متن درس
تأملی در مقام دوم ظهورات و احکام موجودات
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 282)
دیباچه: درآمدی بر مقام دوم عرفان نظری
در سپهر عرفان اسلامی، تأمل در مقامات وجود و پیوند موجودات با ذات اقدس الهی، از اساسیترین مسائل معرفتی است. درسگفتار حاضر، که برگرفته از شرح عمیق و عرفانی آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره بر کتاب شریف مصباح الانس است، به تبیین مقام دوم میپردازد. این مقام، با تمرکز بر ظهورات و احکام موجودات بهعنوان مظاهر اسما و صفات الهی، عالمی را ترسیم میکند که هر ذرهاش آیینهای است برای شهود حق.
درنگ: تمام عالم، مظهر جمع اسمای الهی است و هر موجود، بهمثابه آیینهای، جلوهای از حق را نمایان میسازد. این وحدت وجودی، انسان را به سوی معرفت و قرب الهی رهنمون میشود.
مقام دوم: ظهورات و احکام موجودات در آیینه اسمای الهی
بنیانهای متافیزیکی: وابستگی وجودی موجودات به حق
در عرفان نظری، هر ظهور و حکمی در عالم هستی، استنادی به مرتبهای الهی دارد. تمام موجودات، از سنگ و گل تا انسان و آسمان، مظاهر اسما و صفات ربوبیاند. این موجودات، هر یک به سویی، دلالتی بر حضرت حق دارند و هیچ ذرهای از هستی بیپیوند با ذات اقدس الهی نیست. همانگونه که هر موج در اقیانوس، نشانی از عمق بیکران آن دارد، هر موجود نیز نشانهای از وجود مطلق است.
این اصل بنیادین، که ریشه در وحدت وجود دارد، بیان میدارد که عالم بهصورت کلی، مظهر وجود بحت است و هر موجود، بهصورت متعین، جلوهای خاص از اسمای الهی را به نمایش میگذارد. به تعبیر صدرالمتألهین قونوی، «الْعَالَمُ بِمَجْمُوعِهِ مَظْهَرُ الْوُجُودِ الْبَحْتِ»، عالم در مجموع خود، آیینه وجود مطلق است و تشتت و سرگردانی در آن راه ندارد.
درنگ: هیچ موجودی در عالم مستقل نیست؛ ادعای استقلال، نشانه غفلت از حقیقت توحید است. هر ذره، مظهری است که وجودش به مرتبهای الهی مستند است.
مظاهر اسما: دلالت هر ذره بر حق
هر ذره از عالم، اعم از سنگ، گل، خشت یا خار، مظهر اسمی خاص از اسمای الهی است. سنگ با حکم شکستن، شیشه با دریدن، گل با جذب، و خار با دفع، هر یک جلوهای از احکام الهی را متجلی میسازند. این احکام، که به اسمای خاصی وابستهاند، نشان میدهند که هیچ موجودی بیارتباط با حق نیست. انسان، بهمثابه زائری در این عالم، میتواند با تأمل در هر ذره، به زیارت حق نائل شود. همانند شاعری که در هر برگ درخت، شعری از زیبایی معشوق میبیند، سالک نیز در هر موجود، نشانهای از حق مییابد.
این دیدگاه، که ریشه در قرآن کریم دارد، عالم را کتاب آیات الهی میداند. چنانکه در سوره حدید آمده است: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ» (حدید: ۳، )، حق در همهجا ظاهر و باطن است و هر موجود، به فراخور مرتبهاش، جلوهای از این حقیقت را بازتاب میدهد.
قرب الهی: زیارت حق از طریق مظاهر
انسان، با معرفت به ظهورات عالم، میتواند به قرب الهی دست یابد. هر موجود، از سنگ تا گل، بستری است برای ملاقات با خدا. مسجد و محراب، تنها مکانهای زیارت نیستند؛ هر کجای عالم که سالک دست بر آن نهد، میتواند بیتالله و جوار حق باشد. این معرفت، که انسان را به شهود حق در مظاهر هدایت میکند، همانند کلیدی است که درهای بهشت معرفت را میگشاید.
مراتب قرب و بعد، به ظرفیت سالک و نوع مظهر بستگی دارد. حضور در محضر معصوم، که مظهر کامل اسمای الهی است، با تأمل در گلی که مظهر لطف حق است، متفاوت است. اما هر دو، به شرط معرفت، به زیارت حق منجر میشوند.
درنگ: سالک با معرفت به مظاهر، پیش از دیدن موجودات، حق را میبیند و در هر ذره، جلوهای از وحدت الهی را شهود میکند.
تفاوت قرب جمعی و حیثی: مراتب سلوک عرفانی
قرب الهی، در دو مرتبه جمعی و حیثی متجلی میشود. قرب جمعی، که کثرت در ظرف وحدت محو میشود، افضل از قرب حیثی است که به تجلی جزئی یک اسم محدود است. کاملین، که به مقام جمعالجمع رسیدهاند، در این مرتبه، وحدت و کثرت را بهصورت متحد میبینند و به فصلالخطاب نائل میشوند. این مقام، همانند قلهای است که سالک پس از پیمودن درههای کثرت، به آن میرسد و افق بیکران وحدت را نظاره میکند.
در مقابل، قرب حیثی به جنبهای خاص از اسما محدود است. برخی موجودات مظاهر لطفاند، برخی مظاهر قهر، و تنها کاملیناند که جمع میان این احکام را در خود دارند. این تمایز، نشاندهنده مراتب مختلف سلوک است که هر سالک، به فراخور معرفتش، در آن گام مینهد.
غلبه در ظهورات: هویت وجودی موجودات
هر موجود، بر اساس غلبه یک صفت یا اسم الهی، هویت وجودی خود را مییابد. برخی مظاهر لطفاند، برخی مظاهر قهر، و برخی، مانند کاملین، مظاهر جمع. این غلبه، تعیینکننده دلالت موجود بر حق است. برای مثال، گلی که جذب میکند، مظهر لطف است، و خاری که دفع میکند، مظهر قهر. اما در کاملین، تعادل حقیقی میان این صفات برقرار است، چنانکه آفتابی است که همه رنگها را در خود جمع میکند.
این غلبه، در تمام مراتب روحانی، حسی، و مثالی جاری است. نطفهای که با ذکر الهی همراه شود، غلبهای مثبت مییابد، و نطفهای که در غفلت شکل گیرد، به سوی مغلوبیت میرود. این اصل، نشاندهنده حکمت الهی در خلقت است که هر موجود را با هویتی متمایز متجلی میسازد.
درنگ: غلبه یک صفت یا اسم الهی در موجود، هویت وجودی آن را تعیین میکند و معرفت به حق، از طریق این غلبه ممکن میشود.
شناخت استعدادها: راهی به سوی معرفت حق
موجودات، بر اساس استعدادهایشان، مظهر اسمای مختلفاند. انسان با شناخت استعداد خود، میتواند اسم الهی نهفته در وجودش را کشف کند و از این طریق، به معرفت رب نائل شود. همانند باغبانی که هر نهال را به فراخور خاک و آبش پرورش میدهد، انسان نیز باید استعداد خویش را شناسایی کند تا در مسیر کمال گام بردارد.
در جامعه، گزینش استعدادها، بهرهوری را افزایش میدهد. اگر هر فرد در جایگاه مناسب خود قرار گیرد، همانند ستارهای در آسمان، درخشش خود را به نمایش میگذارد. اما عدم توجه به استعدادها، به هدررفتن ظرفیتها میانجامد، چنانکه نهالی در خاک نامناسب پژمرده میشود.
انسان و مراتب وجودی: از ظاهر تا کمال
علمای طبیعی، مراتب وجود را به سه دسته معدن، نبات، و حیوان تقسیم کردهاند، اما از منظر عرفانی، پنج مرتبه وجود دارد: معدن، نبات، حیوان، انسان ظاهری، و انسان کامل. انسان ظاهری، که در مرتبه برزخی بین حیوان و انسان قرار دارد، تنها صورت ظاهری انسانیت را داراست و غایتش، امور دنیوی است. چنانکه قرآن کریم میفرماید: «أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» (اعراف: ۱۳۱، )، اکثریت انسانها در این مرتبه برزخیاند.
اما انسان کامل، که مظهر احکام حقیقت انسانیت است، جمع میان احکام وجوب و امکان دارد. اینان، همانند کوهی از طلا، رگههای کمال را در خود متجلی میسازند و به مقام خلافت الهی میرسند.
درنگ: انسان کامل، به دلیل جمع میان احکام اسمای الهی، به مقام فصلالخطاب میرسد و مظهر جامع حق میشود.
نتیجهگیری: دعوت به تأمل در وحدت وجودی
مقام دوم مصباح الانس، با تبیینی عمیق و عرفانی، عالم را آیینه اسمای الهی میداند که هر ذرهاش، جلوهای از حق را بازتاب میدهد. انسان، بهمثابه زائری در این عالم، میتواند با معرفت به مظاهر، به قرب و زیارت حق نائل شود. تمایز میان قرب جمعی و حیثی، و تأکید بر غلبه در ظهورات، مراتب مختلف سلوک را روشن میسازد. کاملین، که به مقام جمعالجمع رسیدهاند، وحدت و کثرت را در خود متحد میکنند، درحالیکه انسانهای برزخی، در مرتبه ظاهری باقی میمانند.
این درسگفتار، با دعوت به خودشناسی و شناخت استعدادها، راهی به سوی معرفت حق میگشاید. همانند رودی که به اقیانوس میپیوندد، انسان نیز با تأمل در مظاهر، به دریای بیکران وحدت الهی میرسد. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای تفصیلی، کوشیده تا منبعی جامع و علمی برای پژوهشگران الهیات و عرفان فراهم آورد.
با نظارت صادق خادمی