متن درس
بازبینی درس گفتارهای حضرت آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 281)
دیباچه
کتاب حاضر، بازنویسی علمی و فاخر درسگفتار شماره 281 از مجموعه مصباح الانس، برگرفته از بیانات آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، است که با رویکردی آکادمیک و متناسب برای پژوهشگران و دانشپژوهان حوزه الهیات و عرفان نظری تدوین شده است. این اثر، با استناد به آرای شیخ صدرالدین قونوی، به کاوش در مفهوم جمعيت در عرفان نظری، تمایز میان مقام جمعی انسان و قلم اعلی (عقل اول)، و نسبت میان حق و خلق در ظهورات الهی میپردازد.
بخش نخست: مفهوم جمعيت و تدرج در عرفان نظری
جمعيت: حصول پس از عدم
مفهوم جمعيت، که در عرفان نظری به احاطه وجودی بر تمامی مراتب و کمالات وجود اشاره دارد، حالتی است که تحقق آن مستلزم حدوث و پیدایش پس از عدم پیشین است. به تعبیر شیخ صدرالدین قونوی، جمعيت «حال حصولها بعد ان لم يكن»، یعنی ظهور آن پس از نبودن، نیازمند تدرج و ظرف زمانی است. این فرآیند، همچون نهالی که بهتدریج از خاک سر برمیآورد و به درختی تنومند بدل میشود، در بستر زمان و با ظهور تدریجی مراتب وجودی شکل میگیرد.
نکته کلیدی: جمعيت، به مثابه جامعیت وجودی، تنها در بستر تدرج و حدوث قابل تحقق است و نیازمند ظرفی است که امکان ظهور تدریجی را فراهم آورد. |
ناتوانی قلم اعلی در تحقق جمعيت
قلم اعلی، بهعنوان اولین مخلوق و تجلی عقل اول، دارای وجودی دفعی و مجرد است که فاقد تدرج و حدوث است. این تجرد و فعلیت کامل، مانع از آن میشود که قلم اعلی بتواند مقام جمعی را در خود محقق سازد. به تعبیری، قلم اعلی چون نوری یکپارچه و بیفاصله است که نمیتواند مراتب تدریجی وجود را در خود جای دهد، برخلاف انسان که در ظرف زمان و مکان، قابلیت پذیرش این تدرج را دارد.
انسان: مظهر تام جمعيت
انسان، به دلیل ظرفیت پذیرش تدرج و حدوث، یگانه موجودی است که میتواند مقام جمعی را تحقق بخشد. این قابلیت، انسان را به آیینهای تمامنما بدل میکند که تمامی مراتب وجودی را در خود بازمیتاباند. به تعبیر عرفانی، انسان چون دریایی است که قطرهقطره از جویبارهای وجود الهی پر میشود تا به جامعیت هستی دست یابد.
تدرج در ظهورات حق
حق تعالی، در مقام غیب مطلق، فاقد تعین است، اما ظهورات او در مراتب وجودی بهصورت تدریجی و با مظاهر متعین ظاهر میشوند. این تدرج، همچون حرکت خورشید از مشرق غیب به مغرب ظهور است که در هر مرتبه، جلوهای خاص از اسمای الهی را متجلی میسازد. انسان، بهعنوان مظهر تام این ظهورات، قادر است تمامی این مراتب را در خود جمع کند.
تجلی ذاتی و مقام جمعيت
جمعيت، مستلزم تجلی خاصی از غیب ذات است که در ظرف مظهریت انسان، بدون پیشینه تعین در مراتب اسما و صفات، رخ میدهد. این تجلی، چون بارانی است که بیواسطه از آسمان ذات بر زمین وجود انسان فرومیریزد و او را به مظهر جامعیت الهی بدل میسازد.
محال بودن تدرج در قلم اعلی
قلم اعلی، به دلیل وجود دفعی و فقدان ظرف تدرج، نمیتواند مظهر جمعيت باشد. این امر، مانند آن است که بخواهیم نوری بیفاصله را در ظرفی محدود و تدریجی جای دهیم؛ امری که ذاتاً محال است.
احاطه علمی و نقش تدرج
احاطه علمی بر تمامی اعتبارات، اعیان ثابته، احکام، آثار و صفات، مستلزم ظرفی است که تدرج را بپذیرد. انسان، به دلیل ظرفیت تدرجیاش، تنها موجودی است که میتواند این احاطه علمی را محقق سازد. این احاطه، چون نقشهای جامع است که تمامی جزئیات عالم وجود را در خود جای داده و تنها در آینه وجود انسان قابل ترسیم است.
تفاوت وجود دفعی و تدریجی
قرار گرفتن امر دفعی، مانند قلم اعلی، در جایگاه امر تدریجی، مانند جمعيت، محال است. این تفاوت، مانند تفاوت میان لحظهای از نور و جریانی مداوم از آب است که هر یک اقتضائات خاص خود را دارند.
وجود مطلق و جمعيت
وجود مطلق، که فاقد تعین فردی است، یکی از امور محکوم به جمعيت است و تنها در ظرف انسان قابل تحقق است. این وجود، چون اقیانوسی بیکران است که تنها در ساحل وجود انسان به موجهای متعین بدل میشود.
تعلق علم به معلومات
جمعيت، شامل تعلق علم به معلومات موجود و معدوم، بهصورت کلی و تفصیلی، است که تنها در انسان ممکن است. این تعلق، مانند نگاهی است که تمامی زوایای هستی را در یک آن دربرمیگیرد و انسان را به مظهر تام علم الهی بدل میسازد.
تفاوت علم حق و ماسوا
علم ذاتی حق، دفعی و مطلق است، اما علم ظهوری، که از طریق اعیان ثابته در مظاهر ظاهر میشود، تدرجپذیر است. این تفاوت، مانند تمایز میان سرچشمهای بیانتها و جویبارهایی است که از آن جاری میشوند و در انسان به کمال میرسند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین مفهوم جمعيت و نقش تدرج در تحقق آن پرداخت. انسان، به دلیل ظرفیت پذیرش تدرج، یگانه مظهر مقام جمعی است، درحالیکه قلم اعلی، به دلیل وجود دفعی، از این مقام محروم است. ظهورات حق، در مراتب تدریجی، انسان را به آیینهای تمامنما برای تجلیات الهی بدل میسازد.
بخش دوم: ظهورات الهی و نسبت حق و خلق
مقام اول: تمهید جملی
مقام اول تمهید جملی، به نسبت میان حق، صفات و مظاهر اسما میپردازد و جایگاه آنها را در نظام هستی تبیین میکند. این مقام، مانند نقشهای است که پیوندهای ذاتی میان حق و مظاهرش را ترسیم میکند و مبنای ظهورات وجودی را آشکار میسازد.
مقام دوم: ظهورات و احکام
مقام دوم، به ظهورات و احکام ظهوری موجودات میپردازد که از یک سو به حق و از سوی دیگر به خلق نسبت دارند. هر موجود، چون سکهای دو رو است که یک روی آن ربی و روی دیگرش خلقی است.
نکته کلیدی: هر موجود، دارای دو چهره ربی و خلقی است: از حیث ظهور، مظهر حق و از حیث قابل، خلق است. |
چهره ربی و خلقی موجودات
هر موجود، از حیث اثر ظهور، چهرهای ربی دارد و از حیث قابل، چهرهای خلقی. این دوگانگی، مانند انعکاس نور در آینهای است که هم نور را نشان میدهد و هم محدودیتهای آینه را.
مراتب ظهورات الهی
ظهورات الهی، در سه مرتبه روحانی، مثالی و جسمانی تقسیم میشوند. این مراتب، مانند طبقات یک بنای عظیم هستند که هر یک، جلوهای خاص از حقیقت الهی را به نمایش میگذارند.
استناد ظهورات به مرتبه الهی
هر ظهور و حکمی، به مرتبهای الهی مستند است که ارتباط آن ظهور با حق را برقرار میکند. این استناد، مانند ریشههای درختی است که به خاک حقیقت الهی متصلاند.
موجودات بهعنوان اثر حق
موجودات، خود اثری از ظهورات حقاند و فینفسه هویتی مستقل ندارند. آنها، مانند سایههایی هستند که در پرتو نور حق پدیدار میشوند.
دلالت ظهورات بر حق
ظهورات، به دلیل دلالت بر حق و نشانه بودن برای او، اسمای الهی نامیده میشوند. هر موجود، مانند آیتی از قرآن کریم است که به حقیقت الهی اشاره دارد.
خلق به اعتبار قابل
موجودات، از حیث قابل بودن و استفاضه، خلق نامیده میشوند، اما از حیث دلالت بر حق، اسمای الهیاند. این دوگانگی، مانند دو بال پرندهای است که در آسمان وجود پرواز میکند.
عالم بهعنوان مظهر حق
عالم، بهصورت جمعی، مظهر وجود محض حق است و هر موجود بهصورت فردی نیز مظهر حق است. عالم، مانند کتابی است که هر صفحهاش حکایتی از حق میگوید.
مظهریت جزئی موجودات
هر موجود متعین، مظهر اسمی خاص از حق در مرتبهای ویژه است. این مظهریت، مانند رنگهای مختلف در یک نقاشی است که هر یک جلوهای از هنر نقاش را نشان میدهد.
ظهور و امتياز از غيب
هر آنچه در وجود ظاهر شده و از غیب الهی متمایز گشته، اسم الهی است. این تمایز، مانند طلوع ستارگان در آسمان شب است که هر یک نوری از حقیقت الهی را میتاباند.
تبعیت مظاهر
فایده مظهریت، در تبعیت هر مظهر از آنچه در مرتبه یا وجود بر آن تقدم دارد، نهفته است. این تبعیت، مانند جویبارهایی است که به سوی دریای حقیقت جاریاند.
اسم عين مسما
اسم، به دلیل اتحاد با مسما (حق)، عين اوست، گرچه از حیث مظهریت، غير او محسوب میشود. این اتحاد، مانند پیوند آب و موج است که یکیاند و در عین حال متمایز.
طهارت حق و کلام حق
حق تعالی، به دلیل طهارت ذاتی، مقدس است و کلام او، یعنی قرآن کریم، نیز مطهر است. این طهارت، مانند نوری است که هرگونه ظلمت را از میان میبرد و احکام شرعی مانند لزوم وضو را توجیه میکند.
﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾ (سوره واقعه، آیات ۷۷-۷۹؛ ترجمه فولادوند: همانا این قرآن کریم است * در کتابی محفوظ * که جز پاکان آن را لمس نمیکنند.)
حقیقت مظهر
حقیقت هر مظهر، در تمایزش از غیب الهی نهفته است، اما به لحاظ ظهور، عين حق است. این حقیقت، مانند آیینهای است که هم خود را نشان میدهد و هم نوری که در آن منعکس شده است.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به بررسی ظهورات الهی و نسبت میان حق و خلق پرداخت. هر موجود، دارای دو چهره ربی و خلقی است و عالم، بهصورت جمعی و جزئی، مظهر حق است. ظهورات، بهعنوان اسمای الهی، دلالت بر حق دارند و تبعیت آنها از مراتب بالاتر، نظام مظهریت را شکل میدهد.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با بازنویسی درسگفتار شماره 281 مصباح الانس، به تبیین عمیق مفهوم جمعيت و ظهورات الهی در عرفان نظری پرداخت. انسان، به دلیل ظرفیت تدرج، مظهر تام مقام جمعی است، درحالیکه قلم اعلی از این مقام محروم است. عالم، بهصورت جمعی و جزئی، آیینهای برای تجلیات الهی است و هر موجود، مظهر اسمی خاص از حق. این اثر، با زبانی فاخر و آکادمیک، تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای تفصیلی را با شرح و تفصیل ارائه کرده و با تمثیلات ادبی، به غنای محتوا افزوده است.
با نظارت صادق خادمی |