متن درس
تبیین عرفانی و شرعی واحدیت و ظهورات وجودی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 323)
دیباچه
کتاب پیشرو، تدوین علمی درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه 323 است که به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی و شرعی در چارچوب عرفان نظری ابنعربی و شارحان او، مانند قونوی و فرغانی، میپردازد. این اثر، با تمرکز بر ظهور اسما و صفات الهی در مرتبه واحدیت، نقش قطب و عصمت، تفاوت استعدادات موجودات در پذیرش هدایت، و نقد برخی انحرافات صوفیانه، به تحلیل مسائل عرفانی و شرعی پرداخته و آنها را در قالبی علمی و دانشگاهی ارائه میدهد.
بخش نخست: ظهور اسما و صفات در واحدیت
مفهوم واحدیت و اشتمال و امتیاز
واحدیت، مرتبهای از ظهور الهی است که اسما و صفات در آن بهصورت تفصیلی و با کثرت اعتباری آشکار میشوند. در این مرتبه، اسما در ذات الهی دارای اشتمال (شمول و وحدت در ذات) و در ظهور دارای امتیاز (تمایز) هستند. اشتمال به وحدت اسما در ذات الهی اشاره دارد، حال آنکه امتیاز، بیانگر تمایز این اسما در ظرف ظهور است. این تمایز، به تعین وجوبی عینی در اسما و صفات منجر میشود، اما مظاهر، فاقد عینیت با ذاتاند و صرفاً جلوههایی از اسما هستند.
نکته کلیدی: واحدیت، ظرف انبساط اسمایی است که اسما و صفات الهی در آن بهصورت متمایز ظهور مییابند، اما مظاهر، تنها جلوههای این اسما هستند، نه عین ذات.
در عرفان ابنعربی، واحدیت به مثابه دریایی است که امواج اسما و صفات در آن متلاطم میشوند؛ هر موج، هویتی متمایز دارد، اما در عمق، همه امواج از یک دریا سرچشمه میگیرند. این تمثیل، رابطه اشتمال و امتیاز را به زیبایی نشان میدهد.
مراتب واحدیت و مظاهر
واحدیت به دو مرتبه تقسیم میشود: واحدیت اول (اعیان ثابته) و واحدیت ثانی (عالم عینی). واحدیت اول، مرتبه قالبهای ازلی مظاهر است که در آن، اعیان ثابته بهعنوان حقایق ازلی موجودات شکل میگیرند. واحدیت ثانی، عالم عینی را در بر میگیرد که از مراتب خاتمیت (احدیت) تا ناسوت (عالم ماده) امتداد مییابد و شامل انبیا، اولیا، و سایر موجودات تا پایینترین مراتب خلقت است.
نکته کلیدی: واحدیت اول، مرتبه اعیان ثابته است که قالبهای ازلی مظاهر را در بر میگیرد، و واحدیت ثانی، عالم عینی را شامل میشود که از احدیت تا ناسوت امتداد دارد.
این سلسله مراتب، به مثابه نردبانی است که از قله احدیت تا ژرفای ناسوت کشیده شده است؛ هر پله، مرتبهای از ظهور را نمایان میسازد، اما همه پلهها به یک مقصد متصلاند: تجلی ذات الهی.
بخش دوم: قطب، عصمت و عدالت
نقش قطب و ضرورت عصمت
قطب، محور دایره سیر و سلوک عرفانی است که تنها در ظرف عصمت معنا مییابد. قطب غیرمعصوم، به دلیل تزلزل در مرکزیت، نمیتواند محور هدایت باشد، زیرا هرگونه خلل در مرکز، کل دایره سلوک را مختل میکند. این دیدگاه، با اعتقاد شیعه به عصمت ائمه (ع) همراستا بوده و قطب را منحصر به امام معصوم، بهویژه امام زمان (عج)، میداند.
نکته کلیدی: قطب، تنها در ظرف عصمت معنا دارد و منحصر به امام معصوم است؛ هرگونه نسبت دادن قطبیت به غیرمعصوم، جعل و فاقد مشروعیت است.
قطب، به سان محور آسیاب است که اگر شکسته شود، کل چرخه آسیاب از کار میافتد. این تمثیل، ضرورت عصمت را در پایداری هدایت الهی به تصویر میکشد.
عدالت در شئون شرعی
عدالت، شرط بنیادین برای مشروعیت شئون شرعی، از جمله حکومت، اجتهاد و امامت جماعت، است. فقدان عدالت، اعتبار این شئون را مخدوش میکند. در فقه شیعه، برخلاف برخی دیدگاههای اهل سنت، عدالت معیار اصلی مشروعیت است، هرچند در عمل، گاه از این اصل غفلت میشود.
نکته کلیدی: عدالت، معیار اصلی مشروعیت در شئون شرعی است و فقدان آن، اعتبار احکام و ولایت را زیر سؤال میبرد.
عدالت، به مثابه پایهای است که بنای شریعت بر آن استوار میشود؛ اگر این پایه سست شود، کل بنا در معرض فروپاشی قرار میگیرد.
بخش سوم: نقد انحرافات و تأثیرات بیرونی
نقد اجماع و سرایت از اهل سنت
اجماع در فقه شیعه، تنها بهعنوان کاشف قول معصوم معتبر است و ارزش ذاتی ندارد. تأثیرپذیری برخی طوایف شیعه از اعتقاد به اجماع و قطب غیرمعصوم، که ریشه در باورهای اهل سنت دارد، مورد نقد است. قرآن کریم اکثریت را اغلب در گمراهی میداند، چنانکه در آیهای فرموده است:
وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ
ترجمه: و اگر از بیشتر کسانی که در زمیناند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه میکنند (انعام: ۱۱۶).
نکته کلیدی: اجماع در شیعه، تنها کاشف قول معصوم است و اکثریت، ملاک حسن نیست، زیرا قرآن کریم اکثریت را اغلب گمراه میداند.
اجماع، مانند سرابی است که در بیابان حقیقتنما مینماید، اما چون به آن نزدیک میشوی، جز وهمی از حقیقت نمییابی.
نقد باور به ابدال و تعداد آنها
ابدال، اولیای الهی هستند که در روایات معتبر ذکر شدهاند، اما تعیین تعداد آنها (مانند هفت نفر به تأثیر از هیئت بطلمیوسی) فاقد سند معتبر است. وابستگی ابدال به قطب غیرمعصوم نیز مورد نقد است.
نکته کلیدی: ابدال وجود دارند، اما تعیین تعداد یا وابستگی آنها به قطب غیرمعصوم، فاقد اساس معتبر است.
باور به تعداد معین ابدال، به سان تلاش برای شمارش ستارگان آسمان با انگشتان دست است؛ حقیقتی وجود دارد، اما محدودیتهای بشری، آن را تحریف میکند.
نقد نسبت دادن صفات به ابوبکر
نسبت دادن همه صفات الهی به ابوبکر، ادعایی بیاساس و فاقد سند معتبر است. از منظر عرفانی، این ادعا به اصل «کل شیء فی کل شیء» (وحدت در کثرت) ارجاع داده میشود، اما از نظر شرعی، پوچ و بیمعناست.
نکته کلیدی: نسبت دادن همه صفات الهی به یک فرد خاص بدون سند معتبر، از نظر شرعی باطل است، هرچند از منظر عرفانی به وحدت در کثرت تفسیر شود.
این ادعا، مانند آینهای شکسته است که نمیتواند تصویر حقیقت را به تمامی بازتاب دهد؛ هرچند نور حقیقت در همه موجودات بالقوه حضور دارد.
بخش چهارم: تلبس حق به صفات خلقی و بالعکس
در قرآن کریم، صفات خلقی مانند قرض دادن به خدا یا یاری او به حق نسبت داده شده و صفات حقی به خلق. این نسبتها از باب رابطه مظهر (خلق) و مظهر (حق) است. برای مثال:
مَنْ يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً
ترجمه: کسی که به خدا قرض نیکو دهد، خدا آن را برایش چندین برابر میکند (بقره: ۲۴۵).
إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ
ترجمه: اگر خدا را یاری کنید، او شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد (محمد: ۷).
نکته کلیدی: نسبت دادن صفات خلقی به حق و بالعکس، از باب تجلی حق در خلق و ظهور صفات الهی در مظاهر است.
این نسبتها، مانند انعکاس نور خورشید در آینههای متعدد است؛ هر آینه، جلوهای از نور را نشان میدهد، اما نور حقیقی از خورشید سرچشمه میگیرد.
بخش پنجم: حقیقت محمدیه و نقش امام زمان (عج)
حقیقت محمدیه
حقیقت محمدیه، جامع همه حقایق اسمایی و مظهر احدی است که در چهارده معصوم و خمسه طیبه تجلی یافته است. این حقیقت، محور همه ظهورات وجودی است و سایر موجودات، تابعین آناند.
نکته کلیدی: حقیقت محمدیه، حقيقة الحقائق است که در پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) بهصورت کامل ظهور یافته و محور همه ظهورات وجودی است.
حقیقت محمدیه، به سان خورشیدی است که همه ستارگان عالم وجود از نور آن روشنایی میگیرند و در مدار آن به گردش درمیآیند.
امام زمان (عج) بهعنوان قطب
امام زمان (عج)، قطب عالم وجود و محور همه موجودات است. هرگونه نسبت دادن قطبیت به غیرمعصوم، جعل و فاقد مشروعیت است.
نکته کلیدی: قطب، تنها در مورد امام معصوم (امام زمان (عج)) صادق است و سایر افراد، حداکثر نایب یا مرشد هستند.
امام زمان (عج)، مانند قطبنمایی است که جهت هدایت همه موجودات را تعیین میکند؛ هر انحراف از این محور، به گمراهی منجر میشود.
بخش ششم: تفاوت استعدادات و حقایق انبیا
تفاوت استعداد در پذیرش هدایت
استعداد موجودات در پذیرش نور هدایت متفاوت است. این تفاوت، ناشی از میل آنها به امکان (کفار)، تعادل (مؤمنان معمولی)، یا وجوب (اولیا) است. هر موجود، بر اساس خلقت خود، نور هدایت را در مراتب مختلف میپذیرد.
نکته کلیدی: تفاوت استعدادات موجودات در پذیرش نور هدایت، مراتب ایمان و ولایت را تعیین میکند، چنانکه «كل ميسر لما خلق له».
استعدادات، مانند خاکهای مختلفاند که هر یک، به فراخور جنس خود، بذر هدایت را به بار مینشانند یا در آن عاجز میمانند.
حقایق انبیا و امتها
حقایق انبیا، اعیان ثابته کلی رسل در حضرة عمائیه (واحدیت) هستند. امتها، مظهرات و تنزیلات انبیای خودند و با آنها سنخیت دارند.
وَلَا نُفَرِّقْ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ
ترجمه: و میان هیچیک از پیامبرانش فرق نمیگذاریم (بقره: ۲۸۵).
نکته کلیدی: حقایق انبیا، اعیان ثابته کلی در واحدیتاند و امتها، مظهرات این حقایق با سنخیت وجودی هستند.
انبیا و امتها، مانند ریشه و شاخههای درختیاند که در خاک واحدیت ریشه دوانده و هر شاخه، جلوهای از همان ریشه را نمایان میسازد.
بخش هفتم: نقد فقهای غیرمسلح
فقهای غیرمسلح، که فاقد تخصص در علوم مرتبط (مانند موسیقی) هستند، نمیتوانند احکام دقیق و معتبر صادر کنند. فقاهت پویا، نیازمند تسلط بر علوم روز و دانش فنی است.
نکته کلیدی: فقهای غیرمسلح، با قضاوتهای سطحی و بدون تخصص، به دین آسیب میزنند؛ فقاهت، نیازمند تسلط علمی و فنی است.
فقیه غیرمسلح، مانند پزشکی است که بدون ابزار و دانش کافی، به درمان بیماری میپردازد؛ نتیجه، جز تشدید آلام نیست.
نتیجهگیری
این اثر، با تبیین مفاهیم عمیق عرفانی و شرعی، از جمله ظهور اسما و صفات در واحدیت، نقش قطب و عصمت، تفاوت استعدادات موجودات، و نقد انحرافات صوفیانه، به تحلیل جامعی از مراتب وجود و شئون شرعی پرداخته است. تأکید بر انحصار قطبیت در عصمت، ضرورت عدالت در شئون شرعی، و محوریت حقیقت محمدیه، از دستاوردهای کلیدی این متن است. ساختار منظم، توضیحات تکمیلی و تمثیلات ادبی، این اثر را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان تبدیل کرده است. همانگونه که ستارگان در آسمان معرفت به دور خورشید حقیقت محمدیه میچرخند، این متن نیز تلاشی است برای بازتاب نور هدایت الهی در آینه عقل و شرع.
با نظارت صادق خادمی