متن درس
وحدت و کثرت در مراتب احدیت و واحدیت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 218)
مقدمه: کاوشی در مراتب وجود و ظهور الهی
کتاب حاضر، با الهام از درسگفتارهای عمیق و ژرف آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه چهاردهم از مجموعه مباحث «مصباح الانس»، به تبیین و تحلیل مفاهیم بنیادین عرفان نظری در حوزه وحدت، کثرت، و نسبت میان احدیت و واحدیت میپردازد. این اثر، بر پایه متن گرانسنگ «مصباح الانس» (صفحه ۶۹، سطر ۸) و تحلیلهای تفصیلی آن نگاشته شده است. تمامی جزئیات درسگفتار، از تمایز میان وحدت حقیقی و کثرت نسبی تا ظهور اسماء و صفات الهی در مراتب وجود، به گونهای ساختار یافته که عمق و زیبایی مفاهیم عرفانی به شکلی روشن و دلانگیز منتقل گردد.
بخش نخست: وحدت و کثرت در مرتبه واحدیت
وحدت نسبی و کثرت نسبی در واحدیت
در مرتبه واحدیت، وحدت نسبی مجموعیه و کثرت نسبی پدیدار میشود، اما کثرت حقیقی بهکلی منتفی است، زیرا اسماء و صفات الهی عین ذات حقاند. این اصل، مانند نوری است که در منشور به رنگهای گوناگون تجلی مییابد، اما در اصل، واحد و یکپارچه باقی میماند. کثرت در واحدیت، تنها بهصورت نسبی و در ظرف ظهور اسماء و صفات محقق میشود، نه بهصورت حقیقی که به ذات حق نسبت داده شود.
تحلیل: این دیدگاه، بر تمایز بنیادین میان مرتبه احدیت و واحدیت تأکید دارد. در واحدیت، ظهور اسماء و صفات به کثرت نسبی منجر میشود، اما این کثرت، به دلیل عینیت اسماء با ذات، حقیقی نیست. این اصل، مانند نقشهای است که مرز میان وحدت ذاتی و کثرت ظاهری را ترسیم میکند.
درنگ: در مرتبه واحدیت، وحدت نسبی مجموعیه و کثرت نسبی وجود دارد، اما کثرت حقیقی منتفی است، زیرا اسماء و صفات الهی عین ذات حقاند.
عینیت اسماء و صفات با ذات حق
اسماء و صفات الهی، عین ذات حقاند و نمیتوانند کثرت حقیقی ایجاد کنند. هر صفت الهی، بهصورت تمام، دیگر صفات را دربرمیگیرد؛ گویی هر صفت، مانند دری است که به اقیانوس بیکران ذات گشوده میشود و همه صفات دیگر را در خود منعکس میکند. برای مثال، صفت رحمانیت، تمامیت صفت حمد، لطف، و دیگر صفات را شامل میشود، و این عینیت، مانع از تحقق کثرت حقیقی است.
تحلیل: این اصل، یکی از مبانی بنیادین عرفان نظری است که اسماء و صفات را نه بهصورت منقسم یا جداگانه، بلکه بهصورت متحد و عین ذات میبیند. این دیدگاه، مانند آینهای است که نور حقیقت را بدون شکستگی یا تفرقه بازتاب میدهد.
درنگ: اسماء و صفات الهی عین ذات حقاند و هر صفت، بهصورت تمام، دیگر صفات را دربرمیگیرد، لذا کثرت حقیقی در آنها راه ندارد.
نفی کثرت حقیقی در نگاه شیعی
در نگاه شیعی، که صفات را عین ذات حق میداند، کثرت حقیقی بهکلی منتفی است. این دیدگاه، برخلاف برخی نظرات کلامی اهل سنت که ممکن است کثرت را به صفات نسبت دهند، بر وحدت ذاتی تأکید دارد. کثرت در نگاه شیعی، مانند سایهای است که در نور مطلق ذات محو میشود و هیچ واقعیتی جز وحدت باقی نمیماند.
تحلیل: این تمایز، ریشه در اختلافات کلامی و عرفانی دارد. دیدگاه شیعی، با تأکید بر عینیت صفات با ذات، هرگونه کثرت ذاتی را نفی میکند و وحدت را بهعنوان حقیقت غالب معرفی مینماید.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، مرتبه واحدیت را بهعنوان صحنه ظهور وحدت نسبی و کثرت نسبی کاوش کرد. عینیت اسماء و صفات با ذات حق، مانند نوری است که هرگونه کثرت حقیقی را محو میسازد. نگاه شیعی، با تأکید بر این عینیت، وحدت ذاتی را بهعنوان حقیقت بنیادین معرفی میکند، و کثرت را تنها در ظرف ظهور نسبی میبیند.
