در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 319

متن درس

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 319)

مقدمه: تبیین مراتب تعینات وجودی در عرفان نظری

کتاب حاضر، به تبیین ژرف و نظام‌مند مراتب تعینات وجودی در چارچوب عرفان نظری ابن‌عربی و شارحان برجسته‌اش، نظیر قونوی و فرغانی، می‌پردازد. این اثر، با تمرکز بر مفاهیم بنیادین احدیت (تعین اول) و واحدیت (تعین دوم)، به بررسی رابطه وحدت حقیقی، ظهورات اسمایی، و انبساط وجودی می‌پردازد. همچنین، نقش محبت ذاتی در تجلی الهی، جایگاه انسان کامل به‌عنوان معیار کمالات، و شبهات مرتبط با مراتب ظهور، با دقتی علمی تحلیل شده‌اند.

بخش یکم: مراتب تعینات وجودی و وحدت حقیقی

این بخش، به تبیین مراتب تعینات وجودی، به‌ویژه احدیت و واحدیت، در چارچوب عرفان نظری اختصاص دارد. مراتب وجود، چون نردبانی به سوی حقیقت مطلق، سالک را از غیب ذاتی به شهود اسمایی رهنمون می‌سازند. احدیت، چون قله‌ای منزه از کثرت، و واحدیت، چون آیینه‌ای که اسما و صفات در آن تجلی می‌یابند، محورهای اصلی این تبیین‌اند.

تعین اول: احدیت و وحدت محض ذاتی

احدیت، به‌عنوان تعین اول ذات اقدس الهی، مرتبه‌ای است که در آن وحدت حقیقی بدون شرط (لا بشرط) و به‌صورت اندماجی، فاقد هرگونه کثرت یا تعدد، ظهور می‌یابد. این مرتبه، اولین تجلی ذاتی حق است که نسبت بطون و ظهور در آن برابر است، گویی دریای بی‌کران ذات که هیچ موجی از کثرت بر آن نگذشته است. احدیت، ظرف کمال ذاتی است که در آن، حق به ذات خویش، بی‌نیاز از هر تعینی، متجلی می‌شود.

درنگ: احدیت، تعین اول ذات الهی است که به‌صورت اندماجی و بدون کثرت، وحدت محض ذاتی را متجلی می‌سازد. این مرتبه، فاقد هرگونه تعدد یا لحاظ اسمایی است.

در عرفان نظری ابن‌عربی، احدیت به‌عنوان غیب مطلق شناخته می‌شود که هیچ‌گونه کثرت، حتی کثرت نسبی، در آن راه ندارد. این مرتبه، چون چشمه‌ای زلال، سرچشمه همه کمالات ذاتی است و فاعلیت الهی در آن، بدون واسطه اسما، ظهور می‌یابد. احدیت، نه مقابل تعین دوم است و نه پیش از آن عدم تعین قرار دارد، بلکه اول بالذات است، گویی نوری که جز خود، هیچ سایه‌ای نمی‌افکند.

تعین دوم: واحدیت و انبساط اسمایی

واحدیت، تعین دوم الهی است که در آن، اسما و صفات به‌صورت انبساطی و با لحاظ کثرت اعتباری ظهور می‌یابند. این مرتبه، ظرف اعیان ثابته، مظاهر، و مخلوقات است، گویی باغی که گل‌های کثیره اسما در آن شکوفا می‌شوند. برخلاف احدیت که اندماجی است، واحدیت، مرتبه‌ای انبساطی است که کثرت نسبی اسما و صفات در آن متجلی می‌گردد.

درنگ: واحدیت، تعین دوم الهی است که اسما و صفات با کثرت اعتباری در آن ظهور می‌یابند. این مرتبه، ظرف انبساط اسمایی و تحقق مظاهر خارجی است.

واحدیت، چون آیینه‌ای است که اسما و صفات الهی، از حیات و علم تا قدرت و سایر صفات، در آن نورافشانی می‌کنند. این مرتبه، با تجلی دوم (تجلی اسمایی) پیوند دارد و زمینه‌ساز ظهور اعیان ثابته و مظاهر خارجی است. کثرت در واحدیت، نه حقیقی، بلکه اعتباری است، زیرا اسما و صفات، عین ذات‌اند و کثرت آن‌ها، تنها به لحاظ ظهور است.

