در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 254

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 254)

دیباچه

این نوشتار، دریچه‌ای است به سوی ژرفای معارف عرفان نظری که از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در شرح «مصباح الانس» برگرفته شده است. موضوع این بخش، تأملی عمیق در تعینات عالم، شئونات الهی، و معانی اسماء و صفات حق تعالی است که با نگاهی به مراتب وجود، پیوند وحدت و کثرت، و مقام انسان کامل به مثابه جمع‌الجمع و برزخ‌البرازخ تبیین می‌گردد.

بخش نخست: تعینات عالم و مراتب وجود

تقسیم عالم از حیث تعین

در عرفان نظری، عالم از حیث تعین به سه قسم بنیادین تقسیم می‌گردد: وحدت‌محور، کثرت‌محور، و برزخی. این تقسیم‌بندی، به سان نقشه‌ای آسمانی، مراتب ظهور وجود را در نظام هستی ترسیم می‌کند و رابطه میان وحدت ذاتی و کثرت شئونی را آشکار می‌سازد.

  • وحدت‌محور: این قسم، به مثابه اقیانوسی بی‌کران، مظهر بطون و وحدت است که در آن، تعینات ظاهری به حاشیه رانده شده و حقیقت باطنی غلبه دارد. ارواح، نمونه بارز این مرتبه‌اند که به امر ربوبی متصل بوده و از ظهورات کثرت‌محور مبرا هستند.
  • کثرت‌محور: این مرتبه، به سان باغی پر از گل‌های گوناگون، مظهر ظهور و کثرت است. اجسام مرکبه، با ویژگی‌های ظاهری مانند حجم، رنگ، و وزن، در این ساحت جای دارند، اما حقیقت باطنی آن‌ها ضعیف است.
  • برزخی: این قسم، به مثابه پلی میان آسمان و زمین، وحدت و کثرت را در خود جمع می‌آورد. مرتبه برزخی خود به سه نوع تقسیم می‌شود: روحانیت‌محور (مانند عرش و کرسی)، جمع‌محور (مانند مولدات ثلاث: نبات، حیوان، انسان)، و جمع‌الجمع (انسان کامل).
درنگ: عالم از حیث تعین به سه قسم وحدت‌محور، کثرت‌محور، و برزخی تقسیم می‌شود که مرتبه برزخی، جمع وحدت و کثرت را در خود جای داده و انسان کامل، مظهر جمع‌الجمع است.

این تقسیم‌بندی، ریشه در عرفان نظری ابن‌عربی دارد و مراتب وجود را در قالب غیب (وحدت)، شهادت (کثرت)، و برزخ (جمع غیب و شهادت) تبیین می‌کند. ارواح، به دلیل غلبه بطون، به مرتبه غیب نزدیک‌ترند؛ اجسام، مظهر شهادت‌اند؛ و مرتبه برزخی، به سان آیینه‌ای دوسویه، هر دو ساحت را در خود بازمی‌تاباند.

غلبه بطون در ارواح

ارواح، به دلیل غلبه وحدت و بطون، از تعینات ظاهری مبرا بوده و به امر ربوبی متصل‌اند. این مرتبه، به سان چشمه‌ای زلال، از هرگونه کثرت ظاهری پاک است و حقیقت آن در ساحت غیب متجلی می‌گردد.

قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي ۖ وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (اسراء: ۸۵، : «بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است.») این آیه نورانی، به اتصال روح به امر الهی و ناشناختگی حقیقت آن در ساحت ظهور اشاره دارد.

درنگ: ارواح، مظهر وحدت و بطون‌اند و به دلیل اتصال به امر ربوبی، از تعینات ظاهری مبرا هستند.

عدم امکان توصیف ظاهری روح، نشان‌دهنده غلبه غیب و وحدت در این مرتبه است. روح، به مثابه نوری الهی، در ساحت بطون می‌درخشد و از قید کثرت آزاد است.

غلبه کثرت در اجسام

اجسام مرکبه، به دلیل غلبه کثرت و ظهور، دارای ویژگی‌های ظاهری متعدد مانند حجم، رنگ، و وزن هستند. این خصوصیات، به سان سایه‌هایی بر دیوار، عوارض و آثارند و نه ذات جسم. حقیقت باطنی اجسام در برابر ظهور ظاهری آن‌ها ضعیف است.

درنگ: اجسام مرکبه، مظهر کثرت و ظهورند و حقیقت باطنی آن‌ها در برابر ویژگی‌های ظاهری ضعیف است.

این مرتبه، به مثابه بازاری پرهیاهو، پر از تنوع و کثرت است، اما ژرفای باطنی آن در پس پرده ظهورات ظاهری پنهان می‌ماند. تمایز میان ظاهر و باطن در این ساحت، چارچوبی برای فهم نظام هستی فراهم می‌آورد.

مراتب برزخی و نقش آن‌ها

مرتبه برزخی، به سان پلی میان وحدت و کثرت، هر دو ساحت را در خود جمع می‌آورد. این مرتبه، خود به سه قسم تقسیم می‌شود:

  • روحانیت‌محور: این قسم، با غلبه بطون و ظهور محدود، مظهرهایی چون عرش و کرسی را در بر می‌گیرد. عرش، ظرف ظهور حق، و کرسی، ظرف ظهور علم الهی است.
  • جمع‌محور: این مرتبه، با ظهور تفصیلی، مولدات ثلاث (نبات، حیوان، انسان) را شامل می‌شود که هر یک مراتب خاص خود را دارند.
  • جمع‌الجمع: این مرتبه، ویژه انسان کامل است که مقام اماعی و احدیت جمع را در خود جای داده و تمامی مراتب وجود را متحد می‌سازد.
درنگ: مرتبه برزخی، با جمع وحدت و کثرت، به سه قسم روحانیت‌محور، جمع‌محور، و جمع‌الجمع تقسیم می‌شود که انسان کامل، مظهر احدیت جمع است.

عرش و کرسی، به مثابه دروازه‌های آسمانی، با غلبه بطون، ظهور محدودی دارند؛ مولدات ثلاث، به سان شاخه‌های درختی تنومند، ظهور تفصیلی را نمایان می‌کنند؛ و انسان کامل، به مثابه ریشه و تاج این درخت، تمامی مراتب را در خود جمع می‌آورد.

انسان کامل و مقام اماعی

انسان، به عنوان جمع‌الجمع و برزخ‌البرازخ، مقام اماعی دارد که مرتبه فیض و افاضه الهی است. این مقام، به سان خورشیدی درخشان، تمامی مراتب وجود، از ناسوت تا عقول و برزخ، را در خود متحد می‌سازد.

درنگ: انسان کامل، با مقام اماعی، مظهر جمع‌الجمع و برزخ‌البرازخ است که تمامی مراتب وجود را در خود جمع می‌کند.

انسان کامل، به مثابه خلیفه‌الله، آیینه تمام‌نمای شئونات الهی است که وحدت ذاتی و کثرت شئونی را در خود متحد می‌سازد. مقام اماعی، به سان چشمه‌ای جوشان، فیض الهی را به تمامی مراتب وجود افاضه می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با کاوش در تعینات عالم و مراتب وجود، چارچوبی عمیق برای فهم نظام هستی ارائه داد. تقسیم عالم به وحدت‌محور، کثرت‌محور، و برزخی، مراتب ظهور وجود را روشن ساخت. ارواح، مظهر بطون؛ اجسام، مظهر کثرت؛ و مرتبه برزخی، جمع این دو ساحت است. انسان کامل، با مقام اماعی، به عنوان جمع‌الجمع، تمامی مراتب را در خود متحد می‌کند. آیه نورانی قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي، این مفاهیم را تأیید و تعمیق می‌بخشد.

بخش دوم: اسماء و صفات الهی و شئونات ربوبی

تعینات اسماء و صفات

اسماء و صفات الهی، تعینات ربوبی‌اند که در مرتبه احدیت به صورت علمی (اعیان ثابته) و در مظاهر به صورت عینی (موجودات خارجی) ظهور می‌یابند. هر تعین، به سان نغمه‌ای آسمانی، اسم و اثر خاص خود را دارد.

درنگ: اسماء و صفات، تعینات ربوبی‌اند که در اعیان ثابته (وجود علمی) و موجودات عینی (وجود خارجی) ظهور می‌یابند.

این دیدگاه، ریشه در نظریه تجلی ابن‌عربی دارد. اسماء، به مثابه آیینه‌های الهی، ظهورات ذات را در مراتب گوناگون بازمی‌تابانند. اعیان ثابته، نگاره‌های علمی در دفتر علم الهی‌اند، و موجودات عینی، مظاهر این نگاره‌ها در عالم خارج‌اند.

وحدت ذات و کثرت عناوین

ذات حق، به سان نوری واحد، حقیقت یگانه‌ای است که به لحاظ تعینات و عناوین، کثرت ظاهری می‌پذیرد. این کثرت، شئونی است و ذات را متکثر نمی‌کند. به تمثیل، کتابی واحد با اوصاف متعدد مانند کاغذ، جسم، یا نوشته، همچنان یک حقیقت است.

درنگ: ذات حق واحد است و کثرت عناوین، ظهورات شئونی‌اند، نه کثرت ذاتی.

این مفهوم، به سان کلیدی طلایی، درهای معرفت را به سوی وحدت الهی می‌گشاید. کثرت عناوین، به مثابه شاخه‌های درختی واحد، از ریشه ذات الهی نشأت می‌گیرند و وحدت ذاتی را مخدوش نمی‌کنند.

تقسیم شئونات الهی

شئونات حق به دو دسته تابعة و متبوعة تقسیم می‌شوند:

  • تابعة: این شئون، به سان سایه‌هایی کم‌نور، مظاهر عالم و موجودات ضعیف‌اند که تابع شئونات متبوعة هستند.
  • متبوعة: این شئون، خود به دو قسم تامة‌الحیطة (اسماء و صفات حق) و غیرتامة‌الحیطة (اجناس و انواع عالم) تقسیم می‌شوند. اسماء و صفات، به سان ستارگان درخشان، احاطه تام دارند، اما خود تابع ذات‌اند.
درنگ: شئونات حق به تابعة (مظاهر عالم) و متبوعة (تامة‌الحیطة: اسماء و صفات؛ غیرتامة: اجناس) تقسیم می‌شوند که همگی تابع ذات‌اند.

این تقسیم‌بندی، به سان نقشه‌ای دقیق، مراتب ظهور را ترسیم می‌کند. اسماء و صفات، متبوع تام‌اند و اجناس، متبوع غیرتام. اعیان عالم، به مثابه برگ‌های درخت، تابع این شئونات‌اند.

نقد شرطیت حی و سريان ذاتی آن

دیدگاه شرطیت حی، که حیات را صفتی مشروط و خارجی می‌داند، مورد نقد قرار گرفته است. حی، به سان ریشه‌ای تنومند، عین ذات و اول الاسماء است و سريان عینی دارد. این صفت، مبنای تمامی صفات دیگر مانند علم، قدرت، و اراده است.

درنگ: حی، عین ذات و اول الاسماء است و سريان عینی دارد، نه شرطی.

این دیدگاه، ریشه در مکتب ولایت شیعی دارد که حیات را علت‌العلل صفات و عین ذات می‌داند. شرطیت حی، به سان افزودن قیدی نادرست، نقص در ذات ایجاد می‌کند، در حالی که حی، به مثابه نور وجود، تمامی صفات را در خود جمع می‌آورد.

تمایز ذات، ذاتی، و شرط

برای فهم دقیق‌تر، تمایز میان ذات، ذاتی، و شرط تبیین می‌گردد:

  • ذات: حقیقت غیرقابل تجزیه، به سان گوهر ناب، که هیچ جزء یا قیدی در آن راه ندارد.
  • ذاتی: لازم یا جزء داخل ذات، مانند ناطق برای انسان، که به مثابه شاخه‌ای از درخت ذات است.
  • شرط: لازم خارجی، مانند طهارت برای صلاة، که به سان پلی بیرونی، از ذات جدا است.
درنگ: حی، ذاتی و عین ذات است، نه شرطی و خارجی.

این تمایز، به سان چراغی روشن، ابهامات را از مفهوم حی می‌زداید. حی، به مثابه قلب تپنده ذات، از هرگونه شرطیت خارجی مبرا است و سريان آن، عینی و ذاتی است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با کاوش در اسماء و صفات الهی و شئونات ربوبی، چارچوبی برای فهم ظهورات الهی ارائه داد. اسماء و صفات، تعینات ربوبی‌اند که در اعیان ثابته و موجودات عینی ظهور می‌یابند. وحدت ذات و کثرت عناوین، شئونات تابعة و متبوعة، و نقد شرطیت حی، همگی به تبیین نظام ظهور کمک کردند. حی، به عنوان صفت ذاتی و مبنای صفات، نقش کلیدی در این چارچوب ایفا می‌کند.

بخش سوم: معانی اسماء الهی و اعتبارات شئونی

تبیین معانی اسماء

اسماء الهی، بر اساس اعتبارات شئونی، معانی خاصی می‌یابند که هر یک، ظهوری از ذات در مرتبه‌ای خاص را نشان می‌دهند. این معانی، به سان نغمه‌های گوناگون از سازی واحد، تنوع شئونات الهی را آشکار می‌سازند:

  • واحد: به اعتبار تعین اول در وجود، به سان نوری که پیش از هر تجلی، در وحدت محض می‌درخشد.
  • ذات: به اعتبار تبعیت اوصاف از حق، به مثابه ریشه‌ای که تمامی شاخه‌های صفات از آن نشأت می‌گیرند.
  • الله: به اعتبار شئون جمعیه، به سان خورشیدی که تمامی پرتوهای صفات را در خود جمع می‌آورد.
  • رحمان: به اعتبار انبساط وجود مطلق، به مثابه اقیانوسی که تمامی مظاهر را در خود فرو می‌برد.
  • رحیم: به اعتبار رحمت خاص، به سان چشمه‌ای که به موجودات خاص فیض می‌رساند.
  • عالم: به اعتبار اطلاع بر احکام متصله، به مثابه آیینه‌ای که تمامی احکام و روابط را بازمی‌تاباند.
  • حی: به اعتبار سريان ذاتی و تنزیه از غیبت، به سان قلبی تپنده که حیات تمامی صفات را تأمین می‌کند.
  • مرید: به اعتبار میل ترجیحی و تخصیصی، به مثابه اراده‌ای که با حکمت، مظاهر را تخصیص می‌دهد.
  • قادر: به اعتبار ظهور اثر اراده با ترتیب، به سان دستی که آثار اراده را در نظام هستی رقم می‌زند.
درنگ: اسماء الهی، بر اساس اعتبارات شئونی، ظهورات ذات در مراتب گوناگون‌اند و حی، مبنای تمامی صفات است.

این معانی، ریشه در نظریه شئونات عرفان نظری دارند. هر اسم، به سان پنجره‌ای به سوی ذات، جلوه‌ای خاص از حقیقت الهی را نمایان می‌سازد.

مشکل معانی نادرست اسماء

برخی شرح‌های فلسفی، معانی اسماء الهی را به درستی تبیین نکرده‌اند. برای نمونه، حی به اشتباه صفتی شرطی و خارجی دانسته شده، در حالی که عین ذات و اول الاسماء است. این نارسایی، به سان غباری بر آیینه حقیقت، معرفت اسماء را مختل می‌کند.

درنگ: معانی نادرست اسماء، مانند شرطیت حی، از حقیقت ذاتی آن‌ها دور است و نیازمند بازنگری عرفانی است.

این نقد، بر ضرورت بازنگری در تفسیر اسماء تأکید دارد. عرفان نظری، به سان مشعلی فروزان، اسماء را ظهورات ذات می‌داند و از قید شرطیت رها می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین معانی اسماء الهی بر اساس اعتبارات شئونی، چارچوبی برای فهم ظهورات ذات ارائه داد. اسماء، از واحد تا قادر، هر یک جلوه‌ای از حقیقت الهی‌اند و حی، به عنوان مبنای صفات، نقش بنیادین دارد. نقد معانی نادرست اسماء، راه را برای معرفت حقیقی هموار ساخت.

بخش چهارم: انسان، وحدت، و کثرت در سلوک عرفانی

انسان و جمع وحدت و کثرت

انسان، به عنوان جمع‌الجمع، وحدت ذاتی و کثرت شئونی را در خود متحد می‌سازد. مقام اماعی او، به سان چشمه‌ای جوشان، مرتبه فیض و ظهور تمامی شئونات الهی است.

درنگ: انسان، با مقام جمع‌الجمع، وحدت و کثرت را در خود متحد می‌سازد و مظهر خلیفه‌الله است.

انسان کامل، به مثابه آیینه‌ای تمام‌نما، تمامی مراتب وجود را در خود بازمی‌تاباند و واسطه فیض الهی به عالم است. این مقام، در عرفان ابن‌عربی، به خلیفه‌الله تعبیر می‌شود.

سريان ذاتی حی و نقش آن در معرفت

حی، به سان نوری فراگیر، سريان ذاتی دارد و تمامی صفات، از آن نشأت می‌گیرند. این صفت، نه شرطی، بلکه عین ذات و مبنای ظهور علم، قدرت، و اراده است.

درنگ: حی، سريان ذاتی دارد و مبنای تمامی صفات است، نه صفتی مشروط.

این دیدگاه، به سان نسیمی خنک، غبار شرطیت را از آیینه حی می‌زداید. حی، به مثابه قلب تپنده وجود، حیات تمامی مراتب را تأمین می‌کند و معرفت آن، راهگشای سلوک عرفانی است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تأکید بر مقام انسان در جمع وحدت و کثرت، نقش او را به عنوان خلیفه‌الله و واسطه فیض تبیین کرد. سريان ذاتی حی، به عنوان مبنای صفات، راه معرفت الهی را روشن ساخت و انسان را به سلوک در مسیر جمع‌آیی دعوت کرد.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با کاوش در تعینات عالم، شئونات الهی، و معانی اسماء و صفات، چارچوبی جامع برای فهم نظام هستی و معرفت ربوبی ارائه داد. درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تکیه بر عرفان نظری و آیات نورانی قرآن کریم، راهنمایی بی‌بدیل برای پژوهشگران است. تقسیم عالم به وحدت‌محور، کثرت‌محور، و برزخی، تبیین مقام انسان به عنوان جمع‌الجمع، و نقد شرطیت حی، همگی به فهم وحدت ذاتی و کثرت شئونی کمک کردند. معانی اسماء، از واحد تا قادر، ظهورات ذات را در مراتب گوناگون نشان دادند و حی، به عنوان مبنای صفات، نقش بنیادین ایفا کرد. این متن، به سان باغی معنوی، مخاطب را به تأمل در ژرفای معارف الهی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، چه مشکلی در قول به تعلقات ازلی اسماء و صفات با حوادث جزئی مطرح است؟

2. طبق متن، چرا مقیدات منافی با مطلق نیستند؟

3. بر اساس متن، چه چیزی مانع تعلق علم به غیر متناهی می‌شود؟

4. طبق متن، جزئیت تعلقات قبل از وجود متعلقات حساً چگونه توصیف می‌شود؟

5. بر اساس متن، چرا قول به ازلیت جزئيات بی‌محصل است؟

6. مطلق به ما هو مطلق با مقیدات منافات دارد.

7. حدوث موجودات در نظر کسی است که عوالم را متفاوت می‌بیند.

8. وجود عقلي تعلقات، جزئیت را افاده می‌کند.

9. مطلق به ما هو مطلق با هر جزئی در هر زمانی همراه است.

10. علم به غیر متناهی به دلیل محدودیت علم ممکن نیست.

11. چرا قول به تعلقات ازلی اسماء و صفات با حوادث جزئی از نظر متن غیر محققانه است؟

12. تفاوت اصلی بین مطلق و مقیدات از منظر متن چیست؟

13. چرا علم به غیر متناهی ممکن است، اما به ابهام ممکن نیست؟

14. چرا جزئیت تعلقات قبل از وجود متعلقات حساً غیر معقول است؟

15. منظور از وصف حدوث به عنوان وصف انتزاعی چیست؟

پاسخنامه

1. مباینت ذات حق با حوادث

2. چون مقیدات ظهورات مطلق هستند

3. ابهام و اجمال

4. غیر معقول

5. چون جزئيات نمی‌توانند ازلی باشند

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا این قول ذات حق را با حوادث مباین می‌داند و حوادث را مستقل فرض می‌کند.

12. مقیدات ظهورات مطلق هستند و منافاتی با آن ندارند، بلکه همان مطلق در ظرف تعین‌اند.

13. زیرا غیر متناهی متعین است و علم به متعین تعلق می‌گیرد، اما ابهام نقص معلوم است.

14. چون جزئیت تنها پس از تحقق خارجی متعلقات ممکن است، نه قبل از آن.

15. وصف حدوث امری اعتباری و ذهنی است، نه حقیقتی خارجی، و به ظهورات مطلق نسبت داده می‌شود.

فوتر بهینه‌شده