بخش دوم: مراتب وجود در احدیت و واحدیت
تقسیم وجود به دو قسم
وجود به دو قسم تقسیم میشود: وجود در مرتبه احدیت، که وجدان ذات به ذات است، و وجود در مرتبه واحدیت، که شامل ظهور اسماء و صفات و مظاهر آنهاست. در احدیت، وجود مانند اقیانوسی است بیکران و بیموج، که هیچ تمایزی در آن راه ندارد. در واحدیت، این اقیانوس بهصورت امواجی از اسماء و صفات ظاهر میشود، اما همچنان به ذات خود واحد باقی میماند.
تحلیل: این تقسیمبندی، چارچوبی نظاممند برای فهم مراتب وجود ارائه میدهد. احدیت، مرتبه وحدت مطلق است، در حالی که واحدیت، مرتبه ظهور و تفصیل است.
درنگ: وجود به دو قسم تقسیم میشود: وجود در احدیت، که وجدان ذات به ذات است، و وجود در واحدیت، که ظهور اسماء و صفات را دربرمیگیرد.
اندماج اعتبارات در احدیت
در مرتبه احدیت، اعتبارات واحدیت در ذات حق مندرج و مجملاند، و کثرت، تمایز، و غیریت بهکلی منتفی است. این مقام، مانند نقطهای است که همه خطوط در آن جمع شده و هیچ اثری از پراکندگی در آن نیست. همه اسماء و صفات، در این مرتبه، بهصورت مجمل در ذات مندرجاند، گویی همه رنگها در نور سفید محو شدهاند.
تحلیل: این اصل، بر وحدت مطلق در احدیت تأکید دارد. اندماج اعتبارات، مانند محو شدن قطره در اقیانوس، هرگونه تمایز را از میان برمیدارد.
ظهور اسماء و صفات در واحدیت
در مرتبه واحدیت، اسماء و صفات بهصورت تفصیلی ظهور مییابند، اما این ظهور، تنها به کثرت نسبی منجر میشود، نه کثرت حقیقی. این ظهور، مانند شکوفایی گلهایی است که هرچند در شکل و رنگ متفاوتاند، همگی از یک ریشه واحد تغذیه میکنند.
تحلیل: واحدیت، مرتبهای است که در آن، وحدت ذاتی در قالب اسماء و صفات بهصورت تفصیلی ظاهر میشود، اما این تفصیل، هرگز به کثرت حقیقی نمیانجامد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، مراتب وجود را در احدیت و واحدیت کاوش کرد. احدیت، مانند سرچشمهای است که همه جریانها در آن مجملاند، و واحدیت، مانند رودهایی است که از این سرچشمه بهصورت تفصیلی جاری میشوند. این تقسیمبندی، مانند نقشهای است که مسیر وجود را از وحدت مطلق به ظهور تفصیلی نشان میدهد.
بخش سوم: انواع ظهور در مرتبه واحدیت
دو نوع وجود در واحدیت
مرتبه واحدیت شامل دو نوع وجود است: یکی ظهور ذات در قالب اسماء و صفات، که مجلای ظهور حق است، و دیگری ظهور در مظاهر کون، که مجلای ظهور خلق است. این دو نوع، مانند دو روی یک سکهاند: یکی جلوه ذات در مرتبه الهی، و دیگری تجلی آن در مرتبه خلقی.
تحلیل: این تقسیمبندی، دو جنبه متمایز اما مرتبط از واحدیت را نشان میدهد. مجلای ظهور حق، به اسماء و صفات الهی مربوط است، در حالی که مجلای ظهور کون، به مظاهر خلقی اشاره دارد.
درنگ: واحدیت شامل دو نوع وجود است: ظهور ذات در اسماء و صفات (مجلای ظهور حق) و ظهور در مظاهر کون (مجلای ظهور خلق).
ظهور ذات در اسم رحمان
وجود ظاهر در حيثيت اول (مجلای ظهور حق)، وجدان ذات به ذات است که بهواسطه اسم رحمان و ظهور تعینات آن (اسماء الهی) تحقق مییابد. اسم رحمان، مانند آینهای است که همه اسماء فرعی را در خود جمع میکند و نور ذات را بهصورت اطلاقی منعکس میسازد.
تحلیل: اسم رحمان، بهعنوان اسم جمع اطلاقی، مظهر ظهور ذات است و تعینات الهی را در خود متجلی میسازد. این ظهور، وحدت غیبی حقیقی را حفظ میکند.
وحدت غیبی حقیقی و کثرت نسبی
در مرتبه واحدیت، وحدت غیبی حقیقی حاکم است و کثرت، تنها بهصورت نسبی ظاهر میشود. این دیدگاه، برخلاف نظراتی که کثرت را حقیقی و وحدت را نسبی میدانند، بر حقیقت وحدت تأکید دارد. وحدت غیبی، مانند ریشهای است که همه شاخههای کثرت نسبی از آن تغذیه میکنند.
تحلیل: این اصل، بر تفاوت میان نگاه عرفانی و برخی دیدگاههای کلامی تأکید دارد. وحدت در واحدیت، به دلیل عینیت اسماء با ذات، حقیقی است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، انواع ظهور در مرتبه واحدیت را بررسی کرد. ظهور ذات در اسماء و صفات، مانند نوری است که در آینههای الهی منعکس میشود، و ظهور در مظاهر کون، مانند سایههایی است که از این نور بر عالم خلق میافتد. وحدت غیبی حقیقی، مانند قلبی است که حیات همه مظاهر را تأمین میکند.
بخش چهارم: سلسلهمراتب اسماء الهی
تمایز اسماء: هو، رحمان، الله
اسماء الهی «هو»، «رحمان»، و «الله» هر یک مرتبهای از ظهور ذات را نشان میدهند. «هو» جمع اجمالی است، مانند نقطهای که همه حقایق در آن جمع شدهاند. «رحمان» جمع اطلاقی است، مانند دری که همه اسماء فرعی را در خود جای داده است. «الله» جمع عمومی است، مانند آسمانی که همه ستارگان اسماء را در بر میگیرد.
تحلیل: این تقسیمبندی، سلسلهمراتب اسماء الهی را نشان میدهد. «هو» مرتبه احدیت، «رحمان» مرتبه واحدیت اطلاقی، و «الله» مرتبه واحدیت عمومی است.
درنگ: اسم «هو» جمع اجمالی، «رحمان» جمع اطلاقی، و «الله» جمع عمومی است، که هر یک مرتبهای از ظهور ذات را نشان میدهند.
ظهور وجود در اسماء الهی
هر اسم الهی، مظهر وجودی است که عین ذات حق است. این ظهور، مانند چشمههایی است که همگی از یک سرچشمه واحد جوشیدهاند و وحدت حقیقی را حفظ میکنند. هر اسم، جلوهای از وجود ذاتی است که کثرت آن تنها نسبی است.
تحلیل: این اصل، بر عینیت اسماء با ذات تأکید دارد. هر اسم، مانند شعاعی از نور ذات است که وحدت حقیقی را در مرتبه واحدیت حفظ میکند.
نفی تقید در اسماء
اسماء الهی، تقید یا انضمام ندارند، زیرا هر اسم، تمام دیگر اسماء را در خود دارد. این تمامیت، مانند اقیانوسی است که همه رودها در آن جاریاند و هیچکدام از دیگری جدا نیست.
تحلیل: این دیدگاه، بر تمامیت و عینیت اسماء با یکدیگر و با ذات تأکید دارد. نفی تقید، مانند رفع هرگونه مرز میان جلوههای نور الهی است.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، سلسلهمراتب اسماء الهی را کاوش کرد. تمایز میان «هو»، «رحمان»، و «الله»، مانند نردبانی است که مراتب ظهور ذات را نشان میدهد. هر اسم، مانند آینهای است که نور ذات را بهصورت تمام بازتاب میدهد، و نفی تقید، مانند محو شدن هرگونه مرز در این نور است.
بخش پنجم: ظهور وجود در مظاهر کون
ظهور وجود در صور تعینات
در حيثيت دوم واحدیت (مجلای ظهور کون)، وجود در صور تعینات روحانی، مثالی، یا جسمانی ظهور مییابد. این ظهور، مانند نوری است که در ظروف گوناگون به اشکال مختلف متجلی میشود، اما در اصل، همان نور واحد باقی میماند.
تحلیل: این اصل، بر ظهور وجود در مراتب مختلف عالم تأکید دارد. تعینات خلقی، مانند سایههایی هستند که از نور وجود حق پدید آمدهاند.
درنگ: در حيثيت دوم واحدیت، وجود در صور تعینات روحانی، مثالی، یا جسمانی ظهور مییابد، اما وحدت ذاتی حق حفظ میشود.
نزول حق در مراتب وجود
حق تعالی در تمام مراتب وجود (روحانی، مثالی، و جسمانی) نزول مییابد و در هر ظرف، به شکل مناسب آن ظرف متشکل میشود. این نزول، مانند بارانی است که بر هر زمینی بهگونهای متفاوت میبارد، اما در اصل، همان آب زلال باقی میماند.
تحلیل: نزول حق، به معنای تجلی ذات در اوعیه خلقی است، نه تغییر ذات. این تجلی، مانند نقاشی است که در هر بوم، به شکلی متفاوت ظاهر میشود.
تأثیر مراتب در تعینات وجودی
تنوعات تعینات وجودی، تحت تأثیر مراتب معنوی و امور عدمی قرار میگیرند. این تأثیر، مانند نقش خاک بر بذر است که شکل و رنگ گل را تعیین میکند، اما حیات آن از نور الهی است.
تحلیل: این اصل، بر نقش مراتب وجودی در شکلگیری تعینات تأکید دارد. امور عدمی، بهعنوان شروط ثبوت، در این تعینات اثر میگذارند.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، ظهور وجود در مظاهر کون را بررسی کرد. حق تعالی، مانند نوری است که در هر ظرف به شکلی متفاوت تجلی مییابد، اما وحدت ذاتی خود را حفظ میکند. مراتب وجود، مانند قالبهایی هستند که این نور را به اشکال گوناگون متجلی میسازند.
بخش ششم: نزدیکی کفر و ایمان در نگاه عرفانی
اشتراک کفر و ایمان در غایت تقرب
در نگاه عرفانی، کفر و ایمان به دلیل اشتراک در غایت (تقرب به خدا) به هم نزدیکاند، اما در طریق تفاوت دارند. این نزدیکی، مانند دو رود است که هرچند به یک دریا میریزند، از مسیرهای متفاوت جاریاند.
تحلیل: این دیدگاه، یکی از پیچیدهترین مفاهیم عرفانی است که بر اهمیت طریق شرعی تأکید دارد. غایت تقرب، مانند مقصدی است که همه به سوی آن در حرکتاند.
درنگ: کفر و ایمان در غایت تقرب به خدا اشتراک دارند، اما در طریق متفاوتاند، و طریق شرعی، معیار صحت است.
آیه «لِيَقْرَبُوا إِلَى ٱللَّهِ زُلْفَىٰ»
«لِيَقْرَبُوا إِلَى ٱللَّهِ زُلْفَىٰ» (قرآن کریم، سوره زمر، آیه ۳).
: «تا به خدا نزدیک شوند».
این آیه، بر غایت تقرب به خدا دلالت دارد. همه اعمال، از نان خوردن تا توسل به اولیا، با این غایت انجام میشوند، اما تفاوت کفر و ایمان در طریق این تقرب است.
تحلیل: این آیه، مانند چراغی است که غایت همه اعمال را روشن میسازد. طریق شرعی، مانند پلی است که سالک را به این مقصد میرساند.
نقد بتپرستی و طواف کعبه
بتپرستی و طواف کعبه از نظر ظاهری مشابهاند، اما تفاوت آنها در طریق و غایت شرعی است. طواف کعبه، مانند سفری است به سوی نور الهی، در حالی که بتپرستی، مانند گمراهی در تاریکی است.
تحلیل: این نقد، بر اهمیت طریق شرعی تأکید دارد. کعبه، مانند قبلهای است که قلبها را به سوی حق متحد میکند، اما بت، مانند مانعی است که راه را میبندد.
سجده و طریق الهی
سجده به آدم، امتحانی برای تشخیص طریق صحیح بود. هر کس غیر از خدا را میپرستد، در طریق خطا کرده است، گویی به جای نور، سایه را پرستیده است.
تحلیل: سجده به آدم، مانند آزمونی بود که طریق الهی را از غیر آن جدا کرد. پرستش غیر خدا، مانند انحراف از مسیر حقیقت است.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، نزدیکی کفر و ایمان را در نگاه عرفانی کاوش کرد. اشتراک در غایت تقرب، مانند مقصدی است که همه به سوی آن در حرکتاند، اما طریق شرعی، مانند راهی است که صحت این سفر را تضمین میکند. آیات قرآن کریم، مانند چراغهایی هستند که این مسیر را روشن میسازند.
بخش هفتم: تأثیر امور عدمی در وجود
نفی علیت عدم
عدم نمیتواند علت ثبوت باشد، اما میتواند شرط ثبوت باشد. این اصل، مانند این است که تاریکی نمیتواند نور را پدید آورد، اما میتواند زمینهای برای ظهور آن باشد.
تحلیل: این دیدگاه، نقدی بر نظراتی است که عدم را علت میدانند. عدم، مانند سایهای است که تنها در حضور نور معنا مییابد.
درنگ: عدم نمیتواند علت ثبوت باشد، اما بهعنوان شرط ثبوت، در ظهور وجود اثر میگذارد.
تأثیر ظرف ناسوت در جسم
ظرف ناسوت، جسم را به جسم تبدیل میکند، اما در مراتب بالاتر، جسم میتواند مجرد شود. این تأثیر، مانند خاکی است که بذر را به گیاه تبدیل میکند، اما در آسمان، همان بذر به نور میرسد.
تحلیل: این اصل، بر تأثیر ظرف وجودی بر تعینات تأکید دارد. ناسوت، مانند قالبی است که وجود را به شکل جسمانی درمیآورد.
اثر امور عدمی در وجود
امور عدمی، اگرچه در ذات خود عدمیاند، در ظرف وجود اثر میگذارند و عجبآفریناند. این اثر، مانند سایهای است که در حضور نور، شکل میگیرد و عقل را به حیرت میاندازد.
تحلیل: این مفهوم، یکی از عمیقترین اصول عرفانی است. امور عدمی، مانند شروطی هستند که ظهور وجود را ممکن میسازند.
ید بیضا و اثر وجودی حق
همه مظاهر، از عصای موسی تا گوساله سامری، بهواسطه یدالله (دست خدا) اثر میگذارند. این اثر، مانند امضایی است که حق بر همه مظاهر مینهد، گویی همه چیز از نور اوست.
تحلیل: این اصل، بر وحدت وجود تأکید دارد. ید بیضا، مانند نمادی است از قدرت الهی که در همه مظاهر جریان دارد.
حیرت عقل در برابر اثر عدم
اثر امور عدمی در وجود، عقل را به حیرت میاندازد، زیرا عدم بهصورت شرطی فاعل میشود. این حیرت، مانند ایستادن در برابر اقیانوسی است که عمق آن فراتر از فهم است.
تحلیل: این اصل، بر محدودیت عقل در فهم تأثیر امور عدمی تأکید دارد. حیرت، مانند دری است که به سوی شهود گشوده میشود.
جمعبندی بخش هفتم
بخش هفتم، تأثیر امور عدمی در وجود را کاوش کرد. عدم، مانند سایهای است که در حضور نور معنا مییابد و بهعنوان شرط ثبوت، در ظهور وجود اثر میگذارد. ید بیضا، مانند امضایی است که وحدت وجود را بر همه مظاهر حک میکند.
نتیجهگیری کلی
کتاب حاضر، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیلهای تفصیلی «مصباح الانس»، سفری معرفتی در وادی مراتب احدیت و واحدیت ارائه داد. از تمایز میان وحدت حقیقی و کثرت نسبی تا ظهور اسماء و صفات در مراتب وجود، هر بخش، مانند نوری بود که گوشهای از حقیقت الهی را روشن کرد. عینیت اسماء با ذات، مانند آینهای بود که نور وحدت را بازتاب داد، و نزول حق در مراتب وجود، مانند بارانی بود که همه عالم را سیراب کرد. آیات قرآن کریم، مانند «لِيَقْرَبُوا إِلَى ٱللَّهِ زُلْفَىٰ»، مانند چراغهایی بودند که غایت تقرب را نشان دادند. نقد بتپرستی و تأکید بر طریق شرعی، مانند نقشهای بود که راه حقیقت را از گمراهی جدا کرد. تأثیر امور عدمی، مانند حیرتی بود که عقل را به سوی شهود فراخواند. این اثر، نه تنها برای پژوهشگران الهیات و عرفان، بلکه برای هر جوینده حقیقتی که در پی فهم ژرفای وجود است، منبعی گرانقدر به شمار میرود. امید است که این نوشتار، دریچهای به سوی معرفت الهی گشوده باشد و خوانندگان را در مسیر سلوک یاری رساند.
با نظارت صادق خادمی