تمایز احدیت و واحدیت: اندماج در برابر انبساط

تفاوت بنیادین میان احدیت و واحدیت، در نحوه ظهور نهفته است. احدیت، وحدت محض بدون کثرت است، گویی خورشیدی که تنها خود را می‌نگرد. واحدیت، وحدتی است که کثرت اسمایی را در خود جای داده و به‌صورت تفصیلی ظهور می‌یابد، مانند آیینه‌ای که تصاویر گوناگون اسما را بازمی‌تاباند. احدیت، فاقد لحاظ تعدد است، در حالی که واحدیت، ظرف کثرت اعتباری و انبساط اسما است.

درنگ: احدیت، مرتبه وحدت محض و اندماجی است که فاقد کثرت است، در حالی که واحدیت، مرتبه انبساط اسمایی با کثرت اعتباری است.

این تمایز، محور اصلی تبیین مراتب وجودی در عرفان نظری است. احدیت، چون ریشه‌ای بی‌کثرت، و واحدیت، چون شاخه‌هایی پر از گل‌های اسمایی، دو مرتبه متمایز اما متصل‌اند. احدیت، غیب ذاتی است که در آن، هیچ تعینی جز ذات متصور نیست، اما واحدیت، شهود اسمایی است که کثرت نسبی را در بر می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش یکم

این بخش، با تبیین احدیت و واحدیت، چارچوبی نظام‌مند برای فهم مراتب تعینات وجودی ارائه داد. احدیت، مرتبه وحدت محض و اندماجی است که کمال ذاتی را بدون کثرت متجلی می‌سازد. واحدیت، مرتبه انبساط اسمایی است که کثرت اعتباری اسما و مظاهر در آن ظهور می‌یابد. تمایز این دو مرتبه، در اندماجی بودن احدیت و انبساطی بودن واحدیت نهفته است. این تبیین، گامی است به سوی فهم عمیق‌تر وحدت وجود و ظهورات الهی در عرفان نظری.

بخش دوم: محبت ذاتی و رحمة ذاتیة در تجلی الهی

این بخش، به بررسی نقش محبت ذاتی و رحمة ذاتیة به‌عنوان نیروهای محرکه تجلی الهی می‌پردازد. محبت ذاتی، چون جریانی زلال، سرچشمه ظهورات است و رحمة ذاتیة، چون نوری فراگیر، بر بطون غلبه می‌کند تا واحدیت را متجلی سازد.

محبت ذاتی: نیروی محرکه تجلی

محبت ذاتی حق، که در حدیث قدسی «أحببت» متجلی است، عامل اصلی تجلی الهی است. این محبت، در احدیت، به دلیل نبود محل قابل برای انبساط، به ذات بازمی‌گردد، گویی موجی که در دریای بی‌کران ذات فرومی‌نشیند. در واحدیت، این محبت به‌صورت انبساطی ظهور می‌یابد و اسما و صفات را متجلی می‌سازد.

درنگ: محبت ذاتی، نیروی محرکه تجلی الهی است که در احدیت به ذات بازمی‌گردد و در واحدیت به‌صورت انبساطی اسما را متجلی می‌سازد.

محبت ذاتی، چون عشقی الهی، فاعلیت حق را در تجلی رقم می‌زند. این عشق، نه به اختیار، نه به جبر، بلکه به ذات الهی است که کمال آن در ظهور نهفته است. در احدیت، به دلیل فقدان کثرت، این محبت امکان انبساط ندارد، اما در واحدیت، چون چشمه‌ای که جویبارهای اسما را جاری می‌سازد، تفصیل می‌یابد. مثال صوتی که در فضای باز منتشر می‌شود، اما در برابر مانع بازمی‌گردد، به‌خوبی این مفهوم را روشن می‌سازد: در احدیت، محبت چون صوتی است که به دلیل نبود محل قابل، به ذات بازمی‌گردد، اما در واحدیت، چون فضایی باز، منتشر می‌شود.

رحمة ذاتیة: غلبه بر بطون

رحمة ذاتیة، که همان محبت ذاتی برای ظهور است، بر غضب مسبوق (حکم بطون) غلبه می‌کند و زمینه‌ساز ظهور واحدیت می‌شود. این رحمت، چون نوری است که تاریکی بطون را می‌زداید و اسما را در واحدیت متجلی می‌سازد.

