در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 219

متن درس

 

وحدت ذاتی حق و تجلی وجود عام در مراتب هستی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 219)

مقدمه

کتاب حاضر، با الهام از درس‌گفتارهای عمیق و ارزشمند آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 218 از سلسله مباحث اسما و صفات الهی، به تبیین یکی از بنیادی‌ترین مبانی عرفان نظری، یعنی وحدت ذاتی حق و تجلی وجود عام در مراتب هستی، می‌پردازد.

وحدت ذاتی حق، چونان گوهری ناب در ساحت عرفان نظری، محور تمامی مراتب وجودی و ظهوری است. این وحدت، که در ذات و فعل حق متجلی است، از هرگونه کثرت و تقابل مبراست و در قالب وجود عام، به‌سان نوری ساری، بر تمامی مظاهر هستی پرتو می‌افکند. درس‌گفتار حاضر، با تکیه بر آرای عرفانی و نقد دیدگاه‌های فلسفی و کلامی، به تبیین این وحدت و محدودیت‌های ادراک انسانی در مواجهه با آن می‌پردازد. هدف این نوشتار، ارائه متنی جامع است که نه‌تنها وفادار به محتوای اصلی باقی می‌ماند، بلکه با شرح و تفصیل، راه را برای فهم عمیق‌تر این مفاهیم هموار می‌سازد.

بخش نخست: وحدت ذاتی حق و صدور واحد

ماهیت وحدت حقه حقیقیه

وحدت حقه حقیقیه، که بنیاد عرفان نظری را تشکیل می‌دهد، به معنای وحدت ذاتی حق تعالی است که از هرگونه کثرت، تقابل یا تعدد مبراست. این وحدت، نه‌تنها در ذات حق، بلکه در فعل و فیض او نیز جاری است. در این نگاه، حق تعالی، به دلیل بساطت و خلوص ذاتی، جز واحد صادر نمی‌کند، و این واحد، نزد عارفان، وجود عام نامیده می‌شود که ظهور ذات الهی در مراتب هستی است.

این وحدت، چونان دریایی بی‌کران است که هیچ موجی از کثرت در آن راه ندارد. برخلاف متکلمان که رابطه خالق و مخلوق را با زبان کثرت و تباین تبیین می‌کنند، و حکما که به وحدت تشکیکی قائل‌اند، عارفان با لسان وحدت، همه مراتب هستی را مظاهر این وحدت ذاتی می‌دانند. این دیدگاه، با آیه شریفه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (بگو اوست خدای یگانه، سوره اخلاص: ۱، ) هم‌خوانی دارد، که بر یگانگی مطلق حق تأکید می‌ورزد.

درنگ: وحدت حقه حقیقیه، وحدت ذاتی حق است که از هرگونه کثرت و تقابل در ذات و فعل مبراست و در قالب وجود عام، بر تمامی مراتب هستی ساری است.

تمایز دیدگاه‌های کلامی، فلسفی و عرفانی

اختلاف میان متکلمان، حکما و عرفا در تبیین رابطه میان حق و مخلوق، ریشه در مبانی معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی آنان دارد. متکلمان، با زبان کثرت، میان خالق و مخلوق تقابل و تباین قائل‌اند و مخلوق را در برابر خالق، موجودی مستقل می‌پندارند. حکما، با رویکرد وحدت تشکیکی، وجود را در مراتب مختلف متشکیک می‌دانند، اما همچنان از کثرت در مراتب وجود رهایی نمی‌یابند. عرفا، اما، با نگاهی وحدت‌گرا، تمامی مراتب هستی را مظاهر وجود عام و ظهور ذات حق می‌شمارند.

این تمایز، چونان سه راهی است که هر یک به مقصدی متفاوت رهنمون می‌شود: متکلمان به سوی کثرت و جدایی، حکما به سوی وحدتی ناقص، و عرفا به سوی وحدتی کامل و حقیقی. عارف، با شهود وحدت، کثرت را در ظرف مظاهر می‌بیند و نه در ذات یا فعل حق، چنان‌که شاعر فرموده: «همه عالم یک آینه‌ست و یک جمال / که در او جز خدا نیست و خدا نیست جز او.»

درنگ: متکلمان با زبان کثرت، حکما با وحدت تشکیکی، و عرفا با وحدت حقه حقیقیه به تبیین رابطه حق و مخلوق می‌پردازند، و تنها عرفا کثرت را در مظاهر می‌بینند.

صدور واحد از حق

در مقام پنجم مصباح الانس، تأکید شده است که حق تعالی، به دلیل وحدت ذاتی، جز واحد صادر نمی‌کند. این واحد، نزد اهل نظر (حکما)، قلم اعلی یا عقل اول نامیده می‌شود، اما نزد عارفان، وجود عام است که ظهور ذات حق در مراتب هستی است. وجود عام، به‌سان نوری ساری، بر اعیان مکنات (وجودات علمی در علم الهی) و مظاهر عینی در عالم ناسوت جریان دارد، چه این مظاهر در ظرف خارج حادث شده باشند یا خیر.

این صدور، چونان پرتوی است که از خورشید حقیقت ساطع می‌شود و در آینه‌های گوناگون مظاهر، به اشکال مختلف بازمی‌تابد. برخلاف دیدگاه حکما که عقل اول را واسطه‌ای متکثر می‌دانند، عارفان واسطه‌ای در این ظهور قائل نیستند و وجود عام را تجلی مستقیم ذات حق می‌شمارند.

درنگ: حق تعالی، به دلیل وحدت ذاتی، جز واحد صادر نمی‌کند، و این واحد نزد عارفان، وجود عام است که ظهور ذات حق در مراتب هستی است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین وحدت حقه حقیقیه و تمایز دیدگاه‌های کلامی، فلسفی و عرفانی، به ماهیت صدور واحد از حق پرداخت. وحدت ذاتی حق، که از هرگونه کثرت مبراست، در قالب وجود عام، بر تمامی مراتب هستی ساری است. این بخش، با تأکید بر نگاه وحدت‌گرای عرفانی، شالوده‌ای استوار برای کاوش در فیض و تجلی حق فراهم آورد.

بخش دوم: فیض حق و وجود عام

ماهیت فیض حق

فیض حق، ظهور ذات الهی در قالب وجود عام است که بدون واسطه و کثرت، بر تمامی مراتب هستی جریان دارد. این فیض، به‌سان نوری مرشوش، با لطافت و عمومیت، در اعیان مکنات و مظاهر عینی ساری است. برخلاف دیدگاه حکما که عقل اول را واسطه فیض می‌دانند، عارفان فیض را نزول مستقیم حق می‌شمارند، چنان‌که هیچ غیر یا تعددی در آن راه ندارد.

این فیض، چونان بارانی است که از ابر رحمت الهی فرو می‌ریزد و هر مظهری را به قدر استعدادش سیراب می‌کند. آیه شریفه عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ (کلیدهای غیب نزد اوست، سوره انعام: ۵۹، ) بر این حقیقت اشاره دارد که علم و فیض الهی، بر همه اعیان ثابته در علم حق ساری است.

درنگ: فیض حق، ظهور ذات الهی در قالب وجود عام است که بدون واسطه و کثرت، بر تمامی مراتب هستی ساری است.

تجلی ساری و رق منشور

وجود عام، به‌صورت تجلی ساری، رق منشور و نور مرشوش، در همه مراتب هستی ظهور می‌یابد. تجلی ساری، به معنای عمومیت ظهور حق در مظاهر است، رق منشور، به دفتر وجود و کون اشاره دارد، و نور مرشوش، به لطافت و رشوش فیض الهی دلالت می‌کند. این ظهور، با بساطت و وحدت ذاتی، کثرت را تنها در ظرف مظاهر متجلی می‌سازد.

این تجلی، چونان نقشی است که در آینه‌های بی‌شمار عالم می‌افتد، اما خود نقاش یکی است و نقش، جز جلوه او نیست. عارف، با این نگاه، کثرت را در مظاهر می‌بیند و وحدت را در مظهرات، چنان‌که فرموده‌اند: «جهان آینه‌ای است و حق، جمال در آن.»

درنگ: وجود عام، به‌صورت تجلی ساری، رق منشور و نور مرشوش، با بساطت و وحدت، در همه مراتب هستی ظهور می‌یابد.

احدیت ظهوری وجود عام

وجود عام، دارای احدیت ظهوری است، در حالی که حق تعالی، دارای احدیت وجودی است. احدیت ظهوری، به معنای وحدت وجود عام در تمامی مظاهر است، که با وحدت ذاتی حق هم‌سو است، اما در مرتبه ظهور قرار دارد. این احدیت، کثرت را در نسبت مظاهر (موجودات متعینه) متجلی می‌سازد، نه در ذات وجود عام یا حق.

این احدیت، چونان نوری است که در بلورهای گوناگون می‌شکند، اما خود نور یکی است و شکستگی، تنها در ظرف بلورها دیده می‌شود. مثال ابصار و مبصرات، که در آن یک دید، اشیاء متعدد را در بر می‌گیرد، این حقیقت را به زیبایی تبیین می‌کند.

درنگ: وجود عام، دارای احدیت ظهوری است که کثرت را در نسبت مظاهر متجلی می‌سازد، در حالی که حق، دارای احدیت وجودی است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با کاوش در فیض حق و وجود عام، به تبیین ظهور ذات الهی در مراتب هستی پرداخت. فیض حق، به‌صورت تجلی ساری، رق منشور و نور مرشوش، با بساطت و احدیت ظهوری، بر تمامی مظاهر ساری است. این بخش، با تأکید بر وحدت در ظهورات، شالوده‌ای برای نقد دیدگاه‌های فلسفی فراهم آورد.

بخش سوم: نقد دیدگاه عقل اول

نقص عقل اول به‌عنوان صادر اول

دیدگاه حکما که عقل اول را صادر اول و واسطه فیض الهی می‌دانند، به دلیل ماهیت متکثر عقل اول، ناقص و باطل است. عقل اول، به دلیل داشتن ماهیت ممکنه و وجود مقبول، متکثر است و نمی‌تواند وحدت ذاتی حق را نمایندگی کند. این دیدگاه، با اصل «الواحد لا یصدر منه إلا الواحد» ناسازگار است، زیرا از واحد، جز واحد صادر نمی‌شود.

عقل اول، چونان آینه‌ای ترک‌خورده است که نمی‌تواند جمال کامل حق را بازتاباند. ترکیب ماهیت و وجود در عقل اول، آن را از بساطت و وحدت ذاتی دور می‌کند، در حالی که وجود عام، با بساطت ذاتی، این نقش را به کمال ایفا می‌کند.

درنگ: عقل اول، به دلیل ماهیت متکثر و ترکیب با وجود، نمی‌تواند صادر اول باشد و با اصل «الواحد لا یصدر منه إلا الواحد» ناسازگار است.

نقد تأثیر هیأت در فلسفه

حکما، تحت تأثیر هیأت بطلمیوسی، عقل اول را با افلاک و عقول متعدد مرتبط کردند، که این دیدگاه به دلیل فقدان مبنای فلسفی، نادرست است. هیأت، با فرض نه فلک و ده عقل، فلسفه را به کثرت و تقلید کشاند، در حالی که فلسفه باید از تقلید مبرا باشد. این تقلید، فلسفه را از حقیقت وحدت ذاتی حق دور کرد.

این تأثیر، چونان زنجیری است که پای حکمت را به پیش‌داوری‌های نادرست بسته است. عارف، با رهایی از این قید، وجود عام را به‌سان تجلی ساری حق می‌بیند که هیچ واسطه‌ای در آن راه ندارد.

درنگ: تأثیر هیأت بطلمیوسی بر فلسفه، با فرض افلاک و عقول متعدد، فلسفه را به کثرت و تقلید کشاند و از حقیقت وحدت ذاتی حق دور کرد.

بساطت وجود عام در برابر ترکیب عقل اول

وجود عام، به دلیل بساطت ذاتی، در همه تعینات جزئي، صرافت اطلاق خود را حفظ می‌کند، مانند وجود احدی حق که در همه مظاهر، اطلاقش باقی است. در مقابل، عقل اول، به دلیل ترکیب ماهیت و وجود، متکثر است و نمی‌تواند این بساطت را حفظ کند. این بساطت، وجود عام را به صادر اول شایسته می‌سازد.

وجود عام، چونان گوهری یکپارچه است که در هر ظرف مظهری، بی‌کم و کاست می‌درخشد، در حالی که عقل اول، به دلیل ترکیب، چونان شیشه‌ای چندپاره است که نور حق را به‌تمامی بازنمی‌تاباند.

درنگ: وجود عام، با بساطت ذاتی، صرافت اطلاق خود را در همه تعینات حفظ می‌کند، در حالی که عقل اول، به دلیل ترکیب، متکثر است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد دیدگاه عقل اول به‌عنوان صادر اول، به تبیین نقصان این دیدگاه در برابر بساطت وجود عام پرداخت. عقل اول، به دلیل ماهیت متکثر و تأثیر هیأت، نمی‌تواند وحدت ذاتی حق را نمایندگی کند. این بخش، با تأکید بر برتری نگاه عرفانی، راه را برای فهم عمیق‌تر وجود عام هموار کرد.

بخش چهارم: جامعیت حق و انسان به‌عنوان خلیفه الله

حق، عالٍ فی دُنُوّه و دانی فی عُلُوّه

حق تعالی، «عَالٍ فِی دُنُوِّهِ دَانٍ فِی عُلُوِّهِ وَمُتَعَالٍ عَنِ الْعَالِی وَالدَّانِی» است، یعنی در عین نزدیکی متعال و در بلندی متنزل است. این جامعیت، به دلیل تمامیت ذاتی حق، او را از هرگونه نقص یا محدودیت مبرا می‌سازد. آیه شریفه وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (و ما به او از رگ گردنش نزدیک‌تریم، سوره ق: ۱۶، ) بر این قرب و جامعیت دلالت دارد.

این جامعیت، چونان اقیانوسی است که همه مراتب را در خود جای داده و هیچ مرتبه‌ای از آن خالی نیست. حق، در عین تعالی، در همه مظاهر ظهور دارد، بدون اینکه به کثرت یا جدایی افتد.

درنگ: حق تعالی، عالٍ فی دُنُوّه و دانی فی عُلُوّه است و با جامعیت ذاتی، در همه مراتب ظهور دارد، بدون کثرت یا جدایی.

نقص موجودات غیر کامل

موجوداتی که نمی‌توانند در مراتب مختلف ظهور یابند، ناقص‌اند. ملائکه، به دلیل محدودیت در تنزل، و حیوانات، به دلیل ناتوانی در صعود، از جامعیت محروم‌اند. در مقابل، حق تعالی، به دلیل تمامیت، در همه مراتب حضور دارد و هیچ نقصی در او راه ندارد.

این نقصان، چونان قفسی است که موجودات محدود را در مرتبه‌ای خاص محبوس می‌کند، در حالی که حق، با رهایی از هر قید، در همه مراتب ساری است.

درنگ: موجودات غیر کامل، مانند ملائکه و حیوانات، به دلیل محدودیت در ظهور، ناقص‌اند، در حالی که حق، با تمامیت، در همه مراتب ساری است.

جامعیت انسان به‌عنوان خلیفه الله

انسان، به دلیل جامعیت، توانایی ظهور در مراتب علو و دنو را دارد و به همین سبب، خلیفه الله نامیده می‌شود. انسان، با داشتن صفات ظلوم و جهول، می‌تواند به مراتب پایین تنزل یابد، و با قاب قوسین او ادنی، به اوج قرب الهی صعود کند. آیات شریفه إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین عرضه کردیم، سوره احزاب: ۷۲، ) و فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ (تا اینکه به فاصله دو کمان یا نزدیک‌تر شد، سوره نجم: ۹، ) بر این جامعیت دلالت دارند.

انسان، چونان آینه‌ای تمام‌نما است که هم نقص و هم کمال را در خود بازمی‌تاباند. این جامعیت، او را به مظهر وجود عام و خلیفه حق تبدیل می‌کند، چنان‌که هیچ موجودی جز او این مقام را ندارد.

درنگ: انسان، به دلیل جامعیت در ظهور در مراتب علو و دنو، خلیفه الله است و مظهر وجود عام در عالم ناسوت است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با کاوش در جامعیت حق و انسان، به تبیین حضور حق در همه مراتب و نقش انسان به‌عنوان خلیفه الله پرداخت. حق، با تمامیت ذاتی، در همه مراتب ساری است، و انسان، با جامعیت، مظهر این وجود عام در عالم ناسوت است. این بخش، با تأکید بر آیات قرآن کریم، شالوده‌ای برای فهم مقام انسان فراهم آورد.

بخش پنجم: صفات مطلقه و کثرت در مظاهر

صفات مطلقه و اعیان ثابته

صفات مطلقه (اسما و صفات الهی) و حقایق کلی (اعیان ثابته)، مراتب ظهور وجود عام در علم الهی و عالم ناسوت هستند. این مراتب، در ظرف مظاهر، کثرت ظاهری را متجلی می‌سازند، اما در ذات وجود عام، وحدت حفظ می‌شود. اعیان ثابته، به‌سان نقش‌هایی در علم الهی‌اند که وجود عام بر آن‌ها ساری است.

این صفات و اعیان، چونان شاخه‌های درختی تنومندند که از ریشه وحدت ذاتی حق تغذیه می‌کنند، اما در ظاهر، به اشکال گوناگون متجلی می‌شوند. این کثرت، تنها در نسبت مظاهر است، نه در ذات وجود عام.

درنگ: صفات مطلقه و اعیان ثابته، مراتب ظهور وجود عام‌اند که کثرت را در ظرف مظاهر متجلی می‌سازند، اما وحدت را در ذات حفظ می‌کنند.

کثرت در نسبت، نه در ذات

تعدد حقیقی، تنها در نسبت موجودات (موجودیت و تعین) است، نه در ذات وجود عام یا حق. کثرت، در مظاهر متعینه ظاهر می‌شود، اما وجود عام، با بساطت ذاتی، از هرگونه کثرت مبراست. مثال ابصار و مبصرات، که در آن یک دید، اشیاء متعدد را در بر می‌گیرد، این حقیقت را به وضوح نشان می‌دهد.

این کثرت، چونان سایه‌هایی است که بر دیوار عالم افتاده، اما خود نور یکی است و سایه‌ها، جز جلوه‌های آن نیستند. عارف، با این نگاه، کثرت را در مظاهر می‌بیند و وحدت را در مظهرات.

درنگ: تعدد حقیقی، در نسبت مظاهر است، نه در ذات وجود عام یا حق، و مثال ابصار و مبصرات، این وحدت در کثرت را تبیین می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با کاوش در صفات مطلقه و کثرت در مظاهر، به تبیین مراتب ظهور وجود عام و وحدت در کثرت پرداخت. صفات مطلقه و اعیان ثابته، مظاهر وجود عام‌اند که کثرت را در نسبت متجلی می‌سازند، اما وحدت را در ذات حفظ می‌کنند. این بخش، با تأکید بر مثال ابصار و مبصرات، شالوده‌ای برای فهم وحدت در کثرت فراهم آورد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 218، به کاوش در وحدت ذاتی حق و تجلی وجود عام در مراتب هستی پرداخت. از تبیین وحدت حقه حقیقیه تا نقد دیدگاه عقل اول، و از جامعیت حق و انسان تا صفات مطلقه و کثرت در مظاهر، هر بخش، چونان گامی در مسیر معرفت، خواننده را به سوی حقیقت رهنمون ساخت. آیات قرآن کریم، با ، چونان مشعل‌هایی فروزان، این مسیر را روشن کردند.

وحدت ذاتی حق، چونان دریایی بی‌کران، در تمامی مراتب هستی ساری است. وجود عام، به‌سان تجلی ساری، این وحدت را در مظاهر متجلی می‌سازد، و انسان، به‌عنوان خلیفه الله، مظهر این جامعیت است. این اثر، با زبانی فاخر و ساختاری علمی، تلاش کرد تا این مفاهیم را برای مخاطبان آکادمیک تبیین کند. امید است که این نوشتار، چراغی باشد در دست پژوهشگران و جویندگان حقیقت.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، تعین اول به چه معناست؟

2. طبق درسگفتار، تفاوت اصلی بین احدیت و واحدیت چیست؟

3. بر اساس درسگفتار، مظاهر علمی در چه مرتبه‌ای ظهور می‌یابند؟

4. طبق درسگفتار، آیه 'فاینما تولوا فثم وجه الله' به چه معناست؟

5. بر اساس درسگفتار، فصل اول کتاب چند اصل دارد؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که تعین اول شامل کثرت و تعدد است.

7. طبق درسگفتار، احدیت به معنای اندماج صفات و واحدیت به معنای جمع صفات است.

8. بر اساس درسگفتار، صفات الهی در ظرف احدیت از ذات جدا هستند.

9. درسگفتار تأکید دارد که مفهوم اعتبارات در عرفان به معنای امور غیرحقیقی است.

10. طبق درسگفتار، ظهورات عالم ناسوت در مراتب پایینی مانند عرش و کرسی قرار دارند.

11. منظور از وحدت حقیقی در درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار می‌گوید که سلب در احدیت احق نیست؟

13. تفاوت مرتبه عرش و کرسی در درسگفتار چیست؟

14. چگونه درسگفتار آیه 'فاینما تولوا فثم وجه الله' را تفسیر می‌کند؟

15. چرا درسگفتار ترکیب 'الواحد الاحد' را نادرست می‌داند؟

پاسخنامه

1. وحدت حق بدون تعدد و ظهور واحد

2. احدیت باطن و واحدیت ظاهر وحدت است

3. مرتبه اعیان ثابته

4. هر سمتی که رو کنید، ظهور حق است

5. ۱۶ اصل

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. نادرست

11. وحدت حقیقی به ذات حق اشاره دارد که در ظرف لاتعین است و در تعین اول به صورت احدیت و واحدیت ظهور می‌یابد.

12. زیرا احدیت عین اثبات و قامت حق بدون کثرت است، نه صفت سلبی.

13. مرتبه عرش مقام اجمال و انقباض است، در حالی که کرسی مرتبه تفصیل و انبساط ربوبیت است.

14. آیه بیانگر این است که هر سمتی که مؤمن رو کند، وجه و ظهور حق را می‌بیند.

15. زیرا احدیت و واحدیت دو صفت متمایزند و ترکیب آن‌ها به صورت مرکب مانند بعلبک نادرست است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده