در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 214

متن درس

 

تبیین مراتب نورانیت و وجود در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 214)

دیباچه

این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای عمیق و ژرف آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه دهم از سلسله مباحث «مصباح الانس»، به تبیین یکی از بنیادی‌ترین مسائل حکمت متعالیه و عرفان نظری، یعنی مراتب نورانیت و وجود، می‌پردازد. نور، به‌سان گوهری که از ذات اقدس الهی ساطع می‌شود، و وجود، به‌عنوان مبدأ همه مظاهر، محور تأملات فلسفی و عرفانی در این درس‌گفتار است.

بخش نخست: مراتب نورانیت در حکمت عرفانی

مقدمه‌ای بر مفهوم نور در قرآن کریم

نور، به‌عنوان یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم در حکمت اسلامی، در قرآن کریم به‌عنوان صفت ذات اقدس الهی معرفی شده است. این مفهوم، نه‌تنها به ذات الهی اشاره دارد، بلکه در مراتب ظهور و سلوک عرفانی نیز نقشی محوری ایفا می‌کند. در این بخش، با استناد به درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مراتب نورانیت، یعنی نور ضیاء و نور مطلق، و نقش آن‌ها در رؤیت حق تعالی پرداخته می‌شود.

﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (النور: ۳۵)
: «خدا نور آسمان‌ها و زمین است.»

این آیه از قرآن کریم، به نورانیت ذات الهی اشاره دارد که سموات و ارض، به‌سان آیینه‌هایی، جلوه‌گاه این نورند. این نور، نه‌تنها مبدأ همه مظاهر است، بلکه حقیقت وجود و اساس خلقت را تشکیل می‌دهد.

نور ضیاء و نور مطلق: تمایز مراتب نورانیت

در حکمت عرفانی، نور به دو قسم تقسیم می‌شود: نور ضیاء، که به مظاهر و جلوه‌های الهی در مرتبه واحدیت اشاره دارد، و نور مطلق، که حقیقت ذات الهی در مقام احدیت است. نور ضیاء، چون سایه‌ای است که از نور مطلق در ظرف کثرت ظاهر می‌شود، در حالی که نور مطلق، گوهری بی‌غیریت است که هیچ شائبه‌ای از کثرت در آن راه ندارد.

﴿نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ﴾ (النور: ۳۵)
: «نوری بر فراز نور.»

این تعبیر قرآنی، به دو مرتبه نورانیت اشاره دارد: نور ضیاء، که در مظاهر متجلی است، و نور مطلق، که حقیقت ذات الهی را نشان می‌دهد. نور ضیاء، برای مؤمنین قابل دسترسی است، اما نور مطلق، تنها برای واصلین که به عنایت خاص الهی به مقام احدیت عروج کرده‌اند، قابل شهود است.

درنگ: نور ضیاء، چون آیینه‌ای است که جلوه‌های الهی را در ظرف کثرت بازمی‌تاباند، در حالی که نور مطلق، چون خورشیدی بی‌غروب است که در مقام احدیت، از هرگونه کثرت مبراست.

این تمایز، چارچوبی برای فهم رابطه میان حق و خلق فراهم می‌آورد. نور ضیاء، به‌عنوان مظهر، در مرتبه واحدیت متجلی است، و نور مطلق، به‌عنوان حقیقت ذات، در مرتبه احدیت قرار دارد. این تبیین، با نظریه تجلی ابن‌عربی در «فصوص الحکم» هم‌خوانی دارد، که نور را حقیقت وجود و مظاهر را جلوه‌های آن می‌داند.

هدایت خاص به نور مطلق

هدایت به نور مطلق، که مختص مقام احدیت است، تنها برای واصلین ممکن است و نیازمند عنایت خاص الهی است. این هدایت، از هدایت عام که شامل همه موجودات و دسترسی به مظاهر نور است، متمایز است.

﴿يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ﴾ (النور: ۳۵)
: «خدا هر که را بخواهد به سوی نور خود هدایت می‌کند.»