درنگ: رحمة ذاتیة، نیروی الهی است که بر حکم بطون غلبه کرده و ظهور واحدیت را با انبساط اسمایی ممکن می‌سازد.

این مفهوم، با حدیث قدسی «سبقت رحمتی غضبی» همخوانی دارد. رحمة ذاتیة، چون جریانی الهی، ظهور را بر بطون ترجیح می‌دهد و کثرت اسمایی را در واحدیت متجلی می‌سازد. غضب مسبوق، که به بطون اشاره دارد، در برابر این رحمت، چون سایه‌ای در برابر نور، فرومی‌نشیند. این غلبه، تجلی را به‌صورت متعین و انبساطی در واحدیت رقم می‌زند.

آیات قرآنی مرتبط با رحمة ذاتیة

قرآن کریم، در آیه‌ای نورانی، بر نزدیکی رحمت الهی تأکید می‌ورزد: ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ﴾ (سوره اعراف، آیه ۵۶، : «رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است»). این آیه، رحمت الهی را چون چشمه‌ای زلال معرفی می‌کند که به سوی محسنین جاری است و با مفهوم رحمة ذاتیة در تجلی الهی همخوانی دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با بررسی محبت ذاتی و رحمة ذاتیة، به تبیین نیروی محرکه تجلی الهی پرداخت. محبت ذاتی، چون عشقی الهی، در احدیت به ذات بازمی‌گردد و در واحدیت، اسما را متجلی می‌سازد. رحمة ذاتیة، با غلبه بر بطون، ظهور واحدیت را ممکن می‌کند. این تبیین، نقش رحمت و محبت را به‌عنوان سرچشمه ظهورات الهی روشن ساخت و پیوند عمیق میان عرفان نظری و آیات قرآن کریم را نمایان کرد.

بخش سوم: قابل اول و قابل دوم در مراتب تجلی

این بخش، به بررسی تفاوت میان قابل اول (احدیت) و قابل دوم (واحدیت) در مراتب تجلی الهی اختصاص دارد. قابل، چون ظرفی است که تجلی الهی را پذیرا می‌شود و تفاوت در ظرفیت این ظروف، مراتب وجودی را متمایز می‌سازد.

قابل اول: احدیت و پذیرش تجلی ذاتی

احدیت، به‌عنوان قابل اول، تنها تجلی اول (ذاتی) را می‌پذیرد، زیرا فاقد کثرت است و تنها کمال ذاتی را در بر می‌گیرد. این مرتبه، چون آیینه‌ای صاف، تنها ذات را بازمی‌تاباند و هیچ تعینی جز ذات در آن متصور نیست.

درنگ: احدیت، قابل اول است که به دلیل فقدان کثرت، تنها تجلی ذاتی را پذیرا می‌شود و کمال ذاتی را متجلی می‌سازد.

احدیت، به دلیل وحدت محض، ظرفی است که جز تجلی اول، هیچ تعینی را نمی‌پذیرد. این مرتبه، چون چشمه‌ای است که تنها زلال ذات از آن می‌جوشد و هیچ موجی از کثرت در آن راه ندارد. کمال ذاتی در احدیت، به‌صورت اندماجی و بدون تفصیل، ظهور می‌یابد.

قابل دوم: واحدیت و پذیرش کمال اسمایی

واحدیت، به‌عنوان قابل دوم، قابلیت انبساط و تحقق کمال اسمایی را دارد. این مرتبه، چون باغی وسیع، اسما و صفات را در خود جای می‌دهد و کثرت اعتباری را متجلی می‌سازد.

درنگ: واحدیت، قابل دوم است که به دلیل قابلیت انبساط، ظرف تحقق اسما و صفات و کثرت اعتباری است.

واحدیت، ظرفی است که فاعلیت الهی در آن، به‌صورت تفصیلی و انبساطی، اسما و صفات را ظهور می‌دهد. این مرتبه، چون آیینه‌ای است که تصاویر گوناگون اسما، از رحمان تا رزاق، در آن نقش می‌بندد. کثرت در واحدیت، اعتباری است، زیرا اسما و صفات، عین ذات‌اند و کثرت آن‌ها، تنها به لحاظ ظهور است.

کثرت اعتباری در واحدیت: عینیت صفات و ذات

کثرت در واحدیت، نه حقیقی، بلکه اعتباری و مفهومی است. اسما و صفات، هرچند به‌صورت متکثر ظهور می‌یابند، عین ذات الهی‌اند، گویی هر اسم، چون دریچه‌ای است که همه اسما را در خود دارد.

درنگ: کثرت در واحدیت، اعتباری است و اسما و صفات، عین ذات‌اند. هر اسم، شامل تمام اسما است، مانند رحمان که همه اسما را در بر می‌گیرد.

اصل عینیت صفات و ذات در عرفان ابن‌عربی، بر این نکته تأکید دارد که کثرت اسما، تنها به لحاظ ظهور است. برای مثال، رحمان، نه تنها رحمان است، بلکه همه اسما را در خود دارد، گویی هر اسم، چون نوری است که همه رنگ‌های الهی را بازمی‌تاباند. این دیدگاه، کثرت را به وحدت بازمی‌گرداند و واحدیت را به‌عنوان مرتبه‌ای جامع معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین قابل اول (احدیت) و قابل دوم (واحدیت)، به بررسی ظرفیت‌های متفاوت این مراتب در پذیرش تجلی الهی پرداخت. احدیت، ظرفی است که تنها کمال ذاتی را می‌پذیرد، در حالی که واحدیت، ظرف انبساط اسمایی و کثرت اعتباری است. اصل عینیت صفات و ذات، کثرت ظاهری را به وحدت باطنی بازمی‌گرداند و واحدیت را به‌عنوان مرتبه‌ای جامع معرفی می‌کند.

بخش چهارم: انسان کامل و معیار کمالات

این بخش، به بررسی جایگاه انسان کامل به‌عنوان معیار کمالات در مراتب ناسوت اختصاص دارد. انسان کامل، چون گوهری درخشان، همه کمالات الهی را بازمی‌تاباند و معیاری برای سنجش موجودات است.

انسان کامل: معیار کمالات در ناسوت

انسان کامل، به‌عنوان مظهر جامع اسما و صفات الهی، معیار سنجش کمالات موجودات، از اجسام تا نبات و حیوان، است. هر موجودی به میزان نزدیکی به کمالات انسانی، مانند هوش، زیبایی، و وقار، افضل است، گویی هر موجود، چون سایه‌ای است که در پرتو نور انسان کامل دیده می‌شود.

درنگ: انسان کامل، معیار سنجش کمالات موجودات در ناسوت است. هر موجودی به میزان قرب به کمالات انسانی، افضل است.

این اصل، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا﴾ (سوره اسراء، آیه ۷۰، : «و به‌راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا برنشاندیم و از چیزهای پاکیزه به آنها روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریدگان خود برتری دادیم»). این آیه، کرامت و برتری انسان را به‌عنوان مظهر جامع اسما روشن می‌سازد.

استعداد و فعلیت در نزول وجود

وجود در نزول از احدیت به واحدیت و سپس به مظاهر ناسوتی، مشروب به تنزیل می‌شود، گویی نوری که در مراتب پایین‌تر، سایه‌های گوناگون می‌افکند. استعداد انسان کامل، وسیع است، اما فعلیت ممکن است ناقص باشد. استعداد، خود یک کمال است، حتی اگر فعلیت به نقص منجر شود.

درنگ: استعداد انسانی، ظرفیت عظیمی برای کمال دارد، اما فعلیت ممکن است ناقص باشد. استعداد، معیار کمال است، نه فعلیت.

مثال ابن ملجم مرادی، این مفهوم را روشن می‌سازد: او استعداد کمال داشت، اما فعلیت او به نقص انجامید. استعداد، چون میدانی وسیع، ظرفیت صعود به قله‌های کمال یا نزول به حضیض نقص را دارد. این ظرفیت، با مفهوم «أزل سبیلا» در قرآن کریم همخوانی دارد، که انسان را موجودی با توانایی صعود و نزول بی‌نهایت معرفی می‌کند.

ظهورات و مظاهر در واحدیت: ترتیب اسمایی

در واحدیت، اسما، صفات، اعیان ثابته، و مظاهر خارجی به‌صورت تفصیلی ظهور می‌یابند. این ظهورات، بر اساس علم الهی و ترتیب اسمایی، مانند تقدم رحمان بر رزاق، تحقق می‌یابند، گویی هر اسم، چون نغمه‌ای در سمفونی الهی، در جای خود نواخته می‌شود.

درنگ: در واحدیت، اسما و مظاهر به‌صورت تفصیلی و بر اساس ترتیب اسمایی، مانند تقدم رحمان بر رزاق، ظهور می‌یابند.

این ترتیب، ناشی از علم الهی است که مراتب ظهور را تعیین می‌کند. اعیان ثابته، چون قالب‌های ازلی مظاهر، در واحدیت به‌صورت تفصیلی ظاهر می‌شوند، گویی نقوشی بر لوح علم حق که هر یک، جایگاهی خاص دارند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تبیین جایگاه انسان کامل، به‌عنوان معیار کمالات، و بررسی استعداد و فعلیت در نزول وجود، نقش انسان را در مراتب ناسوت روشن ساخت. انسان کامل، چون آیینه‌ای جامع، کمالات الهی را بازمی‌تاباند و معیاری برای سنجش موجودات است. ظهورات اسمایی در واحدیت، با ترتیب علم الهی، نظام‌مندی عرفان نظری را نمایان می‌کنند.

بخش پنجم: عدالت و اخلاص عالمان در سلوک عرفانی

این بخش، به اهمیت عدالت و اخلاص در سلوک عالمان دینی اختصاص دارد. عدالت، چون نوری است که باطن ایمان را روشن می‌سازد و گناهان عالمان، چون سایه‌هایی که این نور را تهدید می‌کنند، از گناهان عوام متمایزند.

عدالت عالمان: شرط اساسی سلوک

عدالت، شرط اساسی برای عالمان دینی است. گناهان عالمان، مانند حب مقام و شهرت، از گناهان ظاهری عوام، نظیر دزدی، خطرناک‌تر است، زیرا به باطن ایمان آسیب می‌زند. این گناهان، چون زهری است که قلب را تیره می‌کند و اخلاص را از میان می‌برد.

درنگ: عدالت، شرط اساسی عالمان دینی است. گناهان عالمان، مانند حب مقام و شهرت، به دلیل آسیب به باطن ایمان، از گناهان عوام خطرناک‌تر است.

مثال عالمان آزاده و قدسی، به‌عنوان الگویی از اخلاص، این مفهوم را روشن می‌سازد. آنان چون کوهی استوار، در برابر مدح و ذم بی‌تفاوت بودند و تنها برای خدا سخن می‌گفتند. این اخلاص، عالمان را از دام‌های نفسانی، مانند حب مقام، رهایی می‌بخشد و سلوک عرفانی را به کمال می‌رساند.

تفاوت گناهان عالمان و عوام

گناهان عالمان، مانند حب مقام و شهرت، با گناهان عوام، نظیر شراب‌خواری یا دزدی، متفاوت است. گناهان عوام، ظاهری و قابل جبران‌اند، اما گناهان عالمان، به دلیل تأثیر بر باطن ایمان، عمیق‌تر و خطرناک‌ترند. عالم بی‌عدالت، چون چراغی خاموش، نه تنها خود را، بلکه دیگران را نیز در تاریکی فرو می‌برد.

درنگ: گناهان عالمان، مانند حب مقام، به دلیل تأثیر بر باطن ایمان، از گناهان ظاهری عوام متمایز و خطرناک‌تر است.

