در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 220

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 220)

دیباچه

این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای عمیق و ژرف آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 219 از سلسله مباحث «مصباح الانس»، به تبیین یکی از کلیدی‌ترین مسائل حکمت متعالیه و عرفان نظری، یعنی وجود عام و جعل در نسبت با ماهیت و ظهورات الهی، می‌پردازد. وجود عام، به‌سان جویباری ساری که از سرچشمه ذات اقدس الهی جاری می‌شود، و جعل، به‌عنوان مبنای خلقت و تحقق موجودات، محور تأملات فلسفی و عرفانی این درس‌گفتار است.

بخش نخست: مبانی وجود عام در حکمت و عرفان

مقدمه‌ای بر مفهوم وجود عام

وجود عام، به‌عنوان یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم در حکمت اسلامی و عرفان نظری، نقشی محوری در تبیین رابطه میان حق و خلق ایفا می‌کند. این مفهوم، نه‌تنها حقیقت ظهور الهی را در مراتب خلقت نشان می‌دهد، بلکه چارچوبی برای فهم وحدت وجود و کثرت مظاهر ارائه می‌دهد. در این بخش، با استناد به درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی وجود عام به‌عنوان فیض و ظهور حق، و تمایز آن با وجود خاص در فلسفه پرداخته می‌شود.

﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾ (الحدید: ۳)
: «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.»

این آیه از قرآن کریم، به وحدت حق در همه مراتب ظهور اشاره دارد. وجود عام، به‌سان آیینه‌ای است که نور ذات الهی را در مراتب احدی و واحدی بازمی‌تاباند، و خلقت، جلوه‌ای از این ظهور ساری است.

وجود عام در نگاه عرفانی

در عرفان نظری، وجود عام به‌عنوان فیض و ظهور حق تعریف می‌شود که همه کثرات، از عقل اول تا هیولای آخر، را در بر می‌گیرد. این وجود، نه مفهومی ذهنی، بلکه مصداقی و ساری است که در مراتب احدی و واحدی تنزیل می‌یابد. عارف، خلقت را ظهور حق می‌داند، نه موجودی مستقل که از حق جدا باشد.

﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ (الفاتحة: ۵)
: «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم.»

این آیه از قرآن کریم، بر وحدت حق و ظهور او در عبادت و استمداد تأکید دارد. وجود عام، ظهور حق است که در همه مظاهر، از عقل اول تا هیولا، ساری است و هیچ تعددی در آن راه ندارد.

درنگ: وجود عام، چون جویباری است که از سرچشمه ذات الهی جاری می‌شود و همه کثرات را در خود دربرمی‌گیرد؛ این وجود، نه مفهومی ذهنی، بلکه مصداقی و ظهور حق در مراتب احدی و واحدی است.

این تبیین عرفانی، با نظریه وحدت وجود ابن‌عربی در «فصوص الحکم» هم‌خوانی دارد، که خلقت را مظاهر ظهور حق می‌داند. وجود عام، به‌سان نوری است که در آیینه‌های کثرت متجلی می‌شود، اما حقیقت آن، واحد و بسیط است.

تمایز وجود عام و وجود خاص

وجود عام، برخلاف وجود خاص که به تممیز و کثرت منجر می‌شود، وحدت را حفظ می‌کند. وجود خاص، به دلیل اقتران با ماهیت، مرکب است و نمی‌تواند صادر اول باشد، زیرا صادر اول باید بسیط و فاقد کثرت باشد. وجود عام، اما، به‌عنوان فیض ساری حق، از هرگونه ترکیب و کثرت مبراست.

این تمایز، چارچوبی برای فهم تفاوت میان نگاه عرفانی و فلسفی به خلقت فراهم می‌آورد. عارف، با تکیه بر وحدت وجود، خلقت را ظهور حق می‌داند، در حالی که فیلسوف، با تحلیل کثرت‌محور، به مرکب بودن عقل اول و مشکلات ناشی از آن گرفتار می‌شود.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین وجود عام در حکمت عرفانی پرداخت. وجود عام، به‌عنوان فیض و ظهور حق، همه کثرات را در بر می‌گیرد و از هرگونه کثرت و ترکیب مبراست. این مفهوم، در برابر وجود خاص که به دلیل اقتران با ماهیت مرکب است، وحدت را حفظ می‌کند و چارچوبی برای فهم خلقت در نگاه عرفانی ارائه می‌دهد.

