متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 215)
دیباچه: درآمدی بر اعیان ثابته و حقیقت وجود
این نوشتار، با تأمل در درسگفتارهای عمیق عرفانی، به کاوش در مفاهیم بنیادین اعیان ثابته، شئیت ثبوتی و وجود حق میپردازد. همانند دریایی ژرف که گوهرهای معرفت را در خود نهان دارد،
بخش نخست: شئیت ثبوتی و اعیان ثابته
مفهوم شئیت ثبوتی
شئیت هر حقیقت، به ثبوت آن وابسته است، نه به وجود عینی در ظرف ناسوت. محققان عرفان، این شئیت را «عین ثابت» نامیدهاند، در حالی که دیگران آن را «ماهیت»، «معدوم معلوم» یا «شیء ثابت» خواندهاند. این تمایز، چونان خطی روشن میان دو ساحل معرفت، نشاندهنده تفاوت میان وجود علمی اشیاء در علم الهی و وجود عینی آنها در عالم خارج است. اعیان ثابته، حقایق علمی اشیاء هستند که پیش از ظهور در عالم مادی، در خزائن علم الهی ثابت و پابرجا هستند.
آیهای از قرآن کریم و شئیت غیرمذکور
قرآن کریم در آیهای ژرف، این حقیقت را چنین بیان میکند: «هَلْ أَتَىٰ عَلَى ٱلْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ ٱلدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا» (سوره انسان، آیه ۱).
: «آیا بر انسان زمانی از روزگار گذشته است که چیزِ یادکردنی نبوده؟»
این آیه، به شئیت غیرمذکور اشیاء اشاره دارد که در ظرف علم الهی، به صورت اعیان ثابته موجودند، اما هنوز در عالم خارج ظهور نیافتهاند. «لم یکن شیئاً مذکوراً» به معنای فقدان وجود عینی است، نه نفی شئیت ثبوتی، که همان حقیقت علمی اشیاء در نزد حق است.
وجود علمی و اعیان ثابته در عرفان
عارف، قائل به اعیان ثابته است که حقایق غیبی و علمی اشیاء را در بر میگیرند. این حقایق، چونان گوهرهایی در صدف علم الهی، پیش از ظهور خارجی در ظرف ناسوت، در علم حق ثابتاند. آنچه در عالم خارج ظاهر میشود، مظاهر این حقایق علمی و غیبی است. این دیدگاه، همانند آیینهای صاف، نشاندهنده پیوستگی میان علم الهی و ظهور عینی اشیاء است.
درنگ: اعیان ثابته، چونان ستارگانی در آسمان علم الهی، حقایق علمی اشیاء هستند که پیش از ظهور در عالم ناسوت، در ظرف علم حق ثابت و پابرجا میمانند. |
بخش دوم: انتقال از علم به عین
نفی خلق از عدم مطلق
اشیاء، از کتم عدم به وجود نمیآیند، بلکه از علم الهی به عینیت منتقل میشوند. این اصل، چونان جریانی زلال، بر نفی خلق از عدم مطلق تأکید دارد. حکما و عرفا معتقدند که اشیاء، پیش از وجود عینی، در علم الهی به صورت اعیان ثابته موجودند. این انتقال، همانند حرکت نوری از سرچشمه به سوی آیینههای عالم، ظهوری از علم به عین است.
تمایز وجود علمی و وجود عینی
وجود علمی اشیاء، در ظرف علم الهی، پیش از وجود عینی آنها در عالم خارج است. این وجود علمی، چونان بذری در خاک حاصلخیز علم حق، آماده ظهور در عالم ناسوت است. ظهور خارجی اشیاء، تنها جلوهای از این حقایق علمی است که در علم الهی ثابت و پایدارند.
درنگ: اشیاء، از کتم عدم پدید نمیآیند، بلکه چونان نوری از سرچشمه علم الهی، به سوی عالم عینیت ساری و جاری میشوند. |
بخش سوم: تمایز اعیان ثابته از ماهیت و مفهوم
ماهیت به معنای اخص و اعم
اعیان ثابته، نباید با ماهیت (به معنای اخص یا اعم) یا مفهوم خلط شوند. ماهیت به معنای اخص، حد خارجی شیء در ظرف وجود است، در حالی که ماهیت به معنای اعم، هویت و وجود شیء را شامل میشود. اعیان ثابته، وجود علمی اشیاء در علم الهی هستند که از ماهیت به معنای فلسفی متمایزند. این تمایز، چونان خطی میان دو باغ معرفت، از خلط مفاهیم جلوگیری میکند.
نقد خلط با مفهوم
خلط اعیان ثابته با مفهوم، همانند خلط گوهر با سایه آن است. مفهوم، تصوری ذهنی است که در ذهن انسان شکل میگیرد، در حالی که اعیان ثابته، وجود علمی در علم حق دارند. این تفاوت، نشاندهنده عمق عرفان در برابر دیدگاههای کلامی است که ممکن است مفاهیم را با تصورات ذهنی خلط کنند.
نقد دیدگاه معتزله در باب عالم حال
معتزله، با فرض عالم حال به عنوان واسطهای میان وجود و عدم، به خطا رفتند. آنها، ممکنات معدوم را در عالمی خیالی فرض میکردند که نه موجودند و نه ممتنع. این دیدگاه، چونان بنایی بر پایه سست، به دلیل عدم درک دقیق مفهوم وجود باطل است. عارف، اعیان ثابته را وجود علمی در علم حق میداند، نه حالتی خیالی میان وجود و عدم.
وجود ذهنی و نقد معتزله
زید معدوم، که معتزله آن را در عالم حال میپندارند، صرفاً در ذهن انسان تصور میشود و وجود ذهنی دارد. این تصور، چونان نقشی بر آب، تنها در ظرف ذهن تحلیلگر انسان شکل میگیرد و نیازی به فرض عالم حال ندارد. عرفان، این دیدگاه را رد میکند و تأکید دارد که اعیان ثابته در علم حق موجودند، نه در عالم خیالی.
درنگ: اعیان ثابته، وجود علمی در علم حقاند و با مفاهیم ذهنی یا عالم خیالی حال، که معتزله فرض میکنند، متفاوتاند. |
بخش چهارم: وجود علمی و نفی معدوم صرف
وجود علمی اشیاء
اعیان ثابته، وجود علمی در علم حق دارند و معدوم صرف نیستند. این اشیاء، چونان گوهرهایی در خزائن علم الهی، در ظرف علم حق ثابتاند و نمیتوان آنها را معدوم صرف دانست. معدوم بودن، به معنای فقدان وجود خارجی است، اما این اشیاء در علم الهی به صورت اعیان ثابته موجودند.
نفی خلط با عدم
خلط اعیان ثابته با عدم، همانند خلط نور با ظلمت است. اعیان ثابته، وجود علمی دارند و نباید آنها را با معدوم صرف یا عدم خلط کرد. این اصل، بر اهمیت تفکیک میان وجود علمی و عدم تأکید دارد و از سوءفهم در عرفان جلوگیری میکند.
درنگ: اعیان ثابته، چونان نوری در خزائن علم الهی، دارای وجود علمیاند و از معدوم صرف یا عدم متمایزند. |
بخش پنجم: تمایز وجود ربوبی و وجود عبدی
وجود ربوبی و اصالت
وجود ربوبی حق، اصیل و ذاتی است، در حالی که وجود عبدی ناسوتی، غیراصیل و وابسته به حق است. این تمایز، چونان تفاوت میان خورشید و پرتوهای آن، نشاندهنده فقر وجودی مخلوقات در برابر اصالت وجود حق است. موجودات، تنها به واسطه وجود حق تحقق مییابند و هیچ استقلال وجودی ندارند.
مثال نور و کتاب
وجود اشیاء در عالم، مانند نور چراغ بر صفحه کتاب است که از خود کتاب نیست، بلکه از چراغ است. این مثال، چونان آیینهای روشن، رابطه فقری موجودات با وجود حق را نشان میدهد. همانگونه که نور کتاب از چراغ است، وجود اشیاء نیز از حق است و نه از خودشان.
درنگ: وجود اشیاء، چونان پرتوهایی از نور حق، به وجود او وابسته است و هیچ استقلال وجودی ندارد. |
بخش ششم: وحدت ذاتی حق و نفی تعدد
وجود حق و عینیت با ذات
وجود حق، عین ذات اوست و زائد بر آن نیست، زیرا حق فاقد حد، تعدد یا عروض است. این اصل، چونان ستونی استوار، بر احدیت ذاتی حق تأکید دارد. هرگونه فرض غیریت یا زائد بودن وجود بر ذات، به امتناع منجر میشود، زیرا تعدد، وجوب ذاتی حق را نقض میکند.
نقد فرض وجود و ماهیت جداگانه
اگر وجود حق زائد بر ذاتش باشد، به تعدد یا امکان منجر میشود که با وجوب حق منافات دارد. این نقد، چونان تیغی برنده، هرگونه جدایی وجود و ذات در حق را باطل میداند. فرض وجود و ماهیت جداگانه، یا به تعدد واجب منجر میشود یا هر دو را ممکن میسازد که وجوب حق را نفی میکند.
امتناع تسلسل در وجود حق
فرض وجود زائد بر ذات، به تسلسل یا دور منجر میشود، زیرا ماهیت نیز نیازمند وجود است. اگر ماهیت حق نیازمند وجود باشد، این وجود یا از خود ماهیت است (که به تقدم شیء بر نفس منجر میشود) یا از وجود دیگر (که به تسلسل میانجامد). این استدلال، چونان زنجیری محکم، هرگونه غیریت در وجود حق را نفی میکند.
استدلال محقق طوسی
محقق طوسی استدلال میکند که اگر حق دارای وجود و ماهیت جداگانه باشد، به تعدد مبدأ عالم منجر میشود که محال است. هر دو (وجود و ماهیت) نیازمند مبدأ واحدی هستند که خود واجب است. این دیدگاه، چونان مشعلی فروزان، بر وحدت ذاتی حق تأکید دارد.
درنگ: وجود حق، عین ذات اوست و هرگونه فرض غیریت یا تعدد، به نقص وجوب منجر میشود که با ذات حق ناسازگار است. |
بخش هفتم: وجود غیر و احکام امکانی
وجود زائد در مخلوقات
در مقابل وجود حق، وجود غیر (مخلوقات) زائد بر ذاتشان است و دارای حدود، تعدد و احکام امکانی است. این تمایز، چونان خطی میان آسمان و زمین، تفاوت میان وجود واجب و وجود ممکن را نشان میدهد. مخلوقات، به دلیل ماهیت و حدودشان، دارای وجودی زائد بر ذاتشاناند که با احکام امکانی همراه است.
شئیت ثبوتی و وجود اعم
شئیت ثبوتی، وجود اعم از خارجی و غیرخارجی است و نباید آن را مقابل وجود قرار داد. این اصل، چونان پلی میان دو ساحل، وجود علمی و عینی را به هم پیوند میدهد. شئیت ثبوتی، شامل وجود علمی در علم حق است که با وجود عینی متفاوت است، اما هر دو وجودند و مقابل عدم قرار نمیگیرند.
تفسیر محققان از عین ثابت
محققان عرفان، شئیت ثبوتی را «عین ثابت» مینامند، در حالی که دیگران آن را «ماهیت»، «معدوم معلوم» یا «شیء ثابت» میخوانند. این تفاوت در اصطلاحات، چونان شاخههای درختی واحد، نشاندهنده دیدگاههای مختلف در عرفان، فلسفه و کلام است. عرفا، با تأکید بر وجود علمی، از اصطلاح «عین ثابت» استفاده میکنند.
درنگ: شئیت ثبوتی، وجود اعم از علمی و عینی است که در اعیان ثابته متجلی میشود و از ماهیت یا مفهوم متمایز است. |
بخش هشتم: نفی واسطه میان وجود و عدم
امتناع عالم حال
میان وجود و عدم، واسطهای وجود ندارد. دیدگاه معتزله مبنی بر عالم حال، به دلیل خلط با وجود ذهنی، باطل است. عرفان، با تأکید بر وجود علمی، هرگونه واسطه را نفی میکند. اعیان ثابته، وجود علمی در علم حقاند و نیازی به فرض عالم خیالی حال ندارند.
تمییز ممتنعات در ذهن
تمییز میان ممتنعات (مانند شریک الباری و اجتماع نقیضین) در ذهن انسان رخ میدهد، نه در عالم ثابت. این تمییز، چونان نقشی در ذهن تحلیلگر، تنها در ظرف ذهن شکل میگیرد و نیازی به فرض عالم حال ندارد. این نقد، بر ذهنی بودن تمییزات معتزله تأکید دارد.
درنگ: میان وجود و عدم، واسطهای نیست؛ تمییز ممتنعات در ذهن انسان رخ میدهد و اعیان ثابته، وجود علمی در علم حقاند. |
بخش نهم: نقد اشکالات و استدلالهای پیشین
اشکالات تمهید جملی
اشکالات مربوط به فرض وجود زائد بر ذات، در تمهید جملی (ص ۲۷) بحث شدهاند که نشان میدهند وجود حق نمیتواند مشروط باشد. این اشکالات، شامل نفی شروط ثبوتی، سلبی، متناهی یا غیرمتناهی در وجود حق است که هر یک به محال میانجامد. این ارجاع، چونان نشانهای روشن، استمرار بحث در عرفان نظری را نشان میدهد.
نفی اعتراض به وحدت ذاتی
اعتراض به وحدت ذاتی حق، مبنی بر امکان جدایی وجود و ماهیت، باطل است، زیرا غیریت، به نقص وجوب منجر میشود. حتی اگر ماهیت متعلق به خود حق باشد، غیریت و زائد بودن، با ذات حق ناسازگار است. این استدلال، چونان صخرهای استوار، هرگونه شبهه را دفع میکند.
درنگ: وحدت ذاتی حق، هرگونه غیریت یا زائد بودن وجود را نفی میکند، زیرا تعدد، با وجوب ذاتی حق منافات دارد. |
جمعبندی و نتیجهگیری
این نوشتار، با محوریت اعیان ثابته، شئیت ثبوتی و وجود حق، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی پرداخته است. اعیان ثابته، به عنوان حقایق علمی اشیاء در علم الهی، پیش از ظهور در عالم ناسوت، در ظرف علم حق ثابتاند. قرآن کریم، با آیه «هَلْ أَتَىٰ عَلَى ٱلْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ ٱلدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا»، بر شئیت غیرمذکور اشیاء تأکید دارد که در علم الهی موجودند. تمایز اعیان ثابته از ماهیت و مفهوم، و نقد دیدگاه معتزله در باب عالم حال، بر عمق عرفان نظری دلالت دارد. وجود حق، عین ذات اوست و هرگونه فرض غیریت یا تعدد، به نقص وجوب منجر میشود. مخلوقات، با وجود زائد بر ذاتشان، به وجود حق وابستهاند و هیچ استقلال وجودی ندارند.
با نظارت صادق خادمی |