در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 235

متن درس





مصباح الانس

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 235)

بخش اول: وحدت وجود و رفع نقص ظاهری

مقدمه

این بخش، برگرفته از درس‌گفتار 235 مصباح‌الانس، به بررسی عمیق و تخصصی ذوق محمدی، وحدت وجود، و ظهورات اسماء و صفات الهی در مراتب خلقی می‌پردازد. محور بحث، تبیین وحدت حقیقت وجود و پاسخ به پرسش از منشأ نقص و شین ظاهری در عالم است که با دو رویکرد حکمی و عرفانی تحلیل می‌شود. ذوق محمدی، به‌عنوان معرفتی والا، همه موجودات را ظهورات حق دانسته و نقص ظاهری را به اقتضای مراتب اسماء نسبت می‌دهد.

وحدت حقیقت وجود

هستی، در حقیقت، یک حقیقت واحد است و همه کثرات و ظهورات، مظاهر این حقیقت وجودی‌اند. در مقام مطلق، هیچ تعدد یا غیریتی وجود ندارد، و همه موجودات، جلوه‌های یک وجود واحدند که از حق سرچشمه می‌گیرند. این اصل، بنیاد وحدت وجود را تشکیل می‌دهد و هرگونه دوگانگی یا تناقض را در مقام ذات حق نفی می‌کند.

﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾

(سوره حدید: ۳، ترجمه فولادوند: اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.)

این آیه شریفه، جامعیت حق را نشان می‌دهد که همه مراتب وجود، از غیب تا شهادت، در او متحد است. به‌مثابه نوری که از خورشید می‌تابد و همه سایه‌ها را در خود جمع می‌کند، حق، مبدأ و مقصد همه ظهورات است.

نکته کلیدی: هستی، یک حقیقت واحد است و همه کثرات، مظاهر حق‌اند؛ در مقام مطلق، تعدد و تناقض منتفی است.

رفع تناقض در وحدت وجود

چون در مقام مطلق وجود، تعددی نیست، تناقض نیز منتفی است. تناقض، به تعدد موضوع وابسته است، و در وحدت وجود، جایی برای موضوعات متکثر باقی نمی‌ماند. حق، به‌عنوان وجود مطلق، همه مراتب را در بر می‌گیرد و هیچ غیریتی در ذات او راه ندارد. این دیدگاه، با استناد به آیه شریفه، بر وحدت و جامعیت حق تأکید دارد و هرگونه دوگانگی را نفی می‌کند.

به‌بیانی تمثیلی، وجود حق چون دریایی بی‌کران است که همه امواج، قطرات، و جریانات، در او یکی‌اند و هیچ موجی نمی‌تواند ادعای جدایی از دریا کند.

ظهور حق در هستی

تمام هستی، ظهور حق است و حق، مظهر همه موجودات. هر موجود، جلوه‌ای از اسماء و صفات الهی است، و هیچ موجودی وجود مستقلی از حق ندارد. این اصل، وحدت وجود را از منظر ظهوری تبیین می‌کند، به‌گونه‌ای که همه کثرات، چون سایه‌هایی از نور حق بر صفحه خلقت نقش می‌بندند.

به‌مثابه آیینه‌ای که نور خورشید را بازمی‌تاباند، هر موجود، بازتابی از نور وجود حق است و بدون این نور، هیچ نمود و بودی ندارد.

نکته کلیدی: تمام هستی، ظهور حق است و هر موجود، مظهر اسماء و صفات اوست؛ هیچ موجودی وجود مستقلی ندارد.

پرسش از نقص و شین ظاهری

پرسشی بنیادین در عرفان نظری، منشأ نقص و شین ظاهری در عالم است. برخی موجودات، به ظاهر دارای نواقص یا شروری‌اند که بودشان، در نگاه اولیه، مشکل‌آفرین به نظر می‌رسد. این پرسش، به بررسی فلسفی و عرفانی جایگاه نقص در نظام خلقت می‌پردازد و دو پاسخ حکمی و عرفانی ارائه می‌دهد.

پاسخ حکمی: عدم قابلیت محل

در لسان حکمت، نقص و کمبود به عدم قابلیت محل ظهور فیض حق نسبت داده می‌شود. حق، جواد مطلق است و از هرگونه بخل یا امساک مبراست. بنابراین، نقص، نه از جانب حق، بلکه از محدودیت قابل (مظهر) ناشی می‌شود. شرور نیز عدمی‌اند و وجود حقیقی ندارند؛ یا به عدم قابلیت برای تحقق وصف، یا به عدم قابلیت برای تحقق ذات یک شیء بازمی‌گردند.

به‌مثابه ظرفی که به دلیل محدودیت خود، نمی‌تواند نور کامل خورشید را در خود جای دهد، نقص در موجودات، از محدودیت ظرفیت آن‌ها در دریافت فیض الهی سرچشمه می‌گیرد.

نکته کلیدی: نقص و شر، به عدم قابلیت محل ظهور فیض حق بازمی‌گردد؛ حق، جواد مطلق است و شرور، عدمی‌اند.

پاسخ عرفانی: ذوق محمدی

پاسخ عرفانی، که با عنوان ذوق محمدی شناخته می‌شود، فراتر از لسان حکمی است. این دیدگاه، همه ظهورات عالم را مظاهر اسماء و صفات حق می‌داند. نقص و شین ظاهری، نه از ذات حق، بلکه از اقتضای مراتب ظهور اسماء ناشی می‌شود. هر موجود، به اقتضای اسم خاص خود، ظهوری کامل دارد و نقص، امری ظاهری است که به استهلاک یا غلبه یک اسم بر دیگری بازمی‌گردد.

به‌مثابه باغی که هر گل به اقتضای طبیعت خود شکوفا می‌شود، هر موجود، جلوه‌ای از اسم الهی است و نقص ظاهری، تنها به تفاوت مراتب ظهور مربوط است.

نکته کلیدی: در ذوق محمدی، همه موجودات، مظاهر اسماء و صفات حق‌اند و نقص ظاهری، به اقتضای مراتب ظهور بازمی‌گردد.

دولت اسماء و تنوع ظهورات

دولت اسماء، تعدد ظهورات را ایجاب می‌کند. هر اسم الهی، به قدر دولت و اقتضای خود، نصرت و ظهور دارد. اسماء جلال، جمال، و کمال، هر یک مظاهری دارند که در ظرف ظهور، گاه اسم جلال و گاه اسم جمال غلبه می‌یابد. این تنوع، نظام خلقت را رقم می‌زند و همه موجودات، از حق‌اند و به سوی حق جریان دارند.

﴿كُلٌّ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾

(سوره بقره: ۱۵۶، ترجمه فولادوند: همه به سوی او بازمی‌گردند.)

این آیه شریفه، بر وحدت مبدأ و مقصد همه موجودات تأکید دارد. به‌مثابه رودهایی که از چشمه‌ای واحد سرچشمه می‌گیرند و به دریا بازمی‌گردند، همه موجودات، از حق برخاسته و به او رجوع می‌کنند.

نکته کلیدی: دولت اسماء، تنوع ظهورات را ایجاب می‌کند و همه موجودات، از حق‌اند و به سوی او بازمی‌گردند.

نقد لسان حکمی

لسان حکمی، با فرض دو کفه وجود و عدم، ناقص است، زیرا عدم، کفه‌ای در برابر وجود نیست. موجودات، ظهور وجود حق‌اند، نه موجود یا معدوم به‌صورت مستقل. امکان، به معنای وجود یا عدم نیست، بلکه به ظهوری بودن خلق اشاره دارد. این نقد، بر برتری لسان عرفانی تأکید می‌کند که نقص را به استهلاک اسماء و اقتضای مراتب نسبت می‌دهد.

به‌مثابه ترازویی که تنها یک کفه دارد، وجود حق، تنها حقیقت است و عدم، صرفاً غیاب ظهور است، نه واقعیتی در برابر وجود.

جمع‌بندی بخش اول

این بخش، با تبیین وحدت وجود، بر یکپارچگی حقیقت هستی و نفی تعدد در مقام مطلق تأکید کرد. نقص و شین ظاهری، در لسان حکمی به عدم قابلیت محل، و در لسان عرفانی (ذوق محمدی) به اقتضای مراتب اسماء نسبت داده شد. آیات قرآن کریم، جامعیت حق و بازگشت همه موجودات به او را تأیید می‌کنند. ذوق محمدی، معرفتی والاست که همه موجودات را ظهورات حق دانسته و نقص را امری ظاهری می‌شمارد که به استهلاک یا غلبه اسماء بازمی‌گردد.

بخش دوم: مراتب ظهور و حکمت خلقت

مراتب ظهور و تعین

در مقام اطلاق، حق از جمال، جلال، و هرگونه تعین مبراست، اما در مقام تنزیل، ظهورات خلقی در قالب اسماء و صفات پدیدار می‌شوند. تعین احدی، به ظهور اجمالی، و تعین واحدی، به ظهور تفصیلی اشاره دارد. این مراتب، با قرب و بعد، وسائط، و خصوصیات اشیاء متمایز می‌شوند.

نور وجود، چون خورشیدی است که هرچه به مبدأ نزدیک‌تر باشد، شدت ظهور آن بیشتر است، و هرچه دورتر، ضعف ظهور افزون‌تر می‌شود. این تشبیه، مراتب ظهور را بر اساس قرب و بعد از حق تبیین می‌کند.

نکته کلیدی: مراتب ظهور، با قرب و بعد از حق متمایز می‌شوند؛ نور وجود، هرچه به مبدأ نزدیک‌تر، شدیدتر است.

تبرئه هستی و حکمت قاذورات

همه موجودات، به اقتضای مرتبه وجودی خود، تبرئه‌اند و نقص، امری ظاهری است که از اقتضای مراتب ناشی می‌شود. حتی قاذورات (کثافات)، در نظام خلقت، حکمت خاص خود را دارند. وجود قاذورات، نظافت را ممکن می‌سازد، و برای برخی موجودات، مانند مگس، خیر و کمال است.

به‌مثابه خاکی که بستر رویش گل است، قاذورات نیز مبنای کمالات‌اند. زیبایی طاووس، به تغذیه از مگس وابسته است، و بال مگس در سرمه، شفافیت و زیبایی می‌افزاید. این مثال‌ها، زنجیره حکمت در خلقت را نشان می‌دهند که حتی موجودات به‌ظاهر ناقص، در نظام وجودی کامل‌اند.

نکته کلیدی: قاذورات، در نظام خلقت، خیر و کمال‌اند و نقص ظاهری، به اقتضای مرتبه هر موجود منتفی است.

ظهورات فعلی و نظم خلقت

همه ظهورات، فعل حق‌اند و نتیجه اقتضای مراتب و دولت اسماء هستند. ظلم، هدایت، یا بدبختی، ظهورات فعلی موجودات‌اند و به کردار و مرتبه آن‌ها وابسته‌اند. حق، در کمین است و ظلم را بی‌پاسخ نمی‌گذارد، چه با ابابیل و چه با مغول.

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ﴾

(سوره فجر: ۱۴، ترجمه فولادوند: و همانا پروردگارت در کمین‌گاه است.)

این آیه شریفه، بر نظارت حق بر همه اعمال و پاسخ به ظلم تأکید دارد. به‌مثابه باغبانی که مراقب باغ خویش است، حق، نظم خلقت را حفظ می‌کند و هیچ ظلمی را بی‌جزا نمی‌گذارد.

نکته کلیدی: همه ظهورات، فعل حق‌اند و حق، در کمین است تا نظم خلقت را با پاسخ به ظلم حفظ کند.

تسبیح و تحمید موجودات

هر موجود، با تسبیح و تحمید، نقص را از حق نفی و کمال را به او نسبت می‌دهد. در لسان حکمی، تسبیح برای رفع نقص و تحمید برای اثبات کمال است؛ اما در لسان عرفانی، هر دو از حق‌اند و به او بازمی‌گردند.

﴿إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾

(سوره إسراء: ۴۴، ترجمه فولادوند: هیچ چیزی نیست مگر اینکه با حمد او تسبیح می‌کند.)

این آیه شریفه، بر تسبیح و تحمید همه موجودات به‌عنوان ظهور کمال حق تأکید دارد. به‌مثابه آوای پرندگان که در سپیده‌دم به گوش می‌رسد، هر موجود، با زبان حال خود، حق را تسبیح می‌کند.

