متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۸۳)
دیباچه
در گستره معارف الهی، جایی که عقل و شهود در پیوندی ژرف به کاوش حقیقت مینشینند، مباحث هستیشناختی و معرفتشناختی از جایگاهی بیبدیل برخوردارند. درسگفتار حاضر، که از مجموعه گرانسنگ مصباح الانس (نوار شماره ۱۸۳، مورخ ۳/۱۲/۱۳۹۱) برگرفته شده، به بررسی شبههای عمیق در باب رابطه وجود عام و خاص در چارچوب فلسفه اسلامی و عرفان نظری میپردازد. این شبهه، که ریشه در قاعده منطقی «لا تحقق للعام إلا فی ضمن الخاص» دارد، به چالش استقلال ذاتی واجبالوجود و نسبت آن با وجود مطلق پرداخته و پرسشهایی بنیادین در باب غنای ذاتی حق و تقید صفات الهی مطرح میسازد.
بخش نخست: صورتبندی شبهه و تحلیل هستیشناختی
۱. تقریر شبهه دوم: وابستگی وجود عام به خاص
شبهه دوم، که در متن مصباح الانس به دقت تقریر شده، بر این ادعا استوار است که وجود عام (مطلق) تنها در ضمن وجود خاص (مانند افراد) تحقق مییابد. این قاعده، که در منطق ارسطویی و فلسفه اسلامی با عبارت «لا تحقق للعام إلا فی ضمن الخاص» شناخته میشود، بیان میدارد که مفهوم کلی، مانند «انسان»، بدون مصادیق خارجی، نظیر زید و عمرو، در عالم واقع جایگاهی ندارد. شبهه از این قاعده نتیجه میگیرد که واجبالوجود، بهعنوان وجودی خاص، برای تحقق به وجود عام نیازمند است، و این وابستگی با غنای ذاتی واجبالوجود، که از هر نیازی مبراست، در تناقض است. این استدلال، چون تیغی تیز، مفهوم وجود مطلق را در عرفان نظری به چالش کشیده و میکوشد آن را اعتباری و غیرممکن جلوه دهد.
درنگ: شبهه دوم، با تکیه بر قاعده منطقی «لا تحقق للعام إلا فی ضمن الخاص»، مدعی است که واجبالوجود برای تحقق به وجود عام وابسته است، که این وابستگی با استقلال ذاتی واجب ناسازگار است. |
برای فهم دقیقتر این شبهه، باید به رابطه متقابل عام و خاص در منطق و فلسفه توجه کرد. همانگونه که مفهوم «انسان» بدون افراد خاص در خارج تحقق نمییابد، شبهه فرض میکند که وجود مطلق نیز بدون وجود خاص (واجب یا مخلوقات) ممکن نیست. این وابستگی، به محال بودن تحقق واجب بدون غیر منجر میشود، زیرا واجب، به دلیل غنای ذاتی، نمیتواند به چیزی خارج از ذات خود نیازمند باشد.
۲. اختلاف عرفانی و فلسفی در باب وجود مطلق
در منظومه عرفان نظری، بهویژه در مکتب ابنعربی، وجود مطلق بهعنوان حقیقت ذات حق و وحدت هستی شناخته میشود. عارفان بر این باورند که وجود مطلق، چون خورشیدی بیغروب، همه مراتب هستی را در پرتو خود روشن میسازد. اما شبهه دوم، با تکیه بر منطق فلسفی، این دیدگاه را به چالش کشیده و وجود مطلق را به دلیل وابستگی به خاص، غیرقابل تحقق میداند. این اختلاف، ریشه در دو نگرش بنیادین دارد: عرفان، که بر وحدت وجود تأکید میورزد، و فلسفه، که تمایز وجود و ماهیت را پیش میکشد. شبهه، با بهرهگیری از قاعده منطقی، میکوشد نشان دهد که وجود مطلق، بهعنوان مفهومی ذهنی، از تحقق خارجی محروم است.
۳. قاعده منطقی عام و خاص: ریشه شبهه
قاعده «لا تحقق للعام إلا فی ضمن الخاص» یکی از اصول بنیادین منطق ارسطویی است که در فلسفه اسلامی نیز جایگاهی ویژه دارد. این قاعده بیان میدارد که مفهوم کلی، مانند «انسان»، تنها در سایه افراد خاص، نظیر زید و عمرو، در عالم خارج تحقق مییابد. شبهه از این اصل بهره گرفته و مدعی است که وجود مطلق، بهعنوان عام، بدون وجود خاص (واجب یا مخلوقات) نمیتواند در خارج موجود شود. این استدلال، چون زنجیری، وجود مطلق را به خاص پیوند زده و آن را از استقلال محروم میسازد.
درنگ: قاعده منطقی «لا تحقق للعام إلا فی ضمن الخاص» بیانگر وابستگی مفهوم عام به افراد خاص در تحقق خارجی است، که شبهه از آن برای نفی وجود مطلق بهره میگیرد. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تقریر شبهه دوم و تحلیل ریشههای منطقی و فلسفی آن پرداخت. این شبهه، با تکیه بر قاعده «لا تحقق للعام إلا فی ضمن الخاص»، وجود مطلق را به دلیل وابستگی به خاص نفی کرده و استقلال ذاتی واجبالوجود را به چالش میکشد. اختلاف میان عرفان نظری، که وجود مطلق را حقیقت حق میداند، و دیدگاه فلسفی، که آن را مفهومی ذهنی میبیند، در این شبهه به روشنی نمایان است. این مباحث، چون نوری بر تاریکیهای معرفتشناختی، راه را برای پاسخهای عمیق در بخش بعدی هموار میسازد.
بخش دوم: پاسخ به شبهه و تبیین استقلال واجب
۱. پاسخ اولیه: تمایز وجود خارجی و مفهوم ذهنی
پاسخ به شبهه دوم، که در درسگفتار با دقت تقریر شده، بر تمایز میان وجود خارجی و مفهوم ذهنی استوار است. وجود عام، بهعنوان مفهومی ذهنی، در برابر وجود واجب، که حقیقتی خارجی و عین ذات است، قرار میگیرد. واجبالوجود، چونان کوهی استوار، به هیچ مفهوم ذهنی، حتی وجود مطلق، نیازمند نیست. این پاسخ، که با شبهه اول نیز همسوست، بر این اصل تأکید دارد که موجود خارجی، مانند واجب، از وابستگی به مفاهیم ذهنی مبراست.
۲. تمایز موجودات مقید و واجبالوجود
موجودات مقید، مانند زید، برای تحقق به ماهیت و وجود نیازمندند، اما واجبالوجود، که وجودش عین ذاتش است، از هر قید و نیازی مبراست. این تمایز، چون خطی روشن، مرز میان مخلوقات و واجب را ترسیم میکند. موجودات ماهوی، به دلیل تقید به ماهیت، در زنجیر ترکیب وجود و ماهیت گرفتارند، اما واجب، چون دریای بیکران، از هر قید و شرطی آزاد است.
درنگ: واجبالوجود، به دلیل وحدت وجود و ذات، از هر تقید و نیازی مستقل است، برخلاف موجودات ماهوی که به ماهیت و وجود مقیدند. |
۳. امتناع عدم واجب
عدم واجبالوجود، به معنای سلب شیء از خودش است، که تناقضی منطقی به بار میآورد. وجود واجب، چون نوری ذاتی، از هر امکانی برای عدم مبراست. این استدلال، که ریشه در فلسفه اسلامی دارد، بر ضرورت ذاتی واجب تأکید کرده و شبهه وابستگی آن به غیر را باطل میسازد.
۴. استقلال ذاتی واجب از تعینات
ذات واجب، حتی به تعینات احدی و واحدی وابسته نیست، زیرا این تعینات، چون سایههایی از نور ذات، متأخر از آناند. در عرفان نظری، ذات حق، چونان آفتابی بیغروب، از هر تعین و قیدی منزه است. احدیت و واحدیت، که مراتب ظهور ذاتاند، نمیتوانند شرط تحقق آن باشند، بلکه خود از آن سرچشمه میگیرند.
۵. تمایز تقید قبل و بعد
تقید پیش از وجود شیء، مانند نیاز معلول به علت، ترکیب وجود و ماهیت را به دنبال دارد، اما تقید پس از وجود، مانند صفات واجب، ترکیبساز نیست. این تمایز، چون کلیدی زرین، راز استقلال ذاتی واجب را میگشاید. صفات الهی، مانند خالقیت، در ظرف ظهور به مخلوقات مرتبطاند، اما ذات واجب، از این تقید مبراست.
درنگ: تقید پس از وجود، مانند صفات واجب، ترکیبساز نیست، برخلاف تقید پیش از وجود که در مخلوقات به ترکیب منجر میشود. |
۶. تمثیل پدر و فرزند: تبیین تضایف
درسگفتار، با تمثیلی روشن، رابطه تضایفی را تبیین میکند: فرزند برای تحقق به پدر وابسته است، اما پدر، در ذات خود، از فرزند بینیاز است. این تمثیل، چون آیینهای صاف، استقلال ذاتی واجب و وابستگی مخلوقات را نشان میدهد. واجب، مانند پدری است که در ذات خود کامل است، اما در ظرف فعل (خالقیت) به مخلوق مرتبط میشود.
۷. قوانین فلسفی علّیت و تضایف
در فلسفه اسلامی، دو اصل بنیادین علّیت و تضایف جایگاه ویژهای دارند. در ظرف علّیت، علت بر معلول تقدم دارد، اما در ظرف تضایف، معیت میان طرفین برقرار است. واجبالوجود، بهعنوان علت، بر مخلوقات مقدم است، اما در صفات، مانند خالقیت، با مخلوقات معیت تضایفی دارد. این تبیین، چون نوری بر تاریکی شبهه، وابستگی ذاتی واجب را نفی میکند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به پاسخهای دقیق و عمیق به شبهه دوم اختصاص یافت. این پاسخها، با تکیه بر تمایز وجود خارجی و مفهوم ذهنی، وحدت وجود و ذات در واجب، و استقلال ذاتی حق از هر تعین و تقید، شبهه را بهطور کامل رفع کردند. تمثیلات و تبیینهای فلسفی، مانند علّیت و تضایف، راه را برای فهم عمیقتر این مباحث گشودند و غنای ذاتی واجب را چون گوهری درخشان نمایاندند.
بخش سوم: تبیین صفات و کمالات اسمایی
۱. تضایف در صفات الهی
صفات واجب، مانند خالقیت، در ظرف وصف به مخلوقات وابستهاند، اما این وابستگی، به ذات حق مربوط نیست. خالقیت، چون نوری که بر مخلوق تابیده، تنها در حضور مخلوق معنا مییابد، اما ذات واجب، چونان خورشیدی بینیاز، پیش از هر صفت و فعلی مستقل است. این تبیین، شبهه وابستگی ذاتی واجب را باطل میسازد.
۲. کمالات اسمایی و ظهورات
هویت واجب، از حیث کمالات اسمایی، مانند جود و کرم، به ظهورات وابسته است، اما این وابستگی، در ظرف ظهور است، نه ذات. کمالات اسمایی، چون گلهایی در باغ ذات الهی، از آن سرچشمه گرفته و در ظرف مخلوقات شکوفا میشوند. ذات حق، اما، چون ریشهای استوار، از هر وابستگی مبراست.
درنگ: کمالات اسمایی واجب، در ظرف ظهور به مخلوقات وابستهاند، اما ذات حق، از هر وابستگی مبراست. |
۳. شرطیت غیرعلّی در صفات
وابستگی صفات واجب به مخلوقات، از نوع شرطیت تضایفی است، نه علّیت. شرطیت، چون همزمانی دو طرف در نسبت، مانند خالق و مخلوق، است، اما علّیت، به تقدم و وابستگی وجودی اشاره دارد. این تمایز، چون کلیدی زرین، شبهه وابستگی ذاتی واجب را باطل میسازد.
۴. تقسیمبندی توقف
درسگفتار، رابطه توقف میان ذات و صفات را در چهار صورت بررسی میکند: توقف ذات به صفات، توقف صفات به ذات، عدم توقف هیچیک، یا توقف هر دو از وجهی. صورت دوم، که صفات به ذات وابستهاند اما ذات مستقل است، تنها صورت معتبر است. این تقسیمبندی، چون نقشهای دقیق، رابطه ذات و صفات را روشن میسازد.
۵. نقد مفهوم حق در عرفان نظری
در عرفان نظری، حق به معنای ذات مطلق است، نه صفت یا اسم. این تبیین، از خلط حق با اسمای الهی، مانند رحمان، جلوگیری میکند. حق، چونان دریای بیکران، ذاتی است که از هر تعین و صفتی منزه است، و اسما، چون موجهایی بر این دریا، ظهورات آناند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به تبیین رابطه صفات و کمالات اسمایی با ذات واجب پرداخت. این مباحث، با تأکید بر تضایف در ظرف وصف، شرطیت غیرعلّی، و استقلال ذاتی حق، شبهه وابستگی واجب به غیر را بهطور کامل رفع کردند. تمایز میان حق بهعنوان ذات مطلق و اسمای الهی، راه را برای فهم عمیقتر عرفان نظری گشود.
فرجامسخن
این نوشتار، با تجمیع درسگفتار شماره ۱۸۳ مصباح الانس و تحلیلهای تفصیلی آن، به کاوشی عمیق در شبهه وجود عام و خاص پرداخت. شبهه، با تکیه بر قاعده منطقی «لا تحقق للعام إلا فی ضمن الخاص»، استقلال ذاتی واجبالوجود را به چالش کشید، اما پاسخها، با تکیه بر تمایز وجود خارجی و مفهوم ذهنی، وحدت وجود و ذات، و استقلال ذاتی حق، این شبهه را بهطور کامل رفع کردند. تمثیلات، مانند پدر و فرزند، و تبیینهای فلسفی، مانند علّیت و تضایف، مفاهیم را چون گوهری درخشان در برابر دیدگان طالبان معرفت قرار دادند. این اثر، دعوتی است به تأمل در غنای ذاتی حق و بازآفرینی روشهای فلسفی و عرفانی با تکیه بر دقت و عمق هستیشناختی. امید است که این نوشتار، چون چراغی فروزان، راه پژوهشگران را در گستره معارف الهی روشن سازد.
با نظارت صادق خادمی |