متن درس
محبت بهمثابه جوهره هستی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 263)
دیباچه: محبت، محور خلقت و معرفت
محبت، بهسان نوری که از سرچشمه ذات الهی ساطع میگردد، جوهرهای است که هستی را در بر گرفته و محور آفرینش و بازگشت آن به سوی حق تعالی است. این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره ، با نگاهی عرفانی و فلسفی به تبیین جایگاه محبت در نظام هستی و ارتباط آن با اسماء و صفات الهی میپردازد. با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و احادیث قدسی، محبت بهمثابه علتی فاعلی و غایی برای ابداع کائنات و اعاده آنها به سوی مبدأ معرفی میشود.
بخش نخست: محبت، جوهره هستی و علت خلقت
محبت بهمثابه حقیقت بنیادین هستی
محبت، بهسان جریانی زلال که از چشمه ذات الهی جاری میشود، حقیقت بنیادین هستی است که تمامی کائنات از آن سرچشمه گرفته و به سوی آن بازمیگردند. این حقیقت، نهتنها مبدأ آفرینش است، بلکه خود کائنات نیز مظهر این محبت الهیاند. در عرفان اسلامی، محبت بهعنوان صفتی ذاتی از حق تعالی معرفی شده که انگیزه خلقت را در حدیث قدسی «أَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ فَخَلَقْتُ خَلْقًا» آشکار میسازد. این حدیث، محبت را انگیزهای الهی برای ظهور کائنات میداند که بهمنظور شناخته شدن حق تعالی شکل گرفته است. محبت، بهمثابه نخی نامرئی، تمامی مراتب وجود را به هم پیوند میدهد و از خلقت اولیه (ابداع) تا بازگشت به سوی حق (اعاده)، محور حرکت کائنات است.
درنگ: محبت، جوهره هستی و علت فاعلی و غایی خلقت است که کائنات را نهتنها به وجود میآورد، بلکه خود مظهر این محبت الهی است.
وحدت حقیقت محبت در حیثیات گوناگون
محبت، عشق، و شوق، هرچند در حیثیات مختلف ظهور مییابند، همگی جلوههایی از یک حقیقت واحدند که جوهره هستی و صفت ذاتی حق تعالی است. این وحدت وجودی، محبت را در مراتب جمالی، جلالی، و کمالی متجلی میسازد. همانگونه که خورشید با پرتوهای گوناگون خود، زمین را روشن میکند، محبت الهی نیز در مراتب مختلف وجود، از نزول تا صعود، یک حقیقت واحد را نمایان میسازد. این دیدگاه، کائنات را آیینهای برای تجلی محبت الهی میداند که در تمامی مراحل وجود، حضور دارد و نظام هستی را به سوی وحدت هدایت میکند.
ظهور کائنات بهواسطه محبت
کائنات نهتنها بهواسطه محبت الهی ظهور یافتهاند، بلکه خودشان نیز محبتاند و از طریق محبت، حق تعالی شناخته میشود. این دیدگاه با آیه شریفه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (سوره ذاریات، آیه 56) همخوانی دارد که بر اساس چنین است: «و جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا بپرستند». در اینجا، عبادت به معنای معرفت و شناخت حق از طریق محبت تفسیر شده است. کائنات، بهسان آینهای صیقلی، محبت الهی را منعکس میکنند و وسیلهای برای شناخت حق تعالیاند.
جمعبندی بخش نخست
محبت، بهعنوان جوهره هستی، نهتنها علت خلقت کائنات است، بلکه خود کائنات نیز مظهر این محبتاند. این حقیقت واحد، در حیثیات مختلف ظهور مییابد و کائنات را به سوی شناخت حق تعPuesالی هدایت میکند. حدیث قدسی «أَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ» و آیه شریفه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»، محبت را محور خلقت و معرفت معرفی میکنند که تمامی مراتب وجود را در بر میگیرد.
بخش دوم: محبت جمالی و جلالی در فرآیند خلقت و بازگشت
محبت جمالی در ظرف نزول
محبت جمالی، که با صفات رحمانیت و رحیمیت الهی پیوند خورده، در فرآیند نزول و بسط فیض الهی ظهور مییابد. این محبت، بهسان نسیمی لطیف، کائنات را در ظرف خلقت با لطف و رحمت الهی در بر میگیرد. در این مرتبه، تمامی مظاهر هستی با جمال الهی متجلی میشوند و خلقت بهصورت رحمانی و لطیف ظاهر میگردد. این دیدگاه با حدیث قدسی «أَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ فَخَلَقْتُ خَلْقًا» همخوانی دارد که خلقت را نتیجه محبت جمالی الهی میداند.
محبت جلالی در ظرف صعود و بازگشت
در مقابل، محبت جلالی، که با صفاتی چون قهار و جبار مرتبط است، در ظرف صعود و بازگشت به سوی حق تعالی ظهور مییابد. این محبت، بهسان طوفانی عظیم، کائنات را به سوی مبدأ الهی بازمیگرداند و در فرآیند قبض، جلال الهی را متجلی میسازد. آیه شریفه «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» (سوره بقره، آیه 156)، به : «ما از آنِ خداییم و بهسوی او بازمیگردیم»، این بازگشت جلالی را به تصویر میکشد. محبت جلالی، کائنات را به سوی فنا در وجه الله هدایت میکند.
درنگ: محبت جمالی در ظرف نزول با صفات رحمت و لطف الهی ظهور مییابد، در حالی که محبت جلالی در ظرف صعود، کائنات را به سوی فنا در حق تعالی هدایت میکند.
تعادل بسط و قبض در نظام هستی
نظام هستی، بهسان رقصی هماهنگ میان بسط و قبض، با تعادل میان محبت جمالی و جلالی سامان مییابد. این تعادل در آیه شریفه «تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ» (سوره آلعمران، آیه 27)، به : «شب را در روز درمیآوری و روز را در شب درمیآوری»، به زیبایی تجلی یافته است. بسط و قبض، بهمثابه دو بال پرندهای الهی، کائنات را در مسیر خلقت و بازگشت به سوی حق تعالی هدایت میکنند.
جمعبندی بخش دوم
محبت جمالی و جلالی، دو جلوه مکمل از حقیقت محبتاند که در فرآیند خلقت و بازگشت کائنات نقشآفرینی میکنند. محبت جمالی، با لطف و رحمت الهی، کائنات را در ظرف نزول متجلی میسازد، در حالی که محبت جلالی، با اقتدار و عظمت الهی، بازگشت به سوی حق را رقم میزند. این دوگانگی، نظام هستی را در تعادل میان بسط و قبض سامان میدهد و کائنات را به سوی مقصد نهایی هدایت میکند.
بخش سوم: تمایز عرفان و فلسفه در تبیین محبت
عدم وجود صفت عدمی در عرفان
در عرفان اسلامی، هیچ صفت عدمی وجود ندارد، و عقل، برخلاف معنای فلسفی آن که به مفاهیم کلی و معقولات اشاره دارد، به معنای تجلیات و ظهورات الهی در عالم خارج است. عرفان، بهسان چشمهای که از حقیقت وجود سیراب میشود، بر معرفت جزئی و شهودی متمرکز است، در حالی که فلسفه، بهمثابه ساختمانی از مفاهیم کلی، بر معقولات انتزاعی تکیه دارد. این تمایز، محبت را در عرفان بهعنوان حقیقتی وجودی و ملموس معرفی میکند که در تمامی مظاهر هستی جریان دارد.
تمایز معرفتی فلسفه و عرفان
فلسفه، با نگاهی به کلیات معقولات، در پی فهم مفاهیم انتزاعی است، در حالی که عرفان، با تمرکز بر جزئیات وجودی و حقیقت خارجی، به معرفت شهودی و ملموس میپردازد. بهسان دو مسافر که یکی در پی فهم نقشه کلی سرزمین است و دیگری در پی تجربه زیباییهای ملموس آن، فلسفه و عرفان دو مسیر متفاوت برای فهم حقیقتاند. محبت در عرفان، بهعنوان جریانی زنده و پویا، در تمامی مراتب وجود حضور دارد و سالک را به سوی معرفت حق هدایت میکند.
درنگ: عرفان، بر معرفت جزئی و شهودی متمرکز است و محبت را حقیقتی وجودی میداند، در حالی که فلسفه، با تأکید بر کلیات معقولات، به مفاهیم انتزاعی میپردازد.
جمعبندی بخش سوم
تمایز میان عرفان و فلسفه، در نگاه به محبت و حقیقت وجود، از کلیدیترین نکات این درسگفتار است. عرفان، با تأکید بر ظهورات الهی و معرفت شهودی، محبت را جریانی زنده و ملموس در تمامی مراتب هستی میداند، در حالی که فلسفه، با تمرکز بر مفاهیم کلی، به تبیین انتزاعی حقیقت میپردازد. این تفاوت، جایگاه محبت را در عرفان بهعنوان محور خلقت و معرفت برجسته میسازد.
بخش چهارم: محبت در مراتب وجود و ظهورات الهی
محبت در مراتب اسفل و سافلین
حتی در پایینترین مراتب وجود، محبت الهی حضور دارد و هیچ مرتبهای از جمال الهی خالی نیست. آیه شریفه «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ» (سوره تین، آیه 5)، به : «سپس او را به پایینترین مرتبه فروکاستیم»، بر این نکته تأکید دارد که حتی در مراتب پست، محبت الهی بهصورت پنهان یا آشکار جریان دارد. این حضور فراگیر، بهسان نوری که حتی در تاریکترین زوایا نفوذ میکند، تمامی مراتب هستی را به سوی حق تعالی پیوند میدهد.
ظروف سببی و لاسبابی در ظهور کائنات
ظهور کائنات در دو ظرف سببی و لاسبابی صورت میگیرد. ظرف سببی، مبتنی بر سنت الهی و علل مادی است، در حالی که ظرف لاسبابی، به اراده مستقیم الهی وابسته است. موجودات لاسبابی، مانند عرش و ارواح عالیه، به دلیل فقدان واسطههای مادی، از مرتبهای والاتر برخوردارند. این تمایز، بهسان تفاوت میان رودی که از مسیرهای مشخص جاری میشود و چشمهای که بیواسطه از دل زمین میجوشد، نشاندهنده تنوع در ظهورات الهی است.
محبت بهعنوان ابزار شناخت حق
محبت، نهتنها کائنات را ظاهر میکند، بلکه حق تعالی را برای کائنات متجلی میسازد. این نقش معرفتی، با حدیث قدسی «أَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ» و آیه شریفه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» تقویت میشود. محبت، بهسان کلیدی زرین، درهای معرفت الهی را میگشاید و کائنات را به سوی شناخت حق هدایت میکند.
درنگ: محبت، هم مبدأ خلقت کائنات است و هم وسیلهای برای شناخت حق تعالی، که در تمامی مراتب وجود، از اسفل تا اعلی، حضور دارد.
جمعبندی بخش چهارم
محبت، بهعنوان جریانی فراگیر، در تمامی مراتب وجود حضور دارد و حتی در پایینترین مراتب، جلوهای از جمال الهی را متجلی میسازد. ظروف سببی و لاسبابی، تنوع در ظهورات الهی را نشان میدهند، و محبت، بهعنوان ابزار معرفت، کائنات را به سوی شناخت حق تعالی هدایت میکند. این بخش، جایگاه محبت را بهعنوان محور خلقت و معرفت برجسته میسازد.
بخش پنجم: محبت و اعمال عبادی و اجتماعی
نماز و وضو، مظهر محبت و صفا
انجام وضو و اقامه دو رکعت نماز پیش از خواب یا خروج از منزل، بهسان آبی زلال، نفس را از آلودگیها پاک میکند و مظهر محبت و صفا است. این اعمال عبادی، انسان را به حق تعالی متصل میسازند و محبت الهی را در قلب سالک تقویت میکنند. به فرموده درسگفتار، ترک این اعمال، جفایی به خود و به حق تعالی است، زیرا انسان، بهمثابه مظهری از ظهورات الهی، با این اعمال به کمال خویش نزدیکتر میشود.
سلام، پلی به سوی محبت و نشاط
سلام کردن مکرر میان انسانها، بهسان نسیمی که گلهای محبت را شکوفا میکند، صفا و نشاط را در روابط انسانی تقویت مینماید. این عمل ساده، که ریشه در سنت نبوی دارد، از ضعف اعصاب جلوگیری کرده و پیوندهای انسانی را به سوی وحدت و صمیمیت سوق میدهد. به فرموده درسگفتار، تکرار سلام در خانه، حتی تا صد بار در روز، محبت و نشاط را در میان اعضای خانواده تقویت میکند.
درنگ: اعمال عبادی مانند وضو و نماز، و اعمال اجتماعی مانند سلام، مظهر محبت الهیاند که انسان را به سوی صفا و کمال هدایت میکنند.
تأثیر نور و رنگ بر حالات معنوی
روشنی و نور، بهسان پرتوهای خورشید، نشاط و محبت را در دل انسان برمیانگیزند، در حالی که تیرگی و سیاهی، غم و یأس را به دنبال دارند. از منظر عرفانی، رنگهای روشن، بهویژه سفید، مظهر صفات جمالیاند و نشاط و صفا را تقویت میکنند. به همین سبب، اولیای الهی لباس سفید را شعار خود قرار دادهاند، زیرا این رنگ، محبت و صفا را در قلب انسان شکوفا میسازد.
جمعبندی بخش پنجم
اعمال عبادی مانند وضو و نماز، و اعمال اجتماعی مانند سلام، مظهر محبت الهیاند که انسان را به سوی کمال و صفا هدایت میکنند. تأثیر نور و رنگهای روشن بر حالات معنوی، نقش محبت را در تقویت نشاط و صمیمیت برجسته میسازد. این اعمال، بهسان پلهایی زرین، انسان را به حق تعالی و به یکدیگر پیوند میدهند.
بخش ششم: محبت و فنا در وجه الله
موت اختیاری و ضروری
حیات، امری ضروری است، اما مرگ به دو نوع ضروری و اختیاری تقسیم میشود. موت اختیاری، که در حدیث شریف «موتوا قبل أن تموتوا» تبیین شده، به معنای فنای در حق و رهایی از نفس است. آیه شریفه «لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (سوره آلعمران، آیه 102)، به : «نميريد مگر آنكه مسلمان باشيد»، بر این مرگ آگاهانه تأکید دارد که سالک را به معرفت و فنای در حق میرساند.
فنای کائنات در ظرف اعاده
در ظرف اعاده، همه موجودات جز وجه الله فانی میشوند. آیه شریفه «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (سوره قصص، آیه 88)، به : «هر چيزى جز وجه او نابودشونده است»، بر این فناپذیری تأکید دارد. این فنا، نتیجه قوت فعل حق و ضعف منفعل است، که کائنات را در برابر عظمت الهی مقهور میسازد.
درنگ: در ظرف اعاده، همه موجودات جز وجه الله فانی میشوند، و موت اختیاری، سالک را به سوی فنای در حق و معرفت الهی هدایت میکند.
ظهور قدرت الهی در اسباب و لاسباب
قدرت الهی، گاه از طریق اسباب و گاه بدون اسباب ظهور مییابد. این ظهور، نه از سر عجز، بلکه بر اساس سنت الهی است که نظام هستی را با حکمت سامان میدهد. بهسان معماری که گاه با ابزار و گاه بیواسطه بنایی را خلق میکند، حق تعالی نیز قدرت خود را در ظروف سببی و لاسبابی متجلی میسازد.
جمعبندی بخش ششم
محبت، در ظرف اعاده، کائنات را به سوی فنا در وجه الله هدایت میکند. موت اختیاری، بهعنوان انتخابی آگاهانه، سالک را به معرفت الهی میرساند، و ظهور قدرت الهی در اسباب و لاسباب، حکمت الهی را در نظام هستی آشکار میسازد. این بخش، محبت را بهعنوان محور بازگشت به سوی حق برجسته میکند.
جمعبندی نهایی
محبت، بهسان نوری که از ذات الهی ساطع شده، جوهره هستی و محور خلقت و بازگشت کائنات است. این حقیقت، در مراتب جمالی و جلالی، کائنات را از خلقت اولیه تا بازگشت به سوی حق هدایت میکند. عرفان اسلامی، با تأکید بر معرفت شهودی و ظهورات الهی، محبت را جریانی زنده و ملموس میداند که در تمامی مراتب وجود، از اسفل تا اعلی، حضور دارد. اعمال عبادی مانند وضو و نماز، و اعمال اجتماعی مانند سلام، مظهر این محبتاند که انسان را به سوی صفا و کمال سوق میدهند. در نهایت، محبت، بهعنوان ابزار معرفت، کائنات را به سوی شناخت حق تعالی هدایت میکند و در ظرف اعاده، تمامی موجودات را به سوی فنا در وجه الله میبرد.
با نظارت صادق خادمی