در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 242

متن درس

 

شأن جامع و ظهورات وجود، تحلیل مقامات مصباح الانس

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 242)

مقدمه

کتاب گران‌سنگ «مصباح الانس»، اثری بی‌بدیل در قلمرو عرفان نظری، به تبیین ژرفای رابطه میان ذات باری‌تعالی و ظهورات وجودی او می‌پردازد. بخش 242 این اثر، واقع در صفحه ۸۴، سطر ۲۷، با تمرکز بر شأن جامع الهی و مراتب ظهورات، پرسش‌های بنیادین در باب نسبت میان وحدت ذاتی حق و کثرت ظهوری خلق را مورد کاوش قرار می‌دهد. این بخش، با طرح مباحثی چون شأن جامع، کلیدهای غیب، مراتب خمس، و نفی جعل در ظهورات، به تحلیل عمیق رابطه میان علم الهی، تکلیف انسانی، و وحدت وجود می‌نشیند.

بخش اول: شأن جامع و کلیدهای غیب

مفهوم شأن جامع و جایگاه آن در عرفان نظری

شأن جامع، به‌عنوان مبدأ و منشأ تمامی ظهورات وجودی، در عرفان نظری جایگاهی محوری دارد. این شأن، مرتبه‌ای کلی و فراگیر است که تمامی مراتب وجود، از اطلاق ذاتی تا ناسوت مادی، را در بر می‌گیرد. در بیان عارفان، شأن جامع، چون اقیانوسی بی‌کران است که همه امواج ظهورات از آن سرچشمه می‌گیرند، اما ذات آن از هر موج و تعینی متعالی است. عبارت «والى هذا الشان الجامع الاشاره بى وبياربى وبنا ولى» به تعدد لسانی در توصیف این شأن اشاره دارد، که در حقیقت، وحدت ذاتی آن را در مقام کلیت نمایان می‌سازد. این شأن، «اول مفاتيح الغيب» است، یعنی نخستین کلیدی که درهای غیب الهی را می‌گشاید و ظهورات را در مراتب وجودی آشکار می‌کند.

درنگ: شأن جامع، مبدأ تمامی ظهورات و اولین کلید غیب است که با همه مراتب وجود عينيت دارد، اما از هر تعین و غیریتی متعالی است.

تفرع مراتب چهارگانه و رابطه با شأن جامع

از شأن جامع، چهار مرتبه یا شأن متفرع پدیدار می‌شوند که هر یک، ظهوری خاص از حقیقت الهی‌اند. این مراتب، گرچه از منظری با شأن جامع تغایر دارند، اما این تغایر یک‌طرفه است؛ زیرا شأن جامع، به دلیل تفوق و اطلاق ذاتی، هیچ‌گاه از این مراتب مغایرت نمی‌پذیرد. به تعبیری، شأن جامع، چون خورشیدی است که پرتوهایش در آیینه‌های گوناگون منعکس می‌شود، اما ذات خورشید از کثرت این انعکاس‌ها متأثر نمی‌گردد. این مراتب، تا ابدالاباد، از شأن جامع بیگانه نیستند، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:

﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾ (الرحمن: ۲۹)

: «هر روز او در کاری است.»
این آیه، بر معیت قیومی حق با تمامی ذرات هستی دلالت دارد، که شأن جامع، سرپرست و قیوم همه ظهورات است.

درنگ: مراتب چهارگانه متفرع از شأن جامع، با آن تغایر نسبی دارند، اما شأن جامع، به دلیل تفوق ذاتی، هیچ‌گاه مغایرت نمی‌پذیرد و با همه ذرات هستی معیت قیومی دارد.

تعدد لسانی و وحدت ذاتی

آیات قرآنی چون «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» (سوره قدر: ۱، : «ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل کردیم») و عباراتی نظیر «نحن قدرنا»، به تعدد لسانی در توصیف شأن جامع اشاره دارند. این تعدد (أنا، نحن، أني)، نه به کثرت ذاتی، بلکه به وحدت شأن جامع در مقام کلیت ساعی دلالت می‌کند. کلیت در اینجا، نه به معنای مفهوم منطقی یا فلسفی، بلکه به معنای وجود ساعی و فراگیر عرفانی است که همه ظهورات را در بر می‌گیرد، مانند نوری که در همه اشیاء ساری است، اما ذاتش از آن‌ها متمایز می‌ماند.

درنگ: تعدد لسانی در آیات قرآنی، بیانگر وحدت ذاتی شأن جامع است که به صورت کلیت ساعی عرفانی، همه ظهورات را در بر می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش اول

شأن جامع، به‌عنوان مبدأ تمامی ظهورات، کلیدی‌ترین مفهوم در این بخش است که تمامی مراتب وجود را در بر می‌گیرد. این شأن، با مراتب چهارگانه متفرع از خود عينيت دارد، اما از آن‌ها متعالی است. معیت قیومی حق با ذرات هستی، تعدد لسانی در آیات، و وحدت ذاتی شأن جامع، همگی بر این حقیقت دلالت دارند که حق، سرچشمه همه ظهورات است، اما ذاتش از هر تعین و کثرتی مبراست.

بخش دوم: مراتب ظهور و نكاحات خمس

ساختار مراتب خمس

مراتب ظهور، که در عرفان به «نكاحات خمس» یا «مراتب خمس» شهرت دارند، سلسله مراتب وجودی از شأن کلی تا ظرف ناسوت را شامل می‌شوند. این مراتب، از تجرد روحانی و مراتب لاهوت و جبروت آغاز شده و تا تمامیت وجودی در عالم ماده (ناسوت) امتداد می‌یابد. هر مرتبه، ظهوری خاص از شأن جامع است، مانند رنگ‌های گوناگونی که از یک نور واحد در منشور پدیدار می‌شوند. شأن کلی، به‌عنوان مبدأ، عينيت کامل با همه ظهورات دارد، اما مراتب مادون، به دلیل محدودیت سعه وجودی، عينيت کامل با شأن کلی ندارند، گرچه هیچ غیریتی نیز میان آن‌ها و شأن جامع وجود ندارد.

درنگ: مراتب خمس، از شأن کلی تا ناسوت، ظهورات متفاوتی از حق‌اند که در عین وحدت با شأن جامع، به دلیل محدودیت سعه وجودی، عينيت کامل با آن ندارند.

عينيت و غيريت در مراتب

رابطه شأن کلی با مراتب مادون، رابطه‌ای یک‌طرفه از حیث عينيت است. شأن جامع، به دلیل اطلاق و کلیت، با همه مراتب عينيت دارد، اما مراتب چهارگانه مادون، تنها به قدر سعه وجودی خود با شأن کلی عينيت دارند. این رابطه، مانند رابطه دریا و قطرات آن است: دریا همه قطرات را در بر می‌گیرد، اما هر قطره، تنها به قدر ظرفیت خود، جلوه‌ای از دریا را نمایان می‌سازد. با این حال، هیچ غیریتی میان مراتب و شأن جامع نیست، زیرا همه ظهورات، جلوه‌های همان حقیقت‌اند.

درنگ: شأن جامع با همه مراتب عينيت دارد، اما مراتب مادون، تنها به قدر سعه وجودی خود با آن عينيت دارند، بدون هیچ غیریتی.

جمع‌بندی بخش دوم

مراتب خمس، چارچوبی وجودشناختی برای فهم ظهورات الهی ارائه می‌دهند. این مراتب، از شأن کلی تا ناسوت، جلوه‌های متفاوتی از حقیقت حق‌اند که در عین وحدت، به دلیل تفاوت در سعه وجودی، عينيت کامل با شأن جامع ندارند. این ساختار، به تبیین رابطه میان وحدت و کثرت در عرفان نظری کمک می‌کند.

بخش سوم: موجودات به‌عنوان ظهور علم حق

موجودات، صور علم الهی

تمامی موجودات و اشیاء، صورت‌ها و ظهورات علم الهی‌اند. این اصل، ریشه در وحدت وجود دارد، که در آن، همه موجودات، تجلیات علم حق در مراتب مختلف‌اند. موجودات، چون آیینه‌هایی‌اند که هر یک به قدر ظرفیت خود، نوری از علم بی‌کران الهی را منعکس می‌کنند. این دیدگاه، نه تنها موجودات را حامل علم الهی می‌داند، بلکه آن‌ها را خود، صور متعین آن علم در ظروف وجودی گوناگون می‌بیند.

درنگ: تمامی موجودات، صورت‌ها و ظهورات علم الهی‌اند که به قدر سعه وجودی خود، جلوه‌ای از حقیقت حق را منعکس می‌کنند.

علم الهی و ظهورات

علم الهی، مبدأ ظهور همه موجودات است. این علم، نه تنها آگاهی حق از اشیاء، بلکه خود، منشأ وجود آن‌هاست. موجودات، در ظرف علم الهی، به‌صورت اعیان ثابته (هویت‌های علمی) و در ظرف وجود، به‌صورت اعیان عینی (هویت‌های خارجی) ظهور می‌یابند. این تمایز، مانند تفاوت میان تصویر اشیاء در ذهن نقاش و تحقق آن‌ها بر بوم نقاشی است: هر دو از یک حقیقت سرچشمه می‌گیرند، اما در مراتب متفاوت ظهور می‌یابند.

درنگ: علم الهی، مبدأ ظهور موجودات است که در ظرف علم، به‌صورت اعیان ثابته و در ظرف وجود، به‌صورت اعیان عینی متجلی می‌شوند.

جمع‌بندی بخش سوم

موجودات، به‌عنوان صور علم الهی، تجلیات حقیقت حق در مراتب وجودی‌اند. علم الهی، نه تنها آگاهی حق، بلکه مبدأ وجود اشیاء است که در ظروف علم و وجود، به‌صورت اعیان ثابته و عینی ظهور می‌یابد. این دیدگاه، به وحدت وجود و رابطه میان ذات و صفات الهی اشاره دارد.

بخش چهارم: پرسش از تکلیف و عبد در وحدت وجود

چالش معنای تکلیف

با فرض اینکه همه موجودات، ظهورات علم و فعل حق‌اند، پرسش از معنای تکلیف، انسان، خطابات الهی، و عقاب و عتاب مطرح می‌شود. اگر همه چیز ظهور حق است، آیا این به جبر منجر نمی‌شود؟ این پرسش، یکی از مسائل بنیادین عرفان نظری است که به رابطه میان وحدت وجود و اختیار انسانی می‌پردازد. در این دیدگاه، همه هستی، فعل و ظهور حق است، اما این امر، تکلیف و مسئولیت انسانی را نفی نمی‌کند.

درنگ: پرسش از معنای تکلیف در وحدت وجود، به رابطه میان جبر و اختیار اشاره دارد که در عرفان، با تبیین تعینات ظهوری حل می‌شود.

هویت عبد و ظهورات

در مقام وحدت وجود، هیچ موجودی جز حق نیست، چنان‌که گفته شده: «لَيْسَ غَيْرَهُ شَيْءٌ» (چیزی جز او نیست). این اصل، هویت انسانی و تکلیف را در ظرف تعینات ظهوری معنا می‌بخشد. عبد، در مرتبه ناسوت، تعینی ارادی است که تکلیف، انضباط، و مسئولیت را به خود می‌گیرد، مانند جویباری که از چشمه حق سرچشمه گرفته، اما در مسیر خود، شکل و جهت خاص می‌یابد.

درنگ: هویت عبد و تکلیف، در ظرف تعینات ظهوری معنا می‌یابد، بدون آنکه منافاتی با وحدت وجود داشته باشد.

جمع‌بندی بخش چهارم

پرسش از تکلیف و عبد، به چالش ظاهری میان وحدت وجود و اختیار انسانی اشاره دارد. در عرفان، این چالش با تبیین تعینات ظهوری حل می‌شود: همه چیز ظهور حق است، اما در ظرف ناسوت، عبد به‌عنوان تعینی ارادی، تکلیف و مسئولیت می‌پذیرد.

بخش پنجم: نفی جعل در ظهورات

دیدگاه عرفانی در برابر فلسفه

برخلاف فلسفه که جعل را ایجاد از عدم یا ابداع می‌داند، عارفان جعل به معنای متعارف را نفی می‌کنند. در عرفان، ظهورات و موجودات، لوازم ذاتی حق‌اند و نیازی به جعل ندارند، زیرا مفاهیمی چون عدم، انقطاع، و تعدد در مقام وحدت وجود معنا ندارند. این دیدگاه، در مقابل فلسفه صدرایی قرار می‌گیرد که وجود را مجعول بالذات و ماهیت را مجعول بالعرض می‌داند. در عرفان، موجودات، چون سایه‌های نور حق‌اند که از ازل در ذات او موجود بوده‌اند.

درنگ: عارفان، جعل را به معنای ایجاد از عدم نفی می‌کنند، زیرا ظهورات، لوازم ذاتی حق‌اند و از مفاهیمی چون عدم و تعدد مبرا هستند.

لوازم ذاتی و نفی جعل

ظهورات، به‌عنوان لوازم ذاتی حق، نیازی به جعل مستقل ندارند. جعل، مستلزم مفاهیمی چون زمان، حدوث، و غیریت است که در مقام اطلاق ذاتی حق معنا ندارند. موجودات، چون جلوه‌های نور بی‌کران الهی‌اند که در ذات حق ازلی‌اند و نیازی به ایجاد از عدم ندارند. این دیدگاه، مانند آن است که بگوییم امواج دریا، نیازی به خلق مستقل از دریا ندارند، زیرا خود، تجلیات همان دریایند.

درنگ: ظهورات، به‌عنوان لوازم ذاتی حق، از جعل مستقل بی‌نیازند، زیرا در ذات حق ازلی‌اند.

جمع‌بندی بخش پنجم

نفی جعل در عرفان، برتری این دیدگاه بر فلسفه را نشان می‌دهد. ظهورات، به‌عنوان لوازم ذاتی حق، از مفاهیمی چون عدم و تعدد مبرا هستند و نیازی به جعل مستقل ندارند. این اصل، به وحدت وجود و ازلیت ظهورات در ذات حق اشاره دارد.

بخش ششم: تعینات ظهوری و تکلیف

تعینات در مراتب مختلف

ظهور حق در مراتب مختلف، تعینات متفاوتی می‌یابد. در مرتبه انسانی، این ظهور به‌صورت تعین ارادی ظاهر می‌شود که با تکلیف، انضباط، اختلاف، و انحطاط همراه است. این تعینات، مانند شاخه‌های درختی‌اند که از یک ریشه واحد سرچشمه گرفته‌اند، اما هر یک، شکل و ویژگی خاص خود را دارند. این تفاوت‌ها، منافاتی با وحدت وجود ندارد، زیرا همه تعینات، جلوه‌های همان حقیقت‌اند.

درنگ: تعینات ظهوری در مراتب مختلف، از جمله تعین ارادی انسانی، تکلیف و مسئولیت را معنا می‌بخشند، بدون منافات با وحدت وجود.

نفی جبر و حفظ تکلیف

تأکید عرفان بر وحدت وجود، به معنای جبر یا اسقاط تکلیف نیست. عارف، نه به دنبال نفی تکلیف، بلکه در پی تبیین عقاب و عتاب به‌عنوان تعینات ظهوری در مراتب وجودی است. در ظرف کلی هستی، این مفاهیم به وحدت با حق بازمی‌گردند، اما در ظرف ناسوت، معنا و کارکرد خود را حفظ می‌کنند. این دیدگاه، مانند آن است که بگوییم نور خورشید در ذات خود واحد است، اما در انعکاس بر اشیاء، رنگ‌ها و شکل‌های گوناگون می‌یابد.

درنگ: عرفان، جبر را نفی می‌کند و عقاب و عتاب را به‌عنوان تعینات ظهوری در ظرف ناسوت معنا می‌بخشد.

جمع‌بندی بخش ششم

تعینات ظهوری، به‌ویژه در مرتبه انسانی، تکلیف و مسئولیت را معنا می‌بخشند. عرفان، با نفی جبر، عقاب و عتاب را به‌عنوان جلوه‌های ظهوری در ظرف ناسوت تبیین می‌کند، بدون آنکه وحدت وجود را مخدوش سازد.

بخش هفتم: تقوا و ظهور ذات

تقوا، جلای ذات

قرآن کریم می‌فرماید:

﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾ (الحجرات: ۱۳)

: «گرامی‌ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.»
تقوا، جلای ذات انسان و ظهور وجود صافی اوست. ایمان، عمل صالح، و معرفت، ظهورات ذات مؤمن‌اند که به قرب و کرامت الهی می‌انجامند. تقوا، مانند صیقل دادن آیینه‌ای است که نور حق را در قلب مؤمن منعکس می‌کند، چنان‌که ذات او از تیرگی‌های نفسانی پاک شده و به صفا می‌رسد.

درنگ: تقوا، جلای ذات انسان است که با ایمان، عمل صالح، و معرفت، به قرب و کرامت الهی می‌انجامد.

صافی و صوفی

صوفی، در لغت، به معنای صافی و پاک است، نه صرفاً کسی که لباس کهنه پوشیده باشد. صفا، از ایمان، عمل صالح، و معرفت سرچشمه می‌گیرد، مانند آبی زلال که از چشمه‌ای پاک جاری می‌شود. این صفا، انسان را به مقام قرب و کرامت می‌رساند، چنان‌که قلب او آیینه تمام‌نمای حق می‌گردد.

درنگ: صوفی، کسی است که با ایمان و عمل صالح، به صافی ذات می‌رسد، نه صرفاً با پوشیدن لباس کهنه.

جمع‌بندی بخش هفتم

تقوا، به‌عنوان جلای ذات، انسان را به صافی و قرب الهی می‌رساند. ایمان، عمل صالح، و معرفت، ظهورات ذات مؤمن‌اند که قلب او را آیینه حق می‌سازند. صوفی، با صافی ذات، به مقام کرامت نائل می‌شود.

بخش هشتم: تشخص و ظهورات فعلی

تشخص در ظرف ظهور

آنچه در انسان به‌عنوان جعل تلقی می‌شود، تشخصات فعلی و وصفی است که در ظرف ظهور پدید می‌آید. این تشخصات، پیش از تعین، هیچ وصفی نداشته‌اند و در ظرف علم کلی، جعلی وجود ندارد. تشخص، مانند نقشی است که بر بوم وجود انسان کشیده می‌شود: پیش از آن، بوم سفید است، اما با ظهور عمل و وصف، متعین می‌گردد.

درنگ: تشخصات فعلی و وصفی، در ظرف ظهور پدید می‌آیند و پیش از تعین، هیچ وصفی ندارند.

نفی جعل در ظرف علم کلی

در ظرف علم کلی، جعلی وجود ندارد، زیرا همه چیز به شأن جامع بازمی‌گردد. تشخص، تنها در ظرف ظهور معنا می‌یابد، مانند سایه‌ای که تنها در حضور نور و جسم پدیدار می‌شود. این دیدگاه، جعل را به تشخصات فعلی محدود می‌کند و از نسبت دادن آن به ذات حق پرهیز می‌نماید.

درنگ: جعل، تنها در ظرف ظهور و تشخص معنا دارد، نه در ظرف علم کلی که به شأن جامع بازمی‌گردد.

نفی غیریت در تشخص

پرسش از ماهیت تشخص، به نفی هر گونه غیریت در ظرف وجود منجر می‌شود. اگر تشخص از حق باشد، به انسان ربطی ندارد، و اگر از انسان باشد، در حقیقت، به حقیقت او که همان حق است بازمی‌گردد. در نتیجه، هیچ موجودی جز حق نیست. این استدلال، هر هویت مستقلی را از غیر حق نفی می‌کند، مانند این که بگوییم هیچ سایه‌ای جز به نور خورشید وابسته نیست.

درنگ: تشخص، چه از حق باشد و چه از انسان، به حقیقت حق بازمی‌گردد، و هیچ هویت مستقلی از غیر حق وجود ندارد.

جمع‌بندی بخش هشتم

تشخصات فعلی و وصفی، در ظرف ظهور پدید می‌آیند و در ظرف علم کلی، به شأن جامع بازمی‌گردند. نفی جعل در این ظرف و نفی غیریت در تشخص، به اصل وحدت وجود اشاره دارد که همه چیز را جلوه حق می‌داند.

بخش نهم: سر حقیقت و شهود عرفانی

سر قدر و باطن هویت

سر حقیقت انسان، در باطن هویت او نهفته است که با شهود حقیقت، انسان به مقام غیرمطالب می‌رسد. کسی که باطن حق را مشاهده کند، از طلب و حجت بی‌نیاز می‌شود، زیرا حقیقت، عیان است، مانند نوری که در روز روشن، نیازی به چراغ ندارد. این مقام، سر قدر است که در آن، انسان به وحدت با حق می‌رسد.

درنگ: سر قدر، باطن هویت انسان است که با شهود حقیقت، به مقام غیرمطالب و وحدت با حق می‌رسد.

وحدت و کثرت در لسان خطاب

تمامی خطابات، عتابات، و مطالبات در لسان امر و حجت، از مقتضای حقیقت انسان سرچشمه می‌گیرند. این حقیقت، در ظرف ظهور، به صورت تکلیف، عقاب، و ثواب متعین می‌شود، اما در مقام ذات، همه چیز به حق بازمی‌گردد. این دیدگاه، مانند آن است که بگوییم همه جویبارهای چشمه به دریا می‌پیوندند، اما در مسیر خود، نام‌های گوناگون دارند.

درنگ: خطابات و عتابات، از مقتضای حقیقت انسان‌اند و در مقام ذات، به وحدت با حق بازمی‌گردند.

جمع‌بندی بخش نهم

سر قدر، به شهود باطن هویت و وحدت با حق اشاره دارد. خطابات و عتابات، در ظرف ظهور معنا می‌یابند، اما در مقام ذات، به حقیقت حق بازمی‌گردند. این دیدگاه، انسان را به درک وحدت وجود و بی‌نیازی از مطالبه دعوت می‌کند.

جمع‌بندی نهایی

بخش 242 «مصباح الانس»، با تمرکز بر شأن جامع و ظهورات وجود، به تبیین عمیق رابطه میان وحدت ذاتی حق و کثرت ظهوری خلق می‌پردازد. شأن جامع، مبدأ تمامی ظهورات است که با همه مراتب عينيت دارد، اما از هر تعین و غیریتی متعالی است. مراتب خمس، از لاهوت تا ناسوت، جلوه‌های متفاوتی از این شأن‌اند که در عین وحدت، به دلیل محدودیت سعه وجودی، عينيت کامل با آن ندارند. موجودات، صور علم الهی‌اند که در ظروف علم و وجود، به‌صورت اعیان ثابته و عینی ظهور می‌یابند. پرسش از تکلیف و عبد، با تبیین تعینات ظهوری حل می‌شود: همه چیز ظهور حق است، اما در ظرف ناسوت، انسان تکلیف و مسئولیت می‌پذیرد. نفی جعل در عرفان، ظهورات را لوازم ذاتی حق می‌داند که از مفاهیمی چون عدم و تعدد مبرا هستند. تقوا، صافی ذات انسان است که به قرب الهی می‌انجامد، و تشخص، تنها در ظرف ظهور معنا دارد. سر قدر، شهود باطن هویت است که انسان را به وحدت با حق می‌رساند. این بخش، با تأکید بر وحدت وجود، انسان را به درک حقیقت و بی‌نیازی از مطالبه دعوت می‌کند، چنان‌که گویی سفری است از کثرت ظهورات به وحدت ذات الهی.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، علم حق تعالی در چه ظرفی به صورت کامل ظهور دارد؟

2. طبق درسگفتار، چرا علم به ذات حق برای غیر کُمل ممکن نیست؟

3. بر اساس درسگفتار، کدام ویژگی علم حق تعالی از علم خلقی متمایز است؟

4. طبق درسگفتار، سبب جهل به حق و همه چیز چیست؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا اولیای خدا نیازی به تحصیل علم ندارند؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که ذات حق مانعی برای وصول به علم خود ایجاد کرده است.

7. طبق درسگفتار، اولیای خدا جاهل به ذات حق نیستند، اما اکتناه به آن ندارند.

8. بر اساس درسگفتار، هرچه مراتب علم به ظرف ناسوت نزدیک‌تر شود، ظهور آن قوی‌تر می‌شود.

9. درسگفتار تأکید دارد که نهی از تفکر در ذات الله برای خواص مولوی است.

10. طبق درسگفتار، علم کامل در حضرت ذاتیه بدون هیچ امکانی ظهور دارد.

11. منظور از 'جهل به ذات' در درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار انحراف از نقطه وسطیه را در ظرف عرفان نادرست می‌داند؟

13. تفاوت علم حق و علم خلقی در درسگفتار چیست؟

14. چگونه درسگفتار نهی از تفکر در ذات الله را برای عوام توجیه می‌کند؟

15. چرا اولیای خدا طبق درسگفتار از تحصیل علم بی‌نیازند؟

پاسخنامه

1. حضرت ذاتیه کاملیه

2. به دلیل تعین و قید خلقی

3. دوام احاطه و اقدمیت

4. کثرت وسائط و مباینت

5. چون از مباینت و جهل عاری‌اند

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. جهل به ذات به معنای عدم اکتناه به ذات حق به دلیل تعین و قید خلقی است.

12. زیرا نزولات وجودی انحراف نیست، بلکه مراتب ظهور حق در ظرف‌های مختلف است.

13. علم حق دارای دوام احاطه و اقدمیت است، اما علم خلقی قیدآلود و فاقد اکتناه است.

14. نهی از تفکر در ذات الله ارشادی است و برای عوام به دلیل محدودیتشان در فهم توصیه شده است.

15. زیرا اولیای خدا به دلیل قرب به حق و فقدان مباینت، علم حضوری دارند.

فوتر بهینه‌شده