در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 188

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۸۸)

دیباچه

در گستره معارف الهی، جایی که عقل و شهود دست در دست هم به کاوش حقیقت می‌نشینند، مباحث هستی‌شناختی و عرفانی از جایگاهی بی‌همتا برخوردارند. درس‌گفتار حاضر، که از مجموعه گران‌سنگ مصباح الانس (نوار شماره ۱۸۸، مورخ ۱۸/۱۲/۱۳۹۱) برگرفته شده، به بررسی شبهه‌ای عمیق در باب تکثر وجود در مجالی و نسبت آن با وحدت ذاتی واجب‌الوجود می‌پردازد. این شبهه، که ریشه در قواعد فلسفی و منطقی دارد، با چالش وحدت ذاتی حق در برابر تکثر ظاهری مظاهر وجود، پرسش‌هایی بنیادین را پیش می‌کشد. با بهره‌گیری از نگرش عرفان شیعی، این نوشتار به تبیین شبهه، نقد پاسخ‌های فلسفی سنتی، و ارائه دیدگاهی نوین مبتنی بر تمایز وجود و ظهور می‌پردازد.

بخش نخست: صورت‌بندی شبهه و تحلیل هستی‌شناختی

۱. تقریر شبهه ششم: تکثر وجود در مجالی

شبهه ششم، که در متن مصباح الانس با دقت تقریر شده، بر این ادعا استوار است که وجود مطلق با تکثر در مجالی، مانند زمین، آسمان، و انسان، متکثر می‌شود و این تکثر با وحدت ذاتی واجب‌الوجود، که باید یکتا و عاری از تعدد باشد، در تناقض است. این شبهه، چون تیغی بران، مفهوم وجود مطلق را در فلسفه اسلامی و عرفان نظری به چالش می‌کشد و می‌کوشد نشان دهد که تکثر در مظاهر وجود، ذات آن را نیز متأثر ساخته و از وحدت می‌اندازد. تقریر شبهه چنین است: «الوجود يتكثر بتكثر المجالى و المتكثر لا يكون واجبا اذ يجب وحدته»؛ یعنی وجود با تکثر در مجالی متکثر شده و چیزی که متکثر است، نمی‌تواند واجب‌الوجود باشد، زیرا وحدت ذاتی آن ضروری است.

درنگ: شبهه ششم مدعی است که وجود مطلق با تکثر در مجالی، مانند زمین و آسمان، متکثر شده و این تکثر با وحدت ذاتی واجب‌الوجود، که باید یکتا باشد، ناسازگار است.

این شبهه ریشه در پیش‌فرض‌های فلسفی، به‌ویژه آرای ابن‌سینا و ملاصدرا، دارد که وجود را به واجب و ممکن تقسیم می‌کنند. شبهه فرض می‌کند که تکثر در مجالی، که مظاهر وجودند، به تکثر در ذات وجود منجر شده و وحدت واجب‌الوجود را مخدوش می‌سازد. این استدلال، چون زنجیری، وجود را به مظاهرش گره زده و آن را از اطلاق و استقلال ذاتی محروم می‌داند.

۲. شباهت شبهه ششم به شبهه پنجم

درس‌گفتار تأکید دارد که شبهه ششم از نظر ساختاری و محتوایی به شبهه پنجم شباهت دارد، زیرا هر دو به تکثر وجود و تنافی آن با وحدت ذاتی واجب‌الوجود می‌پردازند. اگرچه شبهه پنجم احتمالاً به تکثر وجود در ماهیت‌ها اشاره داشت، شبهه ششم بر تکثر در مجالی، مانند زمین و آسمان، متمرکز است. این شباهت، چون رشته‌ای پیوسته، مباحث مصباح الانس را به هم پیوند داده و نشان‌دهنده زنجیره‌ای از شبهات هستی‌شناختی است که به تدریج پیچیده‌تر می‌شوند.

این پیوستگی، نشانه‌ای از عمق و نظام‌مندی درس‌گفتار است که شبهات را به‌صورت گام‌به‌گام بررسی کرده و هر یک را با دقت از دیگری متمایز می‌سازد. شبهه ششم، با تأکید بر مجالی، پرسشی نوین را پیش می‌کشد: چگونه ممکن است وجود مطلق در مظاهر گوناگون ظاهر شود، اما ذاتش واحد بماند؟ این پرسش، چون نوری بر تاریکی‌های فلسفی، راه را برای پاسخ‌های عمیق‌تر هموار می‌سازد.

۳. صورت‌بندی شبهه: تنافی تکثر و وحدت

شبهه ششم با صراحت بیان می‌دارد که وجود مطلق، هنگامی که در مجالی مانند زمین، آسمان، یا انسان ظهور می‌یابد، متکثر شده و این تکثر با وحدت ذاتی واجب‌الوجود، که باید عاری از هرگونه تعدد باشد، ناسازگار است. به تعبیر درس‌گفتار، وقتی وجود مطلق به مجالی افزوده می‌شود، گویی «خورد» شده و به اجزای متکثر تقسیم می‌گردد. این تعبیر، چون تشبیهی رسا، تکثر را به تجزیه و شکستن وجود تشبیه کرده و می‌کوشد نشان دهد که واجب‌الوجود، که ذاتاً واحد است، نمی‌تواند چنین تکثری را بپذیرد.

این استدلال، ریشه در تعریف ابن‌سینا از واجب‌الوجود دارد که آن را غیرمرکب، غیرقابل تجزیه، و دارای وحدت شخصی می‌داند. شبهه فرض می‌کند که تکثر در مجالی، مانند زمین و آسمان، به تکثر در ذات وجود منجر شده و وحدت واجب را نقض می‌کند. این چالش، چون دریچه‌ای به سوی مباحث عرفانی، ضرورت بازنگری در مفهوم وجود را آشکار می‌سازد.

درنگ: شبهه ششم، با بهره‌گیری از تعبیر «خورد شدن» وجود، تکثر در مجالی را به تجزیه ذات وجود نسبت داده و آن را با وحدت واجب‌الوجود ناسازگار می‌داند.

۴. نقد مفهوم واجب‌الوجود در شبهه

شبهه تأکید دارد که واجب‌الوجود نمی‌تواند متکثر یا «شکستنی» باشد، زیرا وحدت ذاتی آن، که با آیه شریفه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (سوره اخلاص، آیه ۱، : «بگو اوست خدای یکتا») تأیید شده، باید حفظ گردد. این استدلال، واجب‌الوجود را چون کوهی استوار و غیرقابل تجزیه تصویر می‌کند که هرگونه تکثر، حتی در مظاهر، آن را از وحدت می‌اندازد. درس‌گفتار، این دیدگاه را با دقت نقد کرده و می‌پرسد: اگر وجود مطلق در مجالی متکثر شود، آیا ذات آن نیز متأثر می‌گردد؟ این پرسش، چون کلیدی زرین، راز شبهه را می‌گشاید و به ضرورت تمایز میان ذات و مظاهر اشاره دارد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست به تقریر و تحلیل شبهه ششم پرداخت که تکثر وجود در مجالی را با وحدت ذاتی واجب‌الوجود ناسازگار می‌داند. این شبهه، با بهره‌گیری از تعابیر فلسفی و منطقی، وجود مطلق را به دلیل ظهور در مظاهر گوناگون، متکثر و «خورد شده» معرفی کرده و وحدت واجب را به چالش می‌کشد. شباهت این شبهه به شبهه پنجم، پیوستگی مباحث مصباح الانس را نشان داد، درحالی‌که تأکید بر مجالی، پرسشی نوین را پیش کشید. این مباحث، چون نوری بر تاریکی‌های هستی‌شناختی، زمینه را برای پاسخ‌های عمیق در بخش بعدی فراهم ساختند.

بخش دوم: پاسخ‌های فلسفی و نقد آن‌ها

۱. پاسخ اولیه: تکثر در شئون، نه در ذات

پاسخ اولیه به شبهه، که در درس‌گفتار با دقت تقریر شده، بر این اصل استوار است که تکثر در مجالی به ذات وجود مربوط نیست، بلکه به شئون، متعلقات، و ماهیت‌ها وابسته است. به تعبیر متن، «تكثر مجالى لا يوجب تكثرا فى الذات»؛ یعنی تکثر در مجالی، تکثر در ذات وجود را ایجاب نمی‌کند. این پاسخ، چون سپری استوار، وحدت ذاتی واجب‌الوجود را حفظ کرده و تکثر را به ظواهر و مظاهر وجود نسبت می‌دهد.

این دیدگاه، ریشه در فلسفه ملاصدرا و عرفان نظری ابن‌عربی دارد که تکثر را به شئون وجود، نه به ذات آن، محدود می‌کنند. درس‌گفتار تأکید دارد که ذات وجود، چون خورشیدی بی‌غروب، واحد و غیرمتکثر است، درحالی‌که شئون آن، مانند پرتوهای نور، در مجالی گوناگون ظهور می‌یابند. این تمایز، شبهه را باطل می‌سازد، زیرا تکثر در مظاهر، ذات را متأثر نمی‌کند.

درنگ: پاسخ فلسفی، تکثر در مجالی را به شئون و ظواهر وجود نسبت داده و تأکید دارد که ذات وجود، به دلیل وحدت ذاتی، از تکثر مبراست.

۲. تبیین انضمام وجود به ماهیت‌ها

پاسخ فلسفی دیگری که در درس‌گفتار بررسی شده، بر این ادعاست که وجود، هنگامی که به ماهیت‌ها، مانند زمین و آسمان، منضم می‌شود، همچنان وجود باقی می‌ماند و تغییر نمی‌کند. به تعبیر متن، «عند انضمامه الى الماهيات لا يكون غير الوجود بل هو هو ابدا»؛ یعنی وجود با افزودن به ماهیت‌ها، غیر از وجود نمی‌شود، بلکه همان وجود است. این پاسخ، وجود را چون دریایی بی‌کران تصویر می‌کند که با ظهور در کوزه‌های گوناگون، ذاتش دگرگون نمی‌شود.

این دیدگاه، مبتنی بر اصالت وجود در فلسفه ملاصدراست که وجود را واحد و ماهیت‌ها را قیود اعتباری آن می‌داند. درس‌گفتار، این پاسخ را با دقت تحلیل کرده و می‌افزاید که انضمام وجود به ماهیت‌ها، تنها به اطلاق غیریت (تفاوت ظاهری) منجر می‌شود، نه تغییر در ذات وجود. این تمایز، چون خطی روشن، مرز میان وحدت ذاتی و تکثر ظاهری را ترسیم می‌کند.

۳. نقد مفهوم غیریت

درس‌گفتار، پاسخ فلسفی مبتنی بر غیریت ظاهری را به چالش کشیده و می‌پرسد: غیریت چیست و از کجا پدید آمده است؟ به تعبیر متن، اگر وجود با انضمام به ماهیت‌ها «غیر» می‌شود، آیا این غیریت همان شکستن وجود نیست؟ این نقد، چون آیینه‌ای صاف، تناقض نهفته در پاسخ فلسفی را نمایان می‌سازد که غیریت را ظاهری می‌داند، اما در واقع به تکثر واقعی منجر می‌شود.

این پرسش، به ابهام در تعریف غیریت اشاره دارد که پاسخ فلسفی آن را به سطح ظاهری محدود کرده، اما درس‌گفتار استدلال می‌کند که هرگونه غیریت، ذات وجود را از اطلاق خارج ساخته و به تقید می‌کشاند. این نقد، ضرورت بازنگری در مفاهیم فلسفی سنتی را آشکار می‌سازد.

درنگ: درس‌گفتار، مفهوم غیریت ظاهری را نقد کرده و استدلال می‌کند که هرگونه غیریت، به معنای شکستن وجود و خروج آن از اطلاق است.

۴. نقد روش‌شناسی فلسفه سنتی

درس‌گفتار، با لحنی صریح و انتقادی، روش‌شناسی فلسفه سنتی را به دلیل فقدان تحقیق علمی و تجربی به چالش می‌کشد. به تعبیر متن، حوزه‌های فلسفی به جای پژوهش‌های آزمایشگاهی و کاربردی، به توجیهات کلامی و لفظی متکی‌اند. این نقد، چون ناقوسی بیدارگر، ضرورت تحول در روش‌های فلسفی را گوشزد می‌کند و خواستار رویکردی علمی، دقیق، و تجسم‌یافته است.

این دیدگاه، فلسفه را به ماشینی تشبیه می‌کند که اگر استارت آن کار نکند، نمی‌توان با توجیهات لفظی حرکتش را اثبات کرد. درس‌گفتار تأکید دارد که فلسفه باید مفاهیم را با واقعیت‌های عینی تطبیق دهد و از پیچیدگی‌های غیرضروری پرهیز کند. این نقد، چون چراغی راهنما، مسیر آینده پژوهش‌های فلسفی را روشن می‌سازد.

۵. نقد پاسخ بهشمی

درس‌گفتار، پاسخ عالم سنی، بهشمی (نه بهشتی)، را بررسی کرده که مدعی است خدا در خارج شخص است و کلیت تنها در ذهن مطرح می‌شود، بنابراین تنافی بین وحدت و کلیت وجود ندارد. به تعبیر متن، «كونه شخصا بحسب الخارج و الكلية انما تعرض له فى الذهن». این پاسخ، خدا را در خارج چون گوهری یکتا و در ذهن چون مفهومی کلی تصویر می‌کند.

درس‌گفتار، این پاسخ را ناکافی و پیچیده‌کننده می‌داند، زیرا به جای حل شبهه، مسائل جدیدی مانند کلیت و اشتراک را مطرح می‌کند. این نقد، به ضرورت ساده‌سازی و وضوح در تبیین مفاهیم فلسفی اشاره دارد که در دیدگاه عرفان شیعی با مفهوم ظهور محقق می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم به بررسی پاسخ‌های فلسفی به شبهه ششم و نقد آن‌ها اختصاص یافت. پاسخ اولیه، تکثر را به شئون و ظواهر وجود نسبت داد و وحدت ذاتی را حفظ کرد. پاسخ مبتنی بر انضمام وجود به ماهیت‌ها، غیریت را ظاهری دانست، اما درس‌گفتار آن را به دلیل تناقض در تعریف غیریت ناکافی شمرد. نقد روش‌شناسی فلسفه سنتی و پاسخ بهشمی، ضرورت رویکردی علمی و ساده را آشکار ساخت. این مباحث، چون پلی استوار، راه را برای دیدگاه نوین عرفان شیعی در بخش بعدی گشودند.

بخش سوم: دیدگاه عرفان شیعی: وجود و ظهور

۱. تبیین وجود به‌عنوان حق

درس‌گفتار، با نگرشی نوین مبتنی بر عرفان شیعی، وجود را مختص خدا (حق) دانسته و مخلوقات را ظهورات این وجود معرفی می‌کند. به تعبیر متن، وجود یعنی حق، و تکثرات، مانند زمین و آسمان، ظهورات‌اند، نه وجود مستقل. این دیدگاه، وجود را چون خورشیدی بی‌غروب تصویر می‌کند که ظهورات، مانند پرتوهای نور، از آن ساطع می‌شوند، اما ذاتش واحد و غیرمتکثر است.

این تبیین، با آیه شریفه وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ (سوره هود، آیه ۱۲۳، : «و همه کارها به سوی او بازمی‌گردد») هم‌خوانی دارد که خدا را مبدأ و مقصد همه چیز می‌داند. درس‌گفتار تأکید دارد که وجود، به دلیل وحدت ذاتی، نمی‌تواند متکثر شود، و تکثر تنها در ظهورات رخ می‌دهد.

درنگ: در دیدگاه عرفان شیعی، وجود مختص خدا (حق) است و مخلوقات ظهورات این وجودند، نه وجود مستقل، بنابراین تکثر در ظهورات است، نه در ذات وجود.

۲. تمایز ذات و بی‌ذاتی

درس‌گفتار، رابطه وجود و ظهور را بر اساس تمایز ذات و بی‌ذاتی تبیین می‌کند. وجود، که حق است، ذات دارد، اما ظهورات، که مخلوقات‌اند، فاقد ذات مستقل‌اند. به تعبیر متن، «نسبتشان ذات و بی‌ذات است». این تمایز، ظهورات را چون سایه‌هایی از نور ذات تصویر می‌کند که وجودشان قائم به خداست و بدون او هیچ‌اند.

این دیدگاه، با روایات شیعی هم‌خوانی دارد که مخلوقات را قائم به خدا و فاقد استقلال وجودی می‌دانند. درس‌گفتار تأکید دارد که ظهورات، به دلیل بی‌ذاتی، نمی‌توانند وجود را مقید کنند، زیرا وجود، به دلیل اطلاق ذاتی، از هر قید و تکثری مبراست.

۳. ظهورات به‌عنوان فعل الهی

درس‌گفتار، مخلوقات را افعال الهی معرفی کرده و تأکید دارد که آن‌ها فاقد ذات مستقل‌اند. به تعبیر متن، «این‌ها همه فعل هستند، اصلاً ذات ندارند». این تبیین، مخلوقات را چون موج‌هایی بر دریای وجود الهی تصویر می‌کند که از ذات حق سرچشمه گرفته، اما خود ذاتی ندارند.

این دیدگاه، با مفهوم قیام بالله در عرفان شیعی هم‌راستاست که مخلوقات را ظهورات فعل الهی می‌داند. درس‌گفتار، با بهره‌گیری از آیه شریفه إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ (سوره حجرات، آیه ۱۳، : «گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست»)، نشان می‌دهد که مخلوقات می‌توانند به خدا نزدیک یا از او دور شوند، اما ذات حق از هر اضافه و تقیدی مبراست.

درنگ: مخلوقات، به‌عنوان افعال الهی، فاقد ذات مستقل‌اند و وجودشان قائم به خداست، بنابراین نمی‌توانند ذات وجود را متکثر کنند.

۴. نفی ماهیت و تکثر در ظهورات

درس‌گفتار، مفهوم ماهیت در فلسفه سنتی را رد کرده و همه چیز را تعینات وجود می‌شمارد. به تعبیر متن، «روی بیان ما که ماهیت نیست، همه‌اش می‌شود تعینات». این دیدگاه، ماهیت را مفهومی اعتباری دانسته و مخلوقات را تعینات و ظهورات الهی معرفی می‌کند که فاقد وجود مستقل‌اند.

این تبیین، با عرفان شیعی هم‌خوانی دارد که مخلوقات را مظاهر اسما و صفات الهی می‌داند. درس‌گفتار تأکید دارد که تکثر، تنها در تعینات و ظهورات رخ می‌دهد و ذات وجود، به دلیل وحدت ذاتی، از آن مبراست.

۵. نفی ماده در خدا

درس‌گفتار، هرگونه تشبیه خدا به ماده یا تجزیه‌پذیری را رد کرده و خدا را غیرمادی و غیرقابل تقسیم می‌داند. به تعبیر متن، «مگر خدا ماده دارد که شکسته پاره‌های خدا باشیم؟». این دیدگاه، خدا را چون نوری بی‌کران تصویر می‌کند که از هر تجزیه و تکثری منزه است.

این تبیین، با آیه شریفه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (سوره شوری، آیه ۱۱، : «هیچ چیز مانند او نیست») هم‌خوانی دارد که خدا را فراتر از هرگونه مشابهت می‌داند. درس‌گفتار تأکید دارد که مخلوقات، به‌عنوان ظهورات، نمی‌توانند ذات خدا را متکثر یا مقید کنند.

۶. نقد اصطلاحات فلسفی

درس‌گفتار، اصطلاحات فلسفی مانند واجب و ممکن را به دلیل ایجاد دوگانگی نقد کرده و وجود را حقیقت واحد معرفی می‌کند. به تعبیر متن، «واجب که می‌گوییم، ممکن توش می‌آید، ما می‌گوییم وجود تمام شد، اصلاً دو ندارد». این دیدگاه، وجود را چون گوهری یکتا تصویر می‌کند که از هر تقسیم و تقیدی مبراست.

این نقد، به ضرورت بازتعریف مفاهیم فلسفی در عرفان شیعی اشاره دارد که وجود را فراتر از تقسیم‌بندی‌های سنتی می‌بیند. درس‌گفتار تأکید دارد که وجود، به دلیل اطلاق ذاتی، نمی‌تواند مقید یا متکثر شود.

درنگ: درس‌گفتار، اصطلاحات فلسفی مانند واجب و ممکن را نقد کرده و وجود را حقیقت واحد و غیرقابل تقسیم معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، دیدگاه نوین عرفان شیعی را در پاسخ به شبهه ششم تبیین کرد. این دیدگاه، وجود را مختص خدا (حق) دانسته و مخلوقات را ظهورات و افعال الهی معرفی می‌کند که فاقد ذات مستقل‌اند. تمایز ذات و بی‌ذاتی، نفی ماهیت، و رد ماده در خدا، شبهه تکثر وجود را به‌طور کامل رفع کرد. آیات قرآنی، چون چراغ‌هایی فروزان، این دیدگاه را تأیید کردند و راه را برای فهم عمیق‌تر عرفان شیعی گشودند.

فرجام‌سخن

این نوشتار، با تجمیع درس‌گفتار شماره ۱۸۸ مصباح الانس و تحلیل‌های تفصیلی آن، به کاوشی عمیق در شبهه تکثر وجود در مجالی و نسبت آن با وحدت ذاتی واجب‌الوجود پرداخت. شبهه، با تکیه بر پیش‌فرض‌های فلسفی، تکثر در مظاهر را به ذات وجود نسبت داد و وحدت واجب را به چالش کشید. پاسخ‌های فلسفی سنتی، که تکثر را به شئون و غیریت ظاهری محدود کردند، به دلیل پیچیدگی و فقدان روش علمی ناکافی دانسته شدند. دیدگاه عرفان شیعی، با تبیین وجود به‌عنوان حق و مخلوقات به‌عنوان ظهورات بی‌ذات، این شبهه را به‌طور کامل رفع کرد. آیات قرآنی، چون گوهرهایی درخشان، این دیدگاه را تأیید کردند و تبیینات فلسفی و عرفانی را با تمثیلات و استعارات فاخر، چون گلی شکوفا، در برابر دیدگان طالبان معرفت قرار دادند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، شبهه ششم درباره چیست؟

2. طبق متن، پاسخ اصلی به شبهه ششم چیست؟

3. بر اساس درسگفتار، وقتی وجود به ماهیات منضم می‌شود، چه اتفاقی می‌افتد؟

4. طبق درسگفتار، چرا وجود واجب نمی‌تواند کلی منطقی باشد؟

5. بر اساس پاسخ بهشتی (بهشمی)، وجود واجب در خارج چگونه توصیف می‌شود؟

6. بر اساس درسگفتار، تکثر مجالی به معنای تکثر در ذات وجود است.

7. طبق متن، وجود وقتی به ماهیات منضم می‌شود، همچنان وجود باقی می‌ماند.

8. درسگفتار بیان می‌کند که وجود واجب نمی‌تواند کلی منطقی باشد زیرا کلی در خارج وجود ندارد.

9. بر اساس متن، تکثر تعینات به معنای تعدد نفس وجود است.

10. درسگفتار تأکید دارد که ظهورات وجود ذات ندارند و تنها فعل حق هستند.

11. تفاوت اصلی بین تکثر مجالی و تکثر ذاتی در درسگفتار چیست؟

12. چرا طبق درسگفتار، وجود واجب نمی‌تواند مقید به ماهیات باشد؟

13. منظور از 'ظهورات' در درسگفتار چیست؟

14. چرا درسگفتار تکثر تعینات را مانع وحدت واجب نمی‌داند؟

15. طبق پاسخ بهشمی، چرا منافاتی بین شخص بودن واجب در خارج و کلی بودن آن در ذهن نیست؟

پاسخنامه

1. وجود با تکثر مجالی نمی‌تواند واجب باشد زیرا واجب باید وحدت داشته باشد.

2. تکثر در شئون و تعینات است، نه در ذات وجود.

3. وجود همچنان وجود باقی می‌ماند، اما اطلاق غير به آن می‌شود.

4. زیرا کلی منطقی در خارج وجود ندارد و واجب باید در خارج شخص باشد.

5. وجود واجب در خارج شخص است و کلیت آن در ذهن است.

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. تکثر مجالی در شئون و تعینات است، اما تکثر ذاتی در نفس وجود نیست.

12. زیرا وجود واجب ذاتاً مطلق است و مقید شدن به ماهیات آن را از اطلاق خارج می‌کند.

13. ظهورات به تعینات و شئون وجود اشاره دارند که فاقد ذات مستقل‌اند و فعل حق هستند.

14. زیرا تکثر در تعینات و شئون است، نه در ذات وجود که وحدت خود را حفظ می‌کند.

15. زیرا شخص بودن واجب در خارج است و کلیت آن تنها در ذهن لحاظ می‌شود.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده