متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۸۵)
دیباچه
کتاب حاضر، بازنویسی و تدوین علمی درسگفتار شماره ۱۸۵ از سلسله مباحث *مصباح الانس*، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۱۰ / ۱۲ / ۱۳۹۱ هجری شمسی است. این درسگفتار، با محوریت بررسی شبههای بنیادین در باب وجوب وجود مطلق و نسبت آن با موجودات مقید، به یکی از عمیقترین مسائل هستیشناسی اسلامی میپردازد. هدف، تبیین دقیق رابطه میان وجود مطلق و ظهورات آن در چارچوب توحید و نظام احسن عالم است، بهگونهای که هم پاسخگوی شبهات فلسفی باشد و هم پیوند عمیق عرفان نظری و فلسفه اسلامی را به نمایش بگذارد.
بخش یکم: شبهه وجوب وجود مطلق و پاسخ عرفانی-فلسفی
مقدمه و چارچوب بحث
بحث با استناد به آیه شریفه بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ (: «به نام خداوند رحمان و رحیم»)، آغاز میشود که نشاندهنده تقدس و محوریت الهی موضوع است. تاریخ ارائه درسگفتار (۱۰ / ۱۲ / ۱۳۹۱) زمینه زمانی بحث را روشن میسازد. این بخش، با معرفی چارچوب عرفانی و فلسفی، بر اهمیت موضوع در حوزه هستیشناسی توحیدی تأکید دارد. همانگونه که خورشید با پرتوهای خود عالم را روشن میکند، این درسگفتار نیز با نور معرفت، شبهات هستیشناختی را روشن میسازد.
بیان شبهه سوم
شبهه مطرحشده چنین است: «اگر وجود مطلق واجبالوجود باشد، تمام موجودات، حتی قاذورات و موجودات ناپسند، نیز باید واجبالوجود باشند، زیرا وجود مطلق شامل همه وجودات است.» این شبهه، که ریشه در فهم نادرست رابطه میان وجود مطلق و ظهورات آن دارد، به تناقضی ظاهری در هستیشناسی توحیدی اشاره میکند. اگر وجود مطلق واجب باشد، چگونه ممکن است موجودات مقید، که برخی ناپسند به نظر میآیند، نیز واجب تلقی شوند؟ این پرسش، مانند سایهای بر آفتاب حقیقت، ذهن را به چالش میکشد.
درنگ: شبهه وجوب وجود مطلق، یکی از مسائل محوری فلسفه اسلامی است که رابطه میان ذات واجبالوجود و ظهورات ممکنالوجود را به چالش میکشد. پاسخ این شبهه، در تمایز میان وجوب ذاتی و وجوب ظهوری نهفته است.
پاسخ اولیه به شبهه
پاسخ به شبهه این است که وجوب وجود مطلق به ذات آن مربوط است و لزومی ندارد که ظهورات آن (موجودات مقید) نیز واجبالوجود باشند. وجود مطلق، مانند اقیانوسی بیکران، در ذات خود واجب است، اما امواج آن (ظهورات) ممکنالوجود هستند. این پاسخ، تمایز میان ذات و ظهور را برجسته میکند و شبهه را با تکیه بر اصول عرفان نظری و فلسفه صدرایی برطرف میسازد.
تبیین وجود مطلق و ظهورات
وجود مطلق، به دلیل ذات خود، واجبالوجود است، اما ظهورات آن، که در قالب موجودات مقید ظاهر میشوند، ممکنالوجود هستند. این تمایز، مانند تفاوت میان خورشید و پرتوهای آن، نشان میدهد که ظهورات، هرچند از وجود مطلق سرچشمه میگیرند، اما عین آن نیستند. این دیدگاه، با تأکید بر وابستگی ظهورات به وجود حق، شبهه وجوب تمام موجودات را رد میکند.
متن عربی شبهه و تحلیل آن
متن عربی شبهه چنین است: لو كان الوجود المطلق واجبا لكان كل وجود واجبا حتى وجود القاذورات و الخنازير و الحياة. این شبهه بیان میکند که اگر وجود مطلق واجب باشد، تمام وجودات، حتی قاذورات و حیوانات ناپسند، نیز باید واجب باشند، که این امر با تنزیه الهی (تَعَالَى ٱللَّهُ عَمَّا لَا يَلِيقُ بِهِ) ناسازگار است. این شبهه، مانند ابری که نور خورشید را میپوشاند، به سوءتفاهم در فهم وجود مطلق اشاره دارد.
نقد شبهه با تأکید بر تنزیه
شبههانگار فرض میکند که وجوب وجود مطلق به تمام مظاهر آن تسری مییابد، بهگونهای که موجوداتی مانند مار نیز واجبالوجود و در نتیجه خدا تلقی شوند. این دیدگاه، مانند آن است که سایه را با نور یکی بدانیم. پاسخ عرفانی و فلسفی، با تأکید بر تمایز میان ذات و ظهور، این سوءتفاهم را برطرف میکند. وجود مطلق در ذات خود واجب است، اما ظهوراتش ممکنالوجود هستند.
پاسخ تفصیلی: مفهوم وجود اضافی
پاسخ تفصیلی چنین است: جوابها ما مر ان الوجود الاضافى يعنى ظهورات لحقايق الممكنات بمعنى الموجودية اى نسبة خاصة الى الوجود الحق لا عينه. وجود اضافی، به معنای ظهورات حقایق ممکنات است که نسبتی خاص به وجود حق دارند، نه اینکه عین آن باشند. این مفهوم، مانند آینهای است که نور خورشید را بازتاب میدهد، اما خود خورشید نیست. ظهورات، به دلیل وابستگی به وجود حق، ممکنالوجود هستند و وجوب ذاتی ندارند.
درنگ: مفهوم «وجود اضافی» نشان میدهد که ظهورات، هرچند از وجود مطلق سرچشمه میگیرند، عین آن نیستند و وجوبشان از نوع وجوب ظهوری است، نه وجوب ذاتی.
تمایز وجوب ذاتی و نسبی
وجوب یک شیء در ذات خود، لزوماً به معنای وجوب نسبتی آن به چیز خاصی نیست. لا يلزم من وجوب الشى فى ذاته وجوب انتسابه الى شى مخصوص. این تمایز، مانند تفاوت میان جوهر الماس و درخشش آن است. وجود مطلق در ذات خود واجب است، اما ظهوراتش، به دلیل وابستگی، ممکنالوجود هستند.
تمثیل جسم و تجسم
حقیقت جسم، تجسم و تمایز را ایجاب میکند، اما این خصوصیات خود جسم نیستند. كما ان حقيقة الجسم يقتضى تجسما ما فهما لازما لا المخصوصان. همانگونه که تجسم لازمه جسم است، اما عین آن نیست، ظهورات نیز لازمه وجود مطلق هستند، اما خود آن نیستند. این تمثیل، مانند نقشی است که بر بوم نقاش پدیدار میشود، اما بوم نیست.
تمثیل عدد و زوجیت
زوجیت، صفت عدد چهار است، اما عین آن نیست. شما وقتى مىگوييد عدد چهار زوج است زوج لازمه عدد چهار است اما زوج عدد چهار نيست. این تمثیل، مانند سایهای است که از درخت بر زمین میافتد، اما خود درخت نیست. ظهورات، بهعنوان صفات وجود مطلق، واجبالوجود نیستند، بلکه ممکنالوجودند.
تعدد بر اساس ماهیت
تعدد موجودات، بر اساس ماهیتهای جنسی، نوعی، شخصی یا عرضی است. فالتحقيق ان المتعدد حسب تعدد الماهية الجنسية او النوعية او الشخصية او العرضية هى الموجودات مجالى نسب الوجود لا نفس الوجود. موجودات، مجالی برای نسبت وجود هستند، نه خود وجود. این دیدگاه، مانند شاخههای درختی است که از تنه واحد سرچشمه میگیرند، اما خود تنه نیستند.
سؤال شاگرد و پاسخ استاد
شاگرد میپرسد: «آیا وجود لازم دلیل بر وجود ملزوم نیست؟» استاد پاسخ میدهد که لازم و ملزوم لزوماً عین هم نیستند. مثل دو زوج اين دو زوج است دو عدد است اين صفتش است زوج است اما لازم نيست كه دو عين زوج عين دو باشد. این پاسخ، مانند آن است که بگوییم نور چراغ، روشنایی میآفریند، اما خود چراغ نیست.
ذهنی بودن زوجیت
شاگرد اشاره میکند که زوجیت مفهومی ذهنی است و در خارج، مانند دو گردو یا دو بادام، بهصورت عرضی ظاهر میشود. استاد تأیید میکند که زوجیت صفتی عرضی است و عین جوهر نیست. بله ذهنى است پس عين آن دو نيست حالا آن گردو اينها كه معدود هستند اصلا. این تمایز، مانند تفاوت میان رنگ گل و خود گل است.
نسب اسمایی و تجلی جمال و جلال
نسبهای اسمایی الهی به دو دسته جمالی (لطفآمیز) و جلالی (قهرآمیز) تقسیم میشوند. ثم النسب الاسمائية منها جمالية لطفية و منها جلالية. موجودات، چه مستحسن و چه مستحرک، ظهورات این اسما هستند. این تقسیمبندی، مانند دو بال پرندهای است که در آسمان توحید پرواز میکند.
درنگ: اسمای جمالی و جلالی، دو وجه از تجلیات الهیاند که در موجودات مستحسن و مستحرک ظهور مییابند و در کلیت خود، به کمال الهی منتهی میشوند.
کمال در نگاه الهی
همه موجودات، از منظر قدرت، حکمت، علم و قوت الهی، کامل هستند. و الكل بالنسبة الى حيطة قدرته و حكمته و سعة علمه و قوته كمال. این دیدگاه، مانند آینهای است که هر نقش و نگار آن، جلوهای از کمال آفریننده را بازتاب میدهد. با استناد به آیه شریفه كُلٌّ مِّنْ عِندِ ٱللَّهِ (: «همه از جانب خداست»)، عالم در کلیت خود نظام احسن است.
خلق قاذورات و تنزیه
خلق موجوداتی مانند حیوانات و قاذورات به خداوند نسبت داده میشود، اما به دلیل رعایت ادب، از صراحت در این انتساب پرهیز میشود. الاترى انهم اسندوا خلق مثل الحياة و الخنازير و القاذورات اليه فى الواقع و ان احترزوا عن سوء الادب فى التصريح بذلك. این نکته، با آیه خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ (: «آفریننده هر چیزی است») همخوانی دارد.
اسمای جلالی و تجلی در قاذورات
موجودات ناپسند، به اسمای جلالی مانند قاهر، ضار، منتقم و مضل نسبت داده میشوند. فمثله بعينه يعنى همين قاذورات هم بعينه الانتساب الذى عندنا الى اسمائه التى هى مثل قاهر و الضار و المنتقم و المضل. این تجلی، مانند سایههای تیرهای است که در کنار نور، زیبایی نقاشی الهی را کامل میکنند.
کمال از طریق جمال و جلال
کمال الهی از طریق مجموع جمال و جلال تحقق مییابد. فلا ريب ان بمجموع الجلال و الجمال يتحقق الكمال. این دیدگاه، مانند دو روی یک سکه است که هر یک، بدون دیگری، ناقص میماند.
نقد فلسفههای کهن
مفاهیم سنتی فلسفه، مانند اصالت وجود و ماهیت، به دلیل ناتوانی در تبیین رابطه میان وجود و ظهور، کهنه و ناکارآمد تلقی میشوند. اين حرفها خيلى كهنه و قديمى و بى اساس است. این نقد، مانند باز کردن پنجرهای به سوی هوای تازه، به ضرورت بازنگری در مفاهیم فلسفی تأکید دارد.
تمایز مفعول مطلق و مطلق مفعول
در ادبیات فلسفی، میان مفعول مطلق (وجود مطلق) و مطلق مفعول (همه مفعولات) تمایز وجود دارد. ما توى ادبيات دو تا عنوان را داشتيم يكى مفعول مطلق يكى مطلق مفعول. این تمایز، مانند تفاوت میان دریا و قطرات آن است.
نقد مفهوم ماهیت
مفهوم ماهیت به چالش کشیده شده و وجود بهعنوان تنها حقیقت اصیل معرفی میشود. ما كه آمديم گفتيم اصلا ماهيت نداريم. این دیدگاه، مانند رودی است که به اقیانوس وجود میپیوندد، بدون آنکه هویتی مستقل داشته باشد.
وجوب ظهوری و ذاتی
موجودات مقید، واجبالوجود به وجوب ظهوری هستند، در حالی که وجود مطلق، واجبالوجود به وجوب ذاتی است. ما هم واجب هستيم آن هم واجب است آن وجوب وجود دارد ما وجوب ظهور داريم. این تمایز، مانند تفاوت میان نور خورشید و بازتاب آن بر آینه است.
درنگ: تمایز میان وجوب ذاتی و وجوب ظهوری، کلید حل شبهه وجوب تمام موجودات است. ظهورات، به دلیل وابستگی به وجود مطلق، فاقد ذات مستقلاند.
تمایز وجود و ظهور
موجودات مقید، ظهورات وجود مطلق هستند، نه خود وجود. ظهور چه فرقى با وجود دارد وجود ذات دارد ما ذات نداريم. این تمایز، مانند تفاوت میان نقاش و تابلوی اوست.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، با بررسی شبهه وجوب وجود مطلق، نشان داد که تمایز میان وجوب ذاتی و وجوب ظهوری، کلید حل این شبهه است. ظهورات، بهعنوان مظاهر وجود مطلق، وابسته به حق هستند و وجوبشان از نوع ظهوری است. این دیدگاه، با نقد مفاهیم کهن فلسفی، به سوی یک هستیشناسی پویا حرکت میکند که رابطه میان حق و خلق را بهصورت جامع تبیین مینماید.
بخش دوم: نظام احسن و تجلی اسمای الهی
اسمای جمالی و جلالی
اسمای الهی، به دو دسته جمالی و جلالی تقسیم میشوند. موجودات مستحسن، مانند زیبایی و لطافت، ظهور اسمای جمالیاند، و موجودات مستحرک، مانند قاذورات، ظهور اسمای جلالی. این تقسیمبندی، مانند دو بال است که عالم را در مسیر کمال الهی به پرواز درمیآورد.
کمال عالم در نگاه الهی
همه موجودات، از منظر حکمت و قدرت الهی، کامل هستند، حتی اگر در نگاه انسانی ناقص به نظر آیند. این دیدگاه، مانند باغی است که هر گل و خار آن، در جای خود، به زیبایی کل باغ میافزاید.
نسبت خلق قاذورات به خداوند
خلق همه موجودات، حتی قاذورات، به خداوند نسبت داده میشود، اما ادب دینی مانع از صراحت در این انتساب است. این نکته، مانند نسیمی است که از حقیقت الهی میوزد، اما با پرده ادب پوشیده میشود.
تجلی اسمای جلالی در موجودات ناپسند
موجودات ناپسند، مانند قاذورات، ظهور اسمای جلالیاند و در نظام الهی، به کمال منتهی میشوند. این دیدگاه، مانند نقشی است که در تاروپود تابلوی خلقت، به زیبایی کل اثر کمک میکند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تأکید بر تجلی اسمای جمالی و جلالی، نشان داد که عالم در کلیت خود نظام احسن است. همه موجودات، از منظر الهی، کاملاند و در تحقق کمال الهی، از طریق جمال و جلال، نقش دارند.
نتیجهگیری کل
این اثر، با تبیین شبهه وجوب وجود مطلق و پاسخ به آن از منظر عرفان نظری و فلسفه اسلامی، رابطه میان وجود مطلق و ظهورات آن را روشن ساخت. تمایز میان وجوب ذاتی و ظهوری، کلید حل شبهه است و نشان میدهد که ظهورات، هرچند از وجود مطلق سرچشمه میگیرند، عین آن نیستند. نقد مفاهیم کهن فلسفی، مانند اصالت وجود و ماهیت، به سوی یک هستیشناسی پویا هدایت میکند که عالم را در پرتو اسمای جمالی و جلالی، نظام احسن میبیند. این دیدگاه، مانند چراغی است که مسیر حقیقت را در تاریکی شبهات روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی