متن درس
تأملی در لاتعین و تعین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 270)
مقدمه
حقیقت ذات الهی، در مقام لاتعین، و فرآیند ظهور و بازگشت موجودات به این مقام، از پیچیدهترین مباحث عرفان نظری است که در درسگفتار 270 از مجموعه مصباح الانس، شرح شیخ صدرالدین قونوی با تفسیر ابن فناری، مورد بررسی قرار گرفته است. این نوشتار، با تکیه بر محتوای اصلی درسگفتار و تحلیلهای تفصیلی، به تبیین عمیق و جامع رابطه میان لاتعین و تعین، سیر نزول و صعود وجودی، و مقام فنا بعد البقا میپردازد.
بخش نخست: ذات الهی و مقام لاتعین
هشدار الهی و نهی از خوض در ذات
حق تعالی، با لسان ارشاد، بندگان را از غور در ذات خویش بر حذر میدارد، چنانکه در قرآن کریم میفرماید:
وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ
(: «و خدا شما را از [عقوبت] خود بر حذر میدارد، و خدا به بندگان مهربان است»، آل عمران: 30). این هشدار، نه از سر تهدید، بلکه از رأفت الهی سرچشمه میگیرد که بندگان را از تلاش بیحاصل برای درک ذاتی که در ظرف تعین قابل حصول نیست، بازمیدارد. ذات الهی، در مقام لاتعین، فراتر از هرگونه اسم، رسم، یا نعت است و از دسترس تفکر که در مراتب تعین عمل میکند، خارج است.
پیامبر اکرم (ص) نیز از تفکر در ذات الهی نهی کرده و به تفکر در آلاء الهی توصیه فرمودهاند. این نهی، به دلیل محدودیت ظرف تعین در فهم لاتعین است، چراکه تفکر، ابزاری است که در مراتب واحدیت و پایینتر عمل میکند. آلاء الهی، به مثابه مظاهر و شئون حق، در دسترس معرفت بندگان قرار دارند و تأمل در آنها، راهی به سوی شناخت جلوههای الهی میگشاید. مانند خورشیدی که نورش در آینههای گوناگون بازتاب مییابد، آلاء الهی، پرتوهای ذات را در ظرف تعین متجلی میسازند.
درنگ: ذات الهی در مقام لاتعین، از دسترس تفکر که در ظرف تعین عمل میکند، خارج است. هشدار الهی و نهی از خوض در ذات، از رأفت حق سرچشمه میگیرد تا بندگان را به سوی معرفت شئون و مظاهر هدایت کند. |
مقام لاتعین: فراسوی اسم و رسم
مقام لاتعین، به عنوان جایگاه ذات الهی پیش از هرگونه تعین، فاقد اسم، رسم، و طریق است. هر طریقی که به سوی حق پیموده میشود، در ظرف تعین قرار دارد، اما لاتعین، به دلیل فقدان هرگونه قید، از دسترس مسیرهای تعینی خارج است. این مقام، نه نیستی مطلق، بلکه وجودی است که فراتر از هرگونه تعین و نعت قرار دارد. مانند اقیانوسی بیکران که هیچ موجی در آن متمایز نیست، لاتعین، سرچشمه تمامی تعینات است بدون آنکه خود در قید تعین باشد.
هرگونه تلاش برای توضیح لاتعین، به گنگی میانجامد، زیرا هر شرحی، قیدی است که در این مقام راه ندارد. چنانکه هر کلامی در برابر این حقیقت، چونان تلاش برای گرفتن نور خورشید در مشت است. اعراب (توضیح) در این مقام به اعجام (گنگی) میرسد، زیرا تقید لما لا قید له (قید بستن به آنچه قیدپذیر نیست) ناممکن است.
درنگ: لاتعین، مقام ذات الهی است که فاقد اسم، رسم، و طریق است. هر تلاش برای توضیح این مقام، به دلیل فقدان قید، به گنگی میانجامد، زیرا لاتعین فراتر از هر تعین و نعت است. |
جمعبندی بخش نخست
ذات الهی در مقام لاتعین، فراتر از هرگونه اسم، رسم، یا نعت است و از دسترس تفکر که در ظرف تعین عمل میکند، خارج است. هشدار الهی در قرآن کریم و نهی پیامبر اکرم (ص) از خوض در ذات، از رأفت حق سرچشمه میگیرد تا بندگان را به سوی معرفت شئون و مظاهر هدایت کند. لاتعین، به عنوان مبدأ وجود، فاقد هرگونه قید است و هر تلاش برای توضیح آن، به دلیل محدودیت زبان و مفاهیم تعینی، به گنگی میانجامد. این اصول، چارچوبی برای فهم مقام ذات و محدودیتهای معرفتی در برابر آن ارائه میدهند.
بخش دوم: سیر وجودی از لاتعین به تعین و بازگشت
نزول از لاتعین به تعین
سیر وجودی از مقام لاتعین آغاز میشود، جایی که حق، در ظرف ظهور، به تعین درمیآید. این نزول، از لاتعین به مراتب احدیت، واحدیت، و سپس مظاهر عالم علم، عین، نزول، و رجوع جریان مییابد. هر مرتبه، جلوهای خاص از حق را متجلی میسازد. احدیت، تعین ذاتی است که در آن، ذات الهی با اسماء کلی ظهور مییابد. واحدیت، مرتبه اسمای تفصیلی است که مظاهر گوناگون حق در آن متعین میشوند. مانند نوری که از سرچشمه واحد به رنگهای گوناگون در منشور تجزیه میشود، تعینات الهی در مراتب مختلف وجودی ظهور مییابند.
ظهورات الهی، از نسب علم (اعیان ثابته) به ارواح، سپس اشباح (عالم مثال)، و نهایتاً مظاهر اسمایی (واحدیت) جریان مییابد. این سیر، چونان سفرهای است که حق از فیض خویش میگشاید تا کائنات را در مراتب گوناگون به ظهور رساند.
درنگ: سیر نزول از لاتعین به تعین، از احدیت و واحدیت تا مظاهر عالم علم، عین، و ناسوت جریان مییابد. هر مرتبه، جلوهای خاص از حق را متجلی میسازد. |
صعود از تعین به لاتعین: فنا و تلاشی
سیر صعودی، بازگشت تعین به لاتعین است که در قرآن کریم با آیه
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
(: «ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم»، البقرة: 156) تبیین شده است. این رجوع، هدف نهایی سلوک است که در آن، سالک از قیود تعین رها شده و به مقام لاتعین میرسد. این صعود، در مراتب مختلف فنا متجلی میشود: فنا در واحدیت (حذف نفسیت)، فنا در احدیت (حذف رسمیت)، و فنا بعد البقا (حذف کامل تعین).
فنا بعد البقا، عالیترین مرتبه سلوک است که در آن، سالک از تمامی تعینات، از جمله نفس، رسم، و حتی توحید، رها میشود. این مقام، ظرف وصول حقیقی به ذات و جایگاه محبوبین و کملین است. مانند پرندهای که بالهایش را در آسمان بیکران حق میگشاید، سالک در این مقام، از هر قید و بندی آزاد میشود و به وحدت وجودی با حق میرسد.
درنگ: سیر صعودی از تعین به لاتعین، در مراتب فنا، بهویژه فنا بعد البقا، متجلی میشود که در آن، سالک از تمامی قیود تعین رها شده و به وحدت با حق میرسد. |
مراتب تعین و تنوع سلوک
تعین در مراتب مختلف وجودی، از احدیت و واحدیت تا مظاهر عالم علم و عین، ظهور مییابد. سالکان، بسته به مسیر سلوک خود، از طریق مظهر جمال، جلال، یا کمال به لاتعین میرسند. این تنوع، نشاندهنده گستردگی تجلیات الهی در سیر وجودی است. مانند رودهایی که از مسیرهای گوناگون به دریا میرسند، سالکان نیز از طرق مختلف به مقام لاتعین راه مییابند.
متعین بلاتعین، وصف حق است که در سالک کامل متجلی میشود. این وصف، به موجودی اشاره دارد که در عین تعین، از قیود آن آزاد است. مانند آینهای که نور را بازتاب میدهد بدون آنکه خود در آن محبوس شود، سالک کامل، مظهر حق است بدون آنکه در تعین گرفتار آید.
درنگ: تعین در مراتب مختلف وجودی ظهور مییابد، و سالکان از طرق جمال، جلال، یا کمال به لاتعین میرسند. متعین بلاتعین، وصف حق است که در سالک کامل متجلی میشود. |
جمعبندی بخش دوم
سیر وجودی، از لاتعین به تعین و بازگشت به لاتعین، چرخه کامل هستی را تشکیل میدهد. نزول از لاتعین به مراتب احدیت، واحدیت، و مظاهر، و صعود از تعین به لاتعین از طریق فنا، بهویژه فنا بعد البقا، محور این چرخه است. تنوع مسیرهای سلوک و مراتب تعین، نشاندهنده گستردگی تجلیات الهی است. متعین بلاتعین، وصف حق و سالک کامل است که در آن، تعین و لاتعین در وحدتی وجودی به هم میرسند.
بخش سوم: عبودیت، ربوبیت، و تلاشی کامل
عبودیت کامل و ربوبیت
عبودیت کامل، که در آن سالک از تمامی تعینات نفسی و رسمی رها میشود، معادل ربوبیت الهی است. عبارت «العبودية كل الربوبية» بیانگر آن است که عبودیت کامل، سالک را به مقام ربوبیت میرساند، جایی که او مظهر تام حق میگردد. مانند آینهای که تمامی نور خورشید را بازتاب میدهد، سالک در این مقام، جلوهگاه کامل حق میشود.
تلاشی کامل در فنا بعد البقا، به معنای شکسته شدن ظرف تعین است، نه ظرف ظهورات. در این مقام، تعینات نفسی و رسمی زایل میشوند، اما ظهورات الهی که در مراتب وجودی جریان دارند، باقی میمانند. این تلاشی، مانند شکستن کوزهای است که آب حیات را آزاد میکند تا به دریای بیکران حق بپیوندد.
درنگ: عبودیت کامل، معادل ربوبیت است که در آن، سالک از تعینات نفسی و رسمی رها شده و مظهر تام حق میگردد. تلاشی کامل، ظرف تعین را میشکند، اما ظهورات الهی باقی میمانند. |
دشواری تلاشی کامل
تلاشی کامل در فنا بعد البقا، امری دشوار و برای عده قلیلی میسر است. این مقام، نیازمند عشق و درد عمیق الهی است که سالک را از تمامی قیود تعین رها میکند. مانند کوهنوردی که برای رسیدن به قلهای رفیع، باید از صخرههای دشوار عبور کند، سالک نیز با امتحانات الهی و دهشت سلوک روبهرو میشود. باب دهشت در منازل السائرین، مرحلهای است که سالک با زوال تمامی تعینات، حتی توحید، به لاتعین میرسد.
اولیای کامل، که صاحب دردند، به دنبال درمان نیستند، بلکه در قتل تعینات، حیات حقیقی مییابند. عبارت «في قتلي حياتي و حياتي في مماتي» بیانگر این حقیقت است که مرگ ظاهری تعین، حیات باطنی در لاتعین را به ارمغان میآورد. مانند بذری که در خاک میمیرد تا درختی سر به فلک کشیده شود، سالک در فنا، به حیات ابدی میرسد.
درنگ: تلاشی کامل، نیازمند عشق و درد الهی است و در باب دهشت، سالک با زوال تمامی تعینات به لاتعین میرسد. در قتل تعین، حیات حقیقی نهفته است. |
رهایی از من و الا
سیر کامل، مستلزم رهایی از «من» (انا من الله) و «الا» (انا اليه) است، زیرا هر دو در ظرف تعین قرار دارند. این رهایی، مانند قطع کردن تمامی بندهایی است که پرنده را به زمین متصل کردهاند تا در آسمان بیکران حق پرواز کند. حتی عنوان «اهل الله»، به دلیل داشتن لام و الف، متکثر است و سالک باید از این تعین نیز عبور کند تا به لاتعین برسد.
وحشت تلاشی کامل، به دلیل رهایی از تمامی تعینات، از جمله نام، ننگ، و رنگ، تجربهای است که تنها عاشقان حقیقی آن را تحمل میکنند. مانند دریانوردی که در طوفانهای سهمگین، تنها با عشق به مقصد، پیش میرود، سالک نیز با عشق الهی، از این وحشت عبور میکند.
درنگ: سیر کامل، مستلزم رهایی از «من» و «الا» و تمامی تعینات، از جمله عنوان «اهل الله» است. وحشت تلاشی کامل، تجربهای است که تنها عاشقان حقیقی آن را تحمل میکنند. |
جمعبندی بخش سوم
عبودیت کامل، معادل ربوبیت است که در آن، سالک از تعینات نفسی و رسمی رها شده و مظهر تام حق میگردد. تلاشی کامل در فنا بعد البقا، دشوار اما ممکن است و نیازمند عشق و درد الهی است. رهایی از تمامی تعینات، از جمله «من» و «الا»، و حتی عنوان «اهل الله»، سالک را به مقام لاتعین میرساند. این اصول، چارچوبی برای درک رابطه عمیق میان عبودیت و ربوبیت در عرفان نظری ارائه میدهند.
بخش چهارم: نقد دیدگاه متکلمان و وحدت ابدیت و ازلیت
نقد خلق از عدم
دیدگاه متکلمان که خلق را از عدم مطلق میدانند، مورد نقد قرار گرفته است. آیه
هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا
(: «آیا بر انسان زمانی از روزگار گذشته که او چیز نامداری نبوده است؟»، الإنسان: 1) به معنای فقدان وجود خارجی در ظرف ناسوت است، نه فقدان در علم الهی. خلق از عدم، به معنای عدم ناسوتی است، نه فقدان در علم الهی، زیرا حق چیزی را گم نکرده و چیزی را بیبرنامه خلق نمیکند.
مانند نقاشی که اثرش را پیش از خلق در ذهن دارد، موجودات در علم الهی، پیش از ظهور ناسوتی، در اعیان ثابته موجودند. این دیدگاه، با رد خلق از عدم مطلق، بر وجود پیشینی ممکنات در علم الهی تأکید دارد.
درنگ: خلق از عدم، به معنای فقدان وجود ناسوتی است، نه فقدان در علم الهی. موجودات در اعیان ثابته، پیش از ظهور خارجی، در علم الهی موجودند. |
وحدت ابدیت و ازلیت
متن با نقد دیدگاه متکلمان، که ابدیت را برای ممکنات میپذیرند اما ازلیت را نه، تأکید دارد که ابدیت و ازلیت، دو وصف واحدند. اگر موجودات در آخرت خالد (ابدی) هستند، باید ازلی نیز باشند، زیرا حادث بودن با ابدیت ناسازگار است. این ازلیت، در ظرف علم الهی محقق است. مانند رودی که از سرچشمهای بیابتدا جریان دارد و به دریای بیانتها میریزد، وجود ممکنات در علم الهی، ازلی و ابدی است.
متکلمان، به دلیل محدودیت عقل نقلورز، نمیتوانند وحدت ابدیت و ازلیت را درک کنند. حکمت عرفانی، با رویکرد عقلی، این وحدت را تبیین میکند و بر امکان ازلیت و ابدیت برای ممکنات در ظرف علم الهی تأکید دارد.
درنگ: ابدیت و ازلیت، دو وصف واحدند که برای ممکنات در ظرف علم الهی محققاند. دیدگاه متکلمان، به دلیل محدودیت عقل نقلی، این وحدت را درک نمیکند. |
جمعبندی بخش چهارم
خلق از عدم، به معنای فقدان وجود ناسوتی است، نه فقدان در علم الهی. موجودات در اعیان ثابته، پیش از ظهور خارجی، در علم الهی موجودند. ابدیت و ازلیت، دو وصف واحدند که برای ممکنات در ظرف علم الهی محققاند. نقد دیدگاه متکلمان، بر محدودیت عقل نقلی و اهمیت حکمت عرفانی در تبیین این اصول تأکید دارد. این بخش، چارچوبی برای فهم رابطه میان وجود ممکنات و علم الهی ارائه میدهد.
بخش پنجم: معرفت حقایق و محدودیتهای تعین
معرفت تفصیلی حقایق اشیا
معرفت تفصیلی حقایق اشیا، شامل ذاتیات، اعراض، و توابع آنهاست که همگی شئون حقاند. این معرفت، به شناخت مظاهر الهی در مراتب مختلف وجودی میانجامد. مانند باغبانی که هر برگ و شاخه را با دقت میشناسد، سالک با معرفت تفصیلی، شئون الهی را در ذاتیات و اعراض اشیا میبیند.
وجود، به صورت عروض (ظهور) در هر مرتبهای از مراتب ظهور متجلی میشود. این عروض، نه به معنای فلسفی، بلکه به معنای ظهور وجود در مراتب مختلف است که موجودیت هر مرتبه را شکل میدهد. مانند نوری که در هر آینه به شکلی متفاوت بازتاب مییابد، وجود در هر مرتبه، جلوهای خاص مییابد.
درنگ: معرفت تفصیلی حقایق اشیا، شامل ذاتیات، اعراض، و توابع آنهاست که همگی شئون حقاند. وجود، به صورت عروض در هر مرتبه ظهور مییابد. |
توحید و محدودیت تعین
توحید، به عنوان مفهومی در ظرف تعین، خود متکثر است و در مقام لاتعین جای ندارد. حتی واژه توحید، به دلیل ساختار زبانی و مفهومی خود (مانند مد و کثرت در حروف آن)، در ظرف تعین قرار دارد. مانند آینهای که خود محدود است و نمیتواند بیکرانی را به تمامی بازتاب دهد، توحید نیز در برابر لاتعین، محدود است.
هر نام و صفتی، قیدی برای تعین است، و لاتعین، که فاقد اسم و رسم است، از این قیود مبراست. مانند تلاش برای توصیف بیکرانی آسمان با واژههای محدود، هر توضیحی در برابر لاتعین ناکافی است.
درنگ: توحید، به عنوان مفهومی در ظرف تعین، متکثر است و در لاتعین جای ندارد. هر نام و صفتی، قیدی برای تعین است که در برابر لاتعین ناکافی است. |
جمعبندی بخش پنجم
معرفت تفصیلی حقایق اشیا، شامل شناخت شئون الهی در ذاتیات، اعراض، و توابع آنهاست. وجود، به صورت عروض در مراتب مختلف ظهور مییابد. توحید، به دلیل قرار گرفتن در ظرف تعین، متکثر است و نمیتواند مقام لاتعین را به تمامی بازتاب دهد. این اصول، محدودیتهای مفاهیم تعینی در برابر حقیقت لاتعین را نشان میدهند.
نتیجهگیری کلی
حقیقت لاتعین، به عنوان مقام ذات الهی، مبدأ و مقصد تمامی تعینات است. سیر وجودی از لاتعین به تعین، در مراتب احدیت، واحدیت، و مظاهر عالم علم و عین جریان مییابد، و بازگشت به لاتعین، از طریق فنا، بهویژه فنا بعد البقا، محقق میشود. عبودیت کامل، معادل ربوبیت است و سالک را به مقام متعین بلاتعین میرساند. عشق و درد الهی، محرک اصلی این سیر دشوار است که تنها عده قلیلی به آن دست مییابند. نقد دیدگاه متکلمان، بر وحدت ابدیت و ازلیت در ظرف علم الهی تأکید دارد و خلق از عدم را به معنای فقدان ناسوتی، نه فقدان در علم الهی، تفسیر میکند. هشدار الهی و رأفت او، بندگان را از خوض بیحاصل در ذات بر حذر میدارد و به سوی معرفت شئون و مظاهر هدایت میکند. این اثر، با تبیین این اصول، چارچوبی جامع برای پژوهشگران عرفان نظری ارائه میدهد که در آن، لاتعین، کلید فهم رابطه میان حق و خلق است.
با نظارت صادق خادمی |