متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۹۷)
دیباچه
این اثر، بازنویسی علمی و فاخر درسگفتار شماره ۱۹۷ از سلسله مباحث کتاب شریف مصباح الانس، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲، است. موضوع این گفتار، تبیین رابطه وجودی میان حق تعالی و خلق، معیت الهی، و ظهورات اسما و صفات الهی در عالم هستی است.
بخش نخست: تبیین رابطه وجودی حق و خلق
مقدمهای بر مباحث وجودشناختی
رابطه میان حق تعالی و خلق، از بنیادیترین پرسشهای عرفان و فلسفه اسلامی است. این گفتار، با تمرکز بر فصل چهارم مصباح الانس، به بررسی خصوصیات صفات الهی و نسبت وجودی میان ذات باریتعالی و مخلوقات میپردازد. پرسشهایی چون «ما چیستیم؟»، «از کجاییم؟»، و «رابطه ما با خدا چیست؟» محور این بحثاند که هویت و جایگاه مخلوقات را در نظام هستی روشن میسازند. عالم هستی، در این نگاه، ظهور علم الهی و تجلی فعل پروردگار است، و مخلوقات، چونان آیینههایی، بازتابدهنده اسما و صفات الهیاند.
درنگ: عالم هستی، کاسه علم الهی است که در ظرف تعین و ظهور، تجلیات اسما و صفات حق را نمایان میسازد. این دیدگاه، بر وحدت وجود و وابستگی کامل خلق به حق تأکید دارد. |
معیت قیومیه و حضور الهی
یکی از مفاهیم محوری این گفتار، معیت الهی با مخلوقات است که از نوع قیومیه و در مرتبه فعل الهی تحقق مییابد. برخلاف معیت ذاتیه، که به احدیت ذات الهی تعلق دارد و برای خلق مناسب نیست، معیت قیومیه به حضور فعال و نگهدارنده حق در عالم اشاره دارد. این معیت، در آیه شریفه هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ (حدید: ۴) با ترجمه «او با شماست هر کجا که باشید» تجلی یافته است. این حضور، نه در ظرف ذات، بلکه در ظرف فعل الهی است که مخلوقات بهعنوان ظهورات حق در آن قوام مییابند.
برای فهم بهتر، میتوان معیت قیومیه را به نوری تشبیه کرد که همه اشیا را در پرتو خود روشن میسازد، بیآنکه ذات نور با اشیا آمیخته شود. این نور، قوامبخش وجود اشیاست، و بدون آن، هیچ مخلوقی پایداری ندارد.
ظهورات الهی و مراتب وجود
مخلوقات، ظهورات و تعینات فعل الهیاند که از مراتب عالی وجود، از احدیت و واحدیت، به سوی ناسوت تنزل یافتهاند. این نزول، همانند نزول قرآن کریم در آیه إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ (قدر: ۱) با ترجمه «ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل کردیم» است. همچنین، آیات أَنْزَلْنَا الْمَاءَ (زخرف: ۱۱) و أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ (حدید: ۲۵) با ترجمههای «ما آب را نازل کردیم» و «ما آهن را نازل کردیم»، نزول را در معنای وجودی و مادی نشان میدهند. این نزول، فرآیند تجلی الهی است که مخلوقات را از مراتب عالی به مراتب نازل میرساند.
مراتب وجود، شامل ذات، احدیت، واحدیت، حی، و قیوم است. مخلوقات در مرتبه قیومیت ظهور مییابند، و اعیان ثابته، بهعنوان وجودات علمی و مظاهر واحدیت، واسطه این ظهورند. این دیدگاه، بر وحدت وجود تأکید دارد، جایی که وجود حقیقی مختص حق است و مخلوقات، ظهورات او در مراتب مختلفاند.
علم الهی و شمول آن
علم الهی، مبدأ خلقت و فراگیر همه مراتب وجود است. آیه فَلَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ (سبا: ۳) با ترجمه «هیچ ذرهای در زمین و آسمان از او پنهان نیست»، شمول این علم را نشان میدهد. همچنین، آیه وَلَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا (انعام: ۵۹) با ترجمه «هیچ برگی نمیافتد مگر اینکه او آن را میداند»، علم الهی به جزئیات را تأیید میکند. این علم، فعلی و خلاق است، نه انفعالی، و به هر موجود بهصورت خاص تعلق میگیرد.
برای تبیین این مفهوم، میتوان علم الهی را به مهندس حکیمی تشبیه کرد که نقشه خلقت را با دقتی بینهایت ترسیم میکند، درحالیکه علم بشری، گاه فعلی و گاه انفعالی است و به محدودیتهای ادراک انسانی گرفتار میماند.
درنگ: علم الهی، فعلی و مبدأ خلقت است که به جزئیات حقیقی هر موجود تعلق میگیرد، نه به کلیات و ماهیات، و این دیدگاه، مفاهیم کهنه فلسفی مانند جعل را نفی میکند. |
نقد مفاهیم کلیات، ماهیات، و جعل
این گفتار، با نقدی صریح بر مفاهیم سنتی فلسفه، مانند کلیات، ماهیات، و جعل، بر وحدت وجود و ظهور تأکید دارد. کلیات و ماهیات، بهعنوان مفاهیمی ذهنی، وجود خارجی ندارند، و خلقت، ظهور وجودی است، نه جعل ماهیت. مثال زردآلو، که خدا آن را بیواسطه ایجاد کرده، نه اینکه ماهیتش را جعل کرده باشد، این دیدگاه را روشن میسازد. فلسفه «ماستبندی»، که خلقت را به تغارهای محدود تشبیه میکند، نیز نادرست است، زیرا خلقت، ظهور بیواسطه وجود است، مانند رطوبت که در مراتب مختلف (ابر، باران، تگرگ) تجلی مییابد.
این نقد، به اصلاح بنیادین در فهم خلقت میانجامد، جایی که اشیا، ظهورات تعینیاند، نه موجودات مجعول. خدا، چونان خالقی نظاممند، همه مخلوقات را با یک چشم مینگرد، و تفاوتها از فعل خلق ناشی میشود، نه از ذات الهی.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین رابطه وجودی حق و خلق، بر وحدت وجود، معیت قیومیه، و ظهورات الهی تأکید کرد. مخلوقات، فعل پروردگار و ظهورات نور الهیاند که در مراتب مختلف وجود، از احدیت تا ناسوت، تجلی یافتهاند. علم الهی، مبدأ خلقت و فراگیر جزئیات است، و مفاهیم کهنه فلسفی مانند کلیات و جعل، جای خود را به فهم ظهور و تشخص میدهند. این دیدگاه، عالم را چونان آیینهای میداند که جمال و جلال الهی را بازتاب میدهد.
بخش دوم: عرفان شیعه و نقد عرفان سنی
ضعف عرفان شیعه و پیشنهاد عرفان محبوبین
یکی از محورهای برجسته این گفتار، نقد وضعیت عرفان شیعه و پیشنهاد عرفان محبوبین بهعنوان رویکردی ولایی و عصمتی است. عرفان شیعه، به دلیل غربت تاریخی، تقیه، و فقدان قدرت سیاسی، فاقد تدوین منسجم بوده و غالباً حاشیهای بر عرفان سنی باقی مانده است. این ضعف، نتیجه شرایط دشوار تاریخی، از کربلا تا غیبت، است که مانع نظاممندی معارف شیعه شده است.
عرفان محبوبین، که مبتنی بر معارف ائمه معصومین علیهمالسلام است، بهعنوان راهحلی برای احیای عرفان شیعه پیشنهاد شده است. این عرفان، با تکیه بر عصمت و ولایت، از خرافات و کلام عرفان سنی مبراست و به تبیین معرفت ولایی میپردازد. مثال خطاب امیرمؤمنان علیهالسلام به کمیل، که حقیقت را فراتر از فهم شاگردان عادی میداند، عمق این عرفان را نشان میدهد.
درنگ: عرفان محبوبین، با تکیه بر معارف ولایی ائمه معصومین، راهی برای احیای عرفان شیعه است که از کلام و خرافات عرفان سنی فاصله میگیرد و به اصلاح نظام عرفانی شیعه میانجامد. |
تفاوت عرفان شیعه و سنی
عرفان شیعه، برخاسته از منطق و فلسفه، و عرفان سنی، نشأتگرفته از کلام است. این تفاوت، به پیشینه علمی شیعه و تکیه آن بر معارف ائمه معصومین بازمیگردد. عرفان شیعه، به دلیل نظاممندی و عمق فلسفی، از عرفان سنی متمایز است، اما به دلیل غربت تاریخی، کمتر تدوین شده است. عرفان سنی، با حمایت دولتهای اسلامی، بزرگنمایی شده و عرفای آن، مانند محییالدین ابنعربی و قونوی، به دلیل ضعف منطقی و کلامیبودن، محل نقدند.
بااینحال، احترام به عرفای سنی، مانند محییالدین، که اقیانوسی بیکران در عرفاناند، ضروری است. نقد علمی، نباید به بیاحترامی منجر شود، و این عرفا، هرچند مربی عرفان شیعه نیستند، جایگاه خود را دارند. عرفان شیعه، با تکیه بر صحیفه سجادیه، بهعنوان نمونهای از عرفان ولایی، راهی برای بازسازی و تدوین معارف خود پیش رو دارد.
نقد حوزههای علمیه و ضرورت اصلاح
حوزههای علمیه شیعه، گرفتار عرفان سنیاند و از تدوین عرفان شیعه غفلت کردهاند. این نقد، به ضرورت اصلاح نظام آموزشی حوزهها و تمرکز بر معارف ولایی اشاره دارد. عرفان ائمه معصومین، که بهغلط ناشناخته مانده، نیازمند تبیین و ترویج است. صحیفه سجادیه، بهعنوان «صحیفه عشق»، نمونهای از عرفان عصمتی است که میتواند مبنای تدوین عرفان شیعه قرار گیرد.
این اصلاح، مانند بازسازی بنایی کهن است که با حفظ اصالت، به برج معرفتی نوین تبدیل میشود. عرفان شیعه، با تکیه بر عصمت و ولایت، میتواند از حاشیه عرفان سنی به متن معرفت اسلامی بازگردد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد ضعف عرفان شیعه و بزرگنمایی عرفان سنی، بر ضرورت احیای عرفان محبوبین تأکید کرد. عرفان شیعه، با تکیه بر معارف ائمه و نقد علمی عرفان کلامی سنی، راهی برای بازسازی خود دارد. صحیفه سجادیه و خطابات عمیری، مانند گفتوگوی امیرمؤمنان با کمیل، منابع اصیل این عرفاناند. احترام به عرفای سنی، همراه با تبیین عرفان ولایی، راه را برای تدوین معرفت شیعه هموار میکند.
نتیجهگیری کلان
این اثر، با تبیین رابطه وجودی حق و خلق و نقد مفاهیم عرفانی، گامی در جهت ارائه عرفانی علمی و ولایی است. عالم هستی، ظهور علم الهی و مخلوقات، فعل پروردگارند که در مراتب مختلف، از احدیت تا ناسوت، تجلی یافتهاند. معیت قیومیه، علم فعلی الهی، وحدت وجود، و نقد کلیات و جعل، پیامهای محوری این گفتارند. عرفان محبوبین، با تکیه بر معارف ائمه، راهی برای اصلاح عرفان شیعه و فاصلهگیری از کلام سنی است.
این متن، مانند نوری که از مشکات الهی ساطع میشود، تلاش دارد تا حقیقت را در پرتو معرفت ولایی روشن سازد. عرفان شیعه، با تدوین علمی و تکیه بر عصمت، میتواند به جایگاهی شایسته در عالم معرفت اسلامی دست یابد.
با نظارت صادق خادمی |