در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 301

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 301)

مقدمه: درآمدی بر خاتمه تمهید جملی در عرفان نظری

عرفان نظری، به مثابه دانشی متعالی که به کاوش در روابط وجودی میان عالم و حق می‌پردازد، در خاتمه تمهید جملی به پرسش‌های بنیادین سلوک عرفانی می‌رسد. این بخش، که جمع‌بندی مباحث مقدماتی کتاب شریف مصباح الانس است، به تبیین متعلق طلب عارفان و مراتب استکمال وجودی اختصاص دارد. پرسش‌های محوری این خاتمه، از این قرارند: آیا سالک می‌تواند به ذات الهی واصل شود؟ اگر چنین امکانی وجود دارد، تا چه مرتبه‌ای ممکن است؟ و اگر ممکن نیست، به چه دلیل؟ این درس‌گفتار، برگرفته از سخنان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تکیه بر مبانی عرفان نظری ابن‌عربی و شارحانش، به تحلیل این پرسش‌ها می‌پردازد و محدودیت‌های وجودی و ادراکی سالک را در برابر اطلاق ذات الهی بررسی می‌کند.

بخش نخست: تبیین متعلق طلب در عرفان نظری

ماهیت متعلق طلب عارف

متعلق طلب عارف، که در خاتمه تمهید جملی مورد بحث قرار گرفته، به مرتبه‌ای از معرفت اشاره دارد که عارف می‌تواند به آن دست یابد. این مرتبه، به گفته متن اصلی، محدود به الوهیت و احدیت است، نه کُنه ذات الهی یا احاطه به صفات آن. به تعبیری، عارف در مسیر سلوک خود، چونان مسافری است که به سوی سرزمینی بی‌کران ره می‌سپارد، اما تنها تا مرزهای الوهیت و احدیت می‌تواند پیش رود، نه به عمق ذات مطلق که از هر قید و تعینی مبراست.

این محدودیت، ریشه در تقید وجودی عارف دارد. هر موجودی، به قدر تعین خود، قادر به دریافت فیض معرفت است. ذات حق، که وجودی مطلق و هویتی بی‌تعین است، فراتر از ظرف ادراک مخلوق قرار دارد. این دیدگاه، با آیه کریم ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾ (شوری: 11، : «چیزى مانند او نیست») همخوانی دارد، که بر تمایز ذات الهی از هرگونه تعین تأکید می‌ورزد.

درنگ: متعلق طلب عارف، محدود به مرتبه الوهیت و احدیت است، نه کُنه ذات الهی. ذات حق، به دلیل اطلاق و بی‌تعینی، فراتر از ظرف ادراک مخلوق قرار دارد.

ساختار تمهید جملی و جایگاه خاتمه

تمهید جملی، به عنوان مقدمه‌ای برای ورود به مباحث اصلی مصباح الانس، به بررسی صحت ارتباط عالم با حق و حق با عالم می‌پردازد. این تمهید، در سه بخش اصلی سازمان یافته است: تصحیح اضافات، تصحیح نسب، و خاتمه‌ای که متعلق طلب و مراتب استکمال را تبیین می‌کند. خاتمه حاضر، که در صفحه 272 کتاب آغاز می‌شود، نقطه اوج این تمهید است و پرسش‌های بنیادین سلوک عرفانی را به بحث می‌گذارد.

این بخش، چونان کلیدی است که درهای فهم عمیق‌تر عرفان نظری را می‌گشاید و سالک را به تأمل در محدودیت‌ها و امکانات سلوک خود دعوت می‌کند. پرسش محوری این خاتمه، این است که آیا سالک می‌تواند به ذات حق واصل شود، و اگر نه، این محدودیت از کجا ناشی می‌شود؟

بخش دوم: محدودیت‌های وجودی و ادراکی سالک

تقید وجودی و مانع وصول به ذات

یکی از محورهای اصلی این درس‌گفتار، تأکید بر محدودیت‌های وجودی سالک در برابر اطلاق ذات الهی است. سالک، به دلیل تقید ذاتی‌اش، تنها در ظرف تعین می‌تواند سلوک کند. این تقید، چونان زنجیری است که سالک را به عالم محدودیت‌ها پیوند می‌زند و مانع از سیر مطلق به سوی ذات بی‌تعین حق می‌شود. به تعبیری، سالک چون پرنده‌ای است که بال‌هایش به قفس تعین گرفتار است و نمی‌تواند به آسمان بی‌کران اطلاق پرواز کند.

متن اصلی تأکید می‌کند که وصول به کُنه ذات حق، برای مخلوق ممکن نیست، زیرا ذات الهی، وجودی مطلق و هویتی بی‌تعین است. این اطلاق، فراتر از هرگونه قید و محدودیت است، و مخلوق، به دلیل ماهیت مقید خود، نمی‌تواند آن را در بر گیرد. این محدودیت، نه از جانب ذات حق، بلکه از تقید ذاتی مخلوق ناشی می‌شود.

درنگ: تقید وجودی سالک، مانع اصلی وصول به کُنه ذات حق است. ذات الهی، به دلیل اطلاق و بی‌تعینی، فراتر از ظرف ادراک مخلوق قرار دارد.

تمایز وصول مخلوق و وصول حق به ذات خود

درس‌گفتار به تمایز میان وصول مخلوق به ذات حق و وصول ذات حق به خودش اشاره دارد. ذات حق، به دلیل عين علم و انکشاف بودن، برای خود کاملاً منکشف است. این انکشاف، چونان نوری است که در ذات خود تابان است و هیچ حجابی آن را نمی‌پوشاند. اما مخلوق، به دلیل تقید وجودی‌اش، نمی‌تواند به این انکشاف کامل دست یابد. این تمایز، ریشه در تفاوت میان علم حضوری الهی و علم حصولی مخلوق دارد.

به تعبیری، ذات حق برای خود چون آینه‌ای است که تمامی حقیقت خود را در آن می‌بیند، اما مخلوق، تنها سایه‌ای از این حقیقت را در آینه تعین خود می‌تواند مشاهده کند. این محدودیت، نه به معنای مانع بودن ذات حق، بلکه به معنای ناتوانی ظرف ادراکی مخلوق است.

بخش سوم: دلایل عدم امکان ادراک کُنه ذات

دلیل اول: اطلاق ذاتی و کبریای الهی

نخستین دلیل عدم امکان ادراک کُنه ذات، اطلاق وجودی و هویتی ذات حق است. ذات الهی، به مثابه وجود مطلق و هویت بی‌تعین، از هرگونه قید و محدودیت مبراست. این اطلاق، اقتضا می‌کند که ذات حق دانسته نشود، محدود نگردد و در قالب ادراک مخلوق جای نگیرد. کبریای الهی، که در این اطلاق نهفته است، چونان قله‌ای است که هیچ کوه‌پیمایی نمی‌تواند به قله آن دست یابد، زیرا فراتر از هر مسیر و مقیاسی است.

متن اصلی تأکید می‌کند که هر معلوم، به دلیل محاط بودن و تمایز از غیر خود، مقید است، اما ذات حق، به دلیل عدم محدودیت، نمی‌تواند محاط شود. این استدلال، با آیه کریم ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا﴾ (نساء: 139، : «و عزت همه‌جانبه از آن خداست») همخوانی دارد، که بر عظمت بی‌نهایت ذات الهی تأکید می‌ورزد.

درنگ: اطلاق ذاتی و کبریای الهی، مانع از ادراک کُنه ذات توسط مخلوق است. ذات حق، به دلیل عدم محدودیت، نمی‌تواند در ظرف ادراک مقید جای گیرد.

دلیل دوم: محدودیت لفظ در دلالت بر اطلاق

دلیل دوم، محدودیت الفاظ در دلالت بر ذات مطلق است. هر لفظ، به دلیل ترکیب خاص خود، مقید است و نمی‌تواند اطلاق ذات الهی را به‌طور کامل منتقل کند. الفاظ، چونان ظروفی‌اند که تنها به اندازه گنجایش خود می‌توانند حقیقت را در بر گیرند، و این گنجایش، در برابر بی‌کرانی ذات حق، ناچیز است. این محدودیت، ریشه در ماهیت ترکیبی و مقید الفاظ دارد، که قادر به انتقال حقیقت مطلق نیستند.

این استدلال، با نظریه وضع الفاظ در فلسفه زبان اسلامی همخوانی دارد. الفاظ، به دلیل ماهیت خلقی و مقید خود، تنها در ظرف تعین عمل می‌کنند و نمی‌توانند حقیقت بی‌تعین را به تمامی بازتاب دهند.

دلیل سوم: نسبیت علم و عدم احاطه

دلیل سوم، نسبیت علم است. علم، چه به حق نسبت داده شود و چه به خلق، نسبتی است که از غیر خود متمایز است. این تمایز، مانع از احاطه کامل به کُنه ذات غیرمحاط می‌شود. علم مخلوق، چونان شعاعی است که تنها بخشی از حقیقت را روشن می‌کند، اما نمی‌تواند تمامی بی‌کرانی ذات را در بر گیرد.

متن اصلی، این دلیل را با دقت نقد می‌کند و تأکید دارد که علم حق به ذاتش، عين ذات است و نسبیت در آن راه ندارد. اما علم مخلوق، به دلیل تقید، نمی‌تواند به کُنه ذات دست یابد. این تمایز، چونان خطی است که میان علم حضوری الهی و علم حصولی مخلوق کشیده شده است.

درنگ: نسبیت علم مخلوق، مانع از احاطه به کُنه ذات غیرمحاط است. علم حق به ذاتش، عين ذات است، اما علم مخلوق، مقید و محدود است.

بخش چهارم: امکان وصول نسبی از طریق رفع تعین

رفع تعین و فنای ذاتی

درس‌گفتار تأکید می‌کند که وصول به ذات حق، تنها از طریق رفع تعینات وجودی ممکن است. این رفع تعین، به معنای فنای سالک در ذات حق است، که در آن، هویت فردی او محو می‌شود. این وصول، به معنای احاطه به ذات نیست، بلکه به معنای غرق شدن در دریای بی‌کران اطلاق الهی است. سالک، چونان قطره‌ای است که در اقیانوس ذات حق فرو می‌رود و هویت خود را از دست می‌دهد.

این مفهوم، با نظریه فناء و بقاء در عرفان ابن‌عربی همخوانی دارد. در مقام فناء، سالک با رفع تعینات خود، به وحدت با حق نائل می‌شود، اما این وحدت، به معنای احاطه نیست، بلکه به معنای محو شدن در ذات است. آیه کریم ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ (قصص: 88، : «هر چیز جز وجه او نابودشونده است») بر این حقیقت تأکید دارد.

درنگ: وصول به ذات حق، تنها با رفع تعینات وجودی و فنای ذاتی ممکن است. این وصول، به معنای محو شدن در ذات است، نه احاطه به آن.

نقش اسماء الهی در وصول نسبی

متن به امکان افاضه الهی از طریق اسماء الهی اشاره دارد. اگرچه مخلوق به دلیل تقید، قادر به وصول مستقیم به کُنه ذات نیست، اما خداوند می‌تواند از طریق اسماء، راهی برای وصول نسبی فراهم کند. اسماء الهی، چونان پلی‌اند که سالک را از عالم تعین به سوی مراتب الوهیت و احدیت رهنمون می‌شوند. این افاضه، در ظرف تعین رخ می‌دهد و به معنای وصول کامل به ذات نیست.

به تعبیری، اسماء الهی چون آینه‌هایی‌اند که سایه‌ای از حقیقت ذات را بازمی‌تابانند، و سالک می‌تواند از طریق تأمل در این آینه‌ها، به معرفت نسبی دست یابد. این دیدگاه، با آیه کریم ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ (محمد: 19، : «پس بدان که معبودى جز خدا نیست») همخوانی دارد، که بر معرفت به الوهیت تأکید می‌ورزد.

بخش پنجم: وحدت در نگاه اولیاء و غایت عرفان

وحدت در نگاه اولیاء

اولیاء الهی، به دلیل وصول به مقام وحدت، تمامی خلق را با یک دید می‌نگرند و از تمایزات و تعینات فراتر می‌روند. این دیدگاه، ناشی از رفع تعینات و وصول به مقام وحدت است. اولیاء، چونان باغبانانی‌اند که همه گل‌های باغ خلقت را به یک چشم می‌نگرند و در هر یک، جلوه‌ای از جمال الهی را می‌بینند.

این وحدت نگاه، با مفهوم وحدت وجود در عرفان مرتبط است. در این مقام، تمایزات ظاهری از بین می‌رود و تمامی موجودات به‌عنوان مظاهر حق دیده می‌شوند. این دیدگاه، با حدیث شریف «إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا» همخوانی دارد، که بر بهره‌مندی از نفحات الهی و وحدت در نگاه به خلق تأکید می‌ورزد.

درنگ: اولیاء الهی، در مقام وحدت، تمامی خلق را با یک دید می‌نگرند و از تمایزات و تعینات فراتر می‌روند. این وحدت، نتیجه رفع تعینات و وصول به مقام وحدت است.

غایت عرفان: رفع حجاب خودی

غایت عرفان، رفع حجاب خودی و فنای ذاتی است. در این مقام، عارف با از دست دادن تعینات خود، به وصول نسبی به ذات حق نائل می‌شود. این وصول، به معنای محو شدن در ذات است، نه احاطه به آن. عارف، چونان شمعی است که در برابر خورشید ذات الهی می‌سوزد و نور خود را در نور بی‌کران حق گم می‌کند.

این مفهوم، با نظریه فناء و بقاء در عرفان ابن‌عربی همخوانی دارد. در مقام فناء، عارف با رفع خودی، به مقام بقاء بالله می‌رسد، اما این بقاء، به معنای احاطه نیست، بلکه به معنای محو شدن در وجه الهی است. آیه کریم ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ (قصص: 88، : «هر چیز جز وجه او نابودشونده است») بر این حقیقت تأکید دارد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس‌گفتار حاضر، با تکیه بر خاتمه تمهید جملی کتاب مصباح الانس، به تبیین متعلق طلب عارف و مراتب استکمال در عرفان نظری پرداخته است. این بخش، با بررسی محدودیت‌های وجودی و ادراکی سالک، تأکید می‌کند که وصول به کُنه ذات حق، به دلیل اطلاق و بی‌تعینی ذات الهی، برای مخلوق ممکن نیست. اما سالک می‌تواند از طریق رفع تعینات و فنای ذاتی، به وصول نسبی به ذات نائل شود. این وصول، در ظرف الوهیت و احدیت رخ می‌دهد و به معنای محو شدن در ذات است، نه احاطه به آن.

اسماء الهی، به‌عنوان واسطه‌های ظهور ذات، راهی برای معرفت نسبی فراهم می‌کنند. اولیاء الهی، در مقام وحدت، از تمایزات فراتر می‌روند و تمامی خلق را به‌عنوان مظاهر حق می‌نگرند. این دیدگاه، غایت عرفان را در رفع حجاب خودی و فنای ذاتی نشان می‌دهد. آیات کریم قرآن، مانند ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ و ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾، بر این حقایق تأکید دارند و راه را برای فهم عمیق‌تر عرفان نظری هموار می‌سازند.

این اثر، چونان دریچه‌ای به سوی حقایق عرفانی، خواننده را به تأمل در محدودیت‌ها و امکانات سلوک دعوت می‌کند و راه را برای پژوهش‌های عمیق‌تر در عرفان نظری هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، عالم مثل نوری در کدام عالم قرار دارد؟

2. طبق درسگفتار، عالم مثل معلقه چه ویژگی‌ای دارد؟

3. بر اساس درسگفتار، اعیان ثابته به چه چیزی اشاره دارد؟

4. طبق درسگفتار، چرا عالم مثل از نظر تصور و تصدیق مشکل دارد؟

5. بر اساس درسگفتار، نسبت اسمائی الهی به چه چیزی منجر می‌شود؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که عالم مثل نوری همان اعیان ثابته است.

7. طبق درسگفتار، عالم مثل معلقه در عالم عقول قرار دارد.

8. بر اساس درسگفتار، اعیان ثابته در عالم خارج تعین پیدا می‌کنند.

9. درسگفتار تأکید دارد که وجود کلی طبیعی بدون جزئيات ممکن است.

10. طبق درسگفتار، نسبت‌های اسمائی الهی ظهورات خارجی را تشکیل می‌دهند.

11. منظور از عالم مثل نوری در درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار عالم مثل را از نظر تصور و تصدیق مخدوش می‌داند؟

13. تفاوت عالم مثل نوری و مثل معلقه در چیست؟

14. طبق درسگفتار، اعیان ثابته چه ارتباطی با علم حق دارند؟

15. چرا درسگفتار کلی طبیعی را در خارج به وصف حقیقت موجود می‌داند؟

پاسخنامه

1. عالم عقول و نفوس

2. دارای خطوط و اشکال

3. وجودات علمی مخلوقات در علم حق

4. به دلیل فقدان دلیل عقلی و نقلی

5. ظهور اعیان ثابته

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. عالم مثل نوری عالمی عقلانی است که در عالم عقول و نفوس قرار دارد و فاقد شکل و خطوط است.

12. چون عالم مثل فاقد دلیل عقلی و نقلی مشخص است و در تصور و تصدیق مشکل دارد.

13. مثل نوری عقلانی و بدون شکل است و در عالم عقول قرار دارد، اما مثل معلقه دارای اشکال و خطوط است و در عالم مثال است.

14. اعیان ثابته وجودات علمی مخلوقات در علم حق هستند که ظهورات اسماء و صفات الهی‌اند.

15. چون کلی طبیعی به وصف حقیقتش در خارج موجود است و افراد ظهورات آن هستند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده