در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 306

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 306)

مقدمه: درآمدی بر مرآتیت حق و خلق

کتاب حاضر، با تکیه بر درس‌گفتارهای عمیق و عرفانی آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی دقیق و تخصصی رابطه وجودی میان حق و خلق در چارچوب عرفان نظری می‌پردازد. این اثر، با محوریت مفهوم مرآتیت، تجلی، و تعینات وجودی، تلاش دارد تا اصول بنیادین عرفان اسلامی را با زبانی علمی تبیین نماید. درس‌گفتار، به کاوش در مفاهیم پیچیده‌ای چون وحدت وجود، عدم تعین ذاتی حق، و نقش اعیان ثابته در ظهورات الهی می‌پردازد.

تمثیل آینه، که در این درس‌گفتار به‌کرات به کار رفته، چونان دریچه‌ای است که نور حقیقت را در قالب مظاهر خلق بازمی‌تاباند و خواننده را به تأمل در وحدت باطنی و کثرت ظاهری عالم دعوت می‌کند. این بخش، با ادغام محتوای درس‌گفتار اصلی و تحلیل‌های تفصیلی، تمامی جزئیات را با شرح و تفصیل کامل منتقل کرده و با افزودن پیوندهای معنایی و استعارات فاخر، متنی غنی و منسجم ارائه می‌دهد.

درنگ: مرآتیت دوسویه میان حق و خلق، بنیان عرفان نظری را تشکیل می‌دهد. حق، مرآت احوال خلق است و خلق، مرآت اسما و صفات حق، که این رابطه پویا، وحدت وجود را در عین کثرت مظاهر تبیین می‌کند.

بخش اول: مرآتیت حق و خلق

مفهوم مرآتیت و رابطه دوسویه

درس‌گفتار حاضر، با تکیه بر آرای عرفانی شیخ اکبر محی‌الدین ابن‌عربی، مفهوم مرآتیت را به‌عنوان محور اصلی رابطه میان حق و خلق معرفی می‌کند. در این دیدگاه، حق، مرآت احوال خلق است و خلق، مرآت اسما و صفات حق. این مرآتیت دوسویه، نشان‌دهنده ظهور حق در مظاهر خلق و بازتاب خلق به‌عنوان مظهر تجلیات الهی است. همان‌گونه که آینه‌ای صیقلی، نور را بی‌کم‌وکاست بازمی‌تاباند، خلق نیز در مقام مظهر، تجلیات اسمایی حق را منعکس می‌کند، و حق، در مقام مظهر، زمینه ظهور احوال خلق را فراهم می‌آورد.

این رابطه، نه‌تنها به وحدت وجود اشاره دارد، بلکه کثرت ظاهری عالم را نیز در پرتو وحدت باطنی تبیین می‌کند. حق، به‌واسطه اسما و صفات خود، در عالم ظهور می‌یابد، و خلق، به‌عنوان مظهر این اسما، جلوه‌ای از حقیقت الهی را به نمایش می‌گذارد. این فرآیند، چونان رقص نور و سایه است که در آن، نور حقیقت در قالب سایه‌های متکثر مظاهر جلوه‌گر می‌شود، اما ذات نور، همواره یگانه و غیرمتعین باقی می‌ماند.

عدم تعین ذاتی حق

یکی از اصول بنیادین مطرح‌شده در این درس‌گفتار، عدم تعین ذاتی حق است. ذات الهی، به خودی خود، از هرگونه قید و تعین مبراست و تنها از طریق مراتب اسمایی و اعیان ثابته در عالم متعین می‌شود. تعین، به‌عنوان نوعی محدودیت، نقص تلقی می‌شود و ازاین‌رو، ذات حق از آن منزه است. این اصل، نشان‌دهنده تمایز میان ذات غیرمتعین الهی و مظاهر متعین عالم است.

برای فهم بهتر این مفهوم، می‌توان به تمثیل اقیانوسی بی‌کران اندیشید که امواج آن، به‌عنوان مظاهر، در سطح ظاهر می‌شوند، اما ذات اقیانوس، فراتر از این امواج، بی‌حد و مرز باقی می‌ماند. اسما و صفات الهی، چونان امواجی هستند که از اقیانوس ذات برخاسته و در قالب اعیان ثابته، به مظاهر عالم تبدیل می‌شوند.

درنگ: ذات حق، غیرمتعین است و تعینات عالم، از طریق اسما و اعیان ثابته پدید می‌آیند. این اصل، تمایز میان ذات الهی و مظاهر را تبیین کرده و وحدت وجود را در عین کثرت مظاهر نشان می‌دهد.

ظهور و مظهریت در مرآتیت

مرآتیت، از منظر خلق، به ظهور و از منظر حق، به مظهریت اشاره دارد. تعین حق، از طریق اسما و تعین خلق، از طریق اعیان ثابته و تجلیات الهی صورت می‌گیرد. این فرآیند، نشان‌دهنده رابطه‌ای پویا میان وحدت و کثرت است که در آن، خلق، به‌عنوان مظهر، تجلیات اسمایی حق را بازتاب می‌دهد و حق، به‌عنوان مظهر، زمینه ظهور خلق را فراهم می‌آورد.

این رابطه، چونان آینه‌ای است که در آن، تصویر خلق در مرآت حق و تصویر اسمای حق در مرآت خلق منعکس می‌شود. این تبادل متقابل، نه‌تنها وحدت وجود را تأیید می‌کند، بلکه نشان می‌دهد که کثرت مظاهر، چیزی جز تفصیل وحدت الهی نیست.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست این نوشتار، با تکیه بر مفهوم مرآتیت، به تبیین رابطه وجودی میان حق و خلق پرداخت. مرآتیت دوسویه، به‌عنوان محور اصلی این رابطه، نشان‌دهنده وحدت وجود در عین کثرت مظاهر است. عدم تعین ذاتی حق و ظهور او در قالب اسما و اعیان ثابته، بنیان نظری این بخش را تشکیل می‌دهد. تمثیل آینه، که در سراسر این بخش به کار رفته، چونان دریچه‌ای روشنگر، این رابطه پویا را برای مخاطب ملموس می‌سازد.

بخش دوم: تجلیات الهی و وحدت وجود

تجلی و ظهورات حق

تجلیات الهی، اعم از متجلی، متجلی‌به، متجلی‌له، و مافیه‌التجلی، همگی ظهورات حق هستند که به لسان خلق بیان می‌شوند. این تجلیات، از ذات حق سرچشمه گرفته و در مظاهر متعین می‌شوند، اما این تعین، ذات حق را محدود نمی‌کند. همان‌گونه که خورشید، نور خود را بر زمین می‌افکند و در اشیا منعکس می‌شود، حق نیز تجلیات خود را در مظاهر عالم متجلی می‌سازد، اما ذات او، فراتر از این مظاهر، یگانه و غیرمتعین باقی می‌ماند.

این اصل، بر وحدت وجود تأکید دارد و نشان می‌دهد که هیچ‌گونه غیریتی میان حق و خلق وجود ندارد. نزول و صعود خلق، هر دو از حق و به‌سوی حق است، و این فرآیند، چونان سفری است که از مبدأ حقیقت آغاز شده و به همان مبدأ بازمی‌گردد.

درنگ: تجلیات الهی، از ذات حق سرچشمه می‌گیرند و در مظاهر متعین می‌شوند، اما این تعین، ذات حق را محدود نمی‌کند. تمام مظاهر، ظهورات حق هستند و هیچ غیریتی میان حق و خلق وجود ندارد.

قواعد حاکم بر رابطه حق و خلق

درس‌گفتار، قواعدی را برای تبیین رابطه میان حق و خلق ارائه می‌دهد که شامل عدم تعین ذاتی حق، تبعیت اعیان از تجلیات الهی، و وحدت وجودی میان حق و خلق است. حق، به‌واسطه اسما در عالم حکم می‌راند، نه به ذات خود. اعیان، به‌عنوان مظاهر، تابع تجلیات الهی هستند و هیچ‌گونه غیریتی میان آنها و حق وجود ندارد.

این قواعد، چونان ستون‌هایی استوار، چارچوبی نظری برای فهم رابطه میان حق و خلق فراهم می‌کنند. همان‌گونه که معمار، با قواعد دقیق، بنایی را طراحی می‌کند، این قواعد نیز رابطه میان حق و خلق را در قالب اصولی منطقی و عرفانی تبیین می‌کنند.

عدم غیریت میان حق و خلق

وجود منسوب به شئون، اعیان، و اسما، عین ظهورات شئون حق است و هیچ‌گونه غیریتی میان حق و خلق وجود ندارد. این اصل، بر وحدت وجود تأکید دارد و نشان می‌دهد که تمام مظاهر، از حق سرچشمه می‌گیرند. نزول و صعود خلق، هر دو از حق و به‌سوی حق است، و این وحدت، چونان جریانی است که تمام کثرت‌ها را به مبدأ یگانه بازمی‌گرداند.

برای فهم این مفهوم، می‌توان به تمثیل رودی اندیشید که از سرچشمه‌ای واحد جاری می‌شود و در مسیر خود، به شاخه‌های متعدد تقسیم می‌گردد، اما در نهایت، به همان سرچشمه بازمی‌گردد. این رود، در عین کثرت شاخه‌ها، یگانه است و منشأ آن، همواره واحد باقی می‌ماند.

تعدد و اختلاف مظاهر

تعدد و اختلاف مظاهر، ناشی از خصوصیات مراتب و اعیان است که در غیب هویت حق مستجن هستند. این خصوصیات، غیرمجعول بوده و از تنوعات ظهورات اسمایی حق ناشی می‌شوند. این اصل، به کثرت در عین وحدت اشاره دارد و نشان می‌دهد که کثرت مظاهر، چیزی جز تفصیل وحدت الهی نیست.

تمثیل باغی پر از گل‌های رنگارنگ، این مفهوم را روشن می‌سازد. هر گل، با رنگ و عطر خاص خود، جلوه‌ای از زیبایی باغ است، اما تمام این گل‌ها، از خاک واحد باغ تغذیه می‌کنند و در نهایت، به همان وحدت بازمی‌گردند.

درنگ: تعدد و اختلاف مظاهر، ناشی از تنوعات اسمایی حق است که در غیب هویت الهی مستتر هستند. این کثرت، در عین وحدت، جلوه‌ای از حقیقت یگانه حق است.

تشبیه واحد و عدد

درس‌گفتار، از تشبیه واحد و عدد برای تبیین رابطه میان حق و خلق استفاده می‌کند. واحد، عدد را ایجاد می‌کند و عدد، واحد را تفصیل می‌دهد. این تشبیه، رابطه میان وحدت و کثرت را به‌صورت تمثیلی توضیح می‌دهد. واحد (حق) منشأ کثرت (خلق) است، اما کثرت، در نهایت، تفصیل همان وحدت است.

این تمثیل، چونان کلیدی است که قفل پیچیدگی‌های عرفانی را می‌گشاید. همان‌گونه که عدد یک، مبنای تمام اعداد است، اما اعداد، در عین کثرت، چیزی جز تفصیل همان یک نیستند، حق نیز مبنای تمام مظاهر است و مظاهر، تفصیل وحدت الهی هستند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تمرکز بر تجلیات الهی و وحدت وجود، به تبیین فرآیند ظهور حق در مظاهر و وحدت باطنی عالم پرداخت. قواعد حاکم بر رابطه حق و خلق، عدم غیریت، و تعدد مظاهر، از مهم‌ترین مفاهیم این بخش هستند. تمثیلات رود و باغ، این مفاهیم را برای مخاطب ملموس ساخته و نشان داده‌اند که کثرت مظاهر، در نهایت، به وحدت الهی بازمی‌گردد.

بخش سوم: برزخیت و مراتب شهود

برزخیت و نقش تممیز

برزخ، به‌عنوان حد فاصل میان دو امر، نقش تممیز را ایفا می‌کند، اما خود، در غیب مستتر است و ظهور نمی‌یابد. برزخ‌ها، شئون الهی هستند که تممیز میان مراتب وجودی را ممکن می‌سازند، اما به‌صورت مستقل ظهور نمی‌یابند. این مفهوم، چونان پرده‌ای است که میان دو صحنه قرار گرفته و هر یک را از دیگری متمایز می‌سازد، اما خود، در پس پرده، پنهان می‌ماند.

برزخ، در عرفان نظری، واسطه‌ای است که وحدت و کثرت را به هم پیوند می‌دهد. این واسطه، امکان ظهور کثرت در عین وحدت را فراهم می‌کند و نقش کلیدی در تبیین رابطه میان حق و خلق دارد.

درنگ: برزخ، به‌عنوان ظرف تممیز، نقش واسطه‌ای میان مراتب وجودی ایفا می‌کند. این شئون الهی، کثرت را در عین وحدت متجلی می‌سازند، اما خود، در غیب مستتر باقی می‌مانند.

مراتب شهود

درس‌گفتار، مراتب مختلف شهود را از صور وجودیه نازله (مانند عالم طبیعت و خیال) تا احدیت جمعیه معرفی می‌کند. این مراتب، سلسله مراتب وجودی را نشان می‌دهند که از پایین‌ترین مرتبه (عالم طبیعت) تا بالاترین مرتبه (احدیت) امتداد دارند. هر مرتبه، جلوه‌ای از تجلیات الهی است که در حد استعداد مظهر ظهور می‌یابد.

این مراتب، چونان نردبانی است که سالک عرفانی از آن بالا می‌رود. هر پله، نمایانگر مرتبه‌ای از شهود است که از عالم ناسوت تا عالم لاهوت امتداد دارد. در احدیت جمعیه، تمام کثرت‌ها به وحدت بازمی‌گردند و سالک، حقیقت یگانه را درمی‌یابد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تمرکز بر برزخیت و مراتب شهود، به تبیین نقش واسطه‌ای برزخ‌ها و سلسله مراتب وجودی پرداخت. برزخ، به‌عنوان ظرف تممیز، وحدت و کثرت را به هم پیوند می‌دهد، و مراتب شهود، مسیر سلوک عرفانی را از ناسوت تا لاهوت ترسیم می‌کند. تمثیل پرده و نردبان، این مفاهیم را برای مخاطب روشن ساخته و عمق عرفانی آنها را نمایان می‌کند.

بخش چهارم: سرّالقدر و مقامات عرفانی

سرّالقدر و پذیرش مشیت الهی

درک این‌که حق، به هر موجودی به اندازه استعدادش عطا کرده، انسان را از پرسش‌های بیهوده درباره عدالت الهی و تفاوت میان مخلوقات رها می‌کند. این مفهوم، که در درس‌گفتار به‌عنوان سرّالقدر معرفی شده، بر پذیرش مشیت الهی و هماهنگی با آن تأکید دارد. همان‌گونه که باغبانی ماهر، به هر گیاه به اندازه نیازش آب می‌دهد، حق نیز به هر موجودی به قدر استعدادش عطا می‌کند.

این پذیرش، سالک را از جدال‌های بی‌فایده آزاد می‌کند و او را به آرامش و تسلیم در برابر اراده الهی می‌رساند. قرآن کریم، در این باره می‌فرماید:

هَلْ تَرَىٰ مِنْ فُطُورٍ

: آیا در آفرینش پروردگار نقص و خللی می‌بینی؟ (سوره ملک، آیه ۳)

این آیه، بر کمال خلقت الهی و نبود نقص در آن تأکید دارد و با مفهوم سرّالقدر همخوانی دارد. تفاوت میان مخلوقات، ناشی از استعدادهای ذاتی آنهاست و نه نقص در عطای الهی.

درنگ: سرّالقدر، به پذیرش مشیت الهی و درک این حقیقت اشاره دارد که حق، به هر موجودی به اندازه استعدادش عطا کرده است. این درک، سالک را از پرسش‌های بیهوده رها می‌سازد.

حیرت و سکوت

درس‌گفتار، دو مقام عرفانی را معرفی می‌کند: حیرت، که ناشی از عجز از درک ادراک است، و سکوت، که نشانه کمال علم و آرامش در برابر حقیقت است. حیرت، چونان سرگشتگی در برابر عظمت حقیقت است که سالک را به تأمل در محدودیت‌های ادراکی خود وا می‌دارد. سکوت، اما، چونان آرامشی است که در آن، سالک حقیقت را در تمامیتش می‌پذیرد و از جدال با آن دست می‌کشد.

تمثیل کوهنوردی که در درس‌گفتار آمده، این دو مقام را به زیبایی ترسیم می‌کند. حیرت، چون تلاش برای صعود از کوهی صعب‌العبور است که سالک را به سرگشتگی می‌کشاند. سکوت، اما، چون نشستن در دامنه کوه و پذیرش عظمت آن است که آرامش و وقار را به ارمغان می‌آورد.

نقل از شرح جندی

درس‌گفتار، از شرح مویدالدین جندی نقل می‌کند که انسان، تنها صورت اعیان ثابته خود را در مرآت وجود حق می‌بیند و نه ذات حق را. این نقل، بر محدودیت ادراک انسانی تأکید دارد و نشان می‌دهد که انسان، تنها تجلیات اسمایی حق را در قالب اعیان ثابته خود می‌بیند.

این مفهوم، چونان تمثیل آینه‌ای است که در آن، انسان تنها تصویر خود را می‌بیند، اما آینه‌دار (ذات حق) و خود آینه (وجود حق) را نمی‌بیند. این محدودیت، نه نقص، بلکه نشانه‌ای از عظمت ذات الهی است که فراتر از ادراک انسانی قرار دارد.

درنگ: انسان، تنها صورت اعیان ثابته خود را در مرآت وجود حق می‌بیند. ذات حق، فراتر از ادراک انسانی است و تنها تجلیات اسمایی او در مظاهر خلق متجلی می‌شوند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تمرکز بر سرّالقدر و مقامات عرفانی، به تبیین پذیرش مشیت الهی و مراتب سلوک عرفانی پرداخت. سرّالقدر، انسان را به آرامش و تسلیم در برابر اراده الهی می‌رساند، و مقامات حیرت و سکوت، مسیر سلوک را از سرگشتگی تا آرامش ترسیم می‌کنند. تمثیلات باغبان و کوهنورد، این مفاهیم را برای مخاطب ملموس ساخته و عمق عرفانی آنها را نمایان می‌کنند.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق و تخصصی رابطه میان حق و خلق در چارچوب عرفان نظری پرداخت. مفاهیم مرآتیت، تجلی، عدم تعین ذاتی حق، وحدت وجود، برزخیت، و سرّالقدر، از مهم‌ترین محورهای این نوشتار هستند که با زبانی فاخر و آکادمیک تبیین شده‌اند. تمثیلات آینه، اقیانوس، رود، باغ، پرده، و نردبان، این مفاهیم را برای مخاطب ملموس ساخته و نشان داده‌اند که کثرت مظاهر، در نهایت، به وحدت الهی بازمی‌گردد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، عالم مثال با کدام عالم قرابت فراوان دارد؟

2. بر اساس متن، عالم برزخ به چه صورت توصیف شده است؟

3. طبق متن، کدام دلیل برای اثبات عالم مثال از اهمیت بیشتری برخوردار است؟

4. بر اساس متن، چه چیزی در عالم برزخ دارای قوت هر دو عالم دنیا و آخرت است؟

5. طبق متن، محی‌الدین درباره عالم برزخ چه نظری دارد؟

6. عالم مثال طبق متن با عالم آخرت یکی است.

7. صورت مثالی طبق متن عین صورت حسیه است، اما عالم آن‌ها متفاوت است.

8. نفس ناطقه در متن به عنوان تنها مدرِک عالم مثال و ناسوت معرفی شده است.

9. عالم برزخ در متن عالمی موقت و مساعده توصیف شده است.

10. طبق متن، انبیاء و اولیاء به تنهایی دلیل کافی برای اثبات عالم مثال هستند.

11. چرا عالم برزخ در متن به عنوان عالم مساعده توصیف شده است؟

12. تفاوت عالم برزخ و عالم آخرت در متن چیست؟

13. چرا دلایل انبیاء و اولیاء به تنهایی برای اثبات عالم مثال کافی نیست؟

14. نفس ناطقه در عالم مثال چگونه ادراک می‌کند؟

15. منظور از استعداد دنیوی و اخروی در عالم برزخ چیست؟

پاسخنامه

1. عالم ناسوت

2. عالم مساعده و موقت

3. دلایل عقلی و برهانی

4. استعداد دنیوی و اخروی

5. عالم برزخ بین دنیا و قیامت است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا عالم برزخ عالمی موقت است که نعیم و عذاب آن با عالم محاسبه آخرت متفاوت است.

12. عالم برزخ عالم مساعده و موقت است، در حالی که عالم آخرت عالم محاسبه و خلود است.

13. زیرا در مباحث علمی، دلایل عقلی و برهانی بر مشاهدات و تواتر مقدم هستند.

14. نفس ناطقه در عالم مثال با ابزار شبه‌حسی و تمثلات ادراک می‌کند.

15. عالم برزخ هم ویژگی‌های دنیوی مانند خوردن و خوراک و هم تمثلات اخروی را دارد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده