متن درس
تأملی در معرفت ذات حق و وصول به وحدت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۹۳)
دیباچه
در گستره معارف الهی، جایی که عقل و شهود در پیوندی عمیق به کاوش حقیقت مینشینند، بحث معرفت ذات الهی و امکان وصول به آن از جایگاهی بیهمتا برخوردار است. درسگفتار شماره ۱۹۳ مصباح الانس، با تاریخ ۵/۲/۱۳۹۲، که از مجموعه گرانسنگ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره برگرفته شده، به بررسی این موضوع بنیادین میپردازد. این جلسه، با رویکردی عرفانی-فلسفی، شبهات و پرسشهای مرتبط با معرفت ذات حق، تمایز وجود مطلق و واجبالوجود، و مراتب وصول سالکان را با دقت و عمق کاوش میکند.
بخش نخست: مبانی معرفت ذات الهی
۱. معرفت ذات پس از فنای کامل سالک
معرفت به ذات الهی، که قله رفیع معارف عرفانی است، تنها پس از فنای کامل رسم، انمحای حکم، و استهلاک تعینات سالک امکانپذیر میشود. فنای رسم، به زوال هویت ظاهری سالک اشاره دارد؛ انمحای حکم، محو جایگاه و مرتبت نفسانی اوست؛ و استهلاک، نابودی کامل تعینات وجودی او را رقم میزند. این فرآیند، چون گذر از دریای طوفانی نفس، سالک را به ساحل وحدت الهی میرساند، جایی که جز ذات حق، هیچچیز باقی نمیماند. این دیدگاه، با نگرش ابنعربی در باب فنای فیالله همخوانی دارد، که سالک در انوار حق مستغرق شده و از خود تهی میگردد.
درنگ: معرفت ذات الهی تنها پس از فنای رسم، انمحای حکم، و استهلاک تعینات سالک ممکن است، که سالک را به مرتبه وحدت با حق میرساند. |
۲. تمایز وجود مطلق و واجبالوجود
یکی از شبهات بنیادین در معرفت ذات، تمایز میان وجود مطلق و واجبالوجود است. وجود مطلق، مفهومی عام است که ظهورات و تعینات صفات الهی را در بر میگیرد و برای ذهن بشری قابل فهم است. اما واجبالوجود، که حقیقت ذات الهی است، به دلیل لاتعین بودن، از دسترس ادراک عادی خارج است. شبهه چنین تقریر میشود: اگر وجود مطلق همان واجبالوجود باشد، باید هر دو قابل فهم باشند، حال آنکه حقیقت واجبالوجود غیرمعلوم است. پاسخ این است که وجود مطلق، شامل مظاهر و تعینات است، اما واجبالوجود، ذات غیرمتعین حق را نشان میدهد که فراتر از ادراک عقلانی است. این تمایز، با آرای ملاصدرا در باب مراتب تشکیکی وجود همراستاست.
درنگ: وجود مطلق، شامل تعینات و ظهورات صفات است و قابل فهم است، اما واجبالوجود، به ذات غیرمتعین حق اشاره دارد که از ادراک عقلانی خارج است. |
۳. معرفت صفات و افعال در برابر ذات
انسان میتواند به صفات و افعال الهی، که مظاهر ذاتاند، معرفت یابد، اما ذات حق، به دلیل تنزیه کامل، از درک مستقیم عقلانی خارج است. صفات چون رحمانیت و رحیمیت، و افعال چون خلق و رزق، چون پرتوهایی از نور ذات، در دسترس معرفت بشری قرار دارند. اما ذات، که منزه از هر تعین است، تنها از طریق شهود عرفانی قابل وصول است. این دیدگاه، با آیه شریفه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (سوره شوری، آیه ۱۱، : «هیچچیز مانند او نیست») همخوانی دارد، که بر تنزیه ذات الهی تأکید میورزد.
درنگ: معرفت به صفات و افعال الهی ممکن است، اما ذات حق، به دلیل لاتعین بودن، تنها از طریق شهود عرفانی قابل وصول است. |
۴. امکان وصول به ذات و محال بودن اکناه
وصول به ذات الهی برای سالکان خاص، بهویژه محبوبین، ممکن است، اما اکناه، یعنی احاطه کامل بر ذات، به دلیل عظمت بینهایت حق، محال است. وصول، چون رسیدن به ساحل حقیقت پس از سفری طاقتفرسا، از طریق محو تعینات محقق میشود. اما اکناه، که به معنای دربرگرفتن کامل ذات است، از توان بشری خارج است. این تمایز، با دعای «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ» همراستاست، که طلب معرفت ذات را نشان میدهد، اما با احتیاط در ادعای آن.
درنگ: وصول به ذات الهی برای محبوبین ممکن است، اما اکناه آن، به دلیل عظمت بینهایت حق، محال است. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست به تبیین مبانی معرفت ذات الهی پرداخت. معرفت ذات، تنها پس از فنای کامل سالک ممکن است، و تمایز وجود مطلق و واجبالوجود، شبههای بنیادین را پاسخ داد. معرفت به صفات و افعال، در دسترس است، اما ذات، تنها از طریق شهود عرفانی قابل وصول است. امکان وصول به ذات، با محال بودن اکناه، راه را برای بررسی مراتب سلوک در بخش بعدی هموار ساخت.
بخش دوم: مراتب سلوک و معرفت ذات
۱. تفاوت معرفت محبین و محبوبین
معرفت سالکان به دو دسته محبین و محبوبین تقسیم میشود. محبین، که در مرتبه محبت عادیاند، به صفات و افعال الهی دست مییابند، اما محبوبین، به دلیل قرب خاص به حق، ممکن است به وصول ذات نائل شوند. این وصول، که چون صعود به قلههای رفیع حقیقت است، برای همه محبوبین نیز محقق نمیشود. این تمایز، با مراتب قرب الهی در عرفان نظری همخوانی دارد، که سلوک را به مراحل گوناگون تقسیم میکند.
درنگ: محبین به صفات و افعال الهی معرفت مییابند، اما محبوبین ممکن است به وصول ذات دست یابند، هرچند برای همه محبوبین نیز محقق نمیشود. |
۲. شبهه دهم: معرفت وجود و واجبالوجود
شبهه دهم، که در درسگفتار با دقت تقریر شده، بر این ادعاست که مفهوم وجود برای همگان روشن است، اما حقیقت واجبالوجود غیرمعلوم است. این شبهه میپرسد: اگر وجود معلوم است، چرا حقیقت واجبالوجود، که وجود مطلق است، غیرمعلوم میماند؟ پاسخ این است که وجود عام، شامل تعینات است، اما حقیقت واجبالوجود، به ذات غیرمتعین حق اشاره دارد که فراتر از ادراک عقلانی است. این تبیین، با تمایز وجود عام و خاص در فلسفه اسلامی همراستاست.
درنگ: شبهه دهم با تمایز وجود عام، که شامل تعینات است، و حقیقت واجبالوجود، که ذات غیرمتعین است، پاسخ داده میشود. |
۳. علم لدنی و صفات خاص در معرفت ذات
سالکی که به معرفت ذات میرسد، به علم لدنی دست مییابد و صفاتی کسب میکند که باید پنهان نگه دارد. علم لدنی، دانشی است که از طریق شهود الهی عطا میشود، و صفات خاص، چون گوهرهایی درخشان، در وجود سالک متجلی میگردند. این مفهوم، با آیه شریفه فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا (سوره کهف، آیه ۶۵، : «پس بندهای از بندگان ما را یافتند که به او از جانب خود رحمتی عطا کرده و از نزد خود دانشی به او آموخته بودیم») همخوانی دارد.
درنگ: معرفت ذات، با علم لدنی و صفات خاص همراه است که سالک باید آنها را پنهان نگه دارد. |
۴. سختیهای سلوک اولیا
اولیای الهی در مسیر معرفت ذات، سختیها و بلایای عظیمی را تحمل میکنند که از درک عامه خارج است. این سختیها، چون کورهای گدازان، تعینات سالک را محو کرده و او را به وحدت با حق میرساند. این مفهوم، با آیه شریفه أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ (سوره بقره، آیه ۲۱۴، : «آیا پنداشتید که به بهشت وارد میشوید، در حالی که هنوز مانند کسانی که پیش از شما بودند به شما نرسیده است؟ به آنان سختیها و زیانها رسید») همخوانی دارد.
درنگ: اولیای الهی در مسیر معرفت ذات، بلایای عظیمی را تحمل میکنند که تعیناتشان را محو کرده و به وحدت با حق میرساند. |
۵. تصویرسازی عرفانی از فنای سالک
فنای سالک، چون ضربههای الهی است که او را از خود، حکم، تعین، و حتی ربش محو میکند. این فرآیند، که به تعبیر درسگفتار چون «نمد مالی» است، سالک را چنان تحت سطوات الهی قرار میدهد که هویت، جایگاه، و حتی ارتباطش با رب از او سلب میشود. این تصویر، با تشبیه به «گربه و موش» تکمیل میشود، جایی که سالک، چون موشی در چنگال حقیقت، بارها گرفته و رها شده تا به استهلاک کامل برسد. این تمثیلات، چون نقشی بر لوح دل، عمق سلوک عرفانی را نمایان میسازند.
درنگ: فنای سالک، چون نمد مالی الهی، او را از خود، حکم، تعین، و ربش محو کرده و به استهلاک کامل میرساند. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم به بررسی مراتب سلوک و معرفت ذات پرداخت. تفاوت محبین و محبوبین، شبهه دهم در معرفت وجود، علم لدنی، سختیهای سلوک اولیا، و تصویرسازی عرفانی از فنای سالک، ابعاد گوناگون این موضوع را روشن ساختند. این مباحث، چون نوری بر تاریکیهای سلوک، زمینه را برای نقدهای فلسفی و عرفانی در بخش بعدی فراهم کردند.
بخش سوم: نقدهای فلسفی و عرفانی
۱. نقد پاسخ به شبهه کنه ماهیت وجود
پاسخ به شبهه معرفت واجبالوجود با ارجاع به کنه ماهیت وجود نادرست است، زیرا وجود، بهعنوان حقیقتی بسیط، فاقد ماهیت است. کنه، که به معنای احاطه کامل است، در بحث واجبالوجود مطرح نیست، و شبهه اصلی به حقیقت ذات مربوط است. این نقد، با دیدگاه صدرایی مبنی بر بساطت وجود همخوانی دارد و بر ضرورت دقت در تبیین مفاهیم فلسفی تأکید میورزد.
درنگ: ارجاع به کنه ماهیت وجود در پاسخ به شبهه معرفت واجبالوجود نادرست است، زیرا وجود فاقد ماهیت است و کنه در اینجا بیمعناست. |
۲. نقد عبارات نادرست در متون عرفانی
عبارات نادرست در متون عرفانی، مانند ارجاع به کنه ماهیت یا بداهت کنه، ناشی از عدم ویرایش و ضعف نگارش در گذشته است. این اغلاط، که چون غباری بر آیینه حقیقت نشستهاند، فهم دقیق معارف را دشوار کرده و نیازمند تصحیح علمیاند. این نقد، بر لزوم بازنگری متون کلاسیک عرفانی تأکید دارد.
درنگ: عبارات نادرست در متون عرفانی، ناشی از ضعف نگارش و عدم ویرایش، نیازمند تصحیح علمی و دقیق است. |
۳. تلاش برای تصحیح متون عرفانی
تصحیح متون عرفانی، مانند مصباح الانس، با خوانش خط به خط و رفع اغلاط، امری دشوار اما ضروری است. این فرآیند، که چون احیای گنجی مدفون است، سالها تلاش علمی را طلب میکند و به باززندهسازی معارف عرفانی یاری میرساند. این تلاش، با سنت شرحنویسی در حوزههای علمیه همراستاست.
درنگ: تصحیح متون عرفانی، مانند مصباح الانس، با رفع اغلاط و خوانش دقیق، به احیای معارف عرفانی کمک میکند. |
۴. نقد ضعف علمی پیشینیان در عرفان
بسیاری از عالمان گذشته، به دلیل ضعف در منطق و فلسفه، در فهم و تبیین عرفان دچار خطا شدهاند. این ضعف، که چون مانعی بر سر راه حقیقتجویی است، به تولید عباراتی مانند منع تعقل کنه منجر شده و ابهاماتی را در متون عرفانی پدید آورده است. این نقد، بر لزوم آموزش جامع علوم عقلی پیش از ورود به عرفان تأکید دارد.
درنگ: ضعف پیشینیان در منطق و فلسفه، به خطاهای عرفانی و ابهام در متون منجر شده و آموزش علوم عقلی را ضروری میسازد. |
۵. نقد تفسیر فاتحه قونوی
تفسیر فاتحه قونوی، گرچه عنوان تفسیر دارد، بیشتر به مباحث عرفانی پرداخته و از سوره حمد سخنی به میان نیاورده است. این اثر، که چون دریایی از معارف عرفانی است، برای مخاطب عام ممکن است گمراهکننده باشد. این نقد، بر تمایز میان تفسیر ظاهری و باطنی تأکید دارد.
درنگ: تفسیر فاتحه قونوی، به جای شرح سوره، به مباحث عرفانی پرداخته و نیازمند تمایز میان تفسیر ظاهری و باطنی است. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم به نقدهای فلسفی و عرفانی اختصاص یافت. نقد پاسخ به شبهه کنه ماهیت، عبارات نادرست متون عرفانی، تلاش برای تصحیح آنها، ضعف علمی پیشینیان، و تفسیر فاتحه قونوی، ضرورت بازنگری علمی در معارف عرفانی را روشن ساختند. این مباحث، راه را برای بررسی وحدت در حضرة وحدانیت در بخش بعدی گشودند.
بخش چهارم: وحدت در حضرة وحدانیت
۱. محو تعینات و وحدت با حق
سالک در حضرة وحدانیت، از تعینات و اشباح محو شده و با حق یکی میشود. در این مرتبه، عالم، متعلم، و علم، همگی در وحدت الهی محو میگردند. اشباح، که تعیناتاند، و اشتباح، که تمایزات میان موجودات است، برداشته شده و تنها حقیقت حق باقی میماند. این مفهوم، با بیت «من کیام لیلی و لیلی کیست من / هر دو یک روحیم اندر بیبدن» همخوانی دارد، که وحدت سالک با حق را به زیبایی تصویر میکشد.
درنگ: در حضرة وحدانیت، تعینات و تمایزات محو شده و سالک با حق یکی میشود، چنانکه عالم، متعلم، و علم در وحدت الهی مستغرق میگردند. |
۲. معرفت سرّ لا إله إلا الله
معرفت ذات، به تحقق سرّ توحید لا إله إلا الله منجر میشود، که حقیقت عزت و غفران الهی است. عزت، به تنهایی حق، و غفران، به محو تعینات در انوار حق اشاره دارد. این مفهوم، با آیه شریفه وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ (سوره بقره، آیه ۱۶۳، : «و خدای شما خدایی یگانه است؛ هیچ معبودی جز او که رحمان و رحیم است، نیست») همخوانی دارد.
درنگ: معرفت ذات، به شهود سرّ توحید لا إله إلا الله منجر میشود، که عزت (تنهایی حق) و غفران (محو تعینات) را متجلی میسازد. |
۳. غفران الهی بهمثابه مغفر
غفران الهی، چون مغفری است که سالک را کاملاً محو کرده و از دیدهها پنهان میسازد. این تشبیه، که چون نقشی بر آب، زیبایی محو شدن در انوار حق را نشان میدهد، سالک را در غفران الهی از هر تعین و نمود ظاهری تهی میکند. این تصویر، با تجربههای عرفانی اولیا در مستغرق شدن در حق همراستاست.
درنگ: غفران الهی، چون مغفری است که سالک را از تعینات محو کرده و در انوار حق پنهان میسازد. |
۴. نقد آرزوی سادهلوحانه برای مقام اولیا
آرزوی سادهلوحانه برای کسب مقام اولیا، بدون درک سختیهای سلوک، نادرست و خطرناک است. مقام اولیا، که چون قلهای در میان ابرها است، نتیجه تحمل بلایای عظیم و فنای کامل است. این نقد، بر واقعبینی در سلوک عرفانی تأکید دارد و از مخاطب میخواهد از آرزوهای غیرواقعی پرهیز کند.
درنگ: آرزوی سادهلوحانه برای مقام اولیا، بدون تحمل سختیهای سلوک، به گمراهی منجر میشود. |
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم به تبیین وحدت در حضرة وحدانیت پرداخت. محو تعینات، معرفت سرّ توحید، غفران الهی بهمثابه مغفر، و نقد آرزوی سادهلوحانه برای مقام اولیا، ابعاد عرفانی این مرتبه را روشن ساختند. این مباحث، چون نوری هدایتگر، راه را برای بررسی چالشهای حوزههای علمیه در بخش بعدی گشودند.
بخش پنجم: چالشهای حوزههای علمیه و احیای معارف عرفانی
۱. مشکلات حوزههای علمیه در تولید علم
حوزههای علمیه، به دلیل آشفتگی و نبود نظام تولید علم، در تصحیح و نشر متون عرفانی ناکارآمد عمل کردهاند. این فقدان نظاممندی، که چون سدی بر جریان دانش است، به انباشت آثار نیمهتمام و عدم بهرهمندی جامعه از معارف عرفانی منجر شده است. این نقد، با آیه شریفه فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ (سوره توبه، آیه ۱۲۲، : «چرا از هر گروهی از آنان دستهای کوچ نمیکنند تا در دین فهم عمیق یابند؟») همخوانی دارد، که بر تعمق در علم تأکید میورزد.
درنگ: فقدان نظام تولید علم در حوزههای علمیه، به کاستی در تصحیح و نشر متون عرفانی منجر شده است. |
۲. اهمیت متون عرفانی مانند مصباح الانس
متون عرفانی مانند مصباح الانس، فصوصالحکم، و تمهید القواعد، از مهمترین منابع عرفان نظریاند که اساس معرفت محبین را تشکیل میدهند. این متون، که چون گنجینههایی از معارف الهیاند، در میان شیعه و سنی جایگاه ویژهای دارند. تصحیح و شرح آنها، به احیای معارف عرفانی و گسترش آن در جامعه یاری میرساند.
درنگ: متون عرفانی مانند مصباح الانس، فصوصالحکم، و تمهید القواعد، اساس معرفت عرفانی را تشکیل داده و نیازمند تصحیح و شرحاند. |
۳. صفا و صمیمیت در روابط استاد و شاگرد
روابط استاد و شاگرد در گذشته، با صفا و صمیمیت همراه بود و به تعمیق معرفت کمک میکرد. این پیوند، که چون رشتهای از نور، استاد و شاگرد را به هم متصل میساخت، فضایی صمیمی برای آموزش پدید میآورد. این ویژگی، با الگوی تربیتی انبیا و اولیا همراستاست و با آیه شریفه وَلَكُمْ فِي الرَّسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (سوره احزاب، آیه ۲۱، : «و برای شما در [رفتار] رسول خدا الگویی نیکوست») همخوانی دارد.
درنگ: صفا و صمیمیت در روابط استاد و شاگرد، به تعمیق معرفت کمک کرده و با الگوی تربیتی انبیا همراستاست. |
۴. نقد وضعیت کنونی حوزههای علمیه
حوزههای علمیه کنونی، به دلیل نبود صمیمیت و نظام تربیتی، از تولید معرفت عمیق بازماندهاند. تجمع طلاب بدون مربیان متعهد، که چون باغی بی باغبان است، به کاهش کیفیت آموزش و عدم تولید علم منجر شده است. این نقد، بر لزوم احیای نظام استاد-شاگردی تأکید دارد.
درنگ: نبود صمیمیت و نظام تربیتی در حوزههای کنونی، به کاهش کیفیت آموزش و عدم تولید علم منجر شده است. |
۵. روابط عمیق عرفانی مانند قونوی و ابنعربی
روابط عمیق میان عارفان، مانند ازدواج مادر قونوی با ابنعربی، نشاندهنده صفا و معرفت در میان آنهاست. این پیوندها، که چون گلی در بوستان عرفان شکوفا شدهاند، فراتر از روابط ظاهری، مبتنی بر عشق و معرفت عرفانی بودند. این صفا، با الگوی دوستی مولانا و شمس نیز قابل مقایسه است.
درنگ: روابط عمیق عرفانی، مانند پیوند قونوی و ابنعربی، مبتنی بر صفا و معرفت بوده و به تقویت پیوندهای معنوی کمک کرده است. |
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم به بررسی چالشهای حوزههای علمیه و اهمیت احیای معارف عرفانی پرداخت. مشکلات تولید علم، اهمیت متون عرفانی، صفا در روابط استاد و شاگرد، نقد وضعیت کنونی حوزهها، و روابط عمیق عرفانی، ضرورت تحول در نظام آموزشی و احیای سنتهای عرفانی را روشن ساختند.
فرجامسخن
این نوشتار، با تجمیع محتوای درسگفتار شماره ۱۹۳ مصباح الانس و تحلیلهای تفصیلی، به کاوشی عمیق در معرفت ذات الهی، تمایز وجود مطلق و واجبالوجود، و امکان وصول به حق پرداخت. معرفت ذات، که قله رفیع سلوک است، تنها پس از فنای کامل سالک ممکن میشود. شبهات فلسفی، با تبیین تمایز وجود عام و خاص، و نقد عبارات نادرست متون عرفانی، پاسخ داده شدند. وحدت در حضرة وحدانیت، با محو تعینات و شهود سرّ توحید، به زیبایی تصویر شد. نقد چالشهای حوزههای علمیه، بر ضرورت احیای نظام تولید علم و سنتهای عرفانی تأکید ورزید.
با نظارت صادق خادمی |