این آیه از قرآن کریم، به هدایت خاص الهی اشاره دارد که واصلین را به شهود نور مطلق رهنمون می‌سازد. این هدایت، با قرب نوافل و اجتباء الهی مرتبط است و تنها برای اولیاء کاملین که از مراتب کثرت عبور کرده‌اند، محقق می‌شود.

رؤیت حق و مراتب شهود

رؤیت حق تعالی، تنها از طریق نورانیت ممکن است و از طریق حقیقت محض، بدون واسطه مظاهر، میسر نیست. این رؤیت، در سه مرتبه متجلی است: عامی، که سموات و ارض را می‌بیند؛ مؤمن، که به مظاهر نور می‌رسد؛ و واصل، که نور مطلق را شهود می‌کند.

عامی، به سموات و ارض به‌عنوان اشیاء ظاهری می‌نگرد، اما مؤمن، مظاهر نور را در ظرف واحدیت مشاهده می‌کند. واصل، اما، به نور مطلق در مقام احدیت دست می‌یابد، که این شهود، به‌سان رسیدن به اقیانوسی بی‌کران است که هیچ موجی از آن جدا نیست.

این مراتب، با بیت عرفانی «به دریا بنگرم دریا نه، تو بینم» هم‌خوانی دارد، که نشان‌دهنده درجات مختلف شهود است: عامی، دریا را می‌بیند؛ مؤمن، دریا و حق را با هم می‌بیند؛ و واصل، تنها حق را مشاهده می‌کند.

رؤیت جنانیه و حجاب کبریاء

رؤیت حق در جنت عدن، با حجاب کبریاء همراه است که به صفات جلال الهی اشاره دارد. این رؤیت، در مرتبه مظاهر متجلی است و با صفات کبریایی حق، که چون ردایی عظیم بر ذات الهی کشیده شده، همراه است.

﴿يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ﴾ (القلم: ۴۲)
: «روزی که ساق [پا] آشکار شود.»

این آیه از قرآن کریم، به ظهور حق در مراتب خاص اشاره دارد. حجاب کبریاء، مانع از رؤیت مستقیم ذات در مقام احدیت است، اما در جنت عدن، رؤیت از طریق مظاهر ممکن می‌شود. این مفهوم، با حدیث «رؤیت جنانیه» هم‌خوانی دارد، که رؤیت را در مرتبه مظاهر و با واسطه صفات جلال تبیین می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مراتب نورانیت در حکمت عرفانی پرداخت. نور ضیاء و نور مطلق، به‌عنوان دو مرتبه از نور الهی، چارچوبی برای فهم رابطه میان حق و خلق ارائه می‌دهند. هدایت خاص به نور مطلق، مختص واصلین است، و رؤیت حق، در مراتب مختلف (سموات و ارض، مظاهر، و نور مطلق) متجلی می‌شود. این مفاهیم، راهنمای سالک در مسیر شهود و سلوک توحیدی است.

بخش دوم: وجود و ماهیت در حکمت متعالیه

مقدمه‌ای بر مفهوم وجود

وجود، به‌عنوان مبنای همه مراتب خلقت، در حکمت متعالیه جایگاه ویژه‌ای دارد. این مفهوم، نه‌تنها حقیقت ذات الهی را نشان می‌دهد، بلکه رابطه میان حق و خلق را تبیین می‌کند. در این بخش، با استناد به درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی وجود حقیقی و وجود خلقی، و تمایز میان وجود علمی و عینی پرداخته می‌شود.

وجود حقیقی و وجود خلقی

وجود در حق، عین ذات الهی است و حقیقی است، در حالی که وجود در خلق، زائد و تبعی است. وجود حقیقی، چون گوهری است که در ذات خود کامل و از هرگونه غیریت مبراست، اما وجود خلقی، چون سایه‌ای است که در ظرف ظهور حق متجلی می‌شود.

درنگ: وجود حقیقی، چون اقیانوسی بی‌کران است که هیچ موجی از آن جدا نیست، در حالی که وجود خلقی، چون قطراتی است که در پرتو نور حق در ظرف کثرت ظاهر می‌شوند.

این تمایز، مبنای فهم رابطه میان وحدت و کثرت است. وجود حق، بالذات است و به هیچ ظرف یا واسطه‌ای وابسته نیست، اما وجود خلق، به‌عنوان ظهور حق، تبعی و فقری است. این اصل، با نظریه وحدت وجود ابن‌عربی و تبیین ملاصدرا در «اسفار اربعه» هم‌خوانی دارد.

ظروف وجود امکانی: وجود علمی و وجود عینی

وجود امکانی، در دو ظرف تحقق می‌یابد: وجود علمی، که به اعیان ثابته در علم الهی اشاره دارد، و وجود عینی، که ظهور ناسوتی اشیاء در عالم ماده است. وجود علمی، چون بذری است که در خزائن علم الهی نهفته است، و وجود عینی، چون نهالی است که از این بذر در عالم ظاهر می‌روید.

﴿عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ﴾ (الأنعام: ۵۹)
: «کلیدهای غیب نزد اوست.»

این آیه از قرآن کریم، به وجود علمی اشیاء در علم الهی اشاره دارد. اعیان ثابته، حقیقت لبّی اشیاء هستند که در علم الهی متعین‌اند، و وجود عینی، ظهور متأخر این اعیان در عالم ناسوت است.

تمایز وجود علمی و وجود عینی

وجود علمی، حقیقت اشیاء در علم الهی است و مقدم بر وجود عینی است. این وجود، به‌عنوان اعیان ثابته، در مرتبه واحدیت متجلی است، در حالی که وجود عینی، ظهور این اعیان در عالم ماده است. این تمایز، مبنای فهم رابطه میان باطن و ظاهر در حکمت متعالیه است.

به تعبیر ابن‌عربی، اعیان ثابته، تعینات غیبیه در علم الهی هستند، و مظاهر، تعقلات تعینات وجودیه در مرتبه ظهورند. این مفهوم، نشان‌دهنده پیوستگی میان علم الهی و ظهورات عینی است.

فقدان وجود بدون ظرف

هیچ ماهیتی بدون وجود، چه در ظرف علم و چه در ظرف عین، قابل تصور نیست. وجود، شرط لازم برای تحقق هر شیء است، و بدون آن، هیچ ماهیتی نمی‌تواند متعین شود.

این اصل، نقدی بر دیدگاه معتزله است که مفهوم «ثابت» را بین وجود و عدم مطرح می‌کردند. چنین مفهومی، به دلیل فقدان مبنای معقول، خرافی و غیرمنطقی است. هر شیء، یا وجود علمی دارد یا وجود عینی، و هیچ موجودی نمی‌تواند فاقد وجود علمی باشد.

نقد خلط مفاهیم وجود و ماهیت

خلط میان وجود، ماهیت، وجود علمی، و وجود عینی، منجر به ابهام در فهم رابطه میان حق و خلق می‌شود. وجود حق، عین ذات است، در حالی که وجود خلق، ظهور تبعی حق است. ماهیت، وصف وجود است و نمی‌توان آن را مستقل از وجود تصور کرد.

این نقد، با تبیین ملاصدرا در «اسفار» هم‌خوانی دارد، که وجود را مبنای همه مراتب و ماهیت را وصف وجود می‌داند. خلط این مفاهیم، فهم دقیق مراتب وجود را مختل می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به تبیین مفهوم وجود در حکمت متعالیه پرداخت و تمایز میان وجود حقیقی و خلقی، و وجود علمی و عینی را بررسی کرد. وجود حق، عین ذات و بالذات است، در حالی که وجود خلق، تبعی و ظهور حق است. اعیان ثابته، حقیقت اشیاء در علم الهی هستند، و مظاهر، ظهور این اعیان در عالم ناسوت‌اند. این مفاهیم، چارچوبی برای فهم رابطه میان حق و خلق فراهم می‌آورند.

بخش سوم: ظهور نور در مظاهر و مراتب وجود

ظهور نور حق در مظاهر

نور حق، در مراتب مظاهر، به‌گونه‌ای متجلی است که سموات و ارض، خود جلوه‌های این نورند، نه موجوداتی مستقل که حق آن‌ها را منوّر کند. این تمایز، تفاوت میان نگاه عامی و عارف را نشان می‌دهد.

﴿إِنَّهَا إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ﴾ (النجم: ۲۳)
: «آن‌ها جز نام‌هایی نیستند که شما و پدرانتان آن‌ها را نامیده‌اید.»

این آیه از قرآن کریم، به ماهیت اسمی سموات و ارض اشاره دارد. سموات و ارض، مظاهر نور حق‌اند، و حقیقت آن‌ها، نور الهی است که در ظرف کثرت متجلی شده است.

مراتب رؤیت نور

رؤیت نور، در سه مرتبه متجلی است: عامی، که سموات و ارض را می‌بیند؛ مؤمن، که به مظاهر نور می‌رسد؛ و واصل، که نور مطلق را شهود می‌کند. این مراتب، درجات مختلف سلوک عرفانی را نشان می‌دهند.

عامی، به سموات و ارض به‌عنوان اشیاء ظاهری می‌نگرد، اما مؤمن، مظاهر نور را در ظرف واحدیت مشاهده می‌کند. واصل، اما، به نور مطلق در مقام احدیت دست می‌یابد، که این شهود، به‌سان رسیدن به اقیانوسی بی‌کران است که هیچ موجی از آن جدا نیست.

درنگ: عامی، سموات و ارض را می‌بیند، مؤمن به مظاهر نور می‌رسد، و واصل، نور مطلق را شهود می‌کند؛ این مراتب، چون پله‌هایی است که سالک را از کثرت ظاهری به وحدت محض رهنمون می‌سازد.

نسبت وجود به موجود

نسبت وجود به حق، عینی است، در حالی که نسبت وجود به خلق، غیرحقیقی و زائد است. وجود در حق، عین ذات است، اما در خلق، به‌عنوان مظهر و ظهور تبعی حق ظاهر می‌شود.

این تمایز، مبنای فهم رابطه میان حق و خلق است. خلق، به‌سان آیینه‌ای است که نور وجود حق را بازمی‌تاباند، اما خود، وجودی مستقل ندارد. این اصل، با تبیین ملاصدرا در «اسفار» هم‌خوانی دارد، که وجود خلق را فقری و تبعی می‌داند.

حقیقت شیء و ظهور علم حق

حقیقت شیء، ظهور علم حق است، نه وجود عینی و خارجی آن. حقیقت اشیاء، در علم الهی و به‌عنوان اعیان ثابته متعین است، و وجود عینی، ظهور متأخر این حقیقت در عالم ناسوت است.

﴿عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ﴾ (الأنعام: ۵۹)
: «کلیدهای غیب نزد اوست.»

این آیه از قرآن کریم، به وجود علمی اشیاء در علم الهی اشاره دارد. حقیقت شیء، ظهور علم حق است، و وجود عینی، تنها یکی از مراتب ظهور این حقیقت است.

علم حق و صفت حق

علم حق، صفت ذات الهی است، و حقیقت اشیاء، کیفیت علم حق است که خود صفت حق محسوب می‌شود. این علم، عین ذات است و ظهور آن در مرتبه اعیان ثابته، به‌عنوان صفت حق، متجلی است.

این مفهوم، با نظریه وحدت صفات در عرفان نظری هم‌خوانی دارد، که علم را صفتی عین ذات می‌داند. حقیقت اشیاء، به‌سان جویبارهایی است که از سرچشمه علم الهی جاری می‌شوند و در ظرف واحدیت متجلی می‌گردند.

نقد دیدگاه مجعولیت اشیاء

اگر حقیقت شیء، وجود خارجی آن باشد، لازم می‌آید که حقایق ازلی نباشند، که این با ازلیت اشیاء در علم الهی منافات دارد. دیدگاه برخی فلاسفه که حقیقت شیء را وجود خارجی آن می‌دانند، به انکار ازلیت حقایق در علم الهی منجر می‌شود.

این نقد، با تبیین ملاصدرا در «اسفار» هم‌خوانی دارد، که جعل را به وجود نسبت می‌دهد، نه به ماهیت. حقیقت اشیاء، ظهور علم حق است، و وجود خارجی، تنها یکی از مراتب این حقیقت است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به تبیین ظهور نور حق در مظاهر و مراتب وجود پرداخت. سموات و ارض، مظاهر نور حق‌اند، و رؤیت نور، در مراتب مختلف (عامی، مؤمن، و واصل) متجلی است. حقیقت شیء، ظهور علم حق است، و وجود عینی، مرتبه‌ای متأخر از این حقیقت است. این مفاهیم، چارچوبی برای فهم رابطه میان باطن و ظاهر در حکمت متعالیه فراهم می‌آورند.

بخش چهارم: مقام رابع و لسان عرفانی

مقام رابع: ترکیبی از حکمت و عرفان

مقام رابع، بحثی عرفانی با لسان فلسفی است که نیازمند تبیین دقیق است تا به ابهام نیفتد. این مقام، به بررسی رابطه وجود با حق و خلق می‌پردازد و ترکیبی از حکمت فلسفی و عرفان نظری است.

این مقام، به‌سان پلی است که میان حکمت و عرفان پیوند برقرار می‌کند. حکیم، وجود را با معقولات تبیین می‌کند، و عارف، با شهود و جلا معرفتی، به توضیح آن می‌پردازد. این تبیین، باید صاف و بدون خلط مفاهیم باشد تا از ابهام جلوگیری شود.

درنگ: مقام رابع، چون آیینه‌ای است که حکمت و عرفان را در خود بازمی‌تاباند؛ حکیم با معقولات و عارف با شهود، به تبیین وجود می‌پردازد، اما باید از خلط مفاهیم پرهیز شود.

تمایز حقیقت و ظهور

حقیقت وجود، حق است، در حالی که ظهور وجود، خلق است، چه در ظرف علم و چه در ظرف عین. حقیقت وجود، ذات الهی است، اما ظهورات آن در مراتب مختلف، از تجرد تا عالم ناسوت، به‌عنوان خلق ظاهر می‌شوند.

این تمایز، مبنای فهم مراتب وجود است. اعیان ثابته، تعینات غیبیه در علم الهی هستند، و مظاهر، تعقلات تعینات وجودیه در مرتبه ظهورند. این مفهوم، با نظریه تجلی ابن‌عربی و تبیین ملاصدرا در «اسفار» هم‌خوانی دارد.

اعیان ثابته و مظاهر

اعیان ثابته، تعینات غیبیه در علم الهی و در مرتبه واحدیت هستند، در حالی که مظاهر، ظهور این اعیان در عالم وجود عینی است. اعیان ثابته، چون بذرهایی هستند که در خزائن علم الهی نهفته‌اند، و مظاهر، چون نهال‌هایی هستند که از این بذرها در عالم ظاهر می‌روند.

این مفهوم، با نظریه اعیان ثابته در عرفان ابن‌عربی مرتبط است، که مظاهر را جلوه‌های اعیان ثابته می‌داند. اعیان ثابته، حقیقت اشیاء در علم الهی هستند، و مظاهر، ظهور این حقایق در عالم ناسوت‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به بررسی مقام رابع و لسان عرفانی آن پرداخت. مقام رابع، ترکیبی از حکمت و عرفان است که رابطه وجود با حق و خلق را تبیین می‌کند. اعیان ثابته و مظاهر، به‌عنوان دو مرتبه از وجود، چارچوبی برای فهم رابطه میان باطن و ظاهر فراهم می‌آورند. این مفاهیم، راهنمای سالک در مسیر فهم حقیقت وجود و سلوک توحیدی است.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین عمیق و جامع مراتب نورانیت و وجود در حکمت متعالیه و عرفان نظری پرداخت. نور ضیاء و نور مطلق، به‌عنوان دو مرتبه از نور الهی، و وجود حقیقی و خلقی، به‌عنوان دو مرتبه از وجود، چارچوبی برای فهم رابطه میان حق و خلق ارائه می‌دهند. هدایت خاص به نور مطلق، مختص واصلین است، و رؤیت حق، در مراتب مختلف (سموات و ارض، مظاهر، و نور مطلق) متجلی می‌شود. اعیان ثابته و مظاهر، به‌عنوان دو ظرف وجود علمی و عینی، مبنای فهم رابطه میان باطن و ظاهر هستند. این مفاهیم، نه‌تنها در حکمت نظری، بلکه در سلوک عملی و شهود عرفانی نیز نقش کلیدی دارند.

نور حق، به‌سان خورشیدی است که در همه مراتب وجود ساطع است، و وجود، چون جویباری است که از سرچشمه ذات الهی جاری می‌شود. این نوشتار، تلاشی است برای ارائه منبعی جامع و علمی برای پژوهشگران و مخاطبان متخصص، تا در مسیر فهم عمیق‌تر توحید و سلوک به سوی حقیقت الهی گام بردارند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، هدف اصلی باب کَشف السّر الکُلی و ایضاح الامر الأصلی چیست؟

2. طبق متن، چرا تزاید و تقابل در ظرف وحدت شخصی بی‌اساس است؟

3. بر اساس متن، ذات مؤثر در وجود کل چیست؟

4. طبق متن، مفاتیح الغیب چیست؟

5. بر اساس متن، چرا توحید کامل با رفع خوف و طلب از غیر خدا محقق می‌شود؟

6. متن درسگفتار بیان می‌کند که در ظرف وحدت شخصی، تزاید و تقابل وجود دارد.

7. طبق متن، ذات مؤثر در وجود کل در ظرف احدیت از درک مخفی است.

8. متن بیان می‌کند که مفاتیح الغیب از ظهورات حق جدا هستند.

9. بر اساس متن، توحید کامل با عدم طلب و خوف از غیر خدا محقق می‌شود.

10. متن درسگفتار می‌گوید که مرتبه احدیت شامل کثرت و تعینات است.

11. هدف باب کَشف السّر الکُلی و ایضاح الامر الأصلی در متن چیست؟

12. چرا تزاید و تقابل در ظرف وحدت شخصی طبق متن بی‌اساس است؟

13. مفاتیح الغیب در متن چگونه تعریف شده است؟

14. چرا توحید کامل طبق متن با رفع خوف و طلب از غیر خدا محقق می‌شود؟

15. تفاوت مرتبه احدیت و واحدیت در متن چیست؟

پاسخنامه

1. تبیین ارتباطات بین حق، علویات و سفلیات

2. چون وحدت شخصی فاقد کثرت و تقابل است

3. ذاتی که در ظرف احدیت مخفی است

4. مستأثرات احدیت که غیب را ظاهر می‌کنند

5. چون خوف و طلب از غیر خدا شر ک است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. تبیین ارتباطات بین حق، علویات و سفلیات و تأثیر ذات حق در کل.

12. زیرا وحدت شخصی فاقد کثرت و تقابل است و تنها اقتضای ذات ظهور دارد.

13. مفاتیح الغیب مستأثرات احدیت‌اند که غیب را ظاهر می‌کنند.

14. زیرا خوف و طلب از غیر خدا شر ک است و توحید با رفع شر ک کامل می‌شود.

15. احدیت ظرف خفای بدون تعین است، اما واحدیت ظرف ظهور جمعی است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده