در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 256

متن درس

 

مشیت الهی و امکان عشقی: تبیین عرفانی وحدت و کثرت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 256)

مقدمه

این نوشتار، بازنویسی علمی و دانشگاهی درس‌گفتارهای عرفانی و فلسفی آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 256، برگرفته از متن «مصباح الأنس» و تحلیل تفصیلی آن است. محتوای این جلسه، به بررسی عمیق مفاهیم مشیت الهی، اختیار، امکان و ظهورات وجود در مراتب وحدت و کثرت می‌پردازد و با نقد دیدگاه‌های فلسفی، چارچوبی عرفانی برای فهم رابطه حق و خلق ارائه می‌دهد.

بخش نخست: مشیت الهی و اشکال فلسفی

اشکال بر مفهوم مشیت و اختیار

درس‌گفتار با طرح اشکالی فلسفی بر مفهوم مشیت الهی آغاز می‌شود که در عبارت «متى احب و کیف شاء» (هرگاه خواست و به هرگونه که خواست) متبلور است. این عبارت، به‌ظاهر دلالت بر امکان تردد در اراده الهی دارد، گویی حق می‌تواند چیزی را دوست بدارد یا دوست نداشته باشد، بخواهد یا نخواهد، یا به کیفیتی دیگر بخواهد. این اشکال، ریشه در دیدگاه فلسفی دارد که اختیار را به وجود دو طرف متساوی (وجود و عدم) وابسته می‌داند. مانند مسافری که در دو راهی تردید می‌کند، این دیدگاه، مشیت الهی را به تردد و امکان عدم فعل محدود می‌سازد. اما عرفان نظری، این تفسیر را ناکافی می‌داند، زیرا مشیت الهی فراتر از محدودیت‌های فلسفی است.

درنگ: اشکال فلسفی بر «متى احب و کیف شاء» مشیت الهی را به تردد و امکان عدم فعل محدود می‌کند، اما عرفان نظری این دیدگاه را رد می‌کند.

بیان عرفانی مشیت الهی

در پاسخ به این اشکال، عارف با استناد به اصل «جف القلم و ما هو به کائن» (قلم الهی خشک شد و آنچه باید باشد، شد)، تأکید می‌کند که هستی، ظهور فعلی حق و مظهر ذات و صفات الهی است. مشیت الهی، قطعی و ازلی است و هیچ وقفه یا ترددی در آن راه ندارد. مانند جویباری که از سرچشمه‌ای ابدی جاری است، فیض الهی دائماً در حال ظهور است و تمامی موجودات، جلوه‌های این فیض‌اند. این بیان، بر ازلیت و قطعیت اراده الهی دلالت دارد و هرگونه تعلل یا غیریت را از ساحت حق نفی می‌کند.

﴿فَأَيْنَمَا تُوَلَّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾ (البقرة: ۱۱۵)
: «و به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست.»
این آیه کریمه، حضور همه‌جایی حق و ظهور دائمی او در تمامی متعینات را تأیید می‌کند.

درنگ: هستی، ظهور فعلی حق است و مشیت الهی، با قطعیت ازلی، هرگونه تردد یا غیریت را نفی می‌کند.

نفی غیریت و امکان فلسفی

درس‌گفتار تأکید می‌کند که در ساحت مشیت الهی، هیچ‌گونه غیریت، تعدد یا امکان به معنای فلسفی (مساوى‌الطرفین) وجود ندارد. امکان فلسفی، که موجود را در حالتی بین وجود و عدم تعریف می‌کند، در عرفان نظری جایگاهی ندارد. هستی، ظهور محض حق است و مفاهیم انتزاعی مانند امکان، صرفاً تحلیل‌های ذهنی‌اند. مانند سایه‌ای که از خورشید جدایی‌ناپذیر است، موجودات نیز از حق جدا نیستند و هرگونه غیریت، توهمی ذهنی است.

درنگ: در مرتبه مشیت الهی، غیریت و امکان فلسفی (مساوى‌الطرفین) راه ندارد و هستی، ظهور محض حق است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با طرح اشکال فلسفی بر مشیت الهی و پاسخ عرفانی به آن، چارچوبی برای فهم تفاوت دیدگاه فلسفی و عرفانی ارائه داد. اشکال فلسفی، مشیت را به تردد و امکان عدم فعل محدود می‌کند، اما عرفان نظری، با تأکید بر قطعیت و ازلیت اراده الهی، هرگونه غیریت یا امکان فلسفی را نفی می‌کند. هستی، ظهور فعلی حق است که در آن، هیچ وقفه یا تعللی راه ندارد. این بخش، زمینه را برای بررسی عمیق‌تر اختیار و امکان در بخش‌های بعدی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: اختیار الهی و نقد فلسفی

صفات فعلی عباد و نسبت به حق

درس‌گفتار توضیح می‌دهد که صفات فعلی بندگان، در مراتب کثرت، از طریق علم و ایجاب الهی در ظرف اختیار آنها تحقق می‌یابد. این اختیار، جلوه‌ای از مشیت الهی است و نه مستقل از آن. مانند آینه‌هایی که نور خورشید را بازتاب می‌دهند، صفات بندگان نیز ظهورات علم و اراده حق‌اند که در ظرف کثرت متجلی می‌شوند. این نسبت، اضافی و خلقی است، نه ذاتی، زیرا ذات حق از هرگونه کثرت منزه است.

درنگ: صفات فعلی بندگان، جلوه‌های علم و اراده الهی در ظرف کثرت‌اند و به‌صورت اضافی به حق نسبت داده می‌شوند.

نقد مفهوم فلسفی اختیار

در فلسفه، اختیار به وجود دو گزینه متساوی وابسته است، اما در ظرف انحصار (ایجاب قطعی)، اختیار معنا ندارد. درس‌گفتار این تعریف را محدود می‌داند و توضیح می‌دهد که اختیار الهی، فراتر از دوگانگی فلسفی است. مانند اقیانوسی که امواج گوناگون را در خود جای می‌دهد، اختیار الهی تمامی ظهورات را در بر می‌گیرد، بدون آنکه به تردد یا محدودیت فلسفی گرفتار شود.

درنگ: اختیار الهی، فراتر از تعریف فلسفی (دو گزینه متساوی) است و تمامی ظهورات را در بر می‌گیرد.

پاسخ فلسفی به اشکال

در پاسخ فلسفی به اشکال، درس‌گفتار از منطق شرطیه بهره می‌گیرد: صدق قضیه شرطیه (اگر شاء، فعل؛ اگر نشاء، لم یفعل) به تحقق یا عدم تحقق مقدم (شاء) وابسته نیست. بنابراین، مشیت دائمی حق (شاء و فعل دائماً) با امکان منطقی عدم فعل منافاتی ندارد. مانند قانونی که امکان نقض دارد، اما همواره اجرا می‌شود، مشیت الهی نیز دائماً محقق است، اما این با امکان منطقی عدم فعل سازگار است.

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا﴾ (الفرقان: ۴۵)
: «آیا به پروردگارت ننگریستی که چگونه سایه را گسترانید؟ و اگر می‌خواست، آن را ساکن می‌گرداند.»
این آیه کریمه، فیض دائمی حق و امکان منطقی عدم فعل را نشان می‌دهد.

درنگ: مشیت دائمی حق با صدق قضیه شرطیه منافاتی ندارد، زیرا امکان منطقی عدم فعل، با تحقق واقعی تعارضی ندارد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با بررسی اختیار الهی و نقد مفهوم فلسفی آن، بر تمایز بین دیدگاه فلسفی و عرفانی تأکید کرد. صفات بندگان، جلوه‌های علم و اراده حق‌اند و اختیار الهی، فراتر از محدودیت‌های فلسفی است. پاسخ فلسفی، با استفاده از منطق شرطیه، سازگاری مشیت دائمی با امکان منطقی را نشان داد. این بخش، زمینه را برای تبیین مراتب ذاتی و فعلی در بخش بعدی فراهم می‌کند.

بخش سوم: مراتب ذاتی و فعلی در مشیت الهی

تمایز لحاظ ذاتی و فعلی

درس‌گفتار، مشیت الهی را در دو مرتبه بررسی می‌کند: مرتبه ذاتی، که از هرگونه تغییر، تعدد یا حیثیت منزه است، و مرتبه فعلی، که محل ظهور کثرت و تنوع صفات است. مانند نوری که در ذات خود یکپارچه است، اما در آینه‌های متعدد متکثر می‌شود، ذات الهی نیز در مرتبه ذاتی منزه از کثرت است، اما در مرتبه فعلی، مظاهر گوناگون را متجلی می‌سازد.

درنگ: در مرتبه ذاتی، هیچ تغییر یا تعددی نیست، اما در مرتبه فعلی، کثرت و تنوع صفات متجلی می‌شود.

نسبت اضافی صفات عباد

صفات بندگان، به‌صورت اضافی و خلقی به حق نسبت داده می‌شود، نه به‌صورت ذاتی. این نسبت، در مرتبه ظهور کثرت است و ذات حق را متأثر نمی‌سازد. مانند قرضی که به بنده نسبت داده می‌شود، اما در حقیقت، جلوه‌ای از فیض الهی است، صفات عباد نیز ظهورات حق در ظرف کثرت‌اند.

﴿مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا﴾ (البقرة: ۲۴۵)
: «کیست که به خدا وامی نیکو دهد؟»
این آیه کریمه، نسبت اضافی بین فعل بندگان و حق را نشان می‌دهد.

درنگ: صفات بندگان، به‌صورت اضافی و خلقی به حق نسبت داده می‌شود، نه به‌صورت ذاتی.

نفی جبر در مرتبه وحدت

در مرتبه ذاتی، که وحدت مطلق حاکم است، هیچ حیثیت یا کثرتی وجود ندارد، بنابراین جبر یا تحیر (ناشی از کثرت) معنا ندارد. جبر، تنها در ظرف تعدد و غیریت مطرح است. مانند اقیانوسی که در عمق خود یکپارچه است، مرتبه وحدت نیز از هرگونه کثرت یا جبر منزه است.

﴿إِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾ (العنكبوت: ۶)
: «خداوند از جهانیان بی‌نیاز است.»
این آیه کریمه، وحدت صرف و بی‌نیازی ذات حق از هرگونه کثرت را تأیید می‌کند.

درنگ: در مرتبه وحدت، جبر و تحیر معنا ندارد، زیرا کثرت و غیریت وجود ندارد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین مراتب ذاتی و فعلی مشیت الهی، بر تمایز بین وحدت مطلق و کثرت ظهوری تأکید کرد. ذات حق، منزه از کثرت است، اما در مرتبه فعلی، صفات بندگان به‌صورت اضافی به او نسبت داده می‌شود. نفی جبر در مرتبه وحدت، دیدگاه عرفانی را از مفاهیم فلسفی متمایز می‌کند. این بخش، زمینه را برای بررسی امکان عشقی در بخش بعدی فراهم می‌آورد.

بخش چهارم: امکان عشقی و فاعلیت بالعشق

نقد امکان فلسفی و ماهیت

درس‌گفتار، مفهوم امکان فلسفی (مساوى‌الطرفین) و ماهیت (لا موجوده و لا معدومه) را صرفاً تحلیل‌های ذهنی می‌داند که در عرفان نظری جایگاهی ندارند. مانند خیالی که در ذهن نقاش شکل می‌گیرد، اما در واقعیت وجود ندارد، امکان فلسفی نیز توهمی ذهنی است. هستی، ظهور محض حق است و هیچ حالت بینابینی بین وجود و عدم وجود ندارد.

درنگ: امکان فلسفی (مساوى‌الطرفین) و ماهیت، تحلیل‌های ذهنی‌اند و در عرفان نظری جایگاهی ندارند.

امکان فقری صدرایی

صدرالمتألهین، امکان را به امکان فقری (وابستگی به غیر) تعریف کرد که با وجود ازلی سازگار است. درس‌گفتار این تعریف را گامی به جلو می‌داند، اما کافی نمی‌بیند، زیرا هنوز در چارچوب فلسفی باقی می‌ماند. مانند پلی که به مقصدی ناتمام می‌رسد، امکان فقری به وحدت عرفانی نمی‌رسد.

درنگ: امکان فقری صدرایی، گامی به جلو است، اما از دیدگاه عرفانی کامل نیست.

امکان عشقی و رابطه عاشق و معشوق

درس‌گفتار، مفهوم امکان عشقی را معرفی می‌کند که به رابطه متقابل عاشق و معشوق (حق و خلق) اشاره دارد. در این رابطه، حق به خلق مشتاق است و خلق به حق، مانند دو دلداده که در جذبه یکدیگر غرق‌اند. این امکان، فراتر از امکان فقری است، زیرا نه‌تنها وابستگی خلق به حق، بلکه اشتیاق متقابل را نیز در بر می‌گیرد.

درنگ: امکان عشقی، رابطه متقابل عاشق و معشوق را نشان می‌دهد که فراتر از امکان فقری است.

فاعلیت بالعشق

فاعلیت حق و امکان خلق، هر دو بر پایه عشق استوار است. هستی، ظهور عشق الهی است و هیچ پرده‌ای بین عاشق و معشوق وجود ندارد. مانند آتشی که شعله‌هایش از ذات آن جدایی‌ناپذیرند، ظهورات هستی نیز از عشق الهی جدا نیستند. این دیدگاه، فاعلیت و امکان را در چارچوب عشق تعریف می‌کند، نه مفاهیم فلسفی.

درنگ: فاعلیت و امکان، هر دو بر پایه عشق استوارند و هستی، ظهور عشق الهی است.

حصر حقیقی در امکان عشقی

امکان و فاعلیت عشقی، حصر حقیقی دارند، به‌گونه‌ای که هیچ مفهوم بالاتری قابل تصور نیست. برخلاف امکانات فلسفی که استقرائی و ناقص‌اند، امکان عشقی کامل و جامع است. مانند قله‌ای که فراتر از آن هیچ اوجی نیست، امکان عشقی تمامی مراتب را در بر می‌گیرد.

درنگ: امکان عشقی، حصر حقیقی دارد و هیچ مفهوم بالاتری از آن قابل تصور نیست.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با معرفی امکان عشقی و فاعلیت بالعشق، دیدگاه عرفانی را از مفاهیم فلسفی متمایز کرد. امکان فلسفی و ماهیت، تحلیل‌های ذهنی‌اند، اما امکان عشقی، رابطه عاشق و معشوق را در بر می‌گیرد. فاعلیت حق، بر پایه عشق است و امکان عشقی، کامل‌ترین مفهوم است که تمامی مراتب را شامل می‌شود. این بخش، زمینه را برای تبیین نسبت‌های حق در بخش بعدی فراهم می‌کند.

بخش پنجم: نسبت‌های حق و تجلی در عالم

دو نسبت حق: وحدت صرف و تعلق به عالم

درس‌گفتار، حق را دارای دو نسبت می‌داند: وحدت صرف، که ذات او را از هر نیازی منزه می‌داند، و تعلق به عالم، که ظهورات او را در مراتب کثرت نشان می‌دهد. مانند خورشیدی که در ذات خود بی‌نیاز از تابیدن است، اما نورش عالم را روشن می‌کند، حق نیز در ذات خود منزه است، اما در ظهور، متکثر می‌شود.

﴿إِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾ (العنكبوت: ۶)
: «خداوند از جهانیان بی‌نیاز است.»
این آیه کریمه، وحدت صرف و بی‌نیازی ذات حق را تأیید می‌کند.

درنگ: حق دارای دو نسبت است: وحدت صرف (بی‌نیازی ذاتی) و تعلق به عالم (ظهور کثرت).

تجلی حق در اعیان ثابته

تجلی حق در اعیان ثابته، که حقایق ازلی در علم الهی‌اند، صورت می‌گیرد. این اعیان، مرایای ظهور حق‌اند و از جعل فلسفی منزه‌اند. مانند آینه‌هایی که حقیقت نور را بازتاب می‌دهند، اعیان ثابته نیز ظهورات علمی حق را متجلی می‌سازند.

درنگ: اعیان ثابته، مرایای ظهور حق‌اند و تجلی الهی در آنها صورت می‌گیرد.

نسبت مرایا و ظهور حق

نسبت عالم به حق، مانند نسبت مرایای متعدد به یک حقیقت واحد است. حق، در هر مرآتی به‌صورت متکثر ظاهر می‌شود، اما ذاتاً واحد است. مانند چهره‌ای که در آینه‌های گوناگون بازتاب می‌یابد، اما یکی است، عالم نیز مظاهر متعدد حق واحد است.

درنگ: عالم، مانند مرایای متعدد، ظهورات حق واحد را متجلی می‌سازد.

تجلی حق و احکام عالم

هنگامی که حق در عالمی تجلی می‌کند، احکام آن عالم بر او بار می‌شود. این احکام، به مرتبه ظهور وابسته‌اند، نه به ذات حق. مانند نقشی که بر بوم نقاش ظاهر می‌شود، احکام عالم نیز جلوه‌های ظهور حق در مراتب مختلف‌اند.

درنگ: احکام عالم، به مرتبه تجلی حق وابسته‌اند، نه به ذات او.

حضور حق در هر متعین

حق در هر متعینی حضور دارد، همان‌گونه که آیه کریمه نشان می‌دهد. وجه الله، حقیقت وجود در هر متعین است و هیچ موجودی از این حضور خالی نیست. مانند نوری که در همه جا سایه می‌افکند، حق نیز در تمامی متعینات حاضر است.

﴿فَأَيْنَمَا تُوَلَّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾ (البقرة: ۱۱۵)
: «و به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست.»
این آیه کریمه، حضور همه‌جایی حق در عالم را تأیید می‌کند.

درنگ: حق در هر متعینی حاضر است و وجه الله، حقیقت وجود در تمامی مظاهر است.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین نسبت‌های حق و تجلی او در عالم، رابطه وحدت و کثرت را روشن کرد. وحدت صرف، ذات حق را از کثرت منزه می‌داند، اما تعلق به عالم، ظهورات او را در مراتب مختلف نشان می‌دهد. اعیان ثابته، مرایای ظهور حق‌اند و عالم، مانند آینه‌های متعدد، حقیقت واحد را متجلی می‌سازد. حضور حق در هر متعین، وحدت وجودی را تأیید می‌کند.

بخش ششم: انسان کامل و حیثیات اضافی

وحدت مطلق و کثرت ظهوری

درس‌گفتار، حق را در عین پذیرش احکام متعینات (کثرت)، در ذات خود غیرمتعین و مطلق می‌داند. این وحدت مطلق، با کثرت ظهوری سازگار است. مانند دریایی که امواج گوناگون را در خود جای می‌دهد، اما ذاتش یکپارچه است، حق نیز در ذات خود مطلق است، اما در ظهور، متکثر می‌شود.

درنگ: حق، در ذات خود مطلق و غیرمتعین است، اما در ظهور، کثرت را می‌پذیرد.

موجودات به‌صورت صورة واحدة

تمامی موجودات، مانند تصویری واحد و مفصل از حق مطلق هستند. کثرت موجودات، جلوه‌های یک حقیقت واحدند. مانند نقشی که در آینه‌های متعدد بازتاب می‌یابد، اما یکی است، موجودات نیز از سرچشمه واحد حق نشأت می‌گیرند.

درنگ: موجودات، مانند تصویری واحد از حق مطلق‌اند و کثرت آنها، جلوه‌های وحدت است.

حیثیات اضافی و کمالی

حیثیات اضافی به دو دسته تقسیم می‌شوند: حیثیات جمعی، که مظهر انسان کامل است و کمالات الهی را در بر می‌گیرد، و حیثیات عالمی، که به مظاهر جزئی مربوط‌اند. انسان کامل، مانند آینه‌ای جامع، تمامی کمالات الهی را بازتاب می‌دهد، در حالی که مظاهر جزئی، تنها بخشی از این کمالات را نشان می‌دهند.

درنگ: انسان کامل، مظهر جامع کمالات الهی است، در حالی که مظاهر جزئی، به مراتب خاص محدودند.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با تبیین نقش انسان کامل و حیثیات اضافی، جایگاه محوری انسان کامل در جمع مراتب وحدت و کثرت را نشان داد. وحدت مطلق حق، با کثرت ظهوری سازگار است و موجودات، جلوه‌های یک حقیقت واحدند. انسان کامل، به‌عنوان مظهر جامع، تمامی کمالات الهی را متجلی می‌سازد و نقش کلیدی در فهم وحدت وجودی ایفا می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با تبیین مشیت الهی، امکان عشقی و فاعلیت بالعشق، درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره را به زبانی فاخر و آکادمیک ارائه داد. مشیت الهی، ظهور ذاتی حق است که با قطعیت ازلی، هرگونه تردد یا غیریت را نفی می‌کند. امکان عشقی، رابطه عاشق و معشوق را در بر می‌گیرد و فاعلیت حق، بر پایه عشق تعریف می‌شود. حق، در ذات خود منزه از کثرت است، اما در ظهور، متکثر می‌شود و در هر متعینی حاضر است. انسان کامل، مظهر جامع کمالات الهی است و نقش محوری در جمع مراتب وحدت و کثرت ایفا می‌کند. آیات کریمه قرآن، مانند «فَأَيْنَمَا تُوَلَّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»، «أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ» و «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»، مبنای قرآنی این مفاهیم‌اند. این اثر، با ساختار علمی، تمثیلات ادبی و شرح تفصیلی، منبعی جامع برای پژوهشگران الهیات و عرفان فراهم آورده و عارف را به سوی شهود وحدت در کثرت هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، منظور از «جف القلم و ما هو به کائن» چیست؟

2. طبق متن، امکان عشقی چه تفاوتی با امکان فقری دارد؟

3. کدام آیه در متن به عنوان شاهد وحدت صرف ذکر شده است؟

4. بر اساس متن، اختيار حق در کدام ظرف معنا پیدا می‌کند؟

5. طبق متن، نسبت مرایا به ظهور حق چگونه توصیف شده است؟

6. متن بیان می‌کند که امکان عشقی از امکان فقری فروتر است.

7. بر اساس متن، تمام صفات عباد به لحاظ خلقی به حق نسبت داده می‌شود.

8. متن تأکید دارد که اختیار حق در ظرف وحدت صرف معنا دارد.

9. طبق متن، امکاناتی مانند امکان استعدادی و ماهیتی تحلیلات ذهنی‌اند.

10. متن بیان می‌کند که اختیار عباد به طور کامل مستقل از حق است.

11. تفاوت اصلی بین لحاظ ذاتی و لحاظ خلقی در متن چیست؟

12. چرا در متن امکان مساوی الطرفین رد شده است؟

13. منظور از «نسبة المرایا» در متن چیست؟

14. چرا در متن جبر در ظرف وحدت رد شده است؟

15. مفهوم «امکان عشقی» در متن چگونه تعریف شده است؟

پاسخنامه

1. بیان ظهور فعلی حق و عدم وجود غیریت

2. امکان عشقی لحاظ دوطرفه عاشق و معشوق را شامل می‌شود

3. ان الله عنی عن العالمین

4. ظرف ظهور کثرتی و مظهر

5. مرایا متعددند ولی ظهور واحد است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. لحاظ ذاتی فاقد تعدد و تغییر است، اما لحاظ خلقی به ظهورات کثرتی و صفات فعلی مربوط می‌شود.

12. زیرا امکان مساوی الطرفین تحلیل ذهنی است و در ظرف وحدت حق معنا ندارد.

13. اشاره به ظهورات متعدد عالم به مثابه آینه‌هایی است که ظهور واحد حق را نشان می‌دهند.

14. زیرا جبر در ظرف تعدد و کثرت معنا دارد، نه در وحدت که فاقد غیریت است.

15. امکان عشقی به رابطه دوطرفه عاشق و معشوق بین حق و خلق اشاره دارد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده