در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 225

متن درس

 

عماء الهی و مراتب ظهور وجود

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 225)

مقدمه

کتاب حاضر، با الهام از درس‌گفتارهای عمیق و گران‌سنگ آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه بیست‌ویکم از سلسله مباحث اسما و صفات الهی، به کاوش در یکی از پیچیده‌ترین و بنیادی‌ترین مفاهیم عرفان نظری، یعنی «عماء» و جایگاه آن در مراتب ظهور وجود، می‌پردازد.

مفهوم عماء، که ریشه در حدیث نبوی «كَانَ فِي عَمَاء» دارد، چونان گوهری پنهان در اعماق عرفان نظری، محور تأملات عمیق عرفا و حکما بوده است. این مفهوم، که به مرتبه‌ای پیش از خالقیت و ظهور واحدیت اشاره دارد، از چنان عمق و پیچیدگی برخوردار است که اقوال عرفا در تبیین آن متفاوت و گاه متعارض شده است. درس‌گفتار حاضر، با تکیه بر ریشه‌های نقلی و تحلیل‌های عرفانی، به تبیین جایگاه عماء در سلسله‌مراتب وجود پرداخته و با نقد دیدگاه‌های مختلف، راه را برای فهم دقیق‌تر این حقیقت هموار ساخته است. این نوشتار، با وفاداری کامل به محتوای اصلی، تلاش دارد تا با شرح و تفصیل، مفاهیم را به‌گونه‌ای ارائه کند که هم برای مخاطبان متخصص روشنگر باشد و هم جذابیتی ادبی و معنوی داشته باشد.

بخش نخست: مبادی و ریشه‌های مفهوم عماء

مقام ثامن و یِنبوع مظاهر وجود

مقام ثامن در «مصباح الانس»، به تبیین سرچشمه مظاهر وجود اختصاص دارد، که با اقتران به عماء، به حقیقت این مفهوم اشاره می‌کند. یِنبوع مظاهر، وجودی است که با عماء مقترن شده و این اقتران، عماء را به‌عنوان مبدأ ظهور مظاهر وجود معرفی می‌نماید. این اصل، عماء را نه‌تنها مرتبه‌ای کلیدی در سلسله‌مراتب وجود، بلکه سرچشمه‌ای می‌داند که تمامی مظاهر از آن نشأت می‌گیرند.

عماء، چونان چشمه‌ای زلال است که از ژرفای ذات الهی جوشان شده و تمامی مظاهر وجود، به‌سان جویبارهایی از آن سرریز می‌شوند. این اقتران، نشان‌دهنده پیوند عمیق میان وجود و عماء است، به‌گونه‌ای که عماء، به‌عنوان مرتبه‌ای الهی، مبدأ ظهور همه مظاهر شمرده می‌شود. این دیدگاه، با تأکید بر وحدت ذاتی حق، عماء را به حق نسبت می‌دهد، نه به فیض یا خلق، و بدین‌سان، از تنزل آن به مراتب پایین‌تر جلوگیری می‌کند.

درنگ: مقام ثامن، یِنبوع مظاهر وجود را با اقتران به عماء معرفی می‌کند، که عماء را به‌عنوان سرچشمه ظهور مظاهر و مرتبه‌ای الهی تبیین می‌نماید.

ریشه نقلی عماء در حدیث نبوی

مفهوم عماء، ریشه در حدیث شریف نبوی دارد که در پاسخ به سؤال «أَيْنَ كَانَ رَبُّنَا قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ؟» (پروردگار ما پیش از آنکه خلق را بیافریند، کجا بود؟) فرمود: «كَانَ فِي عَمَاء» (در عماء بود). این حدیث، مبنای اصلی تأملات عرفانی در باب عماء است و نقطه عزیمت تمامی اقوال و آرای عرفا در این زمینه به شمار می‌رود.

این حدیث، چونان مشعلی فروزان، راه تأمل در مراتب متعالی وجود را روشن می‌سازد. سؤال از مکان رب پیش از خلقت، که با لفظ «أَيْن» و «كَان» مطرح شده، رویکردی زمانی و مکانی را از سوی سائل نشان می‌دهد، اما پاسخ پیامبر اکرم (ص)، با اشاره به عماء، این سؤال را به مرتبه‌ای متعالی و فرازمانی ارتقا می‌دهد. اهمیت این حدیث، بیش از سند آن، در متن و معنای عمیق آن نهفته است، زیرا سند آن چندان قوی نیست، اما بار عرفانی و معنایی‌اش، آن را به محوری برای تأملات عرفا تبدیل کرده است.

درنگ: مفهوم عماء، ریشه در حدیث نبوی «كَانَ فِي عَمَاء» دارد که در پاسخ به سؤال از مکان رب پیش از خلقت، مرتبه‌ای متعالی را تبیین می‌کند.

تحلیل سؤال و پاسخ حدیث

سؤال حدیث، «أَيْنَ كَانَ رَبُّنَا قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ؟»، به‌طور خاص از رب در مقام خالقیت می‌پرسد، نه از خلق. استفاده از «أَيْن» و «كَان»، نشان‌دهنده رویکردی زمانی و مکانی است، اما موضوع سؤال، رب به وصف خالقیت است، یعنی «أَيْنَ كَانَ رَبُّنَا قَبْلَ أَنْ يَكُونَ خَالِقًا؟» (پروردگار ما پیش از آنکه خالق باشد، کجا بود؟). این تبیین، سؤال را به مرتبه‌ای پیش از خالقیت، یعنی احدیت، ارجاع می‌دهد.

پاسخ «كَانَ فِي عَمَاء»، به‌گونه‌ای دقیق با سؤال تطابق دارد، اما به دلیل مجمل بودن، نیازمند تفسیر و تبیین است. این پاسخ، چونان کلیدی است که قفل معمای مراتب وجود را می‌گشاید، اما فهم آن، مستلزم فقه الحدیث و درایه است. پیامبر اکرم (ص)، با این پاسخ، سؤال را باطل نشمرده، بلکه به مرتبه‌ای پیش از خالقیت اشاره کرده‌اند که فراتر از ادراک عادی است. این تطابق، نشان‌دهنده عمق و دقت در پاسخ نبوی است.

درنگ: سؤال حدیث، از رب به وصف خالقیت پیش از خلقت می‌پرسد، و پاسخ «كَانَ فِي عَمَاء»، با تطابق دقیق، به مرتبه‌ای پیش از خالقیت (احدیت) اشاره دارد.

تفاوت رب و خالق

تمایز میان رب و خالق، از نکات کلیدی در فهم سؤال حدیث است. رب، وصفی است که بر تربیت، سلوک و هدایت خلق دلالت دارد، در حالی که خالق، به فعل آفرینش و ایجاد اشاره می‌کند. رب، به‌سان پدری است که دست فرزند خویش را گرفته و او را در مسیر کمال هدایت می‌کند، در حالی که خالق، به ایجاد و هستی‌بخشی خلق می‌پردازد.

این تمایز، چونان خطی است که دو ساحت متمایز اما مرتبط را از یکدیگر جدا می‌سازد. رب، با خلق در سلوک و تربیت همراه است و رابطه‌ای پویا و مستمر با مخلوق دارد، در حالی که خالقیت، به لحظه آفرینش و ایجاد وجود اشاره دارد. این تبیین، سؤال حدیث را عمیق‌تر می‌کند، زیرا سائل، نه‌تنها از خالق، بلکه از رب در مقام هدایتگر پیش از خلقت پرسیده است.

درنگ: رب، بر تربیت و سلوک خلق دلالت دارد، در حالی که خالق به آفرینش اشاره می‌کند، و این تمایز، عمق سؤال حدیث را روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با کاوش در مبادی و ریشه‌های مفهوم عماء، به تبیین جایگاه آن در مقام ثامن و یِنبوع مظاهر وجود پرداخت. ریشه نقلی عماء در حدیث نبوی، تحلیل سؤال و پاسخ آن، و تمایز میان رب و خالق، شالوده‌ای استوار برای فهم این مفهوم فراهم آورد. عماء، به‌عنوان سرچشمه مظاهر وجود، مرتبه‌ای الهی است که پیش از خالقیت و ظهور واحدیت قرار دارد و نیازمند تأملی عمیق در مراتب وجود است.

بخش دوم: تبیین عرفانی عماء و اختلاف اقوال

ضرورت تحقیق در حقیقت عماء

فهم حقیقت عماء، به دلیل پیچیدگی و اهمیت آن در عرفان نظری، نیازمند تحقیقی دقیق و علمی است. اختلاف آرای عرفا در تبیین این مفهوم، از احدیت تا واحدیت، نشان‌دهنده عمق و گستردگی آن است. این اختلاف، نه‌تنها به مجمل بودن مفهوم عماء، بلکه به پیچیدگی مراتب وجود نیز بازمی‌گردد.

عماء، چونان قله‌ای رفیع در ساحت عرفان است که هر عارفی، بر اساس شهود و مبانی خویش، به سوی آن راه می‌جوید. این اختلاف، به‌جای ایجاد ابهام، زمینه‌ساز تأملات عمیق‌تر شده و ضرورت تحقیق در ریشه‌های نقلی و عرفانی آن را برجسته می‌سازد. این بخش، با بررسی اقوال مختلف، تلاش دارد تا تصویری روشن از این مفهوم ارائه دهد.

درنگ: اختلاف آرای عرفا در تبیین عماء، ضرورت تحقیق دقیق در حقیقت این مفهوم را نشان می‌دهد، که به دلیل پیچیدگی مراتب وجود، تأملات عمیق را می‌طلبد.

عماء به‌مثابه احدیت: دیدگاه کاشانی

عبدالرزاق کاشانی، عماء را حضرة احدیت و تعین اول می‌داند، زیرا جز حق، کسی آن را نمی‌شناسد. در این دیدگاه، حق در احدیت، در حجاب جلال است و از ادراک غیر محجوب، لذا عماء، همان جلال احدیت است. احدیت، به دلیل شدت ظهور و نورانیت، از رؤیت غیر حق محجوب است، در حالی که مظاهر واحدیت، قابل رؤیت‌اند.

این دیدگاه، عماء را چونان خورشیدی می‌داند که از فرط نورانیت، تاریک به نظر می‌رسد و غیرقابل رؤیت است. احدیت، مرتبه‌ای است که در آن، حق در بساطت و جمع ذاتی خویش قرار دارد و هیچ غیر او به آن راه ندارد. این تبیین، با سؤال حدیث سازگار است، زیرا سؤال از مرتبه پیش از خالقیت (واحدیت) است، و پاسخ «في عماء»، به احدیت اشاره دارد.

درنگ: کاشانی، عماء را احدیت و تعین اول می‌داند، که به دلیل حجاب جلال، جز حق کسی به آن راه ندارد، و این دیدگاه با سؤال حدیث سازگار است.

عماء به‌مثابه واحدیت: قول دیگر

برخی عرفا، عماء را واحدیت می‌دانند، زیرا منشأ اسماء و صفات است. در این دیدگاه، عماء، به‌سان غیم رقیق (ابر نازک) است که میان سماء (احدیت) و ارض (کثرت حقیقی) حائل است. واحدیت، به‌عنوان مرتبه ظهور اسماء و صفات، واسطه‌ای میان احدیت و کثرت شمرده می‌شود.

این تبیین، واحدیت را چونان لایه‌ای ظریف میان احدیت و کثرت معرفی می‌کند، که ظهور حقایق و اعیان ثابته در آن صورت می‌گیرد. با این حال، این دیدگاه با سؤال حدیث ناسازگار است، زیرا سؤال از مرتبه پیش از خالقیت (واحدیت) است، و نسبت دادن عماء به واحدیت، پاسخ را به خود سؤال بازمی‌گرداند.

درنگ: برخی، عماء را واحدیت می‌دانند، که منشأ اسماء و صفات است، اما این دیدگاه با سؤال حدیث، که از پیش از خالقیت می‌پرسد، ناسازگار است.

نقد قول واحدیت

قول به اینکه عماء واحدیت است، به دلیل ناسازگاری با متن حدیث، مورد نقد قرار گرفته است. سؤال حدیث، از مرتبه پیش از خالقیت، یعنی پیش از واحدیت، می‌پرسد، و پاسخ «في عماء»، نمی‌تواند به واحدیت اشاره داشته باشد. واحدیت، به‌عنوان تعین ثانی، خود از احدیت (تعین اول) نشأت می‌گیرد، و لذا نمی‌تواند مرتبه پیش از خالقیت باشد.

این نقد، چونان آینه‌ای است که نقصان دیدگاه واحدیت را بازمی‌تاباند. سؤال حدیث، به‌وضوح به مرتبه‌ای پیش از ظهور اسماء و صفات (واحدیت) اشاره دارد، و نسبت دادن عماء به واحدیت، به معنای خلط مراتب وجود است. این نقد، برتری دیدگاه احدیت را در تبیین عماء تأیید می‌کند.

درنگ: قول به واحدیت برای عماء، به دلیل ناسازگاری با سؤال حدیث که از پیش از خالقیت می‌پرسد، مردود است، زیرا واحدیت تعین ثانی است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با بررسی ضرورت تحقیق در حقیقت عماء و اقوال مختلف عرفا، به تبیین این مفهوم پرداخت. دیدگاه کاشانی، که عماء را احدیت می‌داند، با سؤال حدیث سازگار است، در حالی که قول به واحدیت، به دلیل ناسازگاری با متن حدیث، مردود شمرده شد. این بخش، با تأکید بر احدیت به‌عنوان مرتبه عماء، شالوده‌ای برای کاوش در مراتب متعالی وجود فراهم آورد.

بخش سوم: نقد دیدگاه‌های نادرست و تبیین مراتب تعین

نقد ادعای «هر متعینی مخلوق است»

ادعای «كل ما يتعين فهو مخلوق» (هر چه متعین شود، مخلوق است)، به دلیل نادرستی کبرای کلی آن، مورد نقد قرار گرفته است. احدیت، به‌عنوان تعین اول، متعین است، اما مخلوق نیست، و این نشان‌دهنده بطلان این ادعاست. واحدیت نیز، به‌عنوان مرتبه اسماء و صفات، از ذات حق جدا نیست و مخلوق تلقی نمی‌شود.

این نقد، چونان تیغی است که پرده توهم را می‌درد و حقیقت را آشکار می‌سازد. احدیت و واحدیت، به دلیل وحدت ذاتی با حق، از ساحت مخلوقات مبرا هستند، و نسبت دادن مخلوقیت به آن‌ها، به معنای تنزل مراتب الهی است. این اصل، بر اهمیت دقت در تبیین مراتب وجود تأکید دارد.

درنگ: ادعای «هر متعینی مخلوق است» باطل است، زیرا احدیت و واحدیت، با وجود تعین، مخلوق نیستند و با ذات حق در وحدت‌اند.

نفی نسبت واحدیت به حضرة امکان

برخی، واحدیت را حضرة امکان یا حضرة جمع (جمع احکام وجوب و امکان) نامیده‌اند، که این دیدگاه نادرست است. واحدیت، به‌عنوان مرتبه ظهور اسماء و صفات، فراتر از ساحت امکان و مخلوقات است و نمی‌توان آن را به مرتبه‌ای پایین‌تر تنزل داد.

این نسبت، چونان تلاشی است برای فروکاستن گوهر آسمانی واحدیت به خاک امکان. واحدیت، به دلیل پیوند ذاتی با احدیت و ظهور اسماء الهی، از هرگونه مخلوقیت یا امکان مبراست و این دیدگاه، با مبانی عرفانی ناسازگار است.

درنگ: نسبت دادن واحدیت به حضرة امکان یا جمع، نادرست است، زیرا واحدیت، مرتبه ظهور اسماء الهی است و از ساحت مخلوقات مبراست.

تبیین مراتب تعین: احدیت و واحدیت

احدیت، به‌عنوان تعین اول، مرتبه جمع و بساطت ذاتی حق است، در حالی که واحدیت، تعین ثانی است که به ظهور اسماء و صفات متعین می‌شود. واحدیت، محل ظهور حقایق، اعیان ثابته و وجودات علمی است، در حالی که احدیت، از چنین ظهوری مبراست.

این تمایز، چونان خطی است که دو قلمرو متعالی را از یکدیگر جدا می‌سازد. احدیت، مانند دریایی بی‌کران است که همه حقایق در آن جمع و مستورند، در حالی که واحدیت، چونان جویبارهایی است که از این دریا سرریز شده و حقایق را در قالب اسماء و صفات متجلی می‌سازد. این تبیین، جایگاه عماء را در احدیت تأیید می‌کند.

درنگ: احدیت، تعین اول و مرتبه جمع ذاتی است، در حالی که واحدیت، تعین ثانی و محل ظهور اسماء و حقایق است، و عماء به احدیت نسبت دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد دیدگاه‌های نادرست، به تبیین مراتب تعین و جایگاه عماء پرداخت. نقد ادعای مخلوق بودن هر متعین، نفی نسبت واحدیت به حضرة امکان، و تبیین تفاوت احدیت و واحدیت، شالوده‌ای استوار برای فهم دقیق عماء فراهم آورد. این بخش، با تأکید بر احدیت به‌عنوان مرتبه عماء، راه را برای جمع‌بندی نهایی هموار کرد.

بخش چهارم: عماء و محدودیت‌های ادراک بشری

ابهام عماء و مشابهت با آیه روح

عماء، مانند مفهوم «امر ربی» در آیه شریفه قُلِ ٱلرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي (بگو روح از امر پروردگار من است، سوره اسراء: ۸۵، )، مفهومی است که تبیین کامل آن فراتر از ادراک بشری است. این پاسخ، ضمن اقناع، به دلیل عمق متافیزیکی موضوع، مجمل باقی می‌ماند و می‌تواند برای سکوت سائل یا هدایت او به تأمل عمیق‌تر باشد.

این ابهام، چونان حجابی است که حقیقت متعالی را از چشم‌های ناقص بشری پنهان می‌دارد. عماء، به دلیل ماهیت الهی و فرازمانی‌اش، در قالب مفاهیم عادی نمی‌گنجد، و پاسخ «في عماء»، مانند پاسخ به سؤال از روح، دعوتی است به سوی تأمل در مراتب متعالی وجود.

درنگ: عماء، مانند «امر ربی» در آیه روح، مفهومی مجمل و فراتر از ادراک بشری است که برای اقناع یا هدایت به تأمل عمیق ارائه شده است.

تشبیه عماء به قم و خودبسندگی آن

عماء، مانند واژه «قم»، مفهومی است که معنای آن در خودش نهفته است و نیازی به تعریف در قالب مفاهیم دیگر ندارد. این خودبسندگی، نشان‌دهنده جایگاه متعالی عماء است که فراتر از زبان مادی و محدودیت‌های ادراکی قرار دارد.

این تشبیه، چونان آینه‌ای است که سادگی و عمق عماء را بازمی‌تاباند. همان‌گونه که «قم» نیازی به توضیح ندارد، عماء نیز، به‌عنوان مرتبه‌ای الهی، در ذات خویش کامل است و فهم آن، مستلزم شهود عرفانی است، نه تعاریف عقلانی.

درنگ: عماء، مانند «قم»، مفهومی خودبسنده است که معنای آن در ذاتش نهفته و فراتر از تعریف‌های عادی قرار دارد.

رفع سؤال یا پاسخ حقیقی

پاسخ «كَانَ فِي عَمَاء» ممکن است برای رفع سؤال یا سکوت سائل باشد، زیرا رب بدون خالقیت قابل تصور نیست. سؤال از پیش از خالقیت، به دلیل فقدان قبليت زمانی در ذات حق، نادرست است، و پاسخ، می‌تواند اسکاتی (برای سکوت) یا اقناعی (برای هدایت) باشد.

این پاسخ، چونان پلی است که سائل را از وادی سؤالات نادرست به سوی تأمل در حقیقت الهی رهنمون می‌سازد. پیامبر اکرم (ص)، با این پاسخ، نه‌تنها سؤال را رفع کرده‌اند، بلکه سائل را به سوی فهم محدودیت‌های ادراکی و عظمت ذات حق هدایت نموده‌اند.

درنگ: پاسخ «كَانَ فِي عَمَاء» می‌تواند برای رفع سؤال یا هدایت سائل باشد، زیرا رب بدون خالقیت قابل تصور نیست.

نفی قبليت زمانی و ادبیات عرفانی

قبليت در «قبل أن يخلق الخلق»، رتبی است، نه زمانی، زیرا فعل الهی در مراتب متعالی مانند احدیت، از زمان مبراست. ادبیات عرفانی، فراتر از زبان مادی است و مفاهیمی مانند «كَان» را نمی‌توان با قالب زمانی تفسیر کرد.

این اصل، چونان کلیدی است که درهای فهم مراتب متعالی را می‌گشاید. زمان، مختص ساحت ناسوت و ماده است، و در احدیت، که فراتر از ماده است، مفاهیم زمانی مانند «كَان» معنای رتبی دارند. ادبیات عرفان، با رهایی از قیود زبان مادی، این حقیقت را به زیبایی بیان می‌کند.

درنگ: قبليت در حدیث، رتبی است، نه زمانی، و ادبیات عرفانی، با رهایی از قیود زبان مادی، مراتب متعالی را تبیین می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با کاوش در ابهام عماء و محدودیت‌های ادراک بشری، به تبیین جایگاه متعالی این مفهوم پرداخت. مشابهت عماء با آیه روح، خودبسندگی آن، رفع سؤال یا پاسخ حقیقی، و نفی قبليت زمانی، شالوده‌ای برای فهم عمق عرفانی عماء فراهم آورد. این بخش، با تأکید بر مرتبه متعالی عماء، راه را برای جمع‌بندی نهایی هموار کرد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در مفهوم عماء و جایگاه آن در مراتب ظهور وجود پرداخت. از تبیین ریشه‌های نقلی در حدیث نبوی تا تحلیل اقوال عرفا، نقد دیدگاه‌های نادرست، و بررسی محدودیت‌های ادراک بشری، هر بخش، چونان گامی در مسیر معرفت، خواننده را به سوی حقیقت رهنمون ساخت. آیه شریفه قُلِ ٱلرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي، چونان مشعلی، این مسیر را روشن کرد.

عماء، به‌عنوان مرتبه‌ای الهی و پیش از خالقیت، در احدیت جای دارد و از ادراک غیر حق محجوب است. دیدگاه کاشانی، که عماء را احدیت می‌داند، با حدیث نبوی سازگار است، در حالی که قول به واحدیت، به دلیل ناسازگاری با سؤال حدیث، مردود شمرده شد. نقد ادعای مخلوق بودن هر متعین و نفی قبليت زمانی، عمق عرفانی این مفهوم را آشکار ساخت.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، عماء در عرفان به چه معناست؟

2. طبق متن، ریشه بحث عماء از کجا نشأت گرفته است؟

3. بر اساس درسگفتار، سؤال 'این کان ربنا قبل ان یخلق الخلق' به چه معناست؟

4. مطابق متن، چرا برخی عرفا عماء را به احدیت نسبت داده‌اند؟

5. طبق درسگفتار، کدام مفهوم به عنوان حائل بین احدیت و کثرت حقیقی معرفی شده است؟

6. مظاهر وجودی در درسگفتار به عنوان اعیان ثابته معرفی شده‌اند.

7. سؤال 'این کان ربنا' در حديث به معنای مکان زمانی یا مکانی رب است.

8. عماء به معنای غیم رقیق است که بین ارض و سماء قرار دارد.

9. واحدیت در درسگفتار به عنوان تعین اول معرفی شده است.

10. احدیت در ظرف جلال است و به همین دلیل برای غیر حق قابل ادراک نیست.

11. تفاوت اصلی بین احدیت و واحدیت در درسگفتار چیست؟

12. چرا عماء در برخی آرای عرفانی به احدیت نسبت داده شده است؟

13. مفهوم غیم رقیق در تعریف عماء به چه معناست؟

14. چرا پاسخ 'کان فی عماء' به سؤال 'این کان ربنا' مطابق سؤال است؟

15. چرا واحدیت نمی‌تواند پاسخ مناسب برای عماء در حديث باشد؟

پاسخنامه

1. حقیقت ذات حق در مرتبه احدیت

2. نقل نبوی

3. رب قبل از خلقت خلق کجا بود؟

4. چون احدیت جز توسط حق شناخته نمی‌شود

5. واحدیت

6. نادرست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. احدیت مرتبه ذات حق بدون کثرت است، در حالی که واحدیت منشأ اسماء و صفات و محل ظهور کثرت است.

12. زیرا احدیت به دلیل جلال و عدم رويت برای غیر حق، با مفهوم عماء که تاریکی از فرط ظهور است، سازگار است.

13. غیم رقیق به معنای لایه نازکی است که بین ارض (کثرت حقیقی) و سماء (احدیت) قرار دارد.

14. زیرا پاسخ مستقیماً به رب قبل از خالقیت اشاره دارد و با سؤال از مرتبه قبل از خلقت همخوانی دارد.

15. زیرا واحدیت تعین ثانی است و سؤال از مرتبه قبل از خلقت، یعنی احدیت، است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده