در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 273

متن درس

 

تأملاتی در ظهورات خلقی و اقتران وجود

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 273)


مقدمه: درآمدی بر ظهورات خلقی و نسبت وجود الهی با اعیان

این نوشتار، بازنویسی و تدوین علمی درس‌گفتارهای عمیق عرفانی آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 273 از سلسله مباحث مصباح الانس است که به تبیین مفاهیم بنیادین ظهورات خلقی، اقتران وجود الهی با اعیان ثابته، و مراتب اسمای الهی در چارچوب عرفان نظری می‌پردازد.

در این اثر، ظهورات حق در اعیان ثابته، موجودات عینی، و استعدادهای امکانی، با استناد به منابع عرفانی معتبر مانند نفحات قونوی و آیات قرآن کریم بررسی شده‌اند. این تأملات، نه تنها به فهم عمیق‌تر نظام هستی کمک می‌کند، بلکه روش‌شناسی عرفانی را در تحلیل نسبت میان حق و خلق برجسته می‌سازد. متن در چهار بخش اصلی تنظیم شده است که هر یک، به تبیین جنبه‌ای از ظهورات خلقی، اقتران وجود، مراتب اسما، و شهودات الهی می‌پردازد.


بخش نخست: چارچوب تمهید جملی و تمایز تعینات حق و خلق

ساختار تمهید جملی

تمهید جملی، به عنوان چارچوبی روشمند برای تبیین مسائل عرفانی و فلسفی، در دو بخش و یک خاتمه تنظیم شده است. بخش نخست، به تعینات الهی و نزولات حق اختصاص دارد، در حالی که بخش دوم، به ظهورات خلقی، اعیان ثابته، و وجودات امکانی می‌پردازد. این ساختار، امکان تحلیل نظام‌مند مراتب وجودی و ظهورات الهی را فراهم می‌کند، چنان‌که هر بخش، به مثابه پایه‌ای برای بنای معرفت عرفانی، جایگاه ویژه‌ای در فهم نظام هستی دارد.

بخش دوم تمهید جملی، که موضوع این نوشتار است، بر نسبت میان حق تعالی و اعیان مُکَوَّنات با اعتبار اقسام اسمای صفاتی تمرکز دارد. این بخش، ظهورات حق را در موجودات مجرد، مادی، عقلی، عینی، و اعیان ثابته بررسی می‌کند و رابطه وجود علمی حق و وجود عینی موجودات را تبیین می‌نماید.

درنگ: تمهید جملی، با تقسیم‌بندی به دو بخش، چارچوبی نظام‌مند برای تحلیل تعینات الهی و خلقی ارائه می‌دهد که بخش دوم، بر ظهورات خلقی و اقتران وجود الهی با اعیان ثابته تمرکز دارد.

تمایز تعینات حق و خلق

بخش نخست تمهید جملی، به تعینات الهی، احدیت، و واحدیت پرداخته، در حالی که بخش دوم، به تعینات خلقی، اعیان ثابته، و استعدادهای امکانی اختصاص دارد. این تمایز، جداسازی مراتب وجودی حق و خلق را نشان می‌دهد که در آن، احدیت و واحدیت، مظهرات الهی‌اند و اعیان ثابته، مظهر موجودات عینی. این جداسازی، به مثابه ترسیم خطی میان آسمان و زمین، مراتب وجودی را از یکدیگر متمایز می‌سازد، اما در عین حال، پیوند عمیق میان حق و خلق را از طریق ظهورات الهی آشکار می‌کند.

واحدیت، به عنوان مُظهر اعیان ثابته، نقشی واسطه‌ای ایفا می‌کند، و اعیان، مظهر موجودات خارجی‌اند، بدون آنکه استقلالی داشته باشند. این وابستگی، همچون سایه‌ای است که از نور خورشید نشأت می‌گیرد و بی‌وجود آن، هیچ هویتی ندارد.