نکته کلیدی: همه موجودات، با تسبیح و تحمید، کمال حق را اعلام و نقص را از او نفی می‌کنند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، مراتب ظهور و حکمت خلقت را تبیین کرد. تعینات احدی و واحدی، مراتب ظهور را متمایز می‌کنند، و قاذورات، در نظام خلقت، خیر و کمال‌اند. ظهورات فعلی، نتیجه اقتضای اسماء و نظم الهی است، و حق، با نظارت بر خلقت، عدالت را برقرار می‌کند. تسبیح و تحمید موجودات، جلوه‌ای از کمال حق و رفع نقص از اوست.

بخش سوم: ذوق محمدی و کمال حق

ذوق محمدی و معرفت به وحدت

ذوق محمدی، معرفتی والاست که هر وجود را برای حق می‌داند و تعدد را در مقام ذات منتفی می‌شمارد. این ذوق، بر وحدت وجود تأکید دارد و همه کثرات را ظهورات اسماء و صفات حق می‌بیند. نقص ظاهری، به استهلاک یا تضعیف یک اسم در برابر دیگری بازمی‌گردد، نه به ذات حق.

به‌مثابه آیینه‌ای که نور را بی‌هیچ تحریفی بازمی‌تاباند، ذوق محمدی، حقیقت وجود را در همه مظاهر می‌بیند و نقص را به تفاوت مراتب نسبت می‌دهد.

نکته کلیدی: ذوق محمدی، معرفت به این است که هر وجود، برای حق است و نقص، به استهلاک اسماء بازمی‌گردد.

غنای حق و خیر محض

حق، در مقام اطلاق، غنی از عالمین، اسماء، صفات، و مظاهر است. هرچه از او صادر می‌شود، خیر محض است، زیرا حق، یَنبوع همه کمالات است. کمالات حق، دائماً بالفعل‌اند و هیچ نقص یا شینی به او راه ندارد.

﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾

(سوره الرحمن: ۲۹، ترجمه فولادوند: هر روز او در کاری است.)

این آیه شریفه، بر فعلیت دائمی کمالات حق تأکید دارد. به‌مثابه چشمه‌ای که بی‌وقفه می‌جوشد، حق، همواره کمالات خود را متجلی می‌سازد.

نکته کلیدی: حق، غنی مطلق و یَنبوع کمالات است؛ هرچه از او صادر می‌شود، خیر محض است.

نقص ظاهری و استهلاک اسماء

نقص ظاهری، به استهلاک یا تضعیف حکم یک اسم در برابر دیگری بازمی‌گردد. دولت هر اسم، محدود به اقتضای مرتبه و مظهر است. برای مثال، اسم رحمن، برای غیرظالمین ظهور می‌یابد، و اسم عدو، برای کافرین. این محدودیت‌ها، به مراتب ظهور مربوط است، نه به ذات حق.

به‌مثابه رنگی که در پرتو نور خورشید تغییر می‌یابد، ظهور اسماء، به اقتضای مظهر، تنوع می‌یابد، اما ذات نور ثابت است.

شناخت رب و فقر اولیا

هر فرد باید رب خود را بشناسد، و رب‌العالمین، مبنای شناخت رب خاص هر موجود است. اولیا، به دلیل معرفت به لَیسِیت ذاتی خود، فقر و عبودیت بیشتری به حق دارند. این فقر، از آگاهی به وابستگی کامل به حق ناشی می‌شود.

﴿وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ﴾

(سوره أنفال: ۱۷، ترجمه فولادوند: تو تیر نینداختی هنگامی که تیر انداختی، بلکه خدا تیر انداخت.)

این آیه شریفه، بر نفی فعل از ممکن و اثبات آن برای حق تأکید دارد. اولیا، چون آینه‌ای صیقلی، این حقیقت را درک کرده و فقر خود را به حق می‌بینند.

نکته کلیدی: اولیا، با معرفت به لَیسِیت ذاتی خود، فقر و عبودیت بیشتری به حق دارند.

نقل از قونوی و تحلیل نقص

قونوی در «نفخات» بیان می‌دارد که هر نقص (جهل، کذب، ظلم) در ممکنات، از احکام امکان و ظلمت نسبت عدمی آن‌هاست. هر ممکن، دو وجه دارد: وجه وجودی (به سوی حق) و وجه عدمی (لَیسِیت ذاتی). این دو وجه، فقر ذاتی ممکن را نشان می‌دهند، حتی در اولیا.

به‌مثابه سایه‌ای که بدون نور معنا ندارد، وجه عدمی ممکن، تنها در پرتو وجود حق معنا می‌یابد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، ذوق محمدی را به‌عنوان معرفتی والا معرفی کرد که همه موجودات را ظهورات حق می‌داند. غنای حق، خیر محض، و فعلیت دائمی کمالات او، نقص را از ذاتش نفی می‌کند. استهلاک اسماء، منشأ نقص ظاهری است، و اولیا، با معرفت به فقر ذاتی خود، به حق تقرب می‌جویند. نقل از قونوی، بر محدودیت امکان و وابستگی ممکن به حق تأکید دارد.

بخش چهارم: وحدت اسماء و علم الهی

وحدت اسماء و صفات

همه اسماء و صفات، در عین وحدت با حق، کثرت ظاهری دارند، بدون تنزه یا حجاب. اسماء جلال و جمال، یکدیگر را کامل می‌کنند، و وحدت، عین کثرت است. این وحدت، به جامعیت حق و ظهوراتش اشاره دارد.

به‌مثابه رنگین‌کمانی که از یک نور واحد پدید می‌آید، اسماء الهی، در عین کثرت، از وحدت حق سرچشمه می‌گیرند.

نکته کلیدی: اسماء جلال و جمال، در عین وحدت با حق، کثرت ظاهری دارند و یکدیگر را کامل می‌کنند.

واحدیت و علم الهی

واحدیت، ظهور علم حق است که لازم ذات و غیر مغایر با آن است، جز به مغایرت نسبی. علم، مهد کثرت معنایی است، اما در عین حال، به مقام مطلق وحدت بازمی‌گردد. واحدیت، مرتبه الوهیت را متعین می‌سازد و مبنای ظهورات خلقی است.

به‌مثابه نوری که از خورشید ساطع می‌شود و اشیاء را متمایز می‌کند، علم الهی، مبنای کثرت معنایی و ظهور واحدیت است.

نکته کلیدی: واحدیت، ظهور علم حق است که کثرت معنایی را در بر دارد، اما به وحدت مطلق بازمی‌گردد.

سرایت واحدیت در احدیت

واحدیت، در احدیت ساری است و احدیت، وصف تعین، نه مطلق معین است. این رابطه، پیوستگی میان مراتب ظهور را نشان می‌دهد، به‌گونه‌ای که واحدیت، جلوه‌ای از احدیت در مقام تنزیل است.

به‌مثابه جویباری که از چشمه‌ای بزرگ سرچشمه می‌گیرد، واحدیت، از احدیت نشأت گرفته و ظهورات خلقی را متجلی می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، وحدت اسماء و صفات را در عین کثرت ظاهری تبیین کرد. واحدیت، به‌عنوان ظهور علم الهی، مبنای کثرت معنایی است، اما به وحدت مطلق بازمی‌گردد. سرایت واحدیت در احدیت، پیوستگی مراتب ظهور را نشان می‌دهد و اسماء، در هماهنگی با یکدیگر، کمالات حق را متجلی می‌سازند.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتار 235 مصباح‌الانس، ذوق محمدی را به‌عنوان معرفتی والا معرفی کرد که وحدت وجود و ظهورات اسماء و صفات حق را تبیین می‌کند. نقص و شین ظاهری، در لسان حکمی به عدم قابلیت محل، و در لسان عرفانی به اقتضای مراتب اسماء نسبت داده شد. آیات قرآن کریم، بر جامعیت حق، بازگشت موجودات به او، و نظارت او بر خلقت تأکید دارند. قاذورات، در نظام خلقت، خیر و کمال‌اند، و اولیا، با معرفت به فقر ذاتی خود، به حق تقرب می‌جویند. وحدت اسماء و واحدیت، به‌عنوان ظهور علم الهی، کثرت معنایی را در بر دارد، اما به وحدت مطلق بازمی‌گردد.

با نظارت صادق خادمی


کد فوتر