متن درس
زیاده وجود بر ماهیت و مسئله جعل در حکمت و عرفان
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 216)
دیباچه
این اثر، برگرفته از درسگفتارهای عرفانی آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی یکی از عمیقترین مباحث حکمت متعالیه و عرفان نظری، یعنی زیاده وجود بر ماهیت و مسئله جعل، میپردازد. این نوشتار، با تمرکز بر تمایز میان وجود حق و وجود ممکنات، به تبیین رابطه وجود و ماهیت در موجودات غیرالهی و نقد مفهوم جعل در عرفان اسلامی پرداخته و نشان میدهد که در نگاه عرفانی، موجودات صرفاً ظهورات تعینی علم الهیاند و جعل به معنای فلسفی در آنها راه ندارد.
بخش نخست: زیاده وجود بر ماهیت در ممکنات
مفهوم زیاده وجود بر ماهیت
در حکمت متعالیه و عرفان نظری، زیاده وجود بر ماهیت در ممکنات، یکی از اصول بنیادین در فهم رابطه وجود و ماهیت است. وجود در ممکنات، برخلاف حق تعالی که وجودش عین ذات اوست، زائد بر ماهیت آنهاست. این زیاده، به این معناست که حقیقت ممکنات، صفات، شئون، صور و نسب الهیاند و هر موصوفی زائد بر صفت و نسبت خود است. بهمثابه نوری که در آینهای متجلی میشود، وجود در ممکنات، جلوهای از نور الهی است که بر ماهیت آنها عارض میگردد، اما خود ماهیت، فاقد استقلال وجودی است.
درنگ: وجود در ممکنات، زائد بر ماهیت آنهاست، زیرا حقیقت ممکنات، صفات و شئون الهیاند و هر موصوفی زائد بر صفت خود است. این زیاده، وابستگی وجودی ممکنات به حق را نشان میدهد. |
تمایز وجود حق و وجود ممکنات
وجود حق تعالی، عین ذات اوست و فاقد هرگونه ماهیت، زیرا ذات الهی از هرگونه تعین و کثرت مبراست. اما در ممکنات، ذات به ماهیت تبدیل شده و وجود، وصفی زائد بر آن است. این تمایز، بهمثابه تفاوت میان اقیانوسی بیکران و قطراتی است که از آن سرچشمه میگیرند. اقیانوس، در ذات خود کامل و بینیاز است، اما قطرات، تنها به واسطه ارتباط با آن اقیانوس، هویت مییابند. به تعبیر درسگفتار، «حق تعالى ماهيت نداره پس وجود عين ذاتش اما غير حق تعالى كه ماهيت دارد وجودشان زايد بر ذاتش است».
نفی ماهیت و تغییر مراتب وجود
اگر ماهیت را نفی کنیم، بحث به مراتب وجود، یعنی وجود واجبی، امکانی، یا فقری، سوق مییابد. در این صورت، وجود ممکنات بهعنوان وجودی غیری و زائد بر ذات آنها تلقی میشود. این دیدگاه، بهمثابه نگریستن به سایهای است که بدون نور، هویتی ندارد. نفی ماهیت، حقیقت وجود را برجسته میسازد و نشان میدهد که وجود ممکنات، تنها به واسطه افاضه الهی تحقق مییابد.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین زیاده وجود بر ماهیت در ممکنات، بر وابستگی وجودی آنها به حق تأکید کرد. وجود حق، عین ذات اوست، اما در ممکنات، وجود زائد بر ماهیت است، زیرا حقیقت آنها صفات و شئون الهیاند. این تمایز، مبنای فهم عمیقتر رابطه وجود و ماهیت در حکمت و عرفان را فراهم میآورد.
بخش دوم: اصالت وجود و ماهیت در حکمت و عرفان
تمایز رویکردهای فلسفی و عرفانی
در حکمت متعالیه، مسائل زیاده وجود بر ماهیت، اصالت وجود یا ماهیت، و جعل، بهصورت جداگانه و تحلیلی بررسی میشوند. اما در عرفان نظری، به دلیل اجمال معقولات، این مباحث درهمآمیختهاند و در چارچوب وحدت وجود تحلیل میگردند. این تفاوت، بهمثابه تفاوت میان تجزیه نور به رنگهای رنگینکمان در فلسفه و دیدن نور یکپارچه در عرفان است. به تعبیر درسگفتار، «در لسان عرفان چون اجمال مباحث معقول دنبال ميشه اينها يك مقدار از اميختگى برخوردار ه».
درنگ: در فلسفه، زیاده وجود، اصالت وجود یا ماهیت، و جعل بهصورت تحلیلی بررسی میشوند، اما در عرفان، این مسائل در چارچوب وحدت وجود و ظهورات الهی درهمآمیختهاند. |
اصالت وجود و لسان وحدت
اگر وجود اصیل باشد، بحث به لسان وحدت میرسد و همه موجودات بهعنوان ظهورات حق دیده میشوند. اما اگر ماهیت اصیل باشد، لسان کثرت غالب میشود و موجودات بهعنوان ماهیات مستقل تلقی میگردند. این انتخاب، آثار و احکام متفاوتی را در پی دارد. بهمثابه دو راهی است که یکی به قله وحدت میرسد و دیگری در دره کثرت فرو میماند. به تعبیر درسگفتار، «اگر گفتيم وجود اصليه بحث لسان وحدت بخود مىگيرد اگر گفتيم ماهيت اصليه بحث لسان كثرت بخودش مىگيرد».
تحقق ماهیت به تفصیل وجود
ماهیت در عالم خارج، تنها به تفصیل وجود تحقق مییابد، اما در نگاه عرفانی، ماهیت صرفاً مفهومی ذهنی است و وجود، حقیقت محض است. این دیدگاه، بهمثابه نگریستن به سایهای است که بدون نور وجود، هیچ واقعیتی ندارد. به تعبیر درسگفتار، «ماهيت در خارج محقق تحقق دارد منتهى بطفيل وجود».
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین تفاوت رویکردهای فلسفی و عرفانی به اصالت وجود و ماهیت، بر برتری نگاه وحدتگرایانه عرفان تأکید کرد. اصالت وجود، به لسان وحدت میانجامد، در حالی که اصالت ماهیت، کثرت را برجسته میسازد. این تبیین، بستری برای فهم عمیقتر رابطه وجود و ماهیت در عرفان نظری فراهم میآورد.
بخش سوم: مسئله جعل در فلسفه و عرفان
جعل در فلسفه
در فلسفه، جعل به وجود یا ماهیت نسبت داده میشود. برخی وجود را مجعول و برخی ماهیت را مجعول میدانند. اما در هر دو حالت، جعل به معنای حدوث یا ایجاد در عالم خارج است. این دیدگاه، بهمثابه ساختن بنایی است که ماده و صورت آن بهواسطه معمار وجود مییابد. به تعبیر درسگفتار، «ان كه مىگفت جعل خورده يا به ماهيت يا به وجود ان هم خارجى لحاظ ناسوتى اش ولحاظ كثرتى اش».
نفی جعل در عرفان
در عرفان نظری، جعل به معنای فلسفی نفی میشود. عارف، موجودات را ظهورات تعینی علم الهی میداند که از ازل در ظرف علم حق باقیاند و نیازی به جاعل یا حدوث ندارند. این دیدگاه، بهمثابه نگریستن به انعکاس نور در آینه است که نیازی به ایجاد جداگانه ندارد، بلکه خود نور است که در آینه تجلی مییابد. به تعبیر درسگفتار، «عارف مىگويد اصلا جعل به هيچ كدام نخورده نه ماهيت ونه وجود اصلا بحث جعل را قبول ندارد».
درنگ: عرفان، جعل فلسفی را نفی میکند و موجودات را ظهورات تعینی علم الهی میداند که از ازل باقیاند و نیازی به جاعل یا حدوث ندارند. |
ظهورات تعینی علم الهی
موجودات، بهعنوان ظهورات تعینی علم حق، باقی به بقای الهیاند، نه به ابقای الهی. این بقا، به معنای ازلی بودن آنها در علم حق است، نه ابقای آنها توسط جعل یا حدوث. بهمثابه جویباری است که از سرچشمهای ازلی جاری میشود و نیازی به ایجاد مکرر ندارد. به تعبیر درسگفتار، «همه هستى ظهورات تعينى علم حق تعالى هستند وقتى ظهورات تعينى علم حق تعالى هستند باقى به بقاء الله هستند نه باقى به ابقاءالله».
مشکلات جعل فلسفی
قائل شدن به جعل در وجود یا ماهیت، مشکلاتی مانند تبدیل حق به ظرف جعل یا تعین علم الهی در ازل بهعنوان علت جعل را به دنبال دارد. این دیدگاه، با وحدت وجود و ازلی بودن ظهورات الهی منافات دارد. بهمثابه تلاش برای محدود کردن اقیانوس بیکران در ظرفی کوچک است که به تناقض میانجامد. به تعبیر درسگفتار، «اگر قائل به جعلى باشيم كه فيلسوف قائل به جعل بود حالا يا در وجود يا در ماهيت مىفرمايد اين مشكلات خودش را دارد».
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین تفاوت میان جعل فلسفی و نفی آن در عرفان، بر برتری نگاه عرفانی تأکید کرد. موجودات، بهعنوان ظهورات تعینی علم الهی، ازلیاند و نیازی به جعل ندارند. این دیدگاه، اشکالات فلسفی مانند تبدیل حق به ظرف جعل را دفع میکند و بستری برای فهم عمیقتر وحدت وجود فراهم میآورد.
بخش چهارم: حقیقت ممکنات و اعیان ثابته
اعیان ثابته و تعینات علمی
حقایق ممکنات، اعیان ثابته و تعینات علمی حقاند، نه ماهیات مجعول خارجی پس از وجود. این اعیان، بهمثابه صور علمی حق، حقیقت ممکنات را تشکیل میدهند و واسطه ظهور وجود حق در ماهیات ممکن هستند. به تعبیر درسگفتار، «حقايق اشيا يعنى ان وجودات علمى ديگر اين جا الان مرادمان ماهيت فلسفى خارجى مجعول بعد از وجود نيست حقيقت شى اين جا مرادمان اعيان ثابته است».
درنگ: حقایق ممکنات، اعیان ثابته و تعینات علمی حقاند که بهعنوان صور علمی، مظاهر اسماء الهی و واسطه ظهور وجود حق در ماهیات ممکن هستند. |
موصوف و صفت در ممکنات
حقایق ممکنات، بهعنوان صفات حق، از موصوف (حق تعالی) متمایزند. این تمایز، زیاده وجود بر ماهیت را در ممکنات نشان میدهد. بهمثابه گوهری است که نور آن در آینههای متعدد بازتاب مییابد، اما خود گوهر از بازتابهایش متمایز است. به تعبیر درسگفتار، «كل صفه غير موصوف پس بنابراين مخلوق غير حق تعالى هستند».
وجود مستفاد ممکنات
وجود ممکنات، مستفاد از حق است و نمیتواند عین ذات آنها باشد، بنابراین زائد و عارضی بر ماهیت آنهاست. این وجود مستفاد، بهمثابه نوری است که از خورشید به اشیا میتابد و آنها را از تاریکی عدم به روشنایی وجود میآورد. به تعبیر درسگفتار، «وجودات الممكنات مستفاد من الحقند شى كه مستفاد من الحق نمىتوانست كه اين استفاده عين شى باشد قهرا زايد مىشود عارضى مىشود».
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تبیین حقیقت ممکنات بهعنوان اعیان ثابته و تعینات علمی حق، بر وابستگی وجودی آنها به حق تأکید کرد. تمایز میان موصوف و صفت و مستفاد بودن وجود ممکنات، مبنای زیاده وجود بر ماهیت را در عرفان نظری روشن میسازد.
بخش پنجم: دلایل عرفانی و فلسفی زیاده وجود
دلیل عرفانی زیاده وجود
در لسان عرفانی، حقایق ممکنات، بهعنوان صفات و شئون حق، از ذات الهی متمایزند و وجود آنها زائد بر ذاتشان است. این دیدگاه، بهمثابه نگریستن به شاخههایی است که از ریشه درخت الهی سرچشمه میگیرند، اما خود درخت نیستند. به تعبیر درسگفتار، «حقايق ممكناتى كه صفات حق تعالى هستند غير حق تعالى هستند».
دلیل فلسفی زیاده وجود
در لسان فلسفی، وجود ممکنات، مستفاد از حق است و نمیتواند عین ذات آنها باشد، بنابراین زائد و عارضی بر ماهیت آنهاست. این دلیل، بهمثابه افاضه نور از خورشید به اشیاست که بدون خورشید، اشیا در تاریکی عدم باقی میمانند. به تعبیر درسگفتار، «وجودات الممكنات مستفاد من الواجب… پس وجود غير ماهيتش شى ماهيت ممكن مايستفاد وجودش وجود ممكن از حق».
درنگ: زیاده وجود بر ماهیت در ممکنات، در عرفان به دلیل تمایز صفات و شئون حق از ذات الهی و در فلسفه به دلیل مستفاد بودن وجود از حق است. |
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با ارائه دلایل عرفانی و فلسفی زیاده وجود بر ماهیت، بر وابستگی وجودی ممکنات به حق تأکید کرد. در عرفان، این زیاده نتیجه تمایز صفات از ذات الهی است، و در فلسفه، نتیجه مستفاد بودن وجود از حق. این دو دیدگاه، مکمل یکدیگر در تبیین رابطه وجود و ماهیتاند.
بخش ششم: مراتب تعین و ظهورات الهی
مرتبه لاتعین و تعینات الهی
حق تعالی، در مرتبه لاتعین، فاقد هرگونه مرتبه و تعین است و اجل از عروض، تعدد، نیاز به علت قیام یا بقا، و تغییر است. با تعین، حق به مرتبه احدیت و سپس واحدیت میرسد که مظاهر اسماء و اعیان ثابته را شکل میدهد. این سلسله مراتب، بهمثابه نزول نور از مبدأ بیکران به ظهورات متعین در عالم است. به تعبیر درسگفتار، «حق لا تعين مرتبه اول كه اصلا مرتبه نيست بعد حق متعين مىشود متعين كه شد مىشود احديت بعد كه احديت تعين پيدا كرد مىشود واحديت».
درنگ: حق در مرتبه لاتعین، فاقد هرگونه تعین است. با تعین، به احدیت و سپس واحدیت میرسد که مظاهر اسماء و اعیان ثابته را شکل میدهد. |
نسبت اسمیه و ظهور تعینی
وجود حق، غنی عن العالمین است و نسبت اسمیه آن به ماهیات ممکن، ظهور تعینی علمی اوست، نه وجودی زائد یا متغیر. این نسبت، بهمثابه تجلی نور الهی در آینههای متکثر است که بدون تغییر در ذات نور، صور گوناگون را متجلی میسازد. به تعبیر درسگفتار، «نسبه الاسميه للوجودالحق الى الماهيات الممكنه… وجودالحق غنى عن العالمين».
اعیان ثابته و مظاهر اسماء
حقایق اشیاء، صور تعینات علمی حق و مظاهر اسماء الهیاند. این صور، نسبت اسمیه وجود حق به ماهیات ممکن را نشان میدهند. بهمثابه گلهایی است که در باغ حقیقت الهی میرویند و هر یک جلوهای از اسماء الهی را بازمیتابانند. به تعبیر درسگفتار، «حقايق اشيا صور تعينات العلميه كه خود حقايق اشيا صور تعينات علميه ووصف حقند».
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با تبیین مراتب تعین و ظهورات الهی، بر نقش اعیان ثابته و نسبت اسمیه در تحقق ممکنات تأکید کرد. حق در مرتبه لاتعین، فاقد هرگونه تعین است، اما با ظهور در مراتب احدیت و واحدیت، مظاهر اسماء و اعیان ثابته را شکل میدهد. این تبیین، مبنای فهم عمیقتر وحدت وجود را فراهم میآورد.
بخش هفتم: دفع اشکالات فلسفی
اشکال مفهوم وجود واحد
مفهوم وجود، واحد و مشترک معنوی است. اگر وجود اقتضای عروض به ماهیت داشته باشد، وجود حق نیز عارضی میشود که با حقیقت وحدت وجود منافات دارد. این اشکال، بهمثابه تلاش برای محدود کردن نور بیکران الهی در ظرفی کثرتی است که به تناقض میانجامد. به تعبیر درسگفتار، «ان مفهوم الوجود واحد… اگر اقتضى العروض لماهيتى… كان كل وجود عارضا».
اقتضای عروض یا لاعروض
اگر وجود اقتضای عروض داشته باشد، همه وجودات عارضی میشوند. اگر اقتضای لاعروض داشته باشد، وجود ممکنات عین آنها میشود که مستلزم تعدد وجود است. این دوگانگی، بهمثابه دو راهی است که هر دو به بنبست میرسند. به تعبیر درسگفتار، «اگر اقتضى الا عروض… كان وجود كل ممكن عينه».
نفی اقتضاء و تجرد وجود واجب
اگر وجود نه اقتضای عروض داشته باشد و نه لاعروض، تجرد وجود واجب نیازمند علتی منفصل میشود که با وجوب ذاتی حق منافات دارد. این دیدگاه، بهمثابه تلاش برای یافتن علتی برای مبدأ بیعلت است که با حقیقت الهی ناسازگار است. به تعبیر درسگفتار، «كان تجرد وجودالواجب بسبب منفصل پس فيكون واجبا بغيره».
ماهیت و لاعروض
ماهیت، به دلیل غیرمجعول بودن، اقتضای لاعروض نسبت به خود دارد، اما اقتضای عروض نسبت به غیر را ایجاب میکند که نیازمند سبب است. این دیدگاه، بهمثابه تلاش برای تعریف سایه بدون نور است که به تناقض میانجامد. به تعبیر درسگفتار، «كل ماهيته يقتضى الا عروض بالنسبه الى نفسه… ويقتضى العروض لغيره».
درنگ: تحلیل عرفانی، با نفی جعل و تقلیل موجودات به ظهورات علمی حق، اشکالات فلسفی مانند عروض وجود یا نیاز به علت را دفع میکند. |
دفع اشکال عروض
برای دفع اشکال عروض، باید گفت که وجود یا عین حق است یا زائد بر ممکنات. نمیتوان عروض را در حق و لاعروض را در ممکنات پذیرفت. این دیدگاه، بهمثابه یکپارچگی نور الهی است که نمیتوان آن را در برخی ظهورات عارضی و در برخی غیرعارضی دانست. به تعبیر درسگفتار، «وجود عين الحق ولى وجود عين غير حق نيست».
جمعبندی بخش هفتم
این بخش، با تبیین اشکالات فلسفی در باب عروض وجود و دفع آنها از منظر عرفانی، بر برتری تحلیل وحدتگرایانه عرفان تأکید کرد. وجود یا عین حق است یا زائد بر ممکنات، و نمیتوان رویکردی دوگانه داشت. این تبیین، راهنمایی برای رفع تناقضات فلسفی در تحلیل وجود و ماهیت است.
بخش هشتم: معیت قیومی و ظهورات ازلی
معیت قیومی حق
حق تعالی، معیت قیومی با اشیاء دارد، اما اشیاء معیت با حق ندارند. این معیت، ظهور ازلی حق در ظرف لایزال است. بهمثابه نوری است که همهچیز را در بر میگیرد، اما اشیاء نمیتوانند نور را در بر گیرند. قرآن کریم این معیت را در آیه «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» (و ما به او از رگ گردنش نزدیکتریم، سوره ق: ۱۶، ) تبیین میکند. این آیه، بر قرب وجودی حق به همه موجودات تأکید دارد.
درنگ: معیت قیومی حق، ظهور ازلی او در ظرف لایزال است که موجودات را بهعنوان ظهورات علمی در بر میگیرد، بدون اینکه اشیاء معیت متقابل با حق داشته باشند. |
مظهر و فعل حق
مظهر، فعل حق است، نه عین حق. صفات فعلی، از صفات ذاتی متمایزند، اما این تمایز، غیریت مطلق نیست. بهمثابه شاخهای است که از درخت سرچشمه میگیرد، اما خود درخت نیست. به تعبیر درسگفتار، «مظهر فعل المظهر نه عين المظهر».
ظهورات ازلی در ظرف لایزال
ظهورات ازلی حق در ظرف لایزال، نیازی به جعل یا حدوث ندارند. این ظهورات، بهمثابه نورهایی هستند که از ازل در علم الهی متجلیاند و نیازی به ایجاد مکرر ندارند. به تعبیر درسگفتار، «ظهور ازل در ظرف لايزال مىشود باقى به بقاء الله ديگر جعل ندارد».
جمعبندی بخش هشتم
این بخش، با تبیین معیت قیومی حق و ظهورات ازلی در ظرف لایزال، بر ازلی بودن موجودات بهعنوان ظهورات علمی تأکید کرد. معیت قیومی و تمایز مظهر از ذات حق، مبنای فهم عمیقتر وحدت وجود و نفی جعل فلسفی را فراهم میآورد.
سخن پایانی
این نوشتار، با تبیین زیاده وجود بر ماهیت و مسئله جعل در حکمت و عرفان، کوشید تا یکی از عمیقترین مفاهیم الهی را در قالبی علمی و فاخر ارائه نماید. وجود حق، عین ذات اوست، اما در ممکنات، وجود زائد بر ماهیت است، زیرا حقیقت آنها ظهورات تعینی علم الهی و شئون اوست. عرفان، با نفی جعل فلسفی، موجودات را ازلی و باقی به بقای الهی میداند و اشکالات فلسفی مانند عروض وجود یا نیاز به علت را دفع میکند. این اثر، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم، تمثیلات ادبی و ساختار علمی، بستری برای فهم عمیقتر وحدت وجود و رابطه حق و خلق فراهم آورده و امیدوار است که راهگشای پژوهشگران و سالکان طریق معرفت باشد.
با نظارت صادق خادمی |