در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 189

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۸۹)

دیباچه

کتاب حاضر، تدوین و بازنویسی علمی درس‌گفتار شماره ۱۸۹ از سلسله مباحث *مصباح الانس*، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در تاریخ ۲۲ / ۱ / ۱۳۹۲ هجری شمسی است. این درس‌گفتار، به یکی از عمیق‌ترین مسائل هستی‌شناسی توحیدی در فلسفه و عرفان اسلامی می‌پردازد و با طرح شبهه ششم، به بررسی رابطه میان وحدت ذاتی حق تعالی و تکثر ظاهری وجود مطلق، و همچنین تمایز میان احدیت و واحدیت در مراتب تجلی الهی می‌نشیند. هدف، تبیین دقیق وحدت ذاتی حق و تعینات آن در چارچوب توحید، با بهره‌گیری از استدلال‌های فلسفی، عرفانی و تمثیلات ادبی است، به‌گونه‌ای که هم پاسخگوی شبهات باشد و هم پیوند عمیق میان عرفان نظری و فلسفه اسلامی را به نمایش بگذارد.

بخش یکم: شبهه تکثر وجود و پاسخ‌های عرفانی-فلسفی

مقدمه و چارچوب بحث

بحث با استناد به آیه شریفه بِسْمِ [مطلب حذف شد] : «به نام خداوند رحمان و رحیم»)، آغاز می‌شود که نشان‌دهنده تقدس و محوریت الهی موضوع است. تاریخ ارائه درس‌گفتار (۲۲ / ۱ / ۱۳۹۲) زمینه زمانی بحث را روشن می‌سازد. این بخش، با معرفی چارچوب عرفانی و فلسفی، بر اهمیت موضوع در حوزه هستی‌شناسی توحیدی تأکید دارد. همان‌گونه که ستارگان در آسمان شب، مسیر را برای رهپویان روشن می‌کنند، این درس‌گفتار نیز با نور معرفت، شبهات هستی‌شناختی را روشن می‌سازد.

بیان شبهه ششم

شبهه ششم چنین است: «اگر وجود مطلق متکثر باشد، حق تعالی نیز باید متکثر باشد، در حالی که حق تعالی تکثر ندارد.» این شبهه، ریشه در تناقض ظاهری میان تکثر وجود مطلق و وحدت ذاتی حق دارد. اگر وجود مطلق، که حق تعالی است، متکثر باشد، چگونه می‌توان وحدت او را حفظ کرد؟ این پرسش، مانند ابری است که نور خورشید حقیقت را می‌پوشاند و ذهن را به چالش می‌کشد.

درنگ: شبهه تکثر وجود مطلق، یکی از مسائل محوری فلسفه و عرفان اسلامی است که رابطه میان وحدت ذاتی حق و ظهورات متکثر او را به چالش می‌کشد. پاسخ، در تمایز میان ذات و شئون نهفته است.

پاسخ اولیه به شبهه

پاسخ اولیه این است که تکثر به شئون و تجلیات وجود مربوط است، نه به ذات آن. وجود مطلق، مانند اقیانوسی بی‌کران، در ذات خود واحد است، اما امواج آن (ظهورات و شئون) متکثر به نظر می‌آیند. این پاسخ، با تأکید بر تمایز میان ذات و شئون، شبهه را با تکیه بر اصول عرفان نظری و فلسفه صدرایی برطرف می‌سازد.

وجود و ظهورات

وجود، حقیقتی واحد است که همان حق تعالی است. سایر موجودات، ظهورات، تجلیات و افعال او هستند و فاقد وجود ذاتی‌اند. مانند نوری که از خورشید ساطع می‌شود، اما خود خورشید نیست، موجودات نیز ظهورات حق‌اند، نه عین او. این دیدگاه، با تأکید بر وابستگی موجودات به وجود حق، شبهه تکثر ذاتی را رد می‌کند.

شبهه جدید: فقدان کلیت

شبهه‌ای جدید مطرح می‌شود: اگر حق تعالی فاقد تکثر باشد، نمی‌تواند مطلق، کلی یا مشترک باشد، مانند واحد بالشخص. در این صورت، حق فاقد وجوب خواهد بود، زیرا وجوب به کلیت و شمول نیاز دارد. این شبهه، مانند سایه‌ای است که بر آفتاب حقیقت می‌افتد و پرسشی عمیق در باب ماهیت وحدت الهی ایجاد می‌کند.

پاسخ به شبهه کلیت

پاسخ این است که حق تعالی در خارج، شخص است و کلیت صرفاً در ذهن به او نسبت داده می‌شود. میان شخصی بودن در خارج و کلیت ذهنی منافاتی نیست. مانند انسانی که در خارج، فرد (زید) است و در ذهن، نوع (انسان)، حق نیز در خارج، شخص و در ذهن، کلی تصور می‌شود. این پاسخ، مانند پلی است که ذهن را از شبهه به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

نقد پاسخ کلیت

این پاسخ مورد نقد قرار می‌گیرد، زیرا تعین واجب‌الوجود در ذات خود عین اوست و نمی‌توان آن را در ذهن کلی تصور کرد. برخلاف انسان، که تعینش (زید) از حقیقت ذاتی‌اش (انسان) جداست، تعین حق عین ذات اوست. کلیت ذهنی، مفهومی است که به واجب اطلاق نمی‌شود، زیرا او عین وجود است. این نقد، مانند نسیمی است که غبار سوءتفاهم را از حقیقت می‌زداید.

تمایز تعین انسان و حق

تعین انسان، مانند زید، از حقیقت ذاتی او (انسانیت) جداست، اما تعین حق تعالی عین ذات اوست. انسان در خارج، فرد و در ذهن، نوع است، اما حق در هر دو حال، شخص است، زیرا تعینش ذاتی و غیرقابل‌تجزیه است. این تمایز، مانند تفاوت میان نقش و نگار بر بوم و خود بوم است.

درنگ: تعین حق تعالی، برخلاف موجودات مقید، عین ذات اوست و از کلیت یا نوعی بودن مبراست، زیرا وحدتش ذاتی و غیرقابل‌تقسیم است.

وحدت ذاتی حق

وحدت حق تعالی به ذات اوست، نه به عوارض یا لوازم، برخلاف موجودات دیگر که وحدتشان عارضی است. وحدت حق، وَحْدَةٌ حَقِيقِيَّةٌ است، در حالی که وحدت موجودات، به ماهیت و عوارض وابسته است. مانند درختی که ریشه در خاک دارد، وحدت حق به ذاتش استوار است، اما وحدت موجودات، مانند شاخه‌هایی است که به تنه وابسته‌اند.

تعین وجود مطلق

تعین وجود مطلق به ذات آن است، نه به مقارنت با ماهیت، برخلاف سایر موجودات که تعینشان به ماهیت وابسته است. موجودات مقید، مانند انسان یا حیوان، با مقارنت وجود و ماهیت متعین می‌شوند، اما وجود مطلق، مانند اقیانوسی بی‌کران، به ذات خود متعین است.

وحدت و کثرت در حق

وحدت حق در نهایت کمال است، به‌گونه‌ای که کثرت در مقابل آن متصور نیست. حتی کثرت ظاهری در تجلیات او نیز عین وحدت اوست. مانند نوری که در آینه‌های متعدد بازتاب می‌یابد، اما خود واحد است، کثرت تجلیات نیز به وحدت ذاتی حق بازمی‌گردد.

وحدت عددی و اضافی

وحدت‌های جنسی، نوعی و شخصی، وحدت‌های اضافی‌اند که به عوارض وابسته‌اند، اما وحدت حق، حقیقی و غیرقابل‌تقسیم است. این وحدت، مانند گوهری است که در ذات خود بی‌نیاز از هر تعینی است و با آیه شریفه غَنِيٌّ [مطلب حذف شد] : «بی‌نیاز از جهانیان») همخوانی دارد.

تعینات موجودات

تعینات سایر حقایق، به احدهای عارضی مانند ماهیت و عوارض وابسته است، اما تعین حق به ذات اوست. موجودات، مانند آسمان و زمین، با مقارنت ماهیت متعین می‌شوند، اما حق، مانند خورشیدی است که نورش ذاتی و بی‌نیاز از غیر است.

وحدت شخصی و ذاتی

وحدت شخصی حق، وحدت ذاتی است، نه وحدت عارضی مانند زید. این وحدت، اشتراک را ممتنع می‌کند، زیرا تعین او عین ذاتش است. مانند رودی که به اقیانوس می‌پیوندد، وحدت حق، ذاتی و بی‌نیاز از هر نسبتی است.

جمع‌بندی بخش یکم

این بخش، با بررسی شبهه تکثر وجود مطلق، نشان داد که وحدت حق تعالی ذاتی است و تکثر به شئون و تجلیات او مربوط می‌شود. تمایز میان تعین ذاتی حق و تعین عارضی موجودات، کلید حل شبهه است. حق در ذات خود شخص است و کلیت ذهنی، مفهومی است که به او اطلاق نمی‌شود. این دیدگاه، با نقد پاسخ‌های نادرست، به سوی یک هستی‌شناسی توحیدی پویا حرکت می‌کند.

بخش دوم: احدیت، واحدیت و مراتب تجلی الهی

نقل از شیخ در نصوص

با استناد به کتاب *نصوص* (صفحه ۵۵)، شیخ می‌فرماید: اطلاق اسم ذات بر حق تعالی تنها با اعتبار تعین او در تعقل خلق ممکن است. این تعین، الاطلاق المجهول النعت است، یعنی تعینی که صفاتش مندمج و غیرمشخص‌اند. مانند نوری که در تاریکی ساطع می‌شود، اما جزئیاتش ناپیداست، ذات حق در ظرف خلق، با تعین مجهول‌النعت درک می‌شود.

احدیت و واحدیت

احدیت، تعین منغمر و مندمج است که صفات در آن غیرمتمایزند، اما واحدیت، تعین متمایز با صفات مشخص مانند

درنگ: احدیت، مرتبه وحدت محض با صفات مندمج است، در حالی که واحدیت، مرتبه تجلی صفات متمایز است که در آن، اسماء الهی مانند رحمان و رحیم متمایز می‌شوند.

احدیت وصف تعین

احدیت، وصف تعین است، نه وصف مطلق متعین، برخلاف واحدیت که صفات متعین دارد. احدیت، مانند نوری است که در خود یکپارچه است، اما واحدیت، مانند بازتاب نور در آینه‌های متعدد، صفات را متمایز می‌کند.

تأثیر و تأثر در احدیت و واحدیت

حق در احدیت، مؤثر بالذات است و متأثر نیست، اما در واحدیت، از اسماء متأثر می‌شود. در واحدیت، رحمان بر رزاق سلطه دارد، مانند پادشاهی که بر وزیرانش فرمانروایی می‌کند، اما در احدیت، همه صفات در وحدت محض مندمج‌اند.

صفات در احدیت

در احدیت، صفات مندمج‌اند و تعین ندارند، مانند شمعی که نورش در تاریکی مشخص نیست. این صفات، مانند گنجینه‌ای پنهان، حاضر اما غیرمتعین‌اند، برخلاف واحدیت که صفات متمایز می‌شوند.

مراتب ذات، احدیت و واحدیت

ذات، مرتبه بی‌تعین است؛ احدیت، تعین واحد دارد؛ و واحدیت، تعین و متعینات دارد. ذات، مانند آسمانی بی‌ابر است؛ احدیت، مانند آسمانی با یک ستاره؛ و واحدیت، مانند آسمانی پرستاره است.

تعقل کامل و غیرکامل

تعین اول در تعقل کامل، مطلق است و وحدت را در همه مراتب می‌بیند، اما در تعقل غیرکامل، تعین اول و دوم متمایز می‌شوند. کامل، مانند عارفی است که در هر نقش، نقاش را می‌بیند، اما غیرکامل، نقش‌ها را جدا از نقاش می‌پندارد.

دو وجه عرفانی

عرفان، دو وجه دارد: معرفت، که صعود سالک به سوی حق است، و تجلیات، که نزول حق به سوی خلق است. معرفت، مانند بالا رفتن از کوه حقیقت است؛ تجلیات، مانند فرو آمدن آبشار از قله الهی، که با آیه شریفه

درنگ: عرفان، دو وجه معرفت (صعود به سوی حق) و تجلیات (نزول حق) دارد که اولی به ادراک سالک و دومی به ظهورات الهی مربوط است.

کامل و غیرکامل در نزولات

کامل، حق را در نزولاتش نشکسته می‌بیند، اما غیرکامل، آن را متکثر و شکسته می‌پندارد. کامل، مانند کسی است که در هر قطره، اقیانوس را می‌بیند، اما غیرکامل، قطرات را جدا از اقیانوس می‌نگرد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تبیین مراتب احدیت و واحدیت، نشان داد که احدیت، وحدت محض با صفات مندمج است، و واحدیت، مرتبه تجلی صفات متمایز. تمایز میان تعقل کامل و غیرکامل، و دو وجه معرفت و تجلیات، به درک عمیق‌تری از توحید منجر می‌شود.

بخش سوم: نقد تألیفات و عرفان عملی

نقد تألیفات غیرعلمی

تألیفاتی که صرفاً از دیگران نقل می‌کنند، مانند نان گدایی، فاقد ارزش علمی‌اند، مگر اینکه نقد و بررسی کنند. علم، مانند رودی جاری، نیازمند تولید دانش جدید است، نه انباشت نقل‌قول‌ها.

نقد حوزه‌های علمیه

حوزه‌های علمیه، به دلیل فقدان جرأت نقد و بررسی، از پیشرفت علمی بازمانده‌اند. ترس از بی‌احترامی، مانند دیواری است که مانع تابش نور حقیقت می‌شود.

تجربه نقد المیزان

نقد تفسیر المیزان، به دلیل حساسیت‌ها، متوقف شد، در حالی که نقد علمی، مانند صیقل دادن گوهر، به پختگی علم کمک می‌کند. این توقف، مانند خاموش کردن چراغ در مسیر دانش است.

نقد تحریر الوسیله

نقد تحریر الوسیله، به دلیل جایگاه والای صاحب اثر، دشوار بود، اما برای پیشرفت علمی ضروری است. نقد، مانند کاشتن بذر در خاک حاصلخیز، به باروری دانش می‌انجامد.

مشکلات نشر کتاب

چاپ کتاب‌های غیرعلمی با هزینه‌های گزاف، مانند ریختن آب در بیابان، منابع را هدر می‌دهد. هزینه‌های کلان، مانند ۱۷۰ میلیون برای ۲۰ کتاب، نشان‌دهنده ضعف نظام نشر است.

طلاب و فداکاری

طلاب، با وجود فقر، با فداکاری از نشر کتاب حمایت می‌کنند. این ایثار، مانند نوری است که در تاریکی فقر می‌درخشد و روح والای آن‌ها را نشان می‌دهد.

درنگ: طلاب، با ایثار و فداکاری، به نشر معارف دینی کمک می‌کنند، که نشان‌دهنده روحیه والا و تعهد آن‌ها به حقیقت است.

وحدت در عرفان عملی

عارف، همه موجودات را ظهورات حق می‌بیند و حتی به دشمنان کینه ندارد. این دیدگاه، مانند آینه‌ای است که هر نقش را جلوه‌ای از حق می‌بیند و با آیه شریفه فِي [مطلب حذف شد] : «در قصاص حیات است»)، قصاص را اختیاری و گذشت را برتر می‌داند.

مقامات عرفانی

عارف، حتی قاتل پدر را می‌بخشد و با محبت، او را در آغوش می‌کشد. این مرتبه، مانند قله‌ای است که عارف با بال‌های معرفت به آن می‌رسد و با حدیث شریف مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ پیوند دارد.

آرزوی جامعه عرفانی

جامعه‌ای که با گذشت، مهربانی و کرم، حتی به دشمنان محبت کند، آرمان عرفانی است. این آرمان، مانند باغی است که هر گل و خار آن، در خدمت زیبایی کل باغ است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد تألیفات غیرعلمی و حوزه‌های علمیه، بر ضرورت تحقیق و پویایی علمی تأکید کرد. عرفان عملی، با دید وحدت وجودی، حتی دشمنان را ظهور حق می‌بیند و گذشت را ترویج می‌کند. این دیدگاه، به سوی جامعه‌ای عرفانی هدایت می‌کند که مهربانی و کرم، ویژگی اصلی آن است.

نتیجه‌گیری کل

این اثر، با تبیین شبهه تکثر وجود مطلق و پاسخ‌های عرفانی-فلسفی، وحدت ذاتی حق تعالی و تمایز آن با تعینات موجودات را روشن ساخت. احدیت، مرتبه وحدت محض، و واحدیت، مرتبه تجلی صفات متمایز است. نقد تألیفات غیرعلمی و تأکید بر عرفان عملی، نشان‌دهنده ضرورت پویایی علمی و تحول معنوی است. عارف، با دید وحدت وجودی، همه موجودات را ظهورات حق می‌بیند و با گذشت، به سوی جامعه‌ای عرفانی حرکت می‌کند. این کتاب، مانند چراغی است که مسیر حقیقت را در تاریکی شبهات روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، شبهه ششم درباره چیست؟

2. طبق متن، چگونه تکثر وجود توضیح داده شده است؟

3. بر اساس متن، وجود مطلق چگونه تعریف شده است؟

4. متن درسگفتار چه تفاوتی بین احدیت و واحدیت قائل شده است؟

5. طبق متن، چرا وحدت حق تعالی از وحدت انسانی متمایز است؟

6. بر اساس متن، وجود مطلق دارای تکثر ذاتی است.

7. متن درسگفتار بیان می‌کند که مخلوقات ظهورات و تجلیات الهی هستند و ذات ندارند.

8. طبق متن، احدیت شامل صفاتی است که متعین و مشخص هستند.

9. متن درسگفتار اشاره می‌کند که وحدت حق تعالی از جنس وحدت عددی یا اضافی نیست.

10. بر اساس متن، تعین زید در خارج با تعین حق تعالی یکسان است.

11. تفاوت اصلی بین تعین وجود مطلق و تعین سایر موجودات چیست؟

12. چرا متن درسگفتار معتقد است که وحدت حق تعالی نمی‌تواند کلی یا جزئی باشد؟

13. تفاوت اصلی بین احدیت و واحدیت از نظر صفات چیست؟

14. چرا متن درسگفتار بیان می‌کند که وجود مطلق نمی‌تواند تکثر داشته باشد؟

15. طبق متن، چرا تعین حق تعالی در احدیت مجهول النعت است؟

پاسخنامه

1. تکثر وجود و عدم تکثر حق تعالی

2. تکثر به شئون وجود مربوط است

3. وجودی که تعینش به نفس ذاتش است

4. احدیت تعین واحد و واحدیت تعینات متعدد دارد

5. وحدت حق ذاتی و به نفس ذاتش است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. تعین وجود مطلق به نفس ذاتش است، در حالی که تعین سایر موجودات به مقارنت با ماهیت یا هویت بستگی دارد.

12. زیرا وحدت حق تعالی ذاتی و به نفس ذاتش است و از احوال نسبی مانند کلیت و جزئیت مبراست.

13. در احدیت صفات مندمج و بدون تعین مشخص هستند، اما در واحدیت صفات متعین و مشخص مانند رحمان و رحیم هستند.

14. زیرا وجود مطلق وحدت ذاتی دارد و تکثر به شئون و ظهورات آن مربوط است، نه به ذاتش.

15. زیرا در احدیت، تعین اول شامل تمام صفات الهی است اما به صورت مندمج و بدون مشخص شدن.