در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 210

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 210)

دیباچه

این اثر، با الهام از درس‌گفتارهای عرفانی آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین یکی از عمیق‌ترین مباحث عرفان نظری، یعنی وحدت حقیقی حق، می‌پردازد. وحدت، به‌مثابه جوهره هستی و محور تحقق موجودات، در این نوشتار نه‌تنها از منظر نظری بررسی شده، بلکه با پیوند به ساحت عمل و شهود، به‌عنوان راهنمایی برای سالکان طریق معرفت ارائه گردیده است.

بخش نخست: تبیین وحدت حقیقی و خواص آن

مفهوم وحدت حقیقی

وحدت حقیقی، در عرفان نظری، وحدتی است که هیچ مقابلی ندارد و از هرگونه کثرت یا غیریت مبراست. این وحدت، برخلاف وحدت عددی که در مقابل کثرت تعریف می‌شود، وحدتی ذاتی، شخصی، و بی‌نیاز از غیر است. به تعبیر عرفا، وحدت حقیقی همان وحدت بلا مقابل است که در آن، نه‌تنها کثرت نفسانی یا ظاهری راه ندارد، بلکه تمامی افعال، مظاهر، و ظهورات در ظرف واحد حق متجلی می‌گردند. این وحدت، به‌مثابه نوری است که همه سایه‌های کثرت را در خود محو می‌سازد و هر موجودی را به سرچشمه وجودش بازمی‌گرداند.

درنگ: وحدت حقیقی، وحدتی است که هیچ غیری را نمی‌پذیرد و همه موجودات، از مظاهر گرفته تا افعال، در ظرف آن تحقق می‌یابند. این وحدت، برخلاف وحدت عددی، نیازی به کثرت برای تعریف خود ندارد.

خواص وحدت حقیقی

یکی از بارزترین خواص وحدت حقیقی، سرایت آن به هر موجود حقیقی است. به تعبیر درس‌گفتار، «وحدة الحق سريان دارد به هر موجود حقيقى»، به‌گونه‌ای که هیچ موجودی بدون تعین حق نمی‌تواند تحقق یابد. این سرایت، نه به معنای احاطه‌ای اعتباری یا اشرافی، بلکه به معنای نفوذ وجودی حق در تمام مراتب هستی است. به‌مثابه جویباری که از سرچشمه‌ای زلال جاری می‌شود، وحدت حق در هر ذره از هستی جریان می‌یابد و آن را به حیات وجودی متصل می‌سازد.

خاصیت دیگر وحدت حقیقی، مساوات آن با تعین و وجود است. وحدت، تعین، و وجود، سه چهره از یک حقیقت‌اند که هیچ‌یک بر دیگری تقدم یا تأخر ندارد. این اصل، به‌مثابه گوهری است که در هر زاویه، جلوه‌ای یکسان از نور الهی را بازمی‌تاباند. به این معنا، هر تعینی در عالم، جلوه‌ای از تعین حق است و هر موجودی، تنها به واسطه این تعین الهی موجودیت می‌یابد.

تمایز وحدت حقیقی از وحدت عددی و اضافی

وحدت در عرفان نظری به سه قسم حقیقی، اضافی، و عددی تقسیم می‌شود. وحدت عددی، که در مقابل کثرت قرار می‌گیرد، وحدتی است که در ظرف کثرت معنا می‌یابد و از این‌رو، به دور باطل منجر می‌شود؛ زیرا وحدت بدون کثرت و کثرت بدون وحدت در این دیدگاه قابل تصور نیست. به تعبیر درس‌گفتار، «وحدت عددى غير دارد كه در واقع وحدت نيست». این وحدت، به‌مثابه سایه‌ای است که تنها در حضور نور کثرت دیده می‌شود و بدون آن، هویتی ندارد.

در مقابل، وحدت حقیقی، وحدتی است که نه‌تنها نیازی به کثرت ندارد، بلکه همه کثرات ظاهری را در خود مستحیل می‌سازد. وحدت اضافی نیز، که به نسبت میان اشیا اشاره دارد، از وحدت حقیقی فروتر است، زیرا همچنان در ساحت کثرت تعریف می‌شود. این تمایز، به‌مثابه تفاوت میان اقیانوسی بی‌کران و برکه‌ای کوچک است که اولی همه‌چیز را در خود جای می‌دهد و دومی تنها بخشی از آن را بازمی‌تاباند.

جمع‌بندی بخش نخست

وحدت حقیقی، به‌عنوان جوهره عرفان نظری، نه‌تنها مبنای تحقق همه موجودات است، بلکه از هرگونه کثرت یا غیریت مبراست. خواص این وحدت، از جمله سرایت به موجودات و مساوات با تعین و وجود، آن را از وحدت‌های عددی و اضافی متمایز می‌سازد. این بخش، با تبیین این مفاهیم، بستری برای فهم عمیق‌تر وحدت در ساحت نظری و عملی فراهم آورده است.

بخش دوم: وحدت در ساحت عارف و محجوب

تفاوت فهم عارف و محجوب از وحدت

یکی از کلیدی‌ترین تمایزات در عرفان نظری، تفاوت میان فهم عارف و محجوب از وحدت است. عارف، وحدت را وحدتی بلا مقابل می‌بیند که هیچ غیری را نمی‌پذیرد. این وحدت، به‌مثابه آفتابی است که همه تاریکی‌های کثرت را در خود محو می‌سازد. در مقابل، محجوبین، که در حجاب کثرت گرفتارند، وحدت را به‌صورت عددی و در مقابل کثرت تصور می‌کنند. به تعبیر درس‌گفتار، «وحدتى كه عارف عنوان مى‌كند وحدت بلا مقابل است كه وحدت شخصى، حقيقى و ذاتى است».

این تفاوت، نه‌تنها در ساحت ذهن یا اعتقاد، بلکه در ساحت عمل نیز آشکار است. عارف، با شهود وحدت، از هرگونه غیریت رها می‌شود، درحالی‌که محجوب، به دلیل محدودیت در فهم وحدت، در کثرت نفسانی و ظاهری گرفتار می‌ماند. این تمایز، به‌مثابه تفاوت میان کسی است که در قله کوه حقیقت ایستاده و همه‌چیز را در نور وحدت می‌بیند، با کسی که در دره کثرت، تنها سایه‌ها را می‌نگرد.

درنگ: عارف، وحدت را به‌صورت ذاتی و بی‌مقابل شهود می‌کند، درحالی‌که محجوبین، وحدت را در ظرف کثرت و به‌صورت عددی تصور می‌نمایند. این تفاوت، در ساحت عمل و شهود، به رهایی عارف از کثرت منجر می‌شود.

نقد وحدت عددی در نگاه محجوبین

وحدت عددی، که در نگاه محجوبین غالب است، به دلیل وابستگی به کثرت، به دور باطل می‌انجامد. به تعبیر درس‌گفتار، «اگر وحدت تصور نشود مگر به كثرت، كثرت هم كه نه تصور مى‌شود و نه تحقق پيدا مى‌كند مگر به وحدت، پس بنابراين دور لازم مى‌آيد». این دور، به‌مثابه چرخه‌ای است که در آن، وحدت و کثرت به یکدیگر وابسته‌اند و هیچ‌یک بدون دیگری معنا نمی‌یابد. این محدودیت، مانع از فهم وحدت حقیقی می‌شود و محجوبین را در حجاب کثرت نگه می‌دارد.

در مقابل، وحدت حقیقی، که عارف آن را شهود می‌کند، نیازی به کثرت ندارد و به‌صورت مستقل تحقق می‌یابد. این وحدت، به‌مثابه گوهری است که در ذات خود کامل است و نیازی به آینه کثرت برای بازتاب نورش ندارد.

وحدت در ساحت عمل سالک

سالک، با رسیدن به مقام وحدت حقیقی، از صفات خبیثه نظیر ریا، نفاق، و منیت رها می‌شود. به تعبیر درس‌گفتار، «اگر به اين مقام و آثار رسيد كه سالك است، اگر به تصور اين مقام رسيد اين سالك نيست، عارف نيست». این رهایی، نتیجه شهود وحدت است که در آن، تنها تعین حق باقی می‌ماند و هیچ باطلی در آن راه ندارد. این مقام، به‌مثابه باغی است که در آن، تنها گل‌های حقیقت می‌روید و هیچ خار کثرتی در آن جای ندارد.

سالک، در این مقام، نماز را با آرامش و سهولت می‌خواند، زیرا ثقل کثرت از دوش او برداشته شده است. به تعبیر قرآن کریم، «وَلَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى ٱلْمُخْلِصِينَ» (و [نماز] جز بر اخلاص‌ورزان گران نیست، سوره بقره: ۴۵، )، این آیه بر سبکی عمل سالک در سایه وحدت دلالت دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تبیین تفاوت میان فهم عارف و محجوب از وحدت، بر برتری عرفان در شهود وحدت حقیقی تأکید کرد. نقد وحدت عددی و بررسی آثار عملی وحدت در ساحت سالک، نشان‌دهنده پیوند عمیق میان نظریه و عمل در عرفان است. این تبیین، راهنمایی برای سالکان است تا با گذر از حجاب کثرت، به نور وحدت دست یابند.

بخش سوم: وحدت و تعین در هستی

تعین موجودات به تعین حق

یکی از اصول بنیادین عرفان نظری، وابستگی تعین همه موجودات به تعین حق است. به تعبیر درس‌گفتار، «تمام موجودات و ظهورات و مظاهر تعين‌شان به تعين حق است يعنى تعين نفسى ندارند». این اصل، به‌مثابه ریشه‌ای است که همه شاخه‌های هستی را به سرچشمه الهی متصل می‌سازد. هیچ موجودی، از ذره‌ای کوچک تا کهکشانی عظیم، بدون تعین حق نمی‌تواند موجودیت یابد.

این تعین، نه به معنای استقلال موجودات، بلکه به معنای جلوه‌گری حق در آن‌هاست. به‌مثابه آینه‌ای که نور خورشید را بازمی‌تاباند، هر موجودی تنها به واسطه نور حق دیده می‌شود و بدون آن، چیزی جز تاریکی نیست.

درنگ: تعین همه موجودات، وابسته به تعین حق است و هیچ موجودی تعین نفسی مستقل ندارد. این اصل، بر قیومیت حق و وحدت وجود تأکید دارد.

سرایت وحدت به موجودات

وحدت حقیقی، به هر موجود حقیقی سرایت می‌کند، به‌گونه‌ای که هیچ موجودی بدون این سرایت نمی‌تواند تحقق یابد. به تعبیر درس‌گفتار، «منها سريانها الى كل موجود حقيقى». این سرایت، به معنای احاطه‌ای وجودی است که حق در همه مراتب هستی حضور دارد. این احاطه، به‌مثابه اقیانوسی است که همه قطرات هستی را در خود جای داده و به آن‌ها حیات می‌بخشد.

قرآن کریم، این احاطه را در آیه «وَٱللَّهُ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْءٍ» (و خداوند به همه چیز احاطه دارد، سوره نساء: ۱۲۶، ) تبیین می‌کند. این آیه، بر حضور وجودی حق در همه تعینات دلالت دارد و نشان می‌دهد که هیچ‌چیز از دایره قیومیت او خارج نیست.

نزول عرفانی و نفی نزول مادی

نزول در عرفان، به معنای تجلی و اجلال حق است، نه ریختن یا فروریزی مادی. به تعبیر درس‌گفتار، «نزول اجلال است يعنى خود عالى است كه پايين مى‌نشيند نه اينكه از بالا پايينى مى‌ريزند». این نزول، به‌مثابه فرو آمدن نور الهی در مراتب خلقت است که در آن، حق خود را در ظرف تعینات متجلی می‌سازد.

قرآن کریم، این نزول را در آیه «وَأَنزَلْنَا ٱلْحَدِيدَ» (و آهن را فرو فرستادیم، سوره حدید: ۲۵، ) نشان می‌دهد. این آیه، در نگاه عرفانی، به تجلی قدرت الهی در عالم مادی اشاره دارد که در ظرف تعین حق رخ می‌دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین تعین موجودات به تعین حق، سرایت وحدت به هستی، و نزول عرفانی، بر وحدت وجود و قیومیت حق تأکید کرد. این مفاهیم، نشان‌دهنده پیوند عمیق میان وحدت، تعین، و وجود در عرفان نظری‌اند و راهنمایی برای فهم حقیقت هستی ارائه می‌دهند.

بخش چهارم: نقد توحید کلامی و تأکید بر توحید عرفانی

نقد توحید کلامی

توحید کلامی، که بر نفی تثلیث یا کثرت تأکید دارد، به وحدت عددی محدود می‌ماند و از توحید عرفانی فاصله دارد. به تعبیر درس‌گفتار، «فرق بين اهل كتاب و بين اين مسلم در تا به تا و بى تا است يعنى آن اهل كتاب مى‌گويد سه تاست و اين مسلم مى‌گويد خدا بى تاست». این توحید، به‌مثابه درختی است که شاخه‌های کثرت را هرس می‌کند، اما ریشه وحدت ذاتی را درنمی‌یابد.

این نقد، نشان‌دهنده محدودیت‌های توحید کلامی است که به نفی کثرت اکتفا می‌کند، اما به شهود وحدت ذاتی حق نمی‌رسد. در مقابل، توحید عرفانی، با تأکید بر وحدت بلا مقابل، همه کثرات را در نور وحدت محو می‌سازد.

توحید عرفانی و آیات قرآن کریم

توحید عرفانی، در آیات قرآن کریم، به‌ویژه آیه «قُلْ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ» (بگو او خدای یگانه است، سوره اخلاص: ۱، ) متجلی است. این آیه، بر احدیت ذاتی حق دلالت دارد که هیچ کثرت یا غیریتی در آن راه ندارد. به‌مثابه نوری که همه تاریکی‌ها را در خود محو می‌سازد، این آیه، مبنای توحید عرفانی است که حق را به‌عنوان یگانه بی‌مقابل معرفی می‌کند.

همچنین، آیه «إِنَّ رَبَّكَ لَبِٱلْمِرْصَادِ» (بی‌گمان پروردگار تو در کمینگاه است، سوره فجر: ۱۴، ) بر اقتدار وجودی حق تأکید دارد که در همه تعینات حضور دارد و هیچ‌چیز از دایره قیومیت او خارج نیست.

درنگ: توحید عرفانی، با تأکید بر وحدت ذاتی و بی‌مقابل حق، از توحید کلامی که به وحدت عددی محدود است، متمایز می‌شود. این توحید، در آیات قرآن کریم، به‌ویژه آیه «قل هو الله احد»، متجلی است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد توحید کلامی و تأکید بر توحید عرفانی، بر برتری عرفان در فهم وحدت حقیقی تأکید کرد. آیات قرآن کریم، به‌عنوان مبنای این تبیین، نقش کلیدی در روشن ساختن مفاهیم دارند. این نقد، راهنمایی برای گذر از محدودیت‌های کلامی به سوی شهود عرفانی است.

بخش پنجم: مشکلات عملی مسلمین و راه‌حل توحید علوی

ریشه‌های نظری مشکلات عملی مسلمین

مشکلات عملی مسلمین، نتیجه توحید شرك‌آلود و کثرتی است که به جای وحدت حقیقی در دل آن‌ها نشسته است. به تعبیر درس‌گفتار، «تمام مشكلات مسلمان مال همين بى توحيدى است يعنى مال شرك آلودى». این توحید کثرتی، به‌مثابه آتشی است که به جای روشنی، دود کثرت تولید می‌کند و مانع از دیدن نور حقیقت می‌شود.

این مشکلات، نه از دشمنان بیرونی، بلکه از خود مسلمین سرچشمه می‌گیرد. به تعبیر درس‌گفتار، «دشمنشان خودشان هستند». این دیدگاه، نشان‌دهنده پیوند عمیق میان نظریه و عمل است که کاستی در فهم توحید، به مشکلات عملی منجر می‌شود.

نقش توحید علوی در حل مشکلات

بازگشت به توحید علوی، که حق را در ذات، صفات، و افعال متجلی می‌بیند، تنها راه‌حل مشکلات مسلمین است. به تعبیر درس‌گفتار، «تا برنگرديم به اينكه حق با على(ع) است اصلا مشكل حل نمى‌شود». توحید علوی، به‌مثابه کلیدی است که قفل همه مشکلات را می‌گشاید و راه را به سوی وحدت حقیقی هموار می‌سازد.

این توحید، با تأکید بر وحدت ذاتی، صفاتی، و افعالی، نه‌تنها مشکلات نظری، بلکه مسائل عملی را نیز رفع می‌کند. به‌مثابه درختی که ریشه در خاک حقیقت دارد، توحید علوی، میوه‌های وحدت و عدالت را به بار می‌آورد.

درنگ: مشکلات عملی مسلمین، ریشه در توحید شرك‌آلود و کثرتی دارد. بازگشت به توحید علوی، که وحدت ذاتی، صفاتی، و افعالی را در بر می‌گیرد، تنها راه‌حل این مشکلات است.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تبیین ریشه‌های نظری مشکلات عملی مسلمین و تأکید بر نقش توحید علوی، راه‌حلی جامع برای رفع این مشکلات ارائه کرد. این تبیین، نشان‌دهنده اهمیت پیوند میان نظریه و عمل در عرفان است و راهنمایی برای بازگشت به حقیقت توحید فراهم می‌آورد.

سخن پایانی

این نوشتار، با تبیین وحدت حقیقی در عرفان نظری، کوشید تا یکی از عمیق‌ترین مفاهیم الهی را در قالبی علمی و فاخر ارائه نماید. وحدت، به‌مثابه نوری که همه کثرات را در خود محو می‌سازد، نه‌تنها مبنای تحقق هستی، بلکه راهنمای سالکان طریق معرفت است. نقد توحید کلامی، تأکید بر توحید عرفانی، و ارائه توحید علوی به‌عنوان راه‌حل مشکلات مسلمین، نشان‌دهنده پیوند عمیق میان نظریه و عمل در عرفان است. این اثر، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و تمثیلات ادبی، بستری برای فهم عمیق‌تر حقیقت فراهم آورده و امیدوار است که راهگشای پژوهشگران و سالکان باشد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، تفاوت اصلی بین مرآتیت حق برای خلق و مرآتیت خلق برای حق چیست؟

2. طبق متن، اسما در ظرف ظهور به چند مرتبه تقسیم می‌شوند؟

3. بر اساس متن، ظرف تخلق به چه معناست؟

4. طبق متن، در ظرف تحقق چه ویژگی‌ای برجسته است؟

5. بر اساس متن، علم خدا به موجودات چگونه توصیف شده است؟

6. مرآتیت حق و خلق هر دو حقیقی‌اند و اعتباری در آن‌ها نیست.

7. در ظرف تعلق، تفاوت بین مراتب موجودات وجود دارد.

8. علم حصولی در عرفان به عنوان علم حقیقی پذیرفته شده است.

9. در ظرف تحقق، عارف به سیطره و دولت حق می‌رسد.

10. کثرت در عرفان به وجود نسبت داده می‌شود، نه به تعینات.

11. تفاوت مرآتیت حق و خلق در چیست؟

12. چرا در ظرف تعلق فرقی بین مراتب موجودات نیست؟

13. منظور از تخلق به اخلاق الله چیست؟

14. چرا علم حصولی در عرفان رد شده است؟

15. چرا اولیای خدا به دنیا دل نمی‌بندند؟

پاسخنامه

1. مرآتیت حق اظهارآ و مرآتیت خلق مظهرآ است

2. سه مرتبه: تعلق، تخلق و تحقق

3. ظرف اکتساب معرفت و اخلاق الله

4. فقدان منسوب و منسوب الیه

5. علم جزئی و حضوری

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. مرآتیت حق اظهارآ و مرآتیت خلق مظهرآ است.

12. چون همه موجودات به اسمای الهی تعلق دارند.

13. اکتساب معرفت و منسوب کردن خیر به حق و نقص به خود.

14. چون علم حصولی المثنی و غیرحقیقی است، در حالی که علم خدا حضوری و جزئی است.

15. چون لذت‌های باطنی و صفای دل آن‌ها از دنیا برتر است.

فوتر بهینه‌شده