در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 238

متن درس

 

کاوش در حقیقت علم و وحدت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 238)

مقدمه: درآمدی بر حقیقت علم در عرفان نظری

حقیقت علم، از جمله مباحث بنیادین در عرفان نظری است که در اندیشه‌های عرفانی، به‌ویژه در آثار برجسته‌ای چون مصباح الانس، جایگاه ویژه‌ای دارد. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 238، به کاوش در حقیقت علم، نسبت آن با ذات حق، و تمایز میان علم و جهل از منظر وحدت و تمیز می‌پردازد. متن حاضر، با تکیه بر محتوای اصلی مصباح الانس (صفحه ۸۲، سطر ۲۰) و تحلیل‌های تفصیلی، به زبانی علمی تبیین شده تا برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان، منبعی جامع و عمیق ارائه دهد.

همانند نوری که از مشکات وجود الهی ساطع می‌شود و تاریکی‌های کثرت را می‌زداید، این بحث درصدد است تا با کاوش در حقیقت علم، پرده از وحدت ذاتی حق و سریان او در عالم بردارد. در این مسیر، آیات [مطلب حذف شد] ، به‌عنوان چراغ راه، معانی عمیق را روشن می‌سازند.

بخش اول: منشأ و ماهیت علم الهی

منشأ علم حق به عالم

علم حق به عالم، از سرچشمه علم او به ذاتش جوشیده و بی‌واسطه در همه هستی ساری است. این علم، نه از طریق عقول یا صور مرتسمه، بلکه عین علم ذاتی حق به نفس خویش است. همان‌گونه که آفتاب، بی‌نیاز از واسطه، پرتوهایش را بر زمین می‌گسترد، علم الهی نیز بی‌هیچ حجابی، عالم را در بر می‌گیرد.

درنگ: علم حق به عالم، عین علم او به ذاتش است و هیچ واسطه‌ای در این علم راه ندارد؛ این وحدت، جوهره حقیقت علم الهی را تشکیل می‌دهد.

نفی واسطه در علم حق

برخلاف برخی دیدگاه‌های فلسفی که علم حق به مخلوقات را از طریق عقول یا صور مرتسمه تبیین می‌کنند، عرفان نظری هرگونه واسطه را نفی کرده و بر وحدت علم حق با ذاتش تأکید دارد. این دیدگاه، مانند رودی که مستقیم از سرچشمه به سوی دریا روان است، هرگونه انفکاک میان علم و ذات الهی را منتفی می‌داند.

لزوم تحقیق حقیقت علم

برای فهم این حقیقت، باید ماهیت علم مورد کاوش قرار گیرد. شیخ صدرالدین قونوی در نفحات الهی، حقیقت علم را به اتحاد عالم و معلوم تعریف کرده و آن را از هرگونه تمیز و کثرت مبرا دانسته است. این تحقیق، همانند سفری به سوی قله‌های معرفت است که نیازمند تأمل عمیق و ژرف‌نگری است.

بخش دوم: معیار علم و جهل

اتحاد و تمیز: محور علم و جهل

علم، در ذات خود، اتحاد و عینیت شیء با نفس عالم است، در حالی که جهل، نتیجه تمیز و غیریت میان عالم و معلوم است. این معیار، مانند دو کفه ترازو، علم را در وحدت و جهل را در کثرت قرار می‌دهد. هرچه وصول و اتحاد بیشتر باشد، علم فزونی می‌یابد و هرچه تمیز و جدایی افزون گردد، جهل غالب می‌شود.

درنگ: علم، به وحدت عالم و معلوم وابسته است و جهل، نتیجه تمیز و کثرت میان آن‌هاست. این معیار، مبنای تمایز میان معرفت و نادانی را تشکیل می‌دهد.

علم و جهل نسبی

انسان ممکن است از یک جهت به شیء علم داشته باشد، به دلیل اتحاد با آن، و از جهتی دیگر جاهل باشد، به سبب تمیز. این نسبیت، مانند سایه و روشن در یک منظره است که بسته به زاویه دید، جلوه‌های متفاوتی می‌یابد.

مراتب علم و جهل در غیرحق

موجودات غیرحق، مانند نفس ناطقه و مجردات، به میزان وصول به سر الهی، از علم برخوردارند و به قدر تمیز و دوری از این سر، در جهل فرو می‌روند. این مراتب، مانند پله‌های نردبانی است که هرچه به سوی قله وحدت نزدیک‌تر شود، نور معرفت فزونی می‌یابد.

بخش سوم: سریان حق و وحدت وجود

حقیقت حق و سریان آن

حقیقت حق، به لسان اطلاق، در همه هستی ساری است و سر حقیقت اشیاء، عین هویت علمی اوست. این سریان، مانند جویباری است که از سرچشمه وجود الهی در همه کائنات جاری است و هیچ موجودی از آن بی‌بهره نیست.

درنگ: سر الله، جوهر مشترک همه موجودات است و وحدت ذاتی میان حق، علم و معلوم را رقم می‌زند.

نفی تعدد و تمیز در علم حق

میان حق و اشیاء، هیچ‌گونه تعدد یا دوئیت وجود ندارد. همه موجودات، مظاهر علم ذاتی حق‌اند و هستی، ظرف تجلی این علم است، بی‌آنکه رابطه ظرف و مظروف یا تمیزی میان آن‌ها برقرار باشد. این وحدت، مانند آینه‌ای است که جز تصویر حق در آن منعکس نمی‌شود.

نفی جهل در ذات حق

از آنجا که در ذات حق هیچ تمیزی وجود ندارد، جهل به هیچ‌وجه در او راه ندارد. این وحدت مطلق، مانند اقیانوسی بی‌کران است که هیچ سایه‌ای از کثرت در آن دیده نمی‌شود.

بخش چهارم: علم حضوری و حصولی

تمایز میان علم حضوری و حصولی

وصول به سر الله، گاه به‌صورت حصولی (مفهومی و کلی) و گاه به‌صورت حضوری (شهودی و حقیقی) است. علم حصولی، مانند سایه‌ای است که از حقیقت نور بر دیوار می‌افتد، اما علم حضوری، خود نور است که بی‌واسطه در قلب عارف تجلی می‌یابد.

درنگ: علم حضوری، حقیقت علم است که با وحدت و شهود همراه است، در حالی که علم حصولی، در سطح مفاهیم باقی می‌ماند و فاقد حقیقت معرفت است.

نفی اعتبار علم حصولی

علم حصولی، به دلیل محدودیت در مفاهیم و صور ذهنی، فاقد حقیقت علم است و تنها حاکی از معلوم است، نه خود آن. این دیدگاه، مانند نقدی است بر آینه‌ای شکسته که نمی‌تواند تمام حقیقت را بازتاب دهد.

نقد تقسیم علم به حصولی و حضوری

تقسیم علم به حصولی و حضوری، از منظر عرفانی، بی‌اساس است، زیرا حقیقت علم ذاتاً حضوری است. این دیدگاه، مانند رودی است که هرگونه انشعاب کاذب را نفی کرده و به سوی وحدت جاری می‌شود.

بخش پنجم: نقد دیدگاه‌های فلسفی

نقد صدرالدین شیرازی

صدرالدین شیرازی، با تأکید بر کثرت حقیقی، علم را به تمیز متصل می‌کرد که به جهل منجر می‌شود. این دیدگاه، مانند راهی است که به جای قله وحدت، به سوی پرتگاه کثرت هدایت می‌کند.

نقد ابن‌سینا و خواجه نصیر

ابن‌سینا علم حق به جزئیات را از طریق کلیات می‌دانست، که خواجه نصیر آن را رد کرد و دیدگاه شیخ اشراق را ترجیح داد. این نقد، مانند اصلاح مسیری است که به جای میان‌برهای کاذب فلسفی، به سوی حقیقت وحدت هدایت می‌شود.

اتحاد عاقل و معقول

صدرا پذیرفت که علم به اتحاد عاقل و معقول وابسته است و بدون این اتحاد، علم محقق نمی‌شود. این اصل، مانند کلیدی است که قفل معرفت را می‌گشاید و هرگونه تمیز را از میان برمی‌دارد.

بخش ششم: آیات قرآنی و سریان حق

آیه «أَنَا أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»

«ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» (سوره ق، آیه ۱۶)

این آیه از قرآن کریم، قرب ذاتی حق به انسان را نشان می‌دهد و دوری از او را سبب جهل به نفس می‌داند. این قرب، مانند نخی است که قلب انسان را به سرچشمه وجود پیوند می‌دهد.

آیه «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَمَا كُنْتُمْ»

«او با شماست هر کجا باشید» (سوره حدید، آیه ۴)

این آیه، معیت قیومی حق را تأیید می‌کند و حضور او را در همه مراتب وجود نشان می‌دهد. این معیت، مانند نسیمی است که در همه جا حضور دارد و هیچ مکانی از آن خالی نیست.

آیه «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»

«پس به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست» (سوره بقره، آیه ۱۱۵)

این آیه، سریان وحدت ظهوری حق را در همه جهات نشان می‌دهد، گویی هر سو که نظر کنی، جز وجه او نمی‌بینی.

درنگ: آیات قرآن کریم، سریان و معیت قیومی حق را تأیید می‌کنند و علم حقیقی را به اتصال به سر الله وابسته می‌دانند.

بخش هفتم: علم و معرفت در سلوک عرفانی

علم صفوه عباد

صفوه عباد، یعنی سالکان و صاحبان شهود، با سلوک و شهود به سر معیت حق دست می‌یابند. این علم، مانند گوهری است که در عمق دریای سلوک یافت می‌شود و تنها با غواصی در وادی معرفت به دست می‌آید.

علم به عنوان انکشاف سر الله

علم، انکشاف سر الله است و هر انکشافی، متفرع بر ظهور حقیقت الهی است. این انکشاف، مانند گشوده شدن دریچه‌ای است که نور حق از آن بر قلب عارف می‌تابد.

نفی خودیت بدون حق

بدون اتصال به حق، موجود هیچ خودیتی ندارد و علم به نفسش ممکن نیست. این اصل، مانند آینه‌ای است که بدون نور حق، هیچ تصویری در آن منعکس نمی‌شود.

بخش هشتم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

حقیقت علم، در عرفان نظری، به وحدت عالم و معلوم وابسته است و هرگونه تمیز و کثرت، به جهل می‌انجامد. علم حق به عالم، عین علم او به ذاتش است و هیچ واسطه‌ای در این علم راه ندارد. سر الله، جوهر مشترک همه موجودات است و وصول به آن، مبنای علم حقیقی است. آیات قرآن کریم، مانند «أَنَا أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»، «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَمَا كُنْتُمْ» و «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»، بر سریان و معیت قیومی حق تأکید دارند. نقد دیدگاه‌های فلسفی، مانند آرای ابن‌سینا و صدرا، بر محدودیت کثرت و واسطه در برابر وحدت عرفانی دلالت دارد. علم حصولی، فاقد حقیقت معرفی شده و علم حضوری، به‌عنوان تنها حقیقت علم، به وحدت با سر الله وابسته است.

این کاوش، مانند سفری در ژرفای اقیانوس معرفت بود که با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، حقیقت علم را در پرتو وحدت الهی روشن ساخت. امید است این نوشتار، برای پژوهشگران و طالبان معرفت، چراغی باشد در مسیر شناخت حق و سریان او در هستی.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، ملاک اصلی علم چیست؟

2. بر اساس درسگفتار، چرا علم حق به اشیاء نیازی به واسطه ندارد؟

3. در درسگفتار، جهل به چه معناست؟

4. طبق درسگفتار، علم عارف چگونه تعریف می‌شود؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا کثرت در علم منجر به جهل می‌شود؟

6. طبق درسگفتار، علم حق به اشیاء از طریق عقل اول یا صور مرتسمه تحقق می‌یابد.

7. بر اساس درسگفتار، هرچه تمایز میان عالم و معلوم بیشتر باشد، جهل بیشتر است.

8. در درسگفتار، علم عارف به موجودات به قدر وصول به سر الله است.

9. طبق درسگفتار، علم حصولی به عنوان علم حقیقی در نظر گرفته می‌شود.

10. بر اساس درسگفتار، حقیقت علم به معنای اتحاد عالم و معلوم است.

11. تفاوت اصلی علم و جهل در درسگفتار چیست؟

12. چرا علم حق به اشیاء نیازی به واسطه ندارد؟

13. منظور از 'سر الله' در علم به موجودات چیست؟

14. چرا علم حصولی در درسگفتار علم حقیقی محسوب نمی‌شود؟

15. چگونه وصول به سر الله منجر به علم می‌شود؟

پاسخنامه

1. اتحاد و وصول شیء به شیء

2. چون علم حق به اشیاء همان علم حق به نفس خویش است.

3. تمایز و تفرق میان عالم و معلوم

4. علم حضوری و شهودی که با وصول به سر الله تحقق می‌یابد.

5. چون کثرت مانع از وصول به سر الله است.

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. علم به معنای اتحاد و وصول شیء به شیء است، در حالی که جهل به معنای تمایز و تفرق میان عالم و معلوم است.

12. زیرا علم حق به اشیاء همان علم حق به نفس خویش است، بدون تعدد یا تمایز.

13. سر الله به معنای حقیقت الهی ساری در همه موجودات است که علم به آن علم به همه هستی را ممکن می‌سازد.

14. زیرا علم حصولی مبتنی بر صورت و مفهوم است، در حالی که علم حقیقی حضوری و مبتنی بر اتحاد است.

15. وصول به سر الله با رفع تمایز و تحقق اتحاد، علم حضوری و شهودی را به موجودات به ارمغان می‌آورد.