متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 247)
مقدمه: درآمدی بر اصل عدمی اعتباری
در سپهر معرفت عرفانی و فلسفی، یکی از مبادی بنیادین که پیوند عمیقی با مباحث وجود، وحدت و کثرت دارد، اصل عدمی اعتباری است. این اصل، که در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره با دقت و ژرفا تبیین شده، به بررسی نسبت میان وجود و عدم، ترکیبات حقیقی و اعتباری، و تأثیرات این امور در ظهورات الهی و احکام خارجی میپردازد. این نوشتار، با تجمیع و بازنویسی درسگفتار 247 از کتاب شریف مصباح الانس (ص 88، نوار 43) و تحلیلهای تفصیلی مرتبط، به زبانی علمی، تلاش دارد تا این مفاهیم را بهگونهای منسجم و جامع برای پژوهشگران حوزه الهیات، فلسفه و عرفان اسلامی ارائه نماید.
بخش اول: تمایز میان ترکیبات حقیقی و اعتباری
مفهوم ترکیبات در فلسفه و عرفان
در فلسفه اسلامی، تمایز میان ترکیبات حقیقی و اعتباری از مبادی بنیادین مباحث تصورات است که در منطق، اصول فقه و حکمت متعالیه نیز مورد توجه قرار میگیرد. ترکیب حقیقی، اتحادی وجودی است که از پیوند اجزا، موجودی جدید با ماهیتی مستقل پدید میآورد، مانند ترکیب آب و خاک که نوع ثالثی به نام گل را میسازد. این ترکیب، به مثابه نهری است که از تلاقی دو جریان، رودی نو با هویتی متمایز ایجاد میکند. در مقابل، ترکیب اعتباری، وحدتی عرضی و ذهنی است که از اجتماع اجزا شکل میگیرد، بیآنکه ماهیتی مستقل در خارج پدید آید، مانند ترکیب سنگ، گل، خشت، آهن و چوب که خانه را میسازد. این ترکیب، به مانند سایهای است که از همنشینی اشیاء بر دیوار وجود نقش میبندد، اما خود موجودیتی مستقل ندارد.
درنگ: تمایز ترکیبات حقیقی و اعتباری
ترکیب حقیقی، اتحاد وجودی اجزا در ماهیتی جدید است که موجودی مستقل ایجاد میکند، مانند گل از آب و خاک. اما ترکیب اعتباری، وحدتی ذهنی است که از اجتماع اجزا شکل میگیرد و فاقد ماهیت مستقل است، مانند خانه از سنگ و چوب.
تحلیل فلسفی ترکیبات
این تمایز، ریشه در مباحث معقولات ثانویه فلسفی دارد. ترکیب حقیقی، به دلیل ایجاد ماهیت جدید، در عالم خارج متعین میشود و وجودی مستقل مییابد. اما ترکیب اعتباری، تنها به اعتبار ذهن و شرط اجتماع شکل میگیرد و وجودش وابسته به اجزای تشکیلدهنده است. برای مثال، خانهای که از اجتماع سنگ و چوب ساخته میشود، تنها به اعتبار ذهن، خانه نامیده میشود، اما در حقیقت، چیزی جز اجتماع اجزای مادی نیست. این دیدگاه، با نظریه ارسطویی ترکیب ماده و صورت همخوانی دارد، جایی که ماده و صورت، در اتحادی حقیقی، جسم را پدید میآورند.
بخش دوم: وحدت و کثرت در اجتماع اعتباری
وحدت فردی و جمعی
یکی از مفاهیم محوری در این درسگفتار، تمایز میان وحدت فردی و وحدت جمعی است. وحدت فردی، به مانند ستارگانی است که هر یک به تنهایی در آسمان وجود میدرخشند، مانند «وحدات عشر» (ده واحد جداگانه). اما وحدت جمعی، به مانند کهکشانی است که از اجتماع این ستارگان شکل میگیرد و تحت عنوان «عشره واحده» (ده بهعنوان یک کل) ظهور مییابد. این وحدت جمعی، اعتباری است و وجودی مستقل ندارد، اما به دلیل شرط اجتماع، احکامی جدید تولید میکند که در افراد به تنهایی یافت نمیشود.
درنگ: وحدت جمعی و احکام جدید
وحدت جمعی، مانند اجتماع افراد در لشکر، اعتباری است و وجودی مستقل ندارد، اما به دلیل شرط اجتماع، احکامی جدید تولید میکند، مانند قدرت جمعی که در افراد به تنهایی یافت نمیشود.
نقش وحدت جمعی در ظهورات
وحدت جمعی، بهعنوان مظهر احدیت الهی، در ظرف کثرت ظهور مییابد. این وحدت، به مانند آینهای است که نور وحدت الهی را در کثرت مظاهر بازمیتاباند. برای مثال، اجتماع افراد در لشکر، قدرتی جمعی ایجاد میکند که فراتر از توان فردی است، مانند ماشینی که تنها با همت جمعی حرکت میکند. این مفهوم، با نظریه وحدت و کثرت در عرفان ابنعربی همخوانی دارد، جایی که کثرت، ظهور وحدت الهی در مراتب مختلف است.
بخش سوم: نفی تأثیر عدم مطلق
عدم مطلق و فقدان اثرگذاری
یکی از اصول بنیادین در این درسگفتار، نفی تأثیر عدم مطلق است. عدم مطلق، به مانند تاریکی بیکران است که هیچ نوری در آن راه ندارد و از اینرو، نمیتواند موجد یا موجود چیزی باشد. به تعبیر حکما، «العدم لا یؤثر»، یعنی عدم به خودی خود، فاقد هرگونه اثرگذاری است. اما امر عدمی اعتباری، که به وجود وابسته است، میتواند به دلیل حظ وجودیاش، احکامی خارجی تولید کند.
درنگ: نفی تأثیر عدم مطلق
عدم مطلق، به دلیل فقدان وجود، نمیتواند موجد یا موجود چیزی باشد. اما امر عدمی اعتباری، به دلیل وابستگی به وجود، حظی از وجود دارد و میتواند احکامی خارجی تولید کند.
امر عدمی اعتباری و احکام خارجی
امر عدمی اعتباری، مانند محاذات (تقابل دو شیء) یا اجتماع افراد در لشکر، به دلیل وابستگی به وجود، میتواند احکامی خارجی ایجاد کند. برای مثال، چیدمان سنگها در برابر نور، ضوء خاصی تولید میکند، یا اجتماع افراد در لشکر، قدرتی جمعی میآفریند. این احکام، نتیجه اوصاف اضافی هستند که در ذهن عروض مییابند و در خارج اتصاف دارند، مانند معقولات ثانویه فلسفی که عروضشان در ذهن و اتصافشان در خارج است.
بخش چهارم: ماده و صورت معقولتین
ترکیب ماده و صورت در عالم ناسوت
در عالم ناسوت، ماده و صورت به تنهایی وجود خارجی ندارند، اما ترکیب آنها، جسم محسوس را پدید میآورد. ماده، به مانند بستری است که صورت را میپذیرد، و صورت، به مانند نقشی است که بر این بستر ترسیم میشود. این ترکیب، به مانند تلاقی آب و خاک است که گل را میآفریند، و نمونهای از ترکیب حقیقی است که موجودی جدید با ماهیتی مستقل ایجاد میکند.
درنگ: ماده و صورت معقولتین
ماده و صورت، به تنهایی در عالم ناسوت وجود خارجی ندارند، اما ترکیب آنها جسم محسوس را تولید میکند. این ترکیب حقیقی، موجودی جدید با ماهیتی مستقل پدید میآورد.
تحلیل فلسفی ماده و صورت
این دیدگاه، با نظریه ارسطویی ترکیب ماده و صورت در فلسفه اسلامی همخوانی دارد. ماده و صورت، بهعنوان دو مقوله معقول، در ذهن قابل تصورند، اما در خارج، تنها به صورت جسم مرکب متعین میشوند. این امر، تمایز میان وجود ذهنی و خارجی را نشان میدهد و با مباحث حکمت متعالیه در باب وجود و ماهیت سازگار است.
بخش پنجم: تضایف تعینات و احکام امکانی
تضایف و تعدد حسی
تضایف تعینات، به معنای تعامل مظاهر در مراتب ظهور، به مانند رقص نور و سایه است که به کثرت حسی منجر میشود. این تضایف، در مرتبه سوم اطوار وجود، احکامی جدید تولید میکند که از ترکیب دو جزء آغاز شده و به تعدد حسی میرسد. این تعدد، به مانند شاخههایی است که از تنه واحدی میرویند و هر یک، هویتی متمایز مییابند.
درنگ: تضایف تعینات
تضایف تعینات، تعامل مظاهر در مراتب ظهور است که به تعدد حسی در مرتبه سوم اطوار منجر میشود. این تعدد، نتیجه ترکیبات و تعینات است که احکام و خصوصیات جدیدی ایجاد میکند.
پیوند با عرفان نظری
این مفهوم، با نظریه مراتب وجود در عرفان نظری و حکمت متعالیه مرتبط است. تضایف تعینات، نشاندهنده حرکت از وحدت به کثرت در ظهورات الهی است. این حرکت، به مانند جریانی است که از سرچشمه وحدت الهی سرچشمه گرفته و در بستر کثرت، به شاخههای متعدد تقسیم میشود.
بخش ششم: اجتماع بهعنوان مظهر جمعی احدی
اجتماع و ظهور احدیت
اجتماع، بهعنوان مظهر جمعی احدی، به مانند آینهای است که نور وحدت الهی را در کثرت مظاهر بازمیتاباند. این اجتماع، احکامی جدید تولید میکند که در افراد به تنهایی یافت نمیشود، مانند قدرت جمعی لشکر که فراتر از توان فردی است. این احکام، نتیجه وحدت جمعی است که در ظرف کثرت ظهور مییابد.
درنگ: اجتماع و احدیت
اجتماع، مظهر جمعی احدی است که در ظرف کثرت ظهور مییابد و احکامی جدید تولید میکند، مانند قدرت جمعی لشکر که در افراد به تنهایی یافت نمیشود.
تحلیل عرفانی اجتماع
این دیدگاه، با نظریه ظهورات الهی در عرفان ابنعربی همخوانی دارد. اجتماع، بهعنوان مظهر وحدت احدی، در ظرف کثرت ظهور مییابد و احکام جدیدی تولید میکند. این امر، نشاندهنده وحدت در کثرت و ظهور احدیت در مراتب وجود است.
بخش هفتم: نقش حال در احکام جمعی
حال و احکام اعتباری
جمع، بهعنوان یک حال یا وصف، وجود عینی مستقل ندارد، اما حکمی دارد که افراد به تنهایی فاقد آن هستند. این حال، به مانند نسیمی است که از همنشینی برگها برمیخیزد و اثری نو پدید میآورد. برای مثال، اجتماع ده نفر برای حرکت دادن ماشین، حکمی جمعی ایجاد میکند که در توان فردی یافت نمیشود.
درنگ: حال و احکام جمعی
جمع، بهعنوان یک حال یا وصف، وجود عینی مستقل ندارد، اما حکمی دارد که در افراد به تنهایی یافت نمیشود، مانند قدرت جمعی در اجتماع.
پیوند با فلسفه اسلامی
این مفهوم، با نظریه اوصاف اعتباری در فلسفه اسلامی مرتبط است. حال، بهعنوان وصف اضافی، در ذهن عروض مییابد، اما در خارج، احکامی تولید میکند که از افراد مستقل است. این امر، نقش اجتماع در ایجاد احکام جدید را نشان میدهد.
بخش هشتم: تعادل نور و ظلمت امکانی
نور احدی و ظلمت امکانی
ترکیب نور احدی و ظلمت امکانی (اعيان ثابته)، در تعادل میان افراط و تفریط، به ظهور احکام و خصوصیات منجر میشود. این تعادل، به مانند آینهای است که نور الهی را در قابی قابل ادراک برای حواس ضعیف انسانی بازمیتاباند. ظلمت امکانی، به معنای قابلیت اعیان ثابته است که در عرفان نظری، مبنای ظهورات الهی هستند.
درنگ: تعادل نور و ظلمت
ترکیب نور احدی و ظلمت امکانی، در تعادل میان افراط و تفریط، امکان ادراک نور الهی را در حواس انسانی فراهم میکند.
تحلیل عرفانی تعادل
این تعادل، امکان ادراک حقایق الهی را در عالم ناسوت فراهم میکند. برای مثال، نور خورشید در حالت عادی، به دلیل شدت، برای خفاش قابل رؤیت نیست، اما در تعادل، مانند نور شکستهشده در آینه یا قوس قزح، قابل ادراک میشود. این امر، با نظریه ظهورات الهی در عرفان نظری همخوانی دارد.
بخش نهم: عالم مثال و مرتبه کاملین
عالم مثال: مجمع ظاهری و باطنی
عالم مثال، به مانند پلی است میان عالم ناسوت و عالم عقول، که هم ظهورات ظاهری عالم ماده و هم اسرار باطنی عالم عقول را در خود جمع میکند. این عالم، به مانند آیینهای است که هم صورتهای مادی و هم حقایق عقلی را بازمیتاباند. کاملین کبار، به دلیل دسترسی به این عالم، از طریق رؤیای صادقه و شهود، به معرفت ربوبی دست مییابند.
درنگ: عالم مثال
عالم مثال، مجمع ظاهری و باطنی است که میان عالم ناسوت و عقول قرار دارد و امکان شهود حقایق را برای کاملین از طریق رؤیای صادقه فراهم میکند.
رؤیای صادقه و ارتباط با عالم مثال
رؤیای صادقه، به مانند دریچهای است که سالک را به عالم مثال متصل میکند. این رؤیا، به تعبیر قرآن کریم، جزئی از نبوت است: کتمان، به مانند سپری است که سالک را از خودنمایی و اظهار غیرضروری حفظ میکند. در زمان غیبت، که خود کمالی است، کتمان اهمیت بیشتری مییابد. سالک، به مانند گوهری است که در صدف پنهان میماند تا از گزند غیراهل در امان باشد. اظهار کرامات و معارف به غیراهل، به مانند افشای رازی است که نورش را در تاریکی هدر میدهد. کتمان، شرط اصلی سلوک عرفانی است که سالک را از اظهار غیرضروری حفظ میکند. غیبت، خود کمالی است که در زمان غیبت، اهمیت بیشتری مییابد. غیبت، به مانند پردهای است که حقیقت سالک را از دید غیراهل پنهان میدارد. این پرده، نه تنها نقص نیست، بلکه کمال است، زیرا سالک را به سوی حفظ اسرار الهی هدایت میکند. در قرآن کریم، داستان خضر علیهالسلام نمونهای از این کتمان است: حق و وجود، واحد است، به مانند اقیانوسی بیکران که همه امواج از آن برمیخیزند. اما کثرت، نتیجه تعینات و خصوصیات اسما و صفات الهی است که در مراتب ظهور پدید میآید. این کثرت، به مانند شاخههای درختی است که از ریشه واحدی میرویند، اما هر یک، هویتی متمایز دارند. حق و وجود، واحد است، اما کثرت، نتیجه تعینات اسما و صفات الهی در مراتب ظهور است. این کثرت، ظهور وحدت الهی در مظاهر است. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود در عرفان ابنعربی سازگار است. کثرت، بهعنوان ظهور وحدت الهی در مظاهر، از تعینات اسما و صفات ناشی میشود و هیچگونه عجزی در ذات الهی ایجاد نمیکند. تعلق ظهوری، به مانند نسیمی است که بر سطح اقیانوس وجود میوزد، اما عمق آن را متأثر نمیسازد. این تعلق، تأثیری بر ذات احدی ندارد، بلکه تنها تعین و تقید مظاهر را ایجاد میکند. این تعلق، برزخی است که میان احکام متضاد جمع و تفرقه ایجاد میکند. تعلق ظهوری، تأثیری بر ذات احدی ندارد، بلکه تنها تعین مظاهر را ایجاد میکند. این تعلق، برزخی است که میان احکام متضاد جمع و تفرقه ایجاد میکند. این مفهوم، با نظریه تنزیه ذات الهی در فلسفه و عرفان اسلامی همخوانی دارد. تعلق، بهعنوان وصف ظهوری، در مظاهر متعین میشود، اما ذات احدی را تحت تأثیر قرار نمیدهد. این امر، وحدت ذات و کثرت ظهورات را نشان میدهد. حق، بهعنوان مفيض کل، با بسط تجلی، ظهورات را ایجاد میکند و با قبض، آنها را به سوی خود بازمیگرداند. این بسط و قبض، به مانند جزر و مد اقیانوس وجود است که همه مظاهر را تحت مشیت و محبت الهی قرار میدهد. حق، با بسط تجلی، ظهورات را ایجاد میکند و با قبض، آنها را به سوی خود بازمیگرداند. همه مظاهر، تحت مشیت و محبت الهی هستند. این دیدگاه، با نظریه فیض اقدس و مقدس در عرفان نظری همخوانی دارد. بسط تجلی، افاضه وجود به مظاهر است، و قبض، بازگشت آنها به اصل الهی. مشیت و محبت الهی، مبنای این بسط و قبض هستند. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیلهای تفصیلی، به بررسی اصل عدمی اعتباری در عرفان و فلسفه اسلامی پرداخت. تمایز میان ترکیبات حقیقی و اعتباری، وحدت و کثرت در اجتماع، نفی تأثیر عدم مطلق، و نقش عالم مثال و کتمان در سلوک، از جمله مفاهیم محوری این بحث بودند. این مفاهیم، با نظریه وحدت وجود و ظهورات الهی در عرفان ابنعربی و حکمت متعالیه همخوانی دارند و نشاندهنده پیوند عمیق میان وحدت ذات و کثرت ظهورات هستند. عالم مثال، بهعنوان پلی میان ناسوت و عقول، امکان شهود حقایق را برای کاملین فراهم میکند، و کتمان، سالک را به سوی حفظ اسرار الهی هدایت میکند. در نهایت، این نوشتار، با تأکید بر فیض و مشیت الهی، نشان داد که همه مظاهر، تحت بسط و قبض تجلی الهی قرار دارند و در محبت و مشیت او مقهورند. با نظارت صادق خادمی
«وَإِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ»
بخش دهم: کتمان و غیبت در سلوک عرفانی
کتمان: شرط سلوک
درنگ: کتمان و غیبت
غیبت و کمال سالک
«فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا»
بخش یازدهم: وحدت احدی و تعینات
وحدت وجود و کثرت ظهورات
درنگ: وحدت و کثرت
پیوند با عرفان ابنعربی
بخش دوازدهم: تعلق و تأثیر بر ذات احدی
تعلق و تنزیه ذات
درنگ: تعلق و ذات احدی
تحلیل فلسفی تعلق
بخش سیزدهم: فیض و مشیت الهی
بسط و قبض تجلی
درنگ: فیض و مشیت
تحلیل عرفانی فیض
جمعبندی و نتیجهگیری