در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 308

متن درس

 

مراتب سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 308)

دیباچه

در سپهر عرفان نظری و عملی، رابطه سالک با اسما و صفات الهی چونان نوری است که مسیر کمال انسانی را روشن می‌سازد. درس‌گفتار، به تبیین سه مرتبه اساسی این رابطه می‌پردازد: تعلق، تخلق، و تحقق. این سه مرتبه، چونان پله‌های نردبانی آسمانی، سالک را از وابستگی وجودی به حق، به آراستگی به اخلاق الهی و نهایتاً به وصول به مقام احدیت رهنمون می‌شوند.

بخش نخست: چارچوب روابط اسمایی

تبیین سه‌گانه روابط اسما

رابطه موجودات با اسمای الهی در سه مرتبه متعین می‌گردد: تعلق، تخلق، و تحقق. این تقسیم‌بندی، چونان نقشه‌ای معنوی، سیر تکاملی سالک را از وابستگی وجودی به حق تا فنای در ذات الهی ترسیم می‌کند. مرتبه تعلق، بیانگر وابستگی ذاتی همه موجودات به خداوند است؛ تخلق، مرحله آراستگی به صفات الهی است؛ و تحقق، وصول به مقام اخلاص و احدیت را نشان می‌دهد. این سه‌گانه، ساختاری سلسله‌مراتبی ارائه می‌دهد که هر مرحله، سالک را به قله‌ای والاتر از کمال انسانی رهنمون می‌سازد.

درنگ: مراتب سه‌گانه تعلق، تخلق، و تحقق، چونان سه منزلگاه در مسیر سلوک عرفانی، سالک را از فقر وجودی به مقام وحدت و اخلاص رهنمون می‌سازند.

مرتبه تعلق: وابستگی وجودی به حق

مرتبه تعلق، پایه معرفتی سلوک عرفانی است که در آن، سالک به آگاهی از وابستگی وجودی همه موجودات به خداوند دست می‌یابد. گرچه همه موجودات به حق وابسته‌اند، بسیاری از آنان در غفلت از این حقیقت به سر می‌برند. سالک، با تأمل در معرفت، این غفلت را کنار زده و درک می‌کند که هستی او و همه کائنات، قائم به ذات الهی است. این معرفت، چونان کلیدی است که درهای سلوک را به روی او می‌گشاید و او را به سوی مراتب والاتر هدایت می‌کند.

يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ (قرآن کریم، سوره فاطر، آیه ۱۵)
: «ای مردم، شما به خدا نیازمندید، و خداست که بی‌نیاز و ستوده است.»

این آیه از قرآن کریم، مبنای معرفتی مرتبه تعلق را تأیید می‌کند. فقر ذاتی انسان و غنای مطلق الهی، اساس این مرحله است که سالک را به سوی درک عمیق‌تر از رابطه خود با حق رهنمون می‌سازد.

مرتبه تخلق: آراستگی به اخلاق الهی

مرتبه تخلق، مرحله‌ای عملی است که سالک در آن، به فرمان پیامبر اکرم (ص) که فرمود: «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ»، خود را به صفات الهی می‌آراید. در این مرتبه، سالک همه کمالات (محامد) را به خداوند نسبت می‌دهد و نواقص را به خود، و از این طریق، از دام ریا و خودبینی رها می‌شود. تخلق، چونان آیینه‌ای است که سالک در آن، انعکاس صفات الهی را در وجود خود مشاهده می‌کند و می‌کوشد تا با جود، رحمت، و حکمت الهی متصف گردد.

سالک در این مرحله، به جایگاهی می‌رسد که همه خیرات را از خداوند می‌داند و هیچ کمالی را به خود نسبت نمی‌دهد. این رهایی از خودبینی، او را از ریا، که چونان آفتی در مسیر سلوک است، مصون می‌دارد. ریا، نتیجه خودمحوری و نسبت دادن خیرات به خویشتن است، در حالی که سالک متخلق، با آگاهی از این حقیقت که «المحامد کلها من الله والنواقص منا»، به اخلاص نزدیک‌تر می‌شود.

درنگ: تخلق به اخلاق الهی، سالک را از خودبینی و ریا آزاد کرده و او را به سوی اخلاص و تسلیم در برابر اراده الهی هدایت می‌کند.

مرتبه تحقق: وصول به مقام احدیت

مرتبه تحقق، عالی‌ترین منزلگاه سلوک عرفانی است که سالک در آن، از نفسانیت و خودیت خود فراتر رفته و در ذات الهی مستهلک می‌شود. در این مقام، هیچ تعینی جز ربوبیت الهی باقی نمی‌ماند و سالک همه چیز را از خدا می‌بیند: «کل من عند الله». این مرحله، چونان قله‌ای است که سالک پس از عبور از کوره‌های رنج و سختی، به آن دست می‌یابد و در آن، به وحدت وجودی و اخلاص کامل نائل می‌گردد.

در مرتبه تحقق، سالک از هرگونه تعین نفسانی رها شده و اراده‌اش در اراده الهی محو می‌گردد. این استهلاک، نه به معنای انفعال، بلکه به معنای وصول به مقام وحدت است که در آن، سالک جز ربوبیت الهی و احدیت حق، چیزی را در ذائقه وجودی خود نمی‌یابد.

درنگ: مرتبه تحقق، منزلگاه وحدت وجودی است که سالک در آن، از خودیت رها شده و در ذات الهی مستهلک می‌گردد، به گونه‌ای که جز احدیت حق، چیزی نمی‌بیند.

بخش دوم: موانع و الزامات سلوک

مبارزه با ریا در مسیر تخلق

یکی از بزرگ‌ترین موانع در مسیر تخلق، ریا و خودبینی است. سالک در مرتبه تخلق، با نسبت دادن همه کمالات به خداوند و نواقص به خود، از این آفت رها می‌شود. ریا، چونان سایه‌ای شوم، از خودمحوری سرچشمه می‌گیرد و سالک را از اخلاص دور می‌سازد. اما سالک متخلق، با آگاهی از این‌که همه خیرات از خداست، از انگیزه‌های خودنمایانه آزاد شده و به سوی اخلاص گام برمی‌دارد.

رهایی از نفسانیت در تحقق

در مرتبه تحقق، سالک از نفسانیت خود فراتر می‌رود و به جایگاهی می‌رسد که اراده‌اش در اراده الهی مستهلک می‌شود. این ارتقا، چونان پرنده‌ای است که از قفس خودیت رها شده و در آسمان بی‌کران احدیت به پرواز درمی‌آید. این فرآیند، نیازمند توفیق الهی و رهایی کامل از تعینات نفسانی است.

حفظ احکام شرعی در مرتبه تحقق

برخلاف تصور برخی، مرتبه تحقق به معنای نفی احکام شرعی نیست. سالک محقق، شرع را به‌عنوان مظهر اراده الهی تثبیت می‌کند و از لابالی‌گری به دور است. احکام شرعی، چونان چراغ‌هایی هستند که مسیر سلوک را روشن می‌سازند و سالک، با پایبندی به آن‌ها، به تحقق اسمای الهی نائل می‌گردد.

درنگ: مرتبه تحقق، شرع را نفی نمی‌کند، بلکه آن را به‌عنوان مظهر اراده الهی تثبیت کرده و سالک را از لابالی‌گری مصون می‌دارد.

خطر سوءتفاهم در بیان معارف عرفانی

بیان معارف عرفانی برای مخاطبانی که ظرفیت لازم را ندارند، ممکن است به سوءتفاهم و انحراف منجر شود. این معارف، چونان گوهرهایی گران‌بها هستند که باید با احتیاط و مخاطب‌شناسی ارائه گردند تا از بدفهمی یا سوءاستفاده جلوگیری شود. عرفان، اگر به‌درستی فهم نشود، ممکن است به لابالی‌گری یا تفسیرهای نادرست منجر گردد.

نجاست نسبی در نگاه عرفانی

در عرفان، نجاست مفهومی نسبی است که در ظرف تکلیف معنا می‌یابد. هیچ موجودی ذاتاً نجس نیست، بلکه نجاست در نسبت با احکام شرعی تعریف می‌شود. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود هم‌خوانی دارد و همه موجودات را مظهر اسمای الهی می‌داند. نجاست، چونان پرده‌ای ظاهری است که در ظرف شرع معنا می‌یابد و در ذات، همه چیز از حق است.

بخش سوم: ویژگی‌های تخلق و تحقق

جامعیت در تخلق به اسمای الهی

سالک در مرتبه تخلق، باید به همه صفات الهی متخلق شود، نه صرفاً به یک صفت خاص. این جامعیت، چونان دریایی است که سالک در آن غوطه‌ور می‌شود و همه مظاهر اسمای الهی را در خود بازمی‌تاباند. محدود شدن به یک صفت، سالک را از کمال بازمی‌دارد و او را در تنگنای نفسانیت محصور می‌سازد.

درنگ: تخلق به جميع اسمای الهی، سالک را به جامعیت و انعطاف‌پذیری در سلوک رهنمون می‌سازد و او را از محدودیت‌های نفسانی آزاد می‌کند.

اطاعت محض در برابر اراده الهی

تخلق به اخلاق الهی، مستلزم اطاعت کامل از اوامر الهی است. سالک باید در برابر هر آنچه خداوند امر کند، تسلیم باشد، چه امر به کشتن باشد، چه به دادن یا گرفتن. این اطاعت، چونان کلیدی است که قفل‌های نفسانیت را می‌گشاید و سالک را به سوی اخلاص رهنمون می‌سازد.

رهایی از عافیت‌طلبی در تخلق

سالک در مرتبه تخلق، از دعا برای منافع شخصی و عافیت‌طلبی رها می‌شود و هر آنچه خداوند برای او مقدر کرده، از فقر گرفته تا بیماری، را با رضایت می‌پذیرد. این پذیرش، چونان نسیمی است که پرده‌های خودخواهی را کنار زده و سالک را به تسلیم در برابر قضای الهی رهنمون می‌سازد.

کوره الهی و پالایش سالک

سلوک عرفانی، مستلزم تحمل رنج‌ها و مصائب است که چونان کوره‌ای الهی، سالک را از نفسانیت پالایش می‌کند. این کوره، آتش عشق الهی است که سالک را ذوب کرده و او را به مقام اخلاص می‌رساند. سالک در این مسیر، نه تنها از رنج‌ها شکوه نمی‌کند، بلکه آن‌ها را چونان گوهرهایی می‌بیند که او را به سوی محبوب رهنمون می‌سازند.

درنگ: کوره الهی، رنج‌ها و مصائب سلوک است که سالک را از نفسانیت پالایش کرده و به سوی اخلاص و وحدت رهنمون می‌سازد.

مظهر بودن برای اسمای الهی

سالک در مرتبه تخلق، خود را مظهر اسمای الهی می‌داند و هر صفت یا مقدر الهی، چه رحمت باشد و چه قهار، را با رضایت می‌پذیرد. این پذیرش، چونان آیینه‌ای است که همه صفات الهی را در وجود سالک بازمی‌تاباند و او را به تسلیم کامل در برابر اراده الهی رهنمون می‌سازد.

رهایی از طمع در مرتبه تحقق

مرتبه تحقق، مستلزم رهایی از هرگونه طمع است: طمع به غیر، به خود، و حتی به خدا. این رهایی، سالک را به مقام رفاقت با حق می‌رساند، جایی که او خدا را نه برای خیرات و نعمات، بلکه برای ذات او دوست می‌دارد. این مقام، چونان قله‌ای است که سالک پس از عبور از دره‌های طمع و خودخواهی، به آن دست می‌یابد.

درنگ: رهایی از طمع به غیر، خود، و حتی حق، سالک را به مقام رفاقت خالص با ذات الهی رهنمون می‌سازد.

بخش چهارم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس‌گفتار، با تبیین مراتب سه‌گانه تعلق، تخلق، و تحقق، چارچوبی عمیق برای فهم سلوک عرفانی ارائه می‌دهد. مرتبه تعلق، سالک را به آگاهی از فقر وجودی و وابستگی به حق رهنمون می‌سازد. مرتبه تخلق، او را به آراستگی به صفات الهی و رهایی از ریا و خودبینی دعوت می‌کند. مرتبه تحقق، عالی‌ترین مقام کمال است که سالک در آن، از نفسانیت رها شده و در ذات الهی مستهلک می‌گردد. این مراتب، چونان منزلگاه‌هایی در مسیر سلوک، سالک را از خودیت به سوی وحدت و اخلاص هدایت می‌کنند.

تأکید بر حفظ شرع، احتیاط در بیان معارف عرفانی، و رهایی از طمع و عافیت‌طلبی، از دیگر درس‌های این گفتار است. سالک، با عبور از کوره‌های الهی و پذیرش همه مظاهر اسمای الهی، به مقامی می‌رسد که جز خدا چیزی نمی‌بیند و جز او چیزی نمی‌خواهد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، چرا حقیقت کلی در خارج موجود است؟

2. طبق درسگفتار، چرا حقیقت کلی در ذهن نیست؟

3. بر اساس درسگفتار، فخر رازی چه چیزی را درباره طبیعت انسان می‌گوید؟

4. طبق درسگفتار، چرا صورت خیالی زید امکان وجود در خارج را دارد؟

5. بر اساس درسگفتار، چه چیزی درباره عالم مثال به طور قطعی ثابت شده است؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که حقیقت کلی در ذهن موجود است.

7. طبق درسگفتار، طبیعت انسان در خارج با افراد متحد است.

8. بر اساس درسگفتار، صورت خیالی زید به دلیل تجرد کامل در خارج موجود است.

9. درسگفتار تأکید دارد که کلی طبیعی به وصف طبیعت در خارج موجود است.

10. طبق درسگفتار، امکان وجود عالم مثال ذاتی نیست.

11. منظور از حقیقت کلی در درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار طبیعت انسان را خارج از ذهن می‌داند؟

13. تفاوت تشخص طبیعت و تشخص افراد در درسگفتار چیست؟

14. چرا صورت خیالی زید در درسگفتار امکان وجود خارجی دارد؟

15. طبق درسگفتار، چرا دلایل اثبات عالم مثال مشکل دارند؟

پاسخنامه

1. چون افراد در خارج موجودند

2. چون با افراد در خارج متحد است

3. طبیعت انسان در خارج و با افراد متحد است

4. چون خیر است و عنایت حق بر آن شامل است

5. وجود آن به دلیل اخبار صادق

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. حقیقت کلی طبیعت یک شیء است که با افراد در خارج متحد است و احکام خاص خود را دارد.

12. چون طبیعت انسان با افراد در خارج متحد است و نه مفهوم ذهنی.

13. تشخص طبیعت به وحدت حقیقت در خارج اشاره دارد، اما تشخص افراد به خصوصیات متغیر آن‌هاست.

14. چون خیر است و عنایت حق بر آن شامل می‌شود، امکان ذاتی وجود خارجی دارد.

15. چون مقدمات زیاد و مخدوش‌اند و دلیل قطعی برای اثبات مثل معلقه ارائه نمی‌دهند.

فوتر بهینه‌شده