متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 233)
دیباچه
در گستره عرفان نظری، تأمل در نسبت میان حق تعالی و کثرات عالم، از جمله مباحث بنیادین است که ذهن و دل عارفان و حکیمان را به خود مشغول داشته است. این نوشتار، برگرفته از درسگفتار 233 آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوشی عمیق در باب ظهور کثرات از حق، وحدت ذاتی و کثرت ظهوری، و نفی تناقض در ذات مطلق الهی میپردازد.
بخش نخست: ظهور کثرات از حق تعالی
مبدأ ظهور کثرات
حق تعالی، سرچشمه و مبدأ ظهور کثرات است، اما این ظهور نه از حیث وحدت ذاتی او، بلکه از حیث علم او به اشیاء، که عین علم او به نفسش است، تحقق مییابد. کثرات، در ظرف ظهور و تعین، از حق منبعث میشوند، بیآنکه وحدت ذاتی او را مخدوش سازند یا به تعدد و محدودیت منجر شوند. این ظهور، مانند جویباری است که از سرچشمهای زلال جاری میشود، اما ذات آن سرچشمه را تغییر نمیدهد.
درنگ: کثرات، تجلیات حقاند و از علم او به اشیاء، که عین علم به نفس اوست، ظهور مییابند، بدون آنکه وحدت ذاتی او را مخدوش کنند. |
مخلوق به مثابه ظهور خالق
مخلوق، نه موجودی مستقل در برابر خالق، بلکه ظهوری از اوست. رابطه میان خالق و مخلوق، مانند رابطه نور و سایه نیست که یکی بر دیگری سیطره داشته باشد، بلکه مخلوق، شأنی از شئون حق است که در ظرف وجود ظهور یافته است. این دیدگاه، هرگونه دوگانگی یا تقابل میان خالق و مخلوق را نفی میکند و مخلوق را جلوهای از ذات الهی میداند.
هستی، تجلی حق
همه هستی از حق است و هستی، خود حق است. کثرات و ظهورات، هیچیک وجود مستقلی در برابر حق ندارند، بلکه همگی جلوههای او هستند. مانند امواجی که بر سطح اقیانوس پدیدار میشوند، کثرات نیز ظهوراتیاند که در بستر وجود حق تحقق مییابند، بیآنکه باطن یا کثرتی در مقابل او باشد.
حق، ظرف و حقیقت ظهورات
حق تعالی، هم ظرف وجودی ظهورات است و هم حقیقت آنها، اما نه به معنای ظرف مادی که مظروفی را در بر گیرد. این ظرف، مانند آسمانی بیکران است که همه ستارگان را در خود جای داده، اما خود از جنس آنها نیست. حق، بدون قید ظرف و مظروف، حقیقت همه ظهورات است و کثرات، در ذات او، به وحدت بازمیگردند.
جمعبندی بخش نخست
ظهور کثرات از حق، نه به معنای جدایی یا استقلال آنها، بلکه به مثابه تجلیات علم الهی است که در ظرف وحدت ذاتی او تحقق مییابد. مخلوق، ظهور خالق است و همه هستی، جلوهای از حق. این دیدگاه، با نفی هرگونه دوگانگی، وحدت وجود را به عنوان مبنای عرفان نظری تثبیت میکند.
بخش دوم: وحدت و کثرت در ذات حق
اشکال نخست: تقابل وحدت و کثرت
یکی از پرسشهای بنیادین در عرفان نظری، چگونگی جمع وحدت ذاتی حق با کثرت ظهوری است. چگونه ممکن است وحدتی که ذاتاً متضاد کثرت است، با آن عینی شود؟ این پرسش، از ذهنیت محدود انسانی سرچشمه میگیرد که وحدت و کثرت را در تقابل میبیند، مانند دو سوی یک ترازو که نمیتوانند همزمان بالا باشند.
پاسخ به اشکال نخست
وحدت حقیقی حق، مطلق و بیقید است و کثرت ظهوری، عین این وحدت است. کثرتی که مقابل وحدت انگاشته میشود، مقید است و در ظرف ذهن انسانی معنا مییابد. وحدت ذاتی حق، مانند خورشیدی است که پرتوهای بیشمار آن، کثرات را پدید میآورد، اما ذات خورشید را تغییر نمیدهد. این وحدت، فراتر از تقابلات مقید است و کثرت را در خود جمع میکند.
درنگ: وحدت ذاتی حق، مطلق است و کثرت ظهوری را در خود جای میدهد، بیآنکه تقابلی میان آنها باشد. |
مطلق بلا قید
حق تعالی، مطلق بیقید است، نه مطلقی که در برابر مقید تعریف شود. این اطلاق، مانند اقیانوسی بیکران است که هیچ ساحلی آن را محدود نمیکند. کثرت، در این اطلاق، مقابل ندارد، زیرا هرچه هست، ظهور اوست و در ذات او مستحیل میشود.
جمعبندی بخش دوم
وحدت و کثرت، در ذات حق، نه در تقابل، بلکه در وحدتی ذاتی جمع میشوند. وحدت حقیقی، مطلق است و کثرت، ظهور آن. این دیدگاه، با نفی تقابلات مقید، مبنای وحدت وجود را تقویت میکند و هرگونه دوگانگی را در برابر اطلاق حق منتفی میسازد.
بخش سوم: نفی تناقض در ذات مطلق
اشکال دوم: تناقض در حق
اگر حق، عین همه حقایق هستی، اعم از وحدت، کثرت و متناقضات باشد، آیا تناقض در ذات او محقق نمیشود؟ این اشکال، از این پیشفرض ناشی میشود که تناقض، به معنای محال عقلی، در ذات حق راه مییابد. اما عقل، تناقض را محال میداند و قواعد عقلی، قابل تخصیص نیستند.
نقد تخصیص قواعد عقلی
قواعد عقلی، مانند محال بودن تناقض، مطلقاند و نمیتوان گفت تناقض در حق محال نیست. نسبت دادن تناقض به حق، مانند آن است که کسی بخواهد نور را با تاریکی یکی بداند، در حالی که نور، ذاتاً تاریکی را نفی میکند. این نقد، بر ضرورت رعایت اصول عقلی در بحث از ذات حق تأکید دارد.
نقد گفتار غیرمعقول
گفتن اینکه حق، وجود متناقض است، مانند رد سخنی مستدل است که حماقت میانگارد. عقل، تناقض را نمیپذیرد، زیرا تناقض، در ظرف محدودیت و تعدد معنا دارد. مانند کسی که بخواهد با عقل محدود خود، بیکرانگی آسمان را اندازهگیری کند، چنین گفتاری، از قصور ادراک سرچشمه میگیرد.
دو مقام در بحث از حق
بحث از حق، دو مقام دارد: گفتار درباره حق و متخلق شدن به حقیقت او. در مقام گفتار، عقل محدود به قیود است و تناقض را در ظرف تعدد میبیند. اما در مقام تخلق به حقیقت، عارف، وحدت را درمییابد و تناقض را منتفی میبیند، مانند کسی که از قلهای بلند، همه مناظر را یکجا مینگرد.
درنگ: تناقض، در ظرف مقیدات و تعدد معنا دارد، اما در اطلاق حق، به دلیل نفی تعدد، موضوعیتی ندارد. |
ماهیت تناقض و تضاد
تناقض، رفع شیء موجود است و تضاد، تباین دو شیء. هر دو در ظرف تعدد معنا دارند، مانند دو خط متقاطع که در نقطهای به هم میرسند، اما نمیتوانند یکی شوند. در ذات حق، که تعدد منتفی است، تناقض و تضاد بیمعنایند، زیرا همه چیز در وحدت او مستحیل است.
نفی تعدد در حق
در بیان حق، تعدد رفع میشود، مانند نوری که همه سایهها را در خود محو میکند. موضوع تناقض، تعدد است، و چون حق از تعدد مبراست، تناقض در او راه ندارد. این نفی، مانند آن است که بخواهیم در اقیانوسی بیکران، موجی را از آب جدا کنیم.
مطلق و نفی متقابلات
حق، مطلق است و از حیث ذات، هیچیک از متقابلات، مانند وحدت و کثرت، نیست. او مانند آسمانی است که نه روز است و نه شب، بلکه فراتر از هر دو، همه را در بر میگیرد. اطلاق او، هرگونه تقابل را نفی میکند و کثرات را در وحدت ذاتیاش متحد میسازد.
جمعبندی بخش سوم
تناقض و تضاد، در ظرف مقیدات و تعدد معنا دارند، اما در ذات مطلق حق، به دلیل نفی تعدد، موضوعیتی ندارند. حق، فراتر از متقابلات است و کثرات، در وحدت ذاتی او جمع میشوند. این دیدگاه، هرگونه اشکال مبتنی بر تناقض را با تأکید بر اطلاق حق پاسخ میدهد.
بخش چهارم: کمال ذاتی و علم حق
کمال ذاتی حق
کمال نفس وجود ذاتی حق، از خودش است، نه از غیر. مانند نوری که از ذات خود میدرخشد و نیازی به منبع دیگر ندارد، حق، ذاتاً کامل است و کمالش، مستقل از هر چیز دیگر است.
علم حق به اشیاء
علم حق به اشیاء، عین علم او به نفسش است، بدون تمایز ظرف و مظروف. مانند آینهای که همه تصاویر را در خود بازمیتاباند، اما خود از آنها متمایز است، علم حق، همه اشیاء را در بر میگیرد، اما ذات او از آنها جدا نیست.
اتحاد مختلفات در حق
مختلفات، در حق متحد میشوند، مانند ابصار متعددی که با بصر واحد دیده میشوند. این اتحاد، مانند آن است که همه رنگها در نور سفید جمع شوند، بیآنکه هویت خود را از دست بدهند، اما در ذات نور، یکی شوند.
ظهور کثرات از علم حق
کثرات، نه از حیث وحدت یا وجود حق، بلکه از حیث علم او به اشیاء، که عین علم به نفسش است، ظاهر میشوند. این ظهور، مانند پرتوهای خورشید است که از ذات آن جدا نیستند، اما در زمین، سایهها و رنگهای گوناگون میآفرینند.
درنگ: علم حق به اشیاء، عین علم او به نفسش است و کثرات، از این علم ظهور مییابند، بدون آنکه وحدت ذاتی او مخدوش شود. |
نفی احتوا و احاطه
حق، کثرات را در بر نمیگیرد و کثرات، او را در بر نمیگیرند، زیرا رابطه ظرف و مظروف در او معنا ندارد. مانند آسمانی که ستارگان را در خود جای داده، اما خود ستاره نیست، حق، مبدأ ظهور کثرات است، بیآنکه در آنها محصور شود.
تفسیر آیه احاطه
قرآن کریم میفرماید: وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِيطٌ (: «و خداوند از هر سو بر آنان احاطه دارد»، سوره بروج، آیه ۲۰). این آیه، بر احاطه ذاتی حق بر همه چیز، بدون وجود محاط مستقل، دلالت دارد. احاطه حق، مانند دریایی است که همه جزایر را در بر میگیرد، اما خود از آنها متمایز است.
جمعبندی بخش چهارم
کمال ذاتی حق، او را از هر نیازی بینیاز میسازد و علم او به اشیاء، مبدأ ظهور کثرات است. این علم، عین علم به نفس اوست و کثرات، بدون ایجاد رابطه ظرف و مظروف، ظهورات او هستند. آیات قرآن کریم، این وحدت و احاطه را تأیید میکنند.
بخش پنجم: نفی غیریت و ظهورات حق
نفی ظهور از بطون متقدم
کائنات، حق را از بطونی متقدم ظاهر نمیکنند، زیرا ظاهر و باطن او عین هماند. مانند نوری که خود هم ظاهر است و هم باطن، حق، ذاتاً ظاهر و باطن است و کائنات، تنها مظاهر ظهور او هستند.
تمیز ظاهری و باطنی
تمایز میان ظاهر و باطن، در عقول انسانی به دلیل درک غیریت است. مانند سایهای که از نور جدا به نظر میرسد، اما در حقیقت، جلوهای از آن است. در ذات حق، غیری وجود ندارد و این تمایز، اعتباری و ذهنی است.
نفی غیریت در حق
بدون فرض غیری، ظهور و بطون معنا ندارد، زیرا همه ظهورات، حقاند. مانند امواجی که در ذات اقیانوس مستحیلاند، کثرات نیز در ذات حق، یکی میشوند.
ظهور بدون افراز
حق، اشیاء را از خودش جدا نمیکند، زیرا ذات او قابل تجزیه نیست. مانند نوری که پرتوهایش از آن جدا نمیشوند، ظهورات حق نیز شئون او هستند، نه اجزای مستقل.
تفسیر آیه علم حق
هر شیء، صوره نسبتی از علم حق است. قرآن کریم اشاره دارد که هیچ ذرهای از علم او خارج نیست (اشاره به مضمون آیهای مانند وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ، : «و کلیدهای غیب نزد اوست، جز او کسی آن را نمیداند»، سوره انعام، آیه ۵۹). این بیان، شمول علم حق بر همه چیز را نشان میدهد.
درنگ: هر شیء، از عرش تا فرش، صوره نسبتی از علم حق است و هیچ چیز از علم او خارج نیست. |
جمعبندی بخش پنجم
ظهورات حق، بدون غیریت یا جدایی از ذات او تحقق مییابند. ظاهر و باطن در حق، عین هماند و کثرات، صور نسبتی از علم او هستند. این دیدگاه، وحدت وجود را در برابر هرگونه دوگانگی یا استقلال خلق تثبیت میکند.
بخش ششم: تکلیف مومن و تسلیم
سکینه و نفی اضطراب
مومن نباید اضطراب داشته باشد، زیرا همه چیز از آن حق است. مانند درختی که در طوفان استوار میماند، مومن با ایمان به وحدت حق، از هر نگرانی رها میشود.
محدودیت اختیار انسان
انسان، تنها در امور محدودی، مانند نفس کشیدن یا راه رفتن، اختیار دارد و ازل و ابد در دست او نیست. مانند مسافری که تنها بخشی از مسیر را خود میپیماید، انسان در برابر اطلاق حق، محدود است.
اضطراب، نشانه ضعف ایمان
اضطراب مومن، نشانه ضعف ایمان است، زیرا همه چیز از آن حق است. مانند کودکی که از سایه خود میترسد، اضطراب از ندیدن حقیقت وحدت سرچشمه میگیرد.
تفسیر آیات قرض و غنا
قرآن کریم میفرماید: يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا (: «به خدا قرض نیکو میدهد»، سوره بقره، آیه ۲۴۵). این آیه، وحدت میان حق و مومن را در مقام ظهور نشان میدهد، زیرا مومن، مظهر حق است. همچنین میفرماید: وَاللَّهُ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ (: «و خداوند از جهانیان بینیاز است»، سوره آل عمران، آیه ۹۷). این آیه، غنای ذاتی حق را تأیید میکند.
تفسیر آیه شأن
قرآن کریم میفرماید: كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (: «هر روز او در کاری است»، سوره الرحمن، آیه ۲۹). این آیه، فعالیت دائمی و اطلاق حق را در برابر محدودیت خلق نشان میدهد.
تکلیف مومن
مومن، تنها مسئول انجام تکلیف است و نباید غصه امور دیگر را بخورد. مانند کشاورزی که تنها وظیفه کاشتن بذر را دارد و باران و آفتاب را به خدا وا میگذارد، مومن نیز با تسلیم، از اضطراب رها میشود.
درنگ: مومن، با تسلیم به حق و انجام تکلیف، از اضطراب رها میشود، زیرا همه چیز ظهور حق است. |
جمعبندی بخش ششم
مومن، با درک وحدت حق و تسلیم به او، از اضطراب رها میشود. تکلیف، محور عمل اوست و آیات قرآن کریم، مانند آیات قرض و غنا، این وحدت و اطلاق را تأیید میکنند.
بخش هفتم: تجلیات حق و وحدت وجود
جنگ موسی و فرعون
جنگ موسی و فرعون، ظهور حق است و عذر همه را باید پذیرفت، زیرا حقیقت را ندیدند. مانند نمایشی که بازیگران آن، نقشهای متفاوتی ایفا میکنند، اما همه در خدمت یک کارگرداناند، این تقابلات نیز ظهورات حقاند.
تفسیر آیات عبادت و امامت
قرآن کریم میفرماید: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (: «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم»، سوره فاتحه، آیه ۵). این آیه، وحدت عبد و معبود را در مقام عبادت نشان میدهد. همچنین میفرماید: جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا (: «تو را برای مردم پیشوا قرار داد»، سوره بقره، آیه ۱۲۴). این آیه، مسئولیت انسان در مقام خلافت و انجام تکلیف را نشان میدهد.
تفسیر آیه تکویر
قرآن کریم میفرماید: إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ (: «آنگاه که خورشید درهم پیچیده شود»، سوره تکویر، آیه ۱). این آیه، فناپذیری عالم و هدف آزمایش انسان (سعادت یا شقاوت) را نشان میدهد.
تفسیر آیه ظهور
قرآن کریم میفرماید: جَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا (: «پروردگارت با فرشتگان صف در صف آمد»، سوره فجر، آیه ۲۲). این آیه، ظهور قیومی حق در همه مراتب را نشان میدهد.
علم فعلی و ظهور
علم فعلی حق، همان ظهور است و با نفس او عینی است. مانند نوری که خود هم مبدأ است و هم مقصد، علم حق، مبدأ ظهور کثرات است و در ذات او، یکی است.
تسلیم و طوع
انسان باید تسلیم باشد و عمل به وظیفه کند، زیرا همه چیز ظهور حق است. مانند قایقی که در امواج دریا به اراده ناخدا پیش میرود، انسان نیز با تسلیم، در مسیر حق قرار میگیرد.
نفی مالکیت خلق
خلق، مالک چیزی نیست و همه چیز، حتی خیر و شر، از حق است. مانند بازیگرانی که در صحنه تئاتر، تنها نقشهای تعیینشده را ایفا میکنند، خلق نیز مظهر اراده حقاند.
امام حسین و توحید
امام حسین (ع)، با تحمل بار عظیم، توحید را نشان داد و خود را مهرهای در دست حق دانست. مانند ستارهای که در آسمان عرفان میدرخشد، او با شهادت، وحدت با حق را به نمایش گذاشت.
درنگ: امام حسین (ع)، با تسلیم کامل به حق، توحید را در مقام شهادت به نمایش گذاشت و نشان داد که همه چیز، ظهور اراده الهی است. |
جمعبندی بخش هفتم
ظهورات حق، از جنگ موسی و فرعون تا شهادت امام حسین (ع)، همه جلوههای وحدت وجودند. آیات قرآن کریم، این وحدت را تأیید میکنند و مومن را به تسلیم و انجام تکلیف دعوت میکنند.
بخش هشتم: وحدت ذاتی و کثرت ظهوری
تجلی مخصوص
ظهور کثرات، تجلی مخصوص نامیده میشود. مانند گلی که هر گلبرگش جلوهای خاص از زیبایی آن است، هر مظهر، تجلی خاصی از حق است، بدون خروج از اطلاق او.
حقیقت مطلقه و قیود
حقیقت مطلقه، با وجود نسب و قیود، از اطلاق خود خارج نمیشود. مانند آینهای که تصاویر بیشمار را بازمیتاباند، اما خود تغییر نمیکند، حق نیز با ظهور در مظاهر، مطلق باقی میماند.
تفسیر حدیث وحدت
عارف، در پاسخ به حدیث «كَانَ اللَّهُ وَلَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَيْءٌ» (خدا بود و چیزی با او نبود)، میگوید اکنون نیز چنین است. این بیان، مانند نوری است که هیچ سایهای با آن همراه نیست، و بر وحدت ذاتی حق و نفی معیت مستقل خلق تأکید دارد.
تفسیر آیات معیت
قرآن کریم میفرماید: هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَمَا كُنْتُمْ (: «او با شماست هر کجا باشید»، سوره حدید، آیه ۴). این آیه، معیت قیومی حق را نشان میدهد. همچنین میفرماید: فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (: «پس به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست»، سوره بقره، آیه ۱۱۵). این آیه، وحدت ظهوری حق را تأیید میکند.
تفسیر آیه تقوا
قرآن کریم میفرماید: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ (: «گرامیترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست»، سوره حجرات، آیه ۱۳). این آیه، معیت ظهوری را با تقوا و قرب به حق مرتبط میکند.
وحدت عین کثرت
وحدت ذاتی حق، عین کثرت ظهوری، و بساطت او، عین ترکیب است. مانند نوری که همه رنگها را در خود جمع میکند، وحدت حق، کثرات را در بر میگیرد.
نفی غیریت در تعینات
غیریت در تعینات، حکمی اعتباری است، نه قیدی واقعی. مانند سایههایی که در نور محو میشوند، تعینات نیز در ذات حق، یکی میشوند.
درنگ: وحدت ذاتی حق، عین کثرت ظهوری است و غیریت، تنها در ادراک اعتباری معنا دارد. |
جمعبندی بخش هشتم
وحدت ذاتی حق، کثرت ظهوری را در خود جمع میکند و غیریت، اعتباری است. آیات و احادیث، این وحدت را تأیید میکنند و معیت قیومی حق را در همه مظاهر نشان میدهند.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با تأمل در درسگفتار 233 آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در مفاهیم عمیق عرفان نظری پرداخت. حق تعالی، مبدأ ظهور کثرات است، اما این ظهور، وحدت ذاتی او را مخدوش نمیکند. کثرات، صور نسبتی از علم او هستند و وحدت ذاتی، عین کثرت ظهوری است. تناقض و تضاد، در ظرف مقیدات معنا دارند، اما در اطلاق حق، موضوعیتی ندارند. آیات قرآن کریم، مانند وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِيطٌ، يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا، و هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَمَا كُنْتُمْ، بر احاطه، وحدت و معیت قیومی حق تأکید دارند. مومن، با تسلیم و انجام تکلیف، از اضطراب رها میشود و در وحدت با حق، آرامش مییابد.
با نظارت صادق خادمی |