دارد که فاقد کثرت است.

3. تعینات خلقی به غير وابسته‌اند، اما تعینات الهی بی‌نیاز از غير هستند.

4. احدیت به معنای تعین اول است که فاقد کثرت و شامل ذات حق است.

5. زیرا وجود واجب خود مقید است و نمی‌تواند وجود مطلق را اثبات کند.

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. احدیت تعین اول است که فاقد کثرت و شامل ذات حق است، اما واحدیت تعین دوم است که شامل کثرت صفات الهی می‌شود.

12. زیرا تعینات خلقی به متعلقات خود مانند زید و عمرو وابسته‌اند و نیاز به علت دارند.

13. ظهورات الهی به تعیناتی مانند احدیت و واحدیت اشاره دارد که از ذات حق ناشی می‌شوند و بی‌نیاز از غير هستند.

14. زیرا وجود واجب خود مقید است و نمی‌تواند وجود مطلق را که اعم از واجب است، اثبات کند.

15. تعینات ذاتی مانند رحمان و رحیم متعلق ندارند و از ذات حق‌اند، اما تعینات غیرذاتی به متعلقاتی مانند زید و عمرو وابسته‌اند.