بخش دوم: مسئله جعل و نسبت آن با ماهیت و وجود

مقدمه‌ای بر جعل در حکمت فلسفی

جعل، به‌عنوان مبنای خلقت و تحقق موجودات، در حکمت فلسفی جایگاه ویژه‌ای دارد. این مفهوم، رابطه میان وجود، ماهیت و اقتران را تبیین می‌کند و مبنای فهم چگونگی ظهور ممکنات است. در این بخش، با استناد به درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی جعل وجود مشترک و نقد دیدگاه فلسفی در باب عقل اول پرداخته می‌شود.

ماهیت، وجود و اقتران در ممکنات

هر ممکن، دارای سه عنصر است: ماهیت غیرمجعول، وجود خاص و زائد، و اقتران که نسبتی غیرمجعول است. ماهیت، به‌سان ظرفی است که وجود در آن متعین می‌شود، و اقتران، چون پیوندی است که این دو را به هم متصل می‌کند. تنها وجود می‌تواند مجعول باشد، زیرا ماهیت و اقتران فاقد جعل‌اند.

درنگ: در ممکنات، ماهیت و اقتران غیرمجعول‌اند و تنها وجود، به‌سان گوهری که در ظرف ماهیت متجلی می‌شود، می‌تواند مجعول باشد.

این تحلیل، مبنای فلسفی جعل را نشان می‌دهد. اگر وجود مشترک مجعول نباشد، هیچ مجعولی وجود نخواهد داشت، زیرا ماهیت و اقتران نمی‌توانند مبنای جعل باشند.

وجود مشترک به‌عنوان مجعول اول

مجعول اول، موجودیت مشترک یا وجود عام است، زیرا اشتراک آن، وحدتی را ایجاب می‌کند که با جاعل واحد (حق) متناسب است. وجود خاص، به دلیل منشأ تممیز و تعدد، نمی‌تواند مجعول اول باشد، زیرا با وحدت جاعل و صادر اول منافات دارد.

این تبیین، با دیدگاه ملاصدرا در «اسفار اربعه» هم‌خوانی دارد، که جعل را به وجود نسبت می‌دهد و وجود عام را مبنای خلقت می‌داند. وجود عام، به‌سان خورشیدی است که نور آن در همه موجودات ساطع می‌شود، اما وجود خاص، چون سایه‌هایی است که در ظرف کثرت ظاهر می‌شوند.

نقد عقل اول به‌عنوان صادر اول

در فلسفه، عقل اول به دلیل اقتران با ماهیت و مرکب بودن، نمی‌تواند صادر اول باشد. صادر اول باید بسیط و فاقد کثرت باشد، اما عقل اول، به دلیل نیاز به ماهیت و اقتران، از این بساطت محروم است. این مشکل، فلسفه را در تحلیل خلقت با دشواری‌هایی مواجه می‌کند.

عارف، اما، با تعریف وجود عام به‌عنوان فیض ساری حق، این مشکل را حل می‌کند. وجود عام، به‌سان اقیانوسی بی‌کران است که همه موجودات را در خود دربرمی‌گیرد، بدون آنکه به کثرت یا ترکیب گرفتار شود.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به بررسی مسئله جعل در حکمت فلسفی پرداخت و نشان داد که وجود مشترک، به‌عنوان مجعول اول، با وحدت جاعل متناسب است. عقل اول، به دلیل مرکب بودن، نمی‌تواند صادر اول باشد، و این مشکل، فلسفه را با دشواری‌هایی مواجه می‌کند. وجود عام عرفانی، اما، این مسائل را در چارچوب وحدت وجود حل می‌کند.

بخش سوم: نقد اشکالات فلسفی به وجود عام

مقدمه‌ای بر اشکالات فلسفی

فیلسوفان، با تحلیل کثرت‌محور، اشکالاتی به دیدگاه وجود عام به‌عنوان صادر اول وارد کرده‌اند. این اشکالات، به‌منظور آزمودن عقل فلسفی و برجسته‌سازی کاستی‌های آن مطرح شده‌اند. در این بخش، با استناد به درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی این اشکالات و پاسخ‌های عرفانی پرداخته می‌شود.

اشکال اول: ممکن یا واجب بودن وجود عام

اشکال نخست فیلسوفان این است که وجود عام یا ممکن است یا واجب. اگر واجب باشد، صدور واجب از واجب محال است و به تعدد واجب منجر می‌شود. اگر ممکن باشد، نیاز به ماهیت دارد که با وحدت آن منافات دارد.

پاسخ عرفانی این است که وجود عام، نه ممکن است و نه واجب مستقل، بلکه ظهور حق و اسما و صفات اوست. این ظهور، به‌سان نوری است که از خورشید ذات الهی ساطع می‌شود، بدون آنکه تعددی در آن راه یابد.

درنگ: وجود عام، ظهور حق است که از دوگانه ممکن/واجب فراتر است؛ این وجود، چون نوری است که در همه مظاهر ساطع می‌شود، بدون آنکه به تعدد یا کثرت گرفتار شود.

اشکال دوم: اشتراک وجود عام با ماهیات

اشکال دوم این است که اگر وجود عام با ماهیات مقترن باشد، اشتراک آن‌ها یا در ماهیت-وجود است یا در وجود تنها. ماهیت، مثار کثرت است و اشتراک در آن ممکن نیست. اگر اشتراک در وجود باشد، عقل اول به‌عنوان صادر اول مطرح می‌شود که با بساطت منافات دارد.

پاسخ عرفانی این است که اشتراک وجود عام، تنها در ظرف وجود صادق است و ماهیات، به‌سان آیینه‌هایی هستند که نور وجود را بازمی‌تابانند. این اشتراک، وحدت را حفظ می‌کند و به کثرت منجر نمی‌شود.

اشکال سوم: فرق میان وجود عام و واجب

اشکال سوم این است که وجود عام و واجب، هر دو بسیط، قوی و غیرمجعول‌اند، پس چه فرقی میان آن‌ها وجود دارد؟ فیلسوف، با این اشکال، به شباهت ظاهری این دو اشاره می‌کند.

پاسخ عرفانی این است که وجود عام، ظهور حق و اسما و صفات اوست، نه موجودی مستقل. تمایز آن با واجب، در مظهریت و ظهور است، نه غیریت. وجود عام، به‌سان جویباری است که از سرچشمه واجب جاری می‌شود، اما خود سرچشمه نیست.

اشکال چهارم: وجوب وجود عام و نفی صدور

اشکال چهارم این است که اگر وجود عام فاقد ماهیت و جعل باشد، واجب است و نمی‌تواند صادر یا فائض باشد، زیرا واجب، فاقد صدور است.

پاسخ عرفانی این است که وجود عام، ظهور حق است و صدور آن، به معنای ظهور، نه جدایی از مصدر است. فیض، عین فیاض است و به‌سان نوری است که از ذات الهی ساطع می‌شود، بدون آنکه از آن جدا گردد.

اشکال پنجم: نفی فیض از حق

اشکال پنجم این است که اگر وجود عام غیرمجعول باشد، هیچ فیضی از حق صادر نمی‌شود، زیرا فیض یا به مقتضای ذات است (که واجب را نفی می‌کند) یا مشروط به غیر (که حق را محدود می‌کند).

پاسخ عرفانی این است که وجود عام، خود حق به وصف ظاهری است، نه موجودی مستقل. فیض، ظهور حق است، نه اقتران وجود و ماهیت. این فیض، به‌سان جویباری است که از سرچشمه ذات الهی جاری می‌شود، بدون آنکه به غیر وابسته باشد.

اشکال ششم: معدوم بودن وجود عام

اشکال ششم این است که وجود عام، مانند کلیات منطقی، معدوم است و نه ممکن است و نه واجب، زیرا کلی در خارج موجود نیست. فیلسوف، با این اشکال، وجود عام را به مفهوم ذهنی تقلیل می‌دهد.

پاسخ عرفانی این است که وجود عام، کلی فلسفی و وجود ساری است، نه کلی منطقی. این وجود، به‌سان آب ساری است که در همه مظاهر جاری است، بدون آنکه به مفهوم ذهنی محدود شود.

درنگ: وجود عام، چون آب ساری است که در همه مظاهر جاری می‌شود؛ این وجود، کلی فلسفی و مصداقی است، نه کلی منطقی که در ذهن محدود است.

نقد مثال عَمى

فیلسوف، وجود عام را به معقول ثانی (ذهنی) تشبیه می‌کند که تنها از طریق اقتران با ماهیات جعل می‌یابد، مشابه نسبت عَمى به انسان. این مثال، به دلیل عدمیت عَمى، نمی‌تواند جعل وجود را توضیح دهد.

پاسخ عرفانی این است که وجود عام، برخلاف عَمى، موجود و مصداقی است و جعل آن، به ظهور تعینی حق بازمی‌گردد. عَمى، به‌سان سایه‌ای است که وجودی ندارد، اما وجود عام، چون نوری است که در همه موجودات ساطع است.

نفی جعل در نبود وجود

اگر وجود عام معدوم باشد، هیچ مجعولی وجود ندارد، زیرا ماهیت، وجود و اقتران، همه غیرمجعول‌اند و نتیجه، عدم خلقت است. این تناقض، ضعف دیدگاه فلسفی را نشان می‌دهد.

وجود عام عرفانی، به‌عنوان ظهور حق، موجود است و جعل آن، به معنای فیض الهی، با واقعیت خلقت سازگار است. این وجود، به‌سان گوهری است که همه موجودات را در خود دربرمی‌گیرد و خلقت را ممکن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به نقد اشکالات فلسفی به وجود عام پرداخت و نشان داد که عرفان، با تعریف وجود عام به‌عنوان ظهور حق، این اشکالات را دفع می‌کند. وجود عام، نه ممکن است و نه واجب مستقل، بلکه ظهور اسما و صفات حق است که در اعیان متجلی می‌شود. این تبیین، برتری نگاه عرفانی را در حل مسائل خلقت نشان می‌دهد.

بخش چهارم: وحدت وجود و ظهورات تعینی

مقدمه‌ای بر وحدت وجود

وحدت وجود، به‌عنوان یکی از محوری‌ترین مفاهیم عرفان نظری، خلقت را ظهور حق می‌داند، نه موجودی مستقل که از او جدا باشد. این مفهوم، رابطه میان ظاهر و مظهر، اول و آخر، و باطن و ظاهر را تبیین می‌کند. در این بخش، با استناد به درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی وحدت وجود و ظهورات تعینی پرداخته می‌شود.

وحدت ظاهر و مظهر

در نگاه عرفانی، حق، ظاهر و مظهر، اول و آخر، و باطن و ظاهر است. تعدد و امکانی در ظهور او راه ندارد. وجود عام، ظهور حق است که در همه مظاهر ساری است، بدون آنکه از ذات او جدا شود.

﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾ (الحدید: ۳)
: «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.»

این آیه از قرآن کریم، بر وحدت حق در همه مراتب ظهور تأکید دارد. وجود عام، به‌سان نوری است که در همه آیینه‌های خلقت بازمی‌تابد، اما حقیقت آن، واحد و بسیط است.

درنگ: حق، ظاهر و مظهر، اول و آخر، و باطن و ظاهر است؛ وجود عام، ظهور این حق واحد است که در همه مظاهر ساری است، بدون آنکه به تعدد گرفتار شود.

اعیان در علم الهی و ظهور خارجی

اعیان، در ظرف علم الهی، به وجود حق موجودند و در خارج، به ظهور حق تحقق می‌یابند. این اعیان، مخلوق‌اند، نه وجود عام که ظهور حق است. اعیان، به‌سان بذرهایی هستند که در خزائن علم الهی نهفته‌اند و در عالم خارج، به‌سان نهال‌هایی از ظهور حق سر برمی‌آورند.

این تبیین، با نظریه اعیان ثابته ابن‌عربی هم‌خوانی دارد، که اعیان را تعینات غیبیه در علم الهی و مظاهر را جلوه‌های آن‌ها در عالم خارج می‌داند.

تمایز کلی فلسفی و منطقی

فیلسوف، وجود عام را به کلی منطقی تقلیل می‌دهد که در خارج موجود نیست، اما عارف، آن را کلی فلسفی و وجود ساری می‌داند. وجود عام، به‌سان آب ساری است که در همه مظاهر جاری است، بدون آنکه به مفهوم ذهنی محدود شود.

این تمایز، مغالطه میان کلی منطقی و فلسفی را رفع می‌کند و نشان می‌دهد که وجود عام عرفانی، مصداقی و ساری است، نه مفهومی ذهنی.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به بررسی وحدت وجود و ظهورات تعینی در نگاه عرفانی پرداخت. حق، ظاهر و مظهر، اول و آخر، و باطن و ظاهر است، و وجود عام، ظهور این حق واحد است. اعیان، در علم الهی و ظهور خارجی، وابسته به حق‌اند، و وجود عام، کلی فلسفی و ساری است، نه کلی منطقی. این مفاهیم، چارچوبی برای فهم رابطه میان حق و خلق در عرفان نظری ارائه می‌دهند.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین عمیق و جامع وجود عام و جعل در حکمت و عرفان پرداخت. وجود عام، به‌عنوان فیض و ظهور حق، همه کثرات را در بر می‌گیرد و از هرگونه کثرت و ترکیب مبراست. جعل، به وجود مشترک نسبت داده می‌شود، و عقل اول، به دلیل مرکب بودن، نمی‌تواند صادر اول باشد. اشکالات فلسفی به وجود عام، با پاسخ‌های عرفانی مبتنی بر وحدت وجود دفع می‌شوند. اعیان، در علم الهی و ظهور خارجی، وابسته به حق‌اند، و وجود عام، کلی فلسفی و ساری است، نه کلی منطقی. این مفاهیم، نه‌تنها در حکمت نظری، بلکه در سلوک عملی و شهود عرفانی نیز نقش کلیدی دارند.

وجود عام، به‌سان خورشیدی است که در همه مراتب خلقت ساطع است، و جعل، چون گوهری است که موجودات را در ظرف کثرت متجلی می‌سازد. این نوشتار، تلاشی است برای ارائه منبعی جامع و علمی برای پژوهشگران و مخاطبان متخصص، تا در مسیر فهم عمیق‌تر توحید و سلوک به سوی حقیقت الهی گام بردارند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، ظرف تعین اول بعد از لاتعین چیست؟

2. طبق متن، کدام مرتبه فاقد صراحت صفات است؟

3. در متن، ارزاق مقسومه به چه اشاره دارد؟

4. بر اساس متن، ظهورات در چه ظرفی به صورت اجمالی و تفصیلی ظاهر می‌شوند؟

5. طبق متن، دعا چه تأثیری بر امور غیر متعین دارد؟

6. در ظرف احدیت، صفات به صورت صریح ظهور دارند.

7. تمام تعینات در علم حق متعین هستند و لاتعینی وجود ندارد.

8. ارزاق غیر مقسومه در ظرف قضا قابل تغییر هستند.

9. دعا می‌تواند برخی امور غیر مقسوم را به مقسوم تبدیل کند.

10. در ظرف واحدیت، اعیان ثابته فاقد تعین هستند.

11. تفاوت ظرف احدیت و واحدیت در چیست؟

12. چرا در علم حق لاتعینی وجود ندارد؟

13. ارزاق مقسومه و غیر مقسومه چه تفاوتی دارند؟

14. چرا ظهور برخی موجودات به تأخیر می‌افتد؟

15. منظور از «کل یوم هو فی شأن» در متن چیست؟

پاسخنامه

1. واحدیت

2. احدیت

3. اموری که در ظرف علم حق متعین‌اند

4. ظرف واحدیت

5. می‌تواند آن‌ها را متعین و ظاهر کند

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. احدیت ظرف لاتعین و اندماج صفات است، در حالی که واحدیت ظرف صراحت صفات و انبساط اسما و اعیان ثابته است.

12. زیرا در علم حق، همه تعینات موجودند و چیزی بدون تعین در ظرف علم حق نیست.

13. ارزاق مقسومه در علم حق متعین‌اند، اما غیر مقسومه ممکن است با دعا متعین شوند یا نشوند.

14. زیرا وسعت علم حق از ظرف ظهور خارجی وسیع‌تر است و برخی تعینات در مراتب پایین‌تر ظاهر نمی‌شوند.

15. یعنی هر لحظه حق در شأن و ظهور جدیدی است، چه در علم و چه در عین.

فوتر بهینه‌شده