این تمایز، بر ضرورت خودسازی عالمان تأکید دارد. عالم عادل، چون ستاره‌ای در آسمان معرفت، هدایتگر است، اما عالم بی‌عدالت، چون ابری که نور را می‌پوشاند، گمراه‌کننده است. اخلاص، کلید رهایی از این دام‌هاست و عالمان را به مقام انسان کامل نزدیک می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با بررسی عدالت و اخلاص عالمان، پیوند عرفان نظری با سلوک عملی را روشن ساخت. عدالت، شرط اساسی سلوک عالمان است و گناهان آن‌ها، به دلیل تأثیر بر باطن ایمان، از گناهان عوام خطرناک‌تر است. اخلاص به‌عنوان کلید کمال عالمان است. این تبیین، بر ضرورت خودسازی در مسیر معرفت الهی تأکید دارد.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، به تبیین مراتب تعینات وجودی، نقش محبت ذاتی و رحمة ذاتیة، جایگاه انسان کامل، و اهمیت عدالت عالمان پرداخت. احدیت و واحدیت، چون دو بال معرفت، سالک را از غیب ذاتی به شهود اسمایی رهنمون می‌سازند. محبت ذاتی و رحمة ذاتیة، چون چشمه‌های زلال، ظهورات الهی را جاری می‌کنند. انسان کامل، چون آیینه‌ای جامع، معیار کمالات است و عدالت عالمان، چون نوری هدایتگر، مسیر سلوک را روشن می‌سازد.

آیات قرآنی کلیدی

1. ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ (سوره اخلاص، آیه ۱، : «بگو اوست خدای یگانه»). این آیه، بر وحدت محض ذاتی حق در احدیت تأکید دارد.

2. ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا﴾ (سوره اسراء، آیه ۷۰، : «و به‌راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا برنشاندیم و از چیزهای پاکیزه به آنها روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریدگان خود برتری دادیم»). این آیه، کرامت انسان را به‌عنوان معیار کمالات روشن می‌سازد.

3. ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ﴾ (سوره اعراف، آیه ۵۶، : «رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است»). این آیه، رحمة ذاتیة را به‌عنوان نیروی محرکه ظهور تأیید می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، تعداد عوالم در چیدمان عرفانی چیست؟

2. کدام یک از موارد زیر در ظرف ناسوت قرار دارد طبق متن؟

3. طبق گفته شیخ کبیر در فصوص، تعداد افلاک چندتا است؟

4. کدام مفهوم به عنوان فیض الهی در همه عوالم در متن ذکر شده است؟

5. طبق متن، کدام یک از موارد زیر نباید با بحث‌های عرفانی و شرعی مخلوط شود؟

6. طبق متن، افلاک در ظرف ناسوت و طبیعت قرار دارند.

7. متن بیان می‌کند که عالم مثال دریایی دارد که از دریای خلیج فارس کوچک‌تر است.

8. طبق متن، عرش و کرسی در چیدمان عرفانی عوالم پنج‌گانه قرار دارند.

9. محی‌الدین معتقد است که عالم ازلی و ابدی است و هیچ‌گاه پایان نمی‌یابد.

10. متن بیان می‌کند که اجسام بسیط به دلیل لطافت جسمشان قابل پاره شدن نیستند.

11. تفاوت اصلی بین چیدمان عرفانی عوالم و نظام کیوانی چیست؟

12. چرا طبق متن نباید بحث‌های شرعی مانند عرش و کرسی را با عرفان مخلوط کرد؟

13. نفس الرحمن در متن چه نقشی در عوالم دارد؟

14. طبق متن، چرا عالم مثال دریایی بزرگ‌تر از دریای خلیج فارس دارد؟

15. چرا محی‌الدین معتقد است که دولت دنیا تمام می‌شود؟

پاسخنامه

1. پنج عالم

2. طبیعت

3. پانزده

4. نفس الرحمن

5. نظام کیوانی

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. چیدمان عرفانی عوالم پنج‌گانه (جبروت، ملکوت، مثال، ناسوت، انسان) را شامل می‌شود، در حالی که نظام کیوانی به افلاک و ستارگان مربوط است و بحثی جداگانه دارد.

12. زیرا عرش و کرسی در چیدمان شرعی لحاظ خاص خود را دارند و با عوالم عرفانی که پنج‌گانه هستند، متفاوت‌اند و مخلوط کردن آن‌ها باعث تداخل و مشکلات مفهومی می‌شود.

13. نفس الرحمن به عنوان ظرف فیض الهی در همه عوالم (جبروت، ملکوت، ناسوت) ظهور دارد.

14. زیرا عالم مثال دارای شط‌ها و انشعابات فراوانی است که به صورت لایتناهی توصیف شده و از نظر وسعت از دریای خلیج فارس بزرگ‌تر است.

15. محی‌الدین معتقد است که دنیا و اسماء به آخرت منتقل می‌شوند و دولت دنیا پایان می‌یابد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده