در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 205

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 205)

مقدمه

کتاب حاضر، با الهام از درس‌گفتارهای عمیق و گران‌سنگ آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین یکی از ژرف‌ترین مباحث عرفان نظری، یعنی وحدت حق و توحید الهی، می‌پردازد.

عرفان نظری، به‌مثابه دریایی بی‌کران، انسان را به سوی فهم حقیقت وجود و وحدت الهی رهنمون می‌سازد. در این میان، مفهوم وحدت حق، چونان نگینی درخشان، محور تأملات عارفان بزرگی چون ابن‌عربی و قونوی بوده است.

بخش نخست: ساختار و چارچوب مصباح‌الانس

نظام‌مندی کتاب مصباح‌الانس

کتاب مصباح‌الانس، اثری برجسته در عرفان نظری، با ساختاری نظام‌مند و منطقی تنظیم شده است. این اثر در چارچوب «تمهید جملی» سامان یافته که شامل یک «سابقه»، دو «فصل» و یک «خاتمه» است. سابقه، به‌مثابه دروازه‌ای به سوی مباحث اصلی، زمینه‌ساز ورود به تأملات عرفانی است. فصل اول، به بررسی مقامات ده‌گانه عرفانی اختصاص دارد که هر یک، چونان پله‌ای از نردبان معرفت، سالک را به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد. مقام اول این فصل، به اصل وجود و حق پرداخته و موضوع عرفان را به‌گونه‌ای بدیع تبیین می‌کند.

درنگ: ساختار مصباح‌الانس، با تقسیم‌بندی به سابقه، دو فصل و خاتمه، نشان‌دهنده رویکردی نظام‌مند به عرفان نظری است که امکان بررسی تدریجی و عمیق مفاهیم را فراهم می‌سازد.

این سازمان‌دهی، به‌سان نقشه‌ای دقیق، خواننده را در مسیر فهم مفاهیم پیچیده عرفانی هدایت می‌کند. فصل اول، با تمرکز بر مقامات، به‌ویژه مقام نخست، یعنی اصل وجود محض، شالوده‌ای استوار برای مباحث بعدی فراهم می‌آورد. این ساختار، نه‌تنها نشان‌دهنده عمق تأملات عرفانی، بلکه بیانگر پیوند میان نظم منطقی و شهود عرفانی است.

جایگاه موضوع عرفان در مصباح‌الانس

موضوع علم عرفان، طبق آنچه در مصباح‌الانس آمده، «وجود محض» یا «وجود الحق» است که به‌عنوان وجود مطلق تعریف می‌شود، نه مطلق الوجود. این تعریف، عرفان را از فلسفه و منطق متمایز می‌سازد، زیرا در فلسفه، موضوع علم در علمی دیگر بررسی می‌شود، حال‌آنکه عرفان نظری بر این باور است که موضوع علم، یعنی حق و وجود محض، باید در خود علم عرفان مورد کاوش قرار گیرد.

به‌مثابه آفتابی که در آسمان معرفت می‌درخشد، وجود مطلق، جوهره عرفان است و از هر قید و محدودیتی مبراست. برخلاف فلسفه که موضوع خود را بدیهی فرض کرده و از بحث درباره آن اجتناب می‌ورزد، عرفان، با رد این دیدگاه، بر ضرورت تأمل در وجود محض در بستر خود تأکید می‌کند. وجود مطلق، شامل مطلق الوجود است، اما فراتر از آن، چونان اقیانوسی بی‌کران، همه مراتب وجود را در بر می‌گیرد.

درنگ: موضوع عرفان، وجود محض یا وجود الحق است که به‌عنوان وجود مطلق، از هر قید و محدودیتی مبراست و در خود علم عرفان مورد بررسی قرار می‌گیرد، برخلاف فلسفه که موضوع را در علمی دیگر کاوش می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین ساختار مصباح‌الانس و جایگاه موضوع عرفان، به‌عنوان شالوده‌ای برای مباحث بعدی، زمینه‌ساز فهم عمیق‌تر مفاهیم وحدت و توحید شد. این بخش، با تأکید بر نظام‌مندی کتاب و تمایز عرفان از فلسفه، راه را برای کاوش در مقامات عرفانی هموار ساخت. ساختار تمهید جملی، چونان چراغی هدایتگر، خواننده را به سوی مقصد معرفت رهنمون می‌شود.

بخش دوم: مقامات عرفانی و تبیین وجود محض

مقام اول: اثبات وجود محض

مقام اول از فصل نخست مصباح‌الانس، به اثبات اصل وجود محض و حق اختصاص دارد. این مقام، به‌سان ریشه‌ای تنومند، پایه‌ای استوار برای سایر مباحث عرفانی فراهم می‌آورد. عارف، با رد دیدگاه فلسفی که موضوع علم را در علمی دیگر بررسی می‌کند، بر ضرورت بحث از وجود در خود عرفان اصرار می‌ورزد. این رویکرد، عرفان را از علوم جزئی، که موضوعاتشان توسط فلسفه اثبات می‌شود، متمایز می‌سازد.

وجود محض، چونان گوهری ناب، در مرکز تأملات عرفانی قرار دارد. عارف، با تأکید بر اینکه «ثبت العرش ثم انقش»، به این حقیقت اشاره می‌کند که شالوده معرفت، در خود علم عرفان استوار می‌شود. این دیدگاه، به‌مثابه نسیمی که پرده‌های جهل را کنار می‌زند، راه را برای فهم حقیقت وجود هموار می‌سازد.

درنگ: مقام اول، با اثبات وجود محض به‌عنوان موضوع عرفان، شالوده‌ای استوار برای مباحث بعدی فراهم می‌آورد و عرفان را از فلسفه متمایز می‌سازد.

مقام دوم: وحدت حق

در مقام دوم، بحث به وحدت حق معطوف می‌شود که وحدتی حقیقی و بی‌مقابل کثرت است. این وحدت، برخلاف وحدت فلسفی که در مقابل کثرت قرار می‌گیرد، وحدتی ذاتی، صفاتی و افعالی است که هیچ کثرتی را در مقابل خود نمی‌پذیرد. وحدت حق، به‌سان آینه‌ای صاف، حقیقت الهی را بی‌هیچ حجابی بازمی‌تاباند.

در این مقام، عارف به تبیین وحدتی می‌پردازد که نه‌تنها کثرت را نفی می‌کند، بلکه هرگونه غیر را از ساحت حق می‌زداید. این وحدت، به‌مثابه خورشیدی است که با نور خود، سایه‌های کثرت را محو می‌سازد. برخلاف وحدت انسانی یا حیوانی که نسبی و همراه با کثرت است، وحدت حق، مطلق و بی‌مانند است.

بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ (به نام خداوند بخشنده مهربان، سوره فاتحه: ۱، ) به‌عنوان مبنای عرفانی، این مقام را آغاز می‌کند و بر وحدت ذاتی حق تأکید دارد. این آیه، چونان کلیدی زرین، درهای معرفت توحیدی را می‌گشاید.

درنگ: وحدت حق، وحدتی ذاتی، صفاتی و افعالی است که هیچ کثرتی را در مقابل خود نمی‌پذیرد و با استناد به آیه بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ تبیین می‌شود.

نیاز به مقدمات برای تبیین وحدت

تبیین وحدت حقیقی حق، نیازمند مقدماتی است که عارف به آن‌ها اشاره می‌کند. این مقدمات، چونان ستون‌هایی استوار، بنای معرفت توحیدی را برپا می‌دارند. مقدمه اول، به توحید حق و علم به تفرید آن اختصاص دارد، و مقدمه دوم، به اقسام وحدت می‌پردازد. این مقدمات، به‌سان چراغ‌هایی در مسیر تاریک کثرت، راه سالک را روشن می‌سازند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با کاوش در مقامات عرفانی، به‌ویژه مقام اول و دوم، به تبیین وجود محض و وحدت حق پرداخت. این بخش، با تأکید بر تمایز عرفان از فلسفه و اهمیت وحدت ذاتی حق، زمینه‌ساز فهم عمیق‌تر توحید و اقسام وحدت شد. مقام دوم، با استناد به آیات قرآن کریم، چونان پلی میان نظریه و شهود، سالک را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

بخش سوم: توحید و تفرید حق

مقدمه اول: توحید حق

توحید حق، به معنای علم به تفرید حق است که در باب تفعیل، به‌عنوان فعلی نیازمند همت و تلاش تعریف می‌شود. این توحید، نه صرفاً علم نظری، بلکه وصول عملی به تفرید حق است که مستلزم رفع غیر، از جمله نفس سالک، و گذر از کثرت‌های ظاهری است. توحید، به‌سان سفری است که سالک در آن، از کوچه‌های پرپیچ‌وخم کثرت عبور کرده و به سرای وحدت می‌رسد.

برخلاف علم حصولی که در فلسفه مطرح است، علم به توحید در عرفان، علمی وصولی است که با تجربه وجودی و شهودی همراه است. این علم، چونان آتشی است که خرمن غیر را می‌سوزاند و جز حق چیزی بر جای نمی‌گذارد. سالک، با دق‌الباب در ساحت حق، لبیک الهی را می‌شنود و به توحید دست می‌یابد.

درنگ: توحید حق، علمی وصولی است که با رفع غیر و گذر از کثرت، سالک را به وحدت ذاتی حق می‌رساند.

توحید به‌عنوان وصول به واحد

توحید، به معنای رسیدن به واحد پس از عبور از کثرت‌هاست، به‌گونه‌ای که سالک جز حق چیزی نمی‌بیند. این فرآیند، نیازمند تلاشی عظیم و همتی والاست که در آن، سالک با رفع غیر، به مقام توحید می‌رسد. این مقام، چونان قله‌ای است که تنها با صبر و استقامت فتح می‌شود.

سالک، در این مسیر، از هستی کثرات عبور کرده و به وحدت ذاتی حق می‌رسد. این وصول، به‌مثابه لحظه‌ای است که جان سالک با جانان یکی می‌شود و جز نور حق، چیزی در آینه دلش بازنمی‌تابد.

تفرید در زبان و اصطلاح

تفرید، در لغت به معنای یگانه‌سازی است و در اصطلاح اهل زهد، به علم به تفرید وجود محض اشاره دارد. این تفرید، نه‌تنها شناختی، بلکه وجودی است و مستلزم رفع هرگونه غیر از حق است. تفرید، چونان جویباری است که از چشمه توحید سرچشمه گرفته و به دریای وحدت می‌ریزد.

تفاوت میان علم حصولی و وصولی در اینجا برجسته می‌شود. علم حصولی، به‌سان نوری است که از دور می‌درخشد، اما علم وصولی، نوری است که در دل سالک می‌تابد و او را به حقیقت می‌رساند.

تفرید به‌عنوان وصف سالک

تفرید، وصف سالک است که به مرحله‌ای می‌رسد که جز حق چیزی نمی‌بیند. این وصف، به‌سان نشانی است که بر پیشانی سالک حک شده و او را از دیگران متمایز می‌سازد. سالک، با رفع کثرت‌های ظاهری و حتی نفس خود، به تفرید حق دست می‌یابد و در ساحت وحدت، جز حق نمی‌بیند.

درنگ: تفرید، وصف سالک است که با رفع کثرت و غیر، به وحدت ذاتی حق متصل می‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تمرکز بر توحید و تفرید حق، به تبیین جنبه‌های عملی و شهودی عرفان پرداخت. توحید، به‌عنوان وصول به واحد، و تفرید، به‌عنوان وصف سالک، دو بال معرفت عرفانی‌اند که سالک را به سوی حقیقت پرواز می‌دهند. این بخش، با تأکید بر علم وصولی و رفع غیر، راه را برای کاوش در اقسام وحدت هموار ساخت.

بخش چهارم: اقسام وحدت و مراتب آن

مقدمه دوم: اقسام وحدت

وحدت، به سه قسم ذاتی (احدیت)، صفاتی (واحدیت) و افعالی تقسیم می‌شود. این تقسیم‌بندی، چونان نقشه‌ای جامع، مراتب وحدت را در عرفان نظری ترسیم می‌کند. احدیت، به وحدت ذاتی حق اشاره دارد که هیچ‌گونه کثرتی در آن راه ندارد. واحدیت، به وحدت صفات حق معطوف است، و وحدت افعالی، به وحدت در افعال الهی اشاره دارد.

این اقسام، به‌سان شاخه‌های درختی تنومند، از ریشه وحدت الهی سرچشمه گرفته و هر یک، جلوه‌ای از حقیقت را نمایان می‌سازند. احدیت، چونان قله‌ای است که هیچ راهی به سوی کثرت در آن نیست، و واحدیت و وحدت افعالی، چونان دامنه‌هایی که جلوه‌های حق را در خود جای داده‌اند.

درنگ: وحدت به سه قسم ذاتی (احدیت)، صفاتی (واحدیت) و افعالی تقسیم می‌شود که هر یک، مرتبه‌ای از تجلی حقیقت الهی را نشان می‌دهند.

وحدت افعالی و مظاهر کثرت

وحدت افعالی، در دو سطح بررسی می‌شود: یکی وحدتی که در آن کثرت بالفعل است، و دیگری وحدتی که کثرت در ذات واحد مستتر است. در سطح اول، وحدت افعالی در ظرف کثرت ظاهر می‌شود، مانند اینکه گفته شود «الواحد نفس الاثنین». در سطح دوم، کثرت در ذات واحد حل می‌شود و سالک باید از این کثرت ظاهری عبور کند تا به وحدت حقیقی برسد.

این تمایز، به‌سان پرده‌ای است که گاه کثرت را نشان می‌دهد و گاه با کنار رفتن، وحدت را آشکار می‌سازد. سالک، با قطع تعلقات و رفع موانع درونی، از کثرت ظاهری به وحدت ذاتی راه می‌یابد.

تفاوت احدیت و واحدیت

احدیت، وحدت ذاتی بدون تعین است، درحالی‌که واحدیت، وحدت صفاتی با تعین است. احدیت، به مقام هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ (او خداست، یگانه، سوره اخلاص: ۱، ) اشاره دارد که در آن، حق بدون هرگونه تعین و وصف دیده می‌شود. واحدیت، به مقام الله با صفات اشاره دارد که در آن، صفات الهی متجلی می‌شوند.

این تفاوت، به‌سان تفاوت میان خورشید در اوج آسمان و پرتوهای آن بر زمین است. احدیت، حقیقت ناب حق است، و واحدیت، جلوه‌های آن حقیقت در آینه صفات.

درنگ: احدیت، وحدت ذاتی بدون تعین، و واحدیت، وحدت صفاتی با تعین است که به ترتیب به مقام هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ و الله با صفات اشاره دارند.

احدیت ذاتی برای هر شیء

هر شیء، احدیت ذاتی خاص خود را دارد که مغایر با شأن الهی نیست. هیچ دو ذره‌ای مشابه یکدیگر نیستند، و این احدیت ذاتی، نشان‌دهنده خلاقیت بی‌نهایت حق است که هر مخلوقی را منحصربه‌فرد آفریده است. این حقیقت، در آیه فَٱرْجِعِ ٱلْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ ٱلْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ (پس دیده بگردان دوبار، دیده به‌سوی تو بازمی‌گردد درحالی‌که خوار و خسته است، سوره ملک: ۴، ) تجلی یافته است.

این آیه، سالک را به تأمل در خلقت و یگانگی هر مخلوق دعوت می‌کند. هر ذره، چونان دُردانه‌ای بی‌همتا، نشانی از احدیت الهی دارد و تکرار در عالم وجود راه ندارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با کاوش در اقسام وحدت و مراتب آن، به تبیین احدیت، واحدیت و وحدت افعالی پرداخت. این بخش، با تأکید بر تفاوت‌های این مراتب و یگانگی هر شیء در خلقت، جلوه‌های گوناگون وحدت الهی را آشکار ساخت. آیات قرآن کریم، چونان مشعل‌هایی فروزان، مسیر این تأملات را روشن کردند.

بخش پنجم: قیومیت و پیوند وجود و شیئیت

علم به قیومیت حق

علم به قیومیت حق، به معنای درک عظمت قیومیت الهی است که تمام هستی به آن قائم است. قیومیت، صفتی ذاتی است که بیانگر استمرار و ثبات وجود الهی است و همه موجودات به آن وابسته‌اند. این مفهوم، در آیه وَٱللَّهُ مِن وَرَائِهِم مُّحِيطٌ (و خداوند از پشت سرشان احاطه‌کننده است، سوره بروج: ۲۰، ) تجلی یافته است.

قیومیت، چونان ستونی است که آسمان هستی بر آن استوار است. این صفت، سالک را از شبهات دوری حق یا نزدیکی غیر به او بازمی‌دارد و بر وحدت ذاتی حق تأکید می‌کند.

درنگ: قیومیت حق، صفتی ذاتی است که تمام هستی به آن قائم است و در آیه وَٱللَّهُ مِن وَرَائِهِم مُّحِيطٌ تجلی یافته است.

وجود و شیئیت

وجود و شیئیت، مساوق یکدیگرند؛ یعنی هر چیزی که وجود دارد، شیء است و هر آنچه شیء نیست، وجود ندارد. این اصل، یکی از مبانی متافیزیکی عرفان است که وجود را جوهره همه چیز می‌داند. تمایز میان وجود عینی و وجود علمی (اعيان ثابته) در اینجا مطرح می‌شود که نشان‌دهنده دو سطح از تجلی وجود است.

وجود، چونان جویباری است که حیات را به همه اشیا می‌بخشد. بدون وجود، هیچ شیئی تحقق نمی‌یابد، و این حقیقت، در آیه هَلْ أَتَىٰ عَلَى ٱلْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ ٱلدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا (آیا بر انسان زمانی از روزگار گذشته است که چیزِ یادکردنی نبوده؟، سوره انسان: ۱، ) بازتاب یافته است.

نفی تفرید بدون علم و وجود

ادعای تفرید حق بدون علم و وجود، باطل است؛ زیرا حق بدون خلق وجود ندارد. این نکته، بر ضرورت جمع میان تنزیه و تشبیه در عرفان تأکید دارد. نفی خلق به بهانه تنزیه حق، به انکار حق منجر می‌شود، زیرا حق در خلق متجلی است. این دیدگاه، در آیه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلْبَصِيرُ (مانند او چیزی نیست و او شنوای بیناست، سوره شوری: ۱۱، ) تجلی یافته است.

این آیه، به‌سان آینه‌ای است که هم تنزیه حق را نشان می‌دهد و هم تشبیه او را با صفات سمع و بصر. جمع این دو، مبنای فهم وحدت ذاتی و تجلیات حق در خلق است.

نقد علّیت در قیومیت

قیومیت حق، نباید با علّیت و تعلق به غیر تعریف شود، زیرا این امر به کثرت منجر می‌شود. عرفان، برخلاف کلام، از تبیین قیومیت با علّیت پرهیز می‌کند، زیرا علّیت، مستلزم وجود غیر است. قیومیت، ذاتی حق است و نیازی به غیر ندارد.

قیومیت، چونان گوهری است که در ذات خود می‌درخشد و نیازی به نور غیر ندارد. این نقد، به‌سان تیغی برنده، دیدگاه‌های کلامی را که قیومیت را با علّیت تبیین می‌کنند، کنار می‌زند.

درنگ: قیومیت حق، صفتی ذاتی است که بدون تعلق به غیر تعریف می‌شود و از تبیین با علّیت پرهیز می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با کاوش در قیومیت، وجود و شیئیت، و نقد علّیت، به تبیین جنبه‌های متافیزیکی و عرفانی وحدت پرداخت. این بخش، با تأکید بر آیات قرآن کریم و تمایز عرفان از کلام، شالوده‌ای استوار برای فهم وحدت ذاتی حق فراهم آورد. قیومیت، به‌عنوان صفتی ذاتی، محور این تأملات بود.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین وحدت حق و توحید الهی در عرفان نظری پرداخت. از ساختار نظام‌مند مصباح‌الانس تا کاوش در مقامات عرفانی، اقسام وحدت، و قیومیت حق، هر بخش، چونان گامی در مسیر معرفت، خواننده را به سوی حقیقت هدایت کرد. آیات قرآن کریم، به‌ویژه با ، چونان مشعل‌هایی فروزان، راه این تأملات را روشن ساختند.

وحدت حق، به‌سان دریایی بی‌کران، همه مراتب وجود را در بر می‌گیرد و سالک را به سوی توحید رهنمون می‌سازد. این اثر، با زبانی فاخر و ساختاری علمی، تلاش کرد تا این حقیقت را برای مخاطبان آکادمیک تبیین کند. امید است که این نوشتار، چراغی باشد در دست پژوهشگران و جویندگان حقیقت.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. موضوع اصلی عرفان طبق درسگفتار چیست؟

2. در مقام دوم درسگفتار، چه جنبه‌ای از حق مورد بحث قرار می‌گیرد؟

3. وحدت ذاتی در درسگفتار به چه معناست؟

4. طبق درسگفتار، توحید به چه معناست؟

5. کدام یک از اقسام وحدت در درسگفتار به وحدت صفاتی اشاره دارد؟

6. طبق درسگفتار، موضوع عرفان وجود مطلق است، نه مطلق الوجود.

7. وحدت حقیقی در درسگفتار به معنای وحدتی است که مقابل کثرت قرار می‌گیرد.

8. علم به توحید حق در درسگفتار به معنای علم حصولی و استدلالی است.

9. وحدت افعالی در درسگفتار به دو قسم تقسیم می‌شود: وحدت بالقوه و کثرت بالفعل.

10. درسگفتار بیان می‌کند که برای اثبات موضوع علوم جزئی، فلسفه لازم نیست.

11. تفاوت اصلی بین وحدت ذاتی و وحدت صفاتی در درسگفتار چیست؟

12. چرا طبق درسگفتار، بحث از موضوع عرفان باید در خود علم عرفان انجام شود؟

13. مفهوم توحید در درسگفتار چگونه تعریف شده است؟

14. چرا وحدت حقیقی در درسگفتار مقابل کثرت نیست؟

15. مقدمه اول در بحث وحدت حق در درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. وجود المحض یا وجود الحق

2. وحدت حق

3. وحدتی که همان احدیت است

4. وصول به واحد پس از گذشتن از کثرت

5. واحدیت

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. وحدت ذاتی همان احدیت است که به ذات حق اشاره دارد، در حالی که وحدت صفاتی به واحدیت مربوط است که صفات حق را شامل می‌شود.

12. زیرا عارف معتقد است که موضوع علم (حق و وجود محض) باید در خود علم عرفان بحث شود، نه در علم دیگر.

13. توحید به معنای وصول به واحد پس از گذشتن از کثرت و رفع غیر، با همت و تلاش است.

14. زیرا وحدت حقیقی، وحدتی است که هیچ کثرتی در مقابل آن متصور نیست و غیر را دربرنمی‌گیرد.

15. مقدمه اول، علم به تفرید حق و توحید حق است که نیازمند همت و وصول به حق است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده