متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 211)
دیباچه
این اثر، چونان مشعلی فروزان، به تبیین یکی از ژرفترین مسائل حکمت نظری و عرفان اسلامی، یعنی ادراک وحدت حقه حقیقیه، میپردازد. با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه هفتم، این نوشتار به بررسی دقیق محدودیتهای ادراک انسانی در برابر ذات احدی حق تعالی اختصاص دارد.
بخش نخست: مبانی ادراک وحدت در عرفان اسلامی
مقام سوم: چیستی ادراک حق تعالی
در مقام سوم، بحث به ادراک حق سبحانه و تعالی معطوف میشود. آنچه از حق ادراک میگردد، موضوع علم و مطلوب احکام اوست، اما این ادراک تنها به احکام، نسب علمی، و صفات او در ارتباط با ماهیات محدود است، نه به کنه حقیقت ذات او. ادراک انسانی، به دلیل محدودیتهای ذاتی، قادر به نفوذ به ذات احدی نیست و تنها میتواند ظهورات، احکام، و نسب الهی را که در ظرف کثرت متجلی میشوند، درک کند. این محدودیت، چونان سایهای است که بر آینه ادراک انسانی افتاده و مانع از بازتاب کامل نور حقیقت میشود.
وحدت حقه حقیقیه در برابر وحدت عددیه
وحدت حق تعالی، وحدتی حقه حقیقیه است که هیچگونه کثرتی در آن لحاظ نمیشود، برخلاف وحدت عددیه که تنها در ظرف کثرت معنا مییابد. وحدت حقه حقیقیه، چونان اقیانوسی بیکران است که هیچ موجی از کثرت در آن راه ندارد، در حالی که وحدت عددیه، مانند قطرهای است که در ظرف شمارش و تعدد متجلی میشود. این تمایز، مبنای اصلی تحلیل ادراک وحدت احدی در عرفان اسلامی است و نشان میدهد که ادراک انسانی، به دلیل وابستگی به کثرت، از درک وحدت حقه حقیقیه عاجز است.
عدم ادراک ذات احدی
حق تعالی، از حیث احدیت ذاتی، نه ادراکپذیر است و نه توصیفپذیر، زیرا ادراک انسانی، حتی در بالاترین مراتب خود، از درک ذات احدی عاجز است. این عجز، نه از ناتوانی صرف، بلکه از عظمت بیکران ذات الهی سرچشمه میگیرد که فراتر از هرگونه تعین و کثرت است. ذات احدی، چونان خورشیدی است که نورش تمامی مراتب وجود را روشن میسازد، اما خود از دیده ادراک انسانی پنهان میماند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین مبانی ادراک وحدت در عرفان اسلامی پرداخت. مقام سوم، با تأکید بر محدودیت ادراک انسانی، نشان داد که آنچه از حق ادراک میشود، تنها احکام، نسب، و ظهورات اوست، نه کنه ذات احدی. تمایز وحدت حقه حقیقیه از وحدت عددیه، چارچوبی برای فهم این محدودیت فراهم آورد و عجز ادراک ذات احدی را بهعنوان حقیقتی بنیادین در عرفان اسلامی تثبیت کرد.
بخش دوم: استدلالهای عدم ادراک وحدت احدی
دو طریق استدلال: مدرَک و ادراک
برای اثبات عدم ادراک وحدت احدی، دو طریق استدلالی ارائه میشود: نخست، از حیث مدرَک (آنچه ادراک میشود) و دوم، از حیث ادراک (چگونگی ادراک). این دو رویکرد، چونان دو بالاند که استدلال را به سوی حقیقت پرواز میدهند. از حیث مدرَک، آنچه انسان ادراک میکند، احکام و ظهورات حق است، نه ذات احدی او. از حیث ادراک، ادراک انسانی به دلیل کثرتآمیز بودن، از درک وحدت محض ناتوان است.
از حیث مدرَک: ادراک احکام و ظهورات
آنچه انسان ادراک میکند، احکام، ظهورات، و خصوصیات حق است، نه ذات احدی او. ادراک انسانی، به دلیل وابستگی به کثرت، اعراض، و حیثیات (مانند کمیت و کیفیت)، تنها در ظرف ظهورات و احکام الهی ممکن است. این ظهورات، چونان آیینههاییاند که نور حق را بازمیتابانند، اما خود ذات او را نشان نمیدهند. ذات احدی، به دلیل تجرّد کامل از این حیثیات، از دسترس ادراک انسانی خارج است.
از حیث ادراک: کثرتآمیز بودن ادراک انسانی
ادراک انسانی، به دلیل ماهیت مرکب و کثرتآمیز خود، نمیتواند وحدت احدی را درک کند. انسان، بهعنوان مجموعهای از وحدت و کثرت، تنها از طریق اسباب، احکام، و ظهورات به ادراک وحدت دسترسی دارد. این ادراک، چونان رودی است که در بستر کثرت جاری میشود و هرگز به سرچشمه وحدت محض نمیرسد. ادراک انسان، همواره با معلومات، خصوصیات، و ترکیبات همراه است و از اینرو، وحدت ذاتی احدی از تیررس آن خارج است.
استناد به حاجی سبزواری
با استناد به حاجی سبزواری در منظومه، کنه حقیقت اشیاء، از حیث حقیقت وجودی آنها، در ذهن انسان متصور نمیشود. برای مثال، آتش بهصورت بیحرارت در ذهن تصور میشود، نه با حقیقت وجودی خود. این استدلال، چونان کلیدی است که قفل محدودیت ادراک انسانی را میگشاید. اگر حقیقت وجودی اشیاء مادی در ذهن متصور نمیشود، چگونه میتوان ذات احدی حق را که از هرگونه تعین مبراست، ادراک کرد؟
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با ارائه دو طریق استدلالی، به تبیین عدم ادراک وحدت احدی پرداخت. از حیث مدرَک، ادراک انسانی به ظهورات و احکام محدود است و از حیث ادراک، به دلیل کثرتآمیز بودن، از درک وحدت محض عاجز است. استناد به حاجی سبزواری، این محدودیت را در چارچوب حکمت متعالیه تأیید کرد و نشان داد که ادراک انسانی، حتی در مورد اشیاء مادی، به حقیقت وجودی آنها نفوذ نمیکند.
بخش سوم: محدودیتهای ادراک در عوالم مختلف
ادراک در عالم حس: اعراض و ظواهر
در عالم حس، انسان تنها اعراض، ظواهر، و آثار را ادراک میکند، نه جوهر یا حقیقت اشیاء. این ادراک، به رنگ، صورت، و خصوصیات ظاهری محدود است. همانگونه که انسان در برابر آب، تنها صورت و طعم آن را درک میکند، نه حقیقت جوهر آن، در برابر حق تعالی نیز تنها ظهورات و احکام او را ادراک میکند. این محدودیت، چونان پردهای است که حقیقت را از دیده حس پنهان میدارد.
ادراک در عالم خیال: متصل و منفصل
در عالم خیال، ادراک به صور خیالی و مثالی محدود است. خیال متصل، مانند خواب یا تصور ذهنی، و خیال منفصل، که در عالم مثال متجلی میشود، هر دو به ظواهر و صور وابستهاند. عالم مثال، چونان پلی است میان حس و عقل، که در آن حقایق روحانی بهصورت متجسد یا صور جسمانی بهصورت متروح ادراک میشوند. این تبدیل میان صورت و معنا، نشاندهنده نقش خیال در ادراک انسانی است، اما همچنان از حقیقت ذات الهی دور میماند.
ادراک در عالم اعیان: ظهورات و مظاهر
هر آنچه انسان در عالم اعیان (خارج) ادراک میکند، در ظرف مظاهر است و به سه طریق حس، خیال، و عمل متجلی میشود. این ادراک، از حقایق مجرد در حضرت غیب متمایز است. مظاهر، چونان آیینههاییاند که نور حق را بازمیتابانند، اما خود ذات او را نشان نمیدهند. ادراک انسانی، به دلیل وابستگی به این مظاهر، از نفوذ به حقیقت مجرد عاجز است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به بررسی محدودیتهای ادراک انسانی در عوالم حس، خیال، و اعیان پرداخت. در هر یک از این عوالم، ادراک به ظواهر، اعراض، و مظاهر محدود است و از نفوذ به حقیقت ذات الهی عاجز میماند. عالم مثال، با نقش واسطهای خود، امکان تبدیل صورت و معنا را فراهم میکند، اما همچنان از حقیقت مجرد فاصله دارد.
بخش چهارم: وحدت و کثرت در ادراک انسانی
وحدت معقول و کثرت محسوس
کثرت در ادراک انسانی، محسوس است، اما وحدت، معقول است. اگر انسان بتواند مبادی را ترتیب دهد و از محسوس به معقول صعود کند، وحدت را ادراک میکند؛ در غیر این صورت، در کثرت محسوس گرفتار میماند. این ترتیب مبادی، چونان نردبانی است که سالک را از ظلمات کثرت به سوی نور وحدت هدایت میکند. اما حتی در این صعود، ادراک وحدت حقه حقیقیه ممکن نیست، زیرا ادراک انسانی همواره کثرتآمیز است.
محدودیت ادراک کثرتآمیز
هر آنچه انسان ادراک میکند، خواه محسوس، معقول، یا محدوس بالحدس، کثرتآمیز است و نمیتواند نفس وجود حق را که واحد من کل وجه است، ادراک کند. حق تعالی، چونان وحدتی است که هیچ کثرتی در آن راه ندارد، در حالی که ادراک انسانی، همواره با کثرت و ترکیب همراه است. این محدودیت، چونان زنجیری است که ادراک را به ظرف کثرت میبندد.
مظاهر بهعنوان آینه حق
موجودات و مظاهر، آینه حقاند و ظهور حق از طریق آنهاست. ادراک حق، تنها از طریق اسباب، کثرات، و مظاهر ممکن است، نه از حیث ذات احدی. این مظاهر، چونان آیینههاییاند که نور حق را بازمیتابانند، اما خود ذات او را نشان نمیدهند. بدون مظهر، حق ادراک نمیشود و بدون حق، مظهر معنا نمییابد. جدایی این دو، به گمراهی میانجامد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، به بررسی رابطه وحدت و کثرت در ادراک انسانی پرداخت. کثرت، محسوس و وحدت، معقول است، اما ادراک انسانی، به دلیل کثرتآمیز بودن، از درک وحدت حقه حقیقیه عاجز است. مظاهر، بهعنوان آینه حق، تنها راه ادراک او هستند، اما این ادراک، به ظهورات محدود میماند.
بخش پنجم: عجز و غایت عرفان
عجز در برابر ذات احدی
غایت عرفان، عجز در برابر ذات احدی حق است. این عجز، نه از سر ناتوانی، بلکه از درک عظمت الهی و محدودیتهای انسانی سرچشمه میگیرد. عجز، چونان سجدهای است که انسان را در برابر عظمت حق به خاک میافکند و وجود او را در نور حقیقت محو میسازد. این ريزش وجودی، نقطه اوج معرفت عارفانه است.
عدم احاطه سالک بر حق
سالک، حتی در مقامات قرب، نمیتواند به احاطه بر حق تعالی دست یابد. او محاط و مبهوت حق است، نه محيط به او. این مبهوتگی، چونان حال پرندهای است که در برابر بیکرانگی آسمان حقیقت، بالهایش را فرومیافکند و در نور الهی غرق میشود.
ادراک فنایی و حقایق ربوبی
تنها ادراک فنایی، که ادراک حقایق در حضرت غیب است، میتواند به درک حقایق ربوبی منجر شود. این ادراک، در مقام قرب و کشف ممکن است و سالک را از کثرت ظاهری به وحدت باطنی هدایت میکند. ادراک فنایی، چونان کلیدی است که درهای حضرت غیب را میگشاید و سالک را به سوی حقیقت ربوبی رهنمون میسازد.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، عجز را بهعنوان غایت عرفان معرفی کرد و نشان داد که این عجز، از درک عظمت الهی سرچشمه میگیرد. سالک، حتی در مقامات قرب، محاط حق است و تنها از طریق ادراک فنایی میتواند به حقایق ربوبی دست یابد.
بخش ششم: آیات وحدت و دلالت بر حق
هر شیء، آیه وحدت
هر شیء در عالم، آیهای است که بر وحدت حق دلالت میکند، اما حقیقت ذات او را نشان نمیدهد. انسان، به دلیل محدودیت ادراکی، تنها میتواند به مظاهر و آثار الهی توجه کند، نه به کنه ذات او. آیه کریمه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (قصص: ۸۸، : «هر چیزی جز وجه او نابودشدنی است») بر این حقیقت دلالت دارد که تمامی کثرات فانیاند و تنها وجه الهی باقی است.
تحلیل آیه وحدت
آیه کریمه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ، چونان مشعلی است که راه توحید را روشن میسازد. این آیه، با تأکید بر فناپذیری کثرات و بقای وجه الهی، انسان را به تأمل در مظاهر وحدت دعوت میکند. اما این تأمل، هرگز به ادراک کنه ذات منجر نمیشود، زیرا ذات الهی از هرگونه تعین و کثرت مبراست.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، با استناد به آیه کریمه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ، نشان داد که هر شیء، آیهای برای وحدت حق است، اما حقیقت ذات او از ادراک انسانی خارج است. این آیه، سالک را به تأمل در مظاهر وحدت دعوت میکند، اما محدودیت ادراک انسانی را نیز یادآور میشود.
جمعبندی نهایی
این اثر، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین ادراک وحدت حقه حقیقیه در حکمت نظری و عرفان اسلامی پرداخت. مقام سوم، با تأکید بر محدودیتهای ادراک انسانی، نشان داد که ادراک تنها به احکام، نسب، و ظهورات الهی محدود است و ذات احدی از دسترس ادراک بشری خارج است. دو طریق استدلالی (از حیث مدرَک و ادراک)، این محدودیت را با دقت تبیین کردند. ادراک در عوالم حس، خیال، و اعیان، به ظواهر و مظاهر محدود است و تنها ادراک فنایی در مقام قرب میتواند به حقایق ربوبی راه یابد. آیه کریمه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ، با دلالت بر فناپذیری کثرات و بقای وجه الهی، راه سلوک توحیدی را روشن ساخت. عجز، بهعنوان غایت عرفان، انسان را به تسلیم در برابر عظمت الهی دعوت میکند. این نوشتار، با زبانی فاخر و ساختاری علمی، چارچوبی جامع برای فهم محدودیتهای ادراک انسانی و سلوک توحیدی ارائه داد و راهنمایی برای پژوهشگران و سالکان در مسیر قرب به حق فراهم آورد.
با نظارت صادق خادمی