ظرف امکانی و استعدادها

ظرف امکانی، بستری است که استعدادهای موجودات در آن بروز می‌یابد یا نمی‌یابد. برخلاف مجردات، که فعلیت‌شان از استعدادشان پیشی می‌گیرد، مادّیات به‌طور کامل تحت شرایط و خصوصیات این ظرف قرار دارند. ظرف امکانی، به مثابه خاکی حاصل‌خیز است که دانه‌های وجود در آن کاشته می‌شوند، اما تنها در صورت فراهم بودن شرایط، به بار می‌نشینند. مجردات، به دلیل فعلیت بالاتر، از محدودیت‌های این ظرف آزادترند و همچون پرندگانی سبک‌بال، در آسمان وجود سیر می‌کنند.

این ظرف، در عالم ناسوت، به اوج ظهور خود می‌رسد، جایی که تمامی امکانات در آن جمع شده و تحت شرایط خاص، به صورت موجودات عینی متجلی می‌شوند.

روش‌شناسی شرح مصباح الانس

در شرح مصباح الانس، برخلاف شرح لمعه که تمام متن را به‌صورت بسیط مورد شرح قرار می‌دهد، گاه بخش‌هایی از متن بدون شرح باقی می‌ماند، زیرا شارح آن را خود‌توضیح می‌داند یا به سبک خود تبیین می‌کند. این روش، به مثابه نقاشی است که گاه با قلم‌موی پهن، کلیات را ترسیم می‌کند و گاه با قلم‌موی نازک، به جزئیات می‌پردازد. این انعطاف، به شارح اجازه می‌دهد تا بر اساس فهم خود، مفاهیم را گسترش دهد، هرچند ممکن است برخی جزئیات نادیده گرفته شوند.

در این درس‌گفتار، شارح، مقدمه قونوی را کمتر دنبال کرده و به سبک خود، مفاهیم را تبیین می‌نماید، که این رویکرد، خلاقیت عرفانی او را نشان می‌دهد، اما گاه با متن اصلی فاصله می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، چارچوب تمهید جملی را معرفی کرده و تمایز میان تعینات حق و خلق را تبیین می‌نماید. بخش دوم تمهید جملی، با تمرکز بر ظهورات خلقی، به بررسی اعیان ثابته، وجودات عینی، و استعدادهای امکانی می‌پردازد. ظرف امکانی، به عنوان بستر ظهور استعدادها، و روش‌شناسی خاص شرح مصباح الانس، چارچوبی نظام‌مند برای فهم این مفاهیم ارائه می‌دهند. این بخش، همچون دریچه‌ای است که به سوی فهم عمیق‌تر رابطه حق و خلق گشوده می‌شود.


بخش دوم: اقتران وجود الهی و ظهور اعیان ثابته

اقتران وجود الهی با اعیان

اقتران وجود الهی با اعیان ثابته، به معنای ظهور وجود حق بر این اعیان است که به تعین عینی و ظهور موجودات خارجی منجر می‌شود. این اقتران، همچون نوری است که بر اشیا تابیده و آنها را از تاریکی عدم به روشنایی وجود می‌آورد. وجود علمی حق، که در اعیان ثابته متجلی است، به مثابه طرحی از پیش‌تعیین‌شده، مبنای ظهور عینی موجودات قرار می‌گیرد.

این فرآیند، در مقام اول بخش دوم تمهید جملی بررسی می‌شود، جایی که وجود الهی، از طریق اقتران با اعیان ثابته، که حقایق علمی کونی‌اند، ظهور می‌یابد. حقایق کونی، اعیان ثابته‌ای هستند که قابلیت ظهور در عالم خارج را دارند و از سایر حقایق علمی متمایزند، زیرا دارای لحاظ خلقی‌اند.

درنگ: اقتران وجود الهی با اعیان ثابته، فرآیند ظهور عینی موجودات را ممکن می‌سازد که وجود علمی، مبنای این ظهور است.

تصحیح النسبة: تبیین نسبت حق و خلق

تصحیح النسبة، به معنای تصور صحیح نسبت میان حق تعالی و اعیان مُکَوَّنات با اعتبار اقسام اسمای صفاتی است، نه اصلاح خطا. این نسبت، به واسطه اسمای صفاتی، که مظهرات حق‌اند، برقرار می‌شود. احدیت، به دلیل فراتر بودن از هرگونه نسبت، نمی‌تواند مستقیماً با موجودات مرتبط باشد، اما اسمای صفاتی، به مثابه واسطه‌هایی نورانی، این ارتباط را ممکن می‌سازند.

این نسبت، اقتران وجود و عروض آن بر اعیان ثابته است که ظهور و تعین عینی را به دنبال دارد. مثالی روشنگر، روشن شدن چراغ است که اشیا را قابل‌دیدن می‌کند؛ وجود حق، همچون نور، با اقتران به اعیان، آنها را از حالت علمی به عینی می‌رساند.

حاکى و مَحکى در ظهور

در فرآیند ظهور، وجود علمی (تعین علمی) حاکى است و وجود عینی (تعین عینی) مَحکى، اما این رابطه از منظر حق است، نه خلق. از منظر حق، وجود علمی، مبنای ظهور عینی است، چنان‌که حق از طریق علم خود، ظهورات خارجی را می‌شناسد. برای خلق، برعکس، وجود عینی حاکى از وجود علمی است، زیرا انسان از طریق مشاهده عالم، به حقایق علمی الهی راه می‌یابد.

شارح، به‌اشتباه، وجود عینی را حاکى و وجود علمی را مَحکى دانسته، که با دیدگاه الهی سازگار نیست. این خطا، نتیجه تمرکز بر دیدگاه انسانی است، در حالی که متن اصلی، بر منظر حق تأکید دارد. برای مثال، سعید یا شقی بودن اعیان، از منظر حق، در وجود علمی آنها مشخص است و این وجود علمی، برای حق، حاکى از ظهور عینی است.

حاکى بودن برای عبد ربّی

برای عبد ربّی، مانند معصوم، که به علم الهی (ما کان و ما یکون و ما هو کائن) دسترسی دارد، وجود علمی حاکى است. این مرتبه، به مقام والای معصوم اشاره دارد که از طریق علم الهی، به حقایق فراتر از محدودیت‌های ناسوتی دسترسی می‌یابد. این علم، به مثابه نوری است که افق‌های وجود را روشن می‌سازد و معصوم را از تاریکی جهل رهایی می‌بخشد.

برای انسان عادی، وجود عینی حاکى از وجود علمی است، زیرا او از طریق مظاهر عینی، به حقایق علمی راه می‌یابد، اما عبد ربّی، به دلیل اتصال به علم الهی، مستقیماً از وجود علمی بهره‌مند می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به تبیین اقتران وجود الهی با اعیان ثابته و فرآیند ظهور عینی موجودات پرداخته است. اقتران، به معنای پیوند وجود حق با اعیان، مبنای ظهور عینی است که از طریق وجود علمی محقق می‌شود. تمایز میان حاکى و مَحکى، از منظر حق و خلق، و نقش ویژه عبد ربّی در دسترسی به علم الهی، چارچوبی عرفانی برای فهم این فرآیند ارائه می‌دهد. این بخش، همچون پلی است که میان علم الهی و ظهور عینی ارتباط برقرار می‌کند.


بخش سوم: مراتب اسما و شهودات الهی

مراتب اسمای الهی

اسمای الهی، به سه مرتبه افعالی، صفاتی، و ذاتی تقسیم می‌شوند. اسمای افعالی، به اسمای صفاتی مستندند و اسمای صفاتی، به اسمای ذاتی وابسته‌اند. این سلسله‌مراتب، نظام اسمایی را در عرفان نظری تبیین می‌کند که از ذات به فعل امتداد می‌یابد. اسمای افعالی، به مثابه شاخه‌های درختی هستند که از ریشه‌های صفاتی تغذیه می‌کنند، و ریشه‌ها، به تنه استوار ذات متصل‌اند.

هر ظهور و حکمی، به مرتبه‌ای الهی و جمعیه اسمائی مستند است. هر ذره در عالم، مظهر مجموعه‌ای از اسما است که یک رب غالب و رب‌های مغلوب را شامل می‌شود. رب غالب، اسمی است که در ظهور موجود غالب است، اما رب‌های مغلوب نیز حضور دارند و به تأثیرات پنهان اشاره دارند.

درنگ: اسمای الهی، در سه مرتبه افعالی، صفاتی، و ذاتی، نظام ظهورات را سازمان‌دهی می‌کنند و هر ذره، مظهر رب غالب و رب‌های مغلوب است.

رب غالب و مغلوب

هر ذره در عالم، دارای رب غالب و رب‌های مغلوب است که ظهور آن را شکل می‌دهند. این مفهوم، مانند ترکیب رنگ‌هاست که یک رنگ غالب می‌شود، اما سایر رنگ‌ها نیز در پس‌زمینه حضور دارند. برای مثال، اگر سفیدی غالب شود، رنگ طوسی پدید می‌آید، اما رنگ‌های دیگر نیز در آن نهفته‌اند. رب غالب، هویت ظاهری موجود را تعیین می‌کند، اما رب‌های مغلوب، به تنوع حالات و تأثیرات پنهان اشاره دارند.

در انسان، رب‌های مغلوب در تنوع حالات (سعادت، بداخلاقی، مهربانی) نقش دارند. شناخت این ارباب، دشوار است، اما در عرفان، به تحلیل اسمایی وابسته است. این تنوع، به مثابه امواجی است که بر سطح اقیانوس وجود انسان پدیدار می‌شوند و هر موج، جلوه‌ای از یک اسم الهی است.

تقسیم شهود الهی

شهود الهی، بر اساس اقتران وجود حق با اعیان ثابته، به سه نوع تقسیم می‌شود: شهود علمی در ذات، شهود وجودی عیانی، و شهود علمی در حضره علمیه. شهود علمی در ذات، افضل است، زیرا به علم اجمالی حق به ذات و مظاهرش اشاره دارد و شامل شهود ملازمات ذاتی است که به‌صورت مفصل در مجمل ظاهر می‌شود، مانند درخت خرما که در هسته نهفته است.

شهود وجودی عیانی، به ظهورات خارجی محدود است که تنها با تعین از حق متمایز می‌شوند و به عالم ناسوت مرتبط‌اند. شهود علمی در حضره علمیه، به استعدادهای قابل برای پذیرش تعین وجودی وابسته است که تحت شرایط و اسباب خاص عمل می‌کند. این شهودات، به مثابه مراتب نوری هستند که هر یک، بخشی از حقیقت الهی را آشکار می‌سازند.

شهود علمی در ذات

شهود علمی در ذات، شامل شهود ملازمات ذاتی است که به‌صورت مفصل در مجمل ظاهر می‌شود. این شهود، به علم اجمالی حق اشاره دارد که جامع تمام تعینات است. مثال هسته خرما، نشان‌دهنده حضور کل در جزء است، چنان‌که هسته، حامل حقیقت درخت و تمام توابع آن است. این شهود، به مثابه نوری است که تمامی مظاهر را در خود جمع کرده و در عین اجمال، تفصیل را در بر دارد.

شهود وجودی عیانی و حضره علمیه

شهود وجودی عیانی، به کثرت ظهورات در عالم خارج اشاره دارد که از وحدت الهی جدا شده‌اند. این شهود، به عالم ناسوت مرتبط است و تعینات در آن برجسته‌اند. شهود علمی در حضره علمیه، به ظرف امکانی و استعدادهای موجودات برای ظهور اشاره دارد. این حضره، بستر اعیان ثابته است که استعدادهای امکانی را در بر می‌گیرد و تحت شرایط خاص، به ظهور می‌رسد.

این شهودات، سه ظرف وجودی را نشان می‌دهند: ظرف علمی (ذات)، ظرف عینی فعلی (ناسوت)، و ظرف عینی استعدادی (امکان). مجردات، فاقد استعدادهای امکانی‌اند، اما مادّیات، به دلیل محدودیت، در این ظرف قرار دارند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، مراتب اسمای الهی و شهودات الهی را تبیین کرده است. اسمای افعالی، صفاتی، و ذاتی، نظام ظهورات را سازمان‌دهی می‌کنند، و هر ذره، مظهر رب غالب و مغلوب است. شهودات الهی، در سه مرتبه علمی، عیانی، و استعدادی، مراتب مختلف ظهور را نشان می‌دهند. این بخش، همچون نقشه‌ای است که مسیر ظهورات الهی را از ذات تا ناسوت ترسیم می‌کند.


بخش چهارم: انسان، اخلاق عرفانی، و معرفت حق

احترام به موجودات و اخلاق عرفانی

انسان باید به موجودات احترام بگذارد، زیرا هر ذره، حامل ارباب الهی است و بی‌حرمتی به آنها، نادیده گرفتن اسمای الهی است. این اصل، به مثابه چراغی است که مسیر اخلاق عرفانی را روشن می‌سازد. برای مثال، شکستن شاخه درخت، گویی اشک آن را جاری می‌کند، و شکستن شیشه، نعره‌ای است که انسان نمی‌شنود، اما در محضر حق، این نعره‌ها ثبت می‌شود.

انسان عارف، با دید تطهیر به موجودات می‌نگرد و هر عمل او، حتی در خواب، عبادت است. این احترام، ریشه در معرفت به اسمای الهی دارد که هر موجود را مظهر نور حق می‌داند.

درنگ: احترام به موجودات، نشانه معرفت به اسمای الهی است که هر ذره را مظهر حق می‌داند و انسان را به اخلاق عرفانی دعوت می‌کند.

مؤمن در حرم دائمی

مؤمن عارف، همواره در حرم الهی است، زیرا با دید تطهیر به موجودات می‌نگرد و خواب و بیداری‌اش عبادت است. این مرتبه، به مقام دائمی عبودیت اشاره دارد که مؤمن را از حرام و محدودیت آزاد می‌کند. خواب عبادی، نشانه اتصال دائمی به حق است که در عرفان، به مقام حضور تعبیر می‌شود.

خواب مؤمن، اگر همراه با عبادت باشد، افضل از نماز بیداری است، اما خواب همراه با معصیت، شيطانی است. این تمایز، به مثابه جداسازی نور از ظلمت است که ارزش اعمال را بر اساس حالات باطنی تعیین می‌کند.

رفتار با محبت به موجودات

انسان باید با محبت با موجودات رفتار کند، زیرا رفتار خشن، حتی با محبت ظاهری، آزاردهنده است. آیه شریفه لَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (لقمان: 18، : «در زمین با تکبر راه مرو، که خدا هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد») بر این رفتار حکیمانه دلالت دارد. محبت حقیقی، به مثابه نسیمی است که موجودات را نوازش می‌دهد، در حالی که خشونت، گویی طوفانی است که هستی را آشوب می‌کند.

انسان به‌عنوان مرآت حق

انسان، مرآت حق است و حق، مرآت احوال انسان. این رابطه متقابل، به خلافت الهی انسان اشاره دارد که مظهر کامل حق و آیینه حالات اوست. نقل «أنت مرآته وهو مرآة أحوالك» (تو آیینه حق هستی و او آیینه حالات توست)، وحدت میان حق و انسان را در عرفان نظری نشان می‌دهد. انسان، به مثابه آیینه‌ای صیقلی، نور حق را منعکس می‌کند و حق، در این آیینه، حالات انسان را می‌بیند.

برای شناخت حق، کافی است انسان به خود بنگرد، زیرا او مظهر حق است. این خودشناسی، به مثابه کلیدی است که درهای معرفت الهی را می‌گشاید. عارفی گفته است: «خدا را می‌خواهی، مرا ببین»، که بر نزدیکی راه معرفت از طریق خودشناسی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به نقش انسان به‌عنوان مرآت حق و اهمیت اخلاق عرفانی در تعامل با موجودات پرداخته است. احترام به موجودات، نشانه معرفت به اسمای الهی است و مؤمن عارف، در حرم دائمی حق سیر می‌کند. رفتار با محبت و خودشناسی، انسان را به معرفت حق رهنمون می‌سازد. این بخش، همچون دعوتی است به تأمل در جایگاه والای انسان در نظام هستی و مسئولیت او در برابر مظاهر الهی.


نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

این اثر، با بازنویسی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مفاهیم عرفانی ظهورات خلقی، اقتران وجود الهی با اعیان ثابته، و مراتب اسمای الهی پرداخته است. تمهید جملی، با تمایز میان تعینات حق و خلق، چارچوبی نظام‌مند برای فهم این مفاهیم ارائه می‌دهد. اقتران وجود الهی با اعیان، مبنای ظهور عینی است که از طریق وجود علمی محقق می‌شود. مراتب اسمای افعالی، صفاتی، و ذاتی، نظام ظهورات را سازمان‌دهی می‌کنند، و شهودات الهی، در مراتب علمی، عیانی، و استعدادی، فرآیند ظهور را تبیین می‌نمایند.

انسان، به‌عنوان مرآت حق، جامع‌ترین مظهر اسمای الهی است و از طریق خودشناسی، به معرفت حق می‌رسد. احترام به موجودات، نشانه معرفت به اسمای الهی است و مؤمن عارف را به مقام حضور دائمی رهنمون می‌سازد. این اثر، دعوتی است به تأمل در وحدت وجودی و رابطه متقابل حق و خلق، که با زبانی فاخر و آکادمیک، برای مخاطبان متخصص ارائه شده است.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، چرا وجود متنفس را نفس می‌نامند؟

2. طبق درسگفتار، نفس الرحمن با کدام مفهوم مرتبط است؟

3. بر اساس درسگفتار، چرا اطلاق نفس الرحمن مضيق است؟

4. طبق درسگفتار، نكاح اول به چه معناست؟

5. بر اساس درسگفتار، مرتبة العماء چه نقشی دارد؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که احدیت فاقد هرگونه تعین است.

7. طبق درسگفتار، نفس الرحمن به دلیل سیطره احدیت مضيق اطلاق است.

8. بر اساس درسگفتار، نكاح اول همیشه به عنوان نكاح محسوب می‌شود.

9. درسگفتار تأکید دارد که تعین و متعین در ظرف فاعلی متحدند.

10. طبق درسگفتار، وجود عام خود مرتبه است و نه صاحب مرتبه.

11. منظور از مضيق اطلاق در درسگفتار چیست؟

12. چرا طبق درسگفتار به نفس الرحمن بخار عام گفته می‌شود؟

13. تفاوت تعین و متعین در درسگفتار چیست؟

14. چرا درسگفتار نكاح اول را گاهی از مراتب نكاحات نمی‌داند؟

15. منظور از منزل التدلی در درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. چون تعین آن به نفس متعین است

2. فیض عام اطلاقی

3. چون تحت سیطره احدیت است

4. اجتماع بدون ثمر عینی

5. ماده تعینات حقایق

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. مضيق اطلاق یعنی اطلاق نفس الرحمن تحت سیطره احدیت مقید است.

12. چون نفس الرحمن نسبت به ظرف ناسوت حرارت‌زا و محرک ماده است.

13. تعین وصف ظهور است، در حالی که متعین مظهر و موصوف آن وصف است.

14. چون نكاح اول ثمر عینی ندارد و در ظرف علمی و غیبی است.

15. منزل التدلی محل ابتداء تنزل و صدور اول ظهورات است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده