در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 327

متن درس

 

وحدت وجود و حقیقت ظهورات

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 327)

دیباچه

این نوشتار، بازنویسی علمی و فاخر درس‌گفتار شماره 327 از مجموعه مصباح الانس، برگرفته از بیانات عرفانی آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، است که با رویکردی آکادمیک و متناسب با پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان نظری تدوین شده است. موضوع محوری این جلسه، بررسی وحدت وجود، حقیقت ظهورات و تعینات الهی، و نقد دیدگاه‌های اعتباری درباره مراتب الهی است. این متن، با استناد به آرای صدرالدین قونوی و ابن‌عربی، تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی مرتبط را ارائه می‌دهد.

بخش نخست: وحدت ذاتی و کثرت مظهری

درس‌گفتار حاضر، با طرح پرسشی بنیادین آغاز می‌شود: چگونه می‌توان تعدد مراتب الهی را با وحدت ذاتی حق سازگار دانست، به‌ویژه زمانی که نسبت‌هایی مانند فاعلیت و قابلیت یا ذکورت و انوثت مطرح می‌شوند؟ این پرسش، به بررسی رابطه وحدت و کثرت در عرفان نظری می‌انجامد. وحدت، به مثابه جوهره ذات حق، صفتی است که هیچ کثرتی در آن راه ندارد، اما ظهورات و تعینات، به صورت کثرت مظهری در مراتب وجودی متجلی می‌شوند. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که این کثرت، نه اعتباری، بلکه حقیقی است، زیرا مظاهر، جلوه‌های ذات حق‌اند و نه توهم یا خیال.

وحدت ذاتی: جوهره حق

وحدت ذاتی حق، به مثابه اقیانوسی بی‌کران است که تمامی صفات و شئون در آن به صورت مجمل و بدون تفصیل حضور دارند. این وحدت، در مرتبه احدیت ظهور می‌یابد که هیچ کثرتی در آن متصور نیست. به تعبیر ابن‌عربی، «لَيْسَ فِي الدَّارِ غَيْرُهُ دَيَّارٌ»، یعنی هیچ چیز جز حق در این دار وجود ندارد. این وحدت، چنان‌که در آیه شریفه ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ (اخلاص: ۱) با «بگو او خدای یگانه است» آمده، جوهره اصلی ذات حق را نشان می‌دهد.

درنگ: وحدت ذاتی حق، جوهره‌ای است که هیچ کثرتی در آن راه ندارد و تمامی شئون وجودی در آن به صورت مجمل حضور دارند.

کثرت مظهری: ظهورات حق

کثرت مظهری، در مرتبه واحدیت و تعینات ظهور می‌یابد، جایی که صفات و اسمای الهی به صورت تفصیلی متجلی می‌شوند. این کثرت، به مثابه شعاع‌های نوری است که از خورشید ذات حق ساطع شده و در مراتب مختلف وجودی، جلوه‌های گوناگون می‌یابند. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که این کثرت، حقیقی است، زیرا مظاهر، ظهورات حق‌اند و نه اعتبارات ذهنی یا توهمات خیالی.

سازگاری وحدت و کثرت

سازگاری وحدت ذاتی و کثرت مظهری، از اصول بنیادین عرفان نظری است. وحدت حق، عددی نیست که با کثرت ناسازگار باشد، بلکه وحدتی حقیقی است که کثرت مظهری را در خود جای می‌دهد. این رابطه، به مثابه درختی است که تنه‌ای واحد دارد، اما شاخه‌ها و برگ‌های متعدد از آن برمی‌خیزد. آیه شریفه ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾ (الرحمن: ۲۹) با «هر روز او در کاری است»، به شئون مختلف حق اشاره دارد که در عین وحدت، کثرت مظهری را متجلی می‌سازد.

درنگ: کثرت مظهری، ظهورات حقیقی حق‌اند که با وحدت ذاتی سازگارند، زیرا وحدت حق، عددی نیست و کثرت، در ظرف تعینات رخ می‌دهد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به تبیین وحدت ذاتی حق و کثرت مظهری پرداخت. وحدت، جوهره ذات حق است که در مرتبه احدیت، بدون کثرت، حضور دارد. کثرت مظهری، در واحدیت و تعینات ظهور می‌یابد و حقیقی است، زیرا مظاهر، جلوه‌های ذات حق‌اند. سازگاری وحدت و کثرت، از اصول عرفان نظری است که در آیات قرآن کریم و آرای عرفا مانند ابن‌عربی و قونوی تأیید می‌شود.

بخش دوم: نقد اعتبار مراتب الهی

یکی از مباحث محوری درس‌گفتار، نقد دیدگاه شارحی است که مراتب الهی مانند احدیت، واحدیت، و تعینات را اعتباری می‌داند. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با استدلال‌های دقیق، این دیدگاه را رد کرده و تأکید دارند که این مراتب، ظهورات حقیقی حق‌اند، نه اعتبارات ذهنی. مراتب الهی، مانند ام‌الکتاب، لوح محفوظ، و اعیان ثابته، جلوه‌های واقعی ذات حق‌اند که در ظرف ظهورات متجلی می‌شوند.

مراتب الهی: حقیقت یا اعتبار؟

شارح معتقد است که مراتب الهی، از جمله احدیت و واحدیت، اعتباری‌اند و تعدد آن‌ها ناشی از نگاه ذهنی است. اما آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که این مراتب، حقیقی‌اند، زیرا از ذات حق سرچشمه می‌گیرند. به تعبیر ایشان، حتی اگر برای برخی مراتب نامی نداشته باشیم، این مراتب لایتناهی و حقیقی‌اند، چنان‌که آیه شریفه ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ﴾ (انعام: ۵۹) با «و کلیدهای غیب نزد اوست و جز او کسی آن‌ها را نمی‌داند»، به وجود خزائن حقیقی حق اشاره دارد.

درنگ: مراتب الهی، از جمله احدیت، واحدیت، و تعینات، ظهورات حقیقی حق‌اند، نه اعتبارات ذهنی، زیرا از ذات حق سرچشمه می‌گیرند.

نقد شواهد شارح

شارح برای اثبات اعتباری بودن مراتب، شواهدی مانند وحدت واحد و احد یا تشبیه آن‌ها به بعل و بک می‌آورد، اما این شواهد از نظر آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، ضعیف و بی‌ربط‌اند. واحد و احد، دو اسم و دو مرتبه‌اند، نه یک اسم مرکب. تشبیه به بعل و بک، که نامی جغرافیایی است، فاقد دقت علمی است و نمی‌تواند اعتباری بودن مراتب را اثبات کند. این نقد، به تفاوت مقام احدیت (وحدت ذاتی) و واحدیت (کثرت اسمایی) اشاره دارد.

حقیقت ظهورات

ظهورات الهی، به مثابه گل‌هایی هستند که از بوستان ذات حق می‌رویند. این ظهورات، نه عدم‌اند، نه اعتباری، بلکه حقیقی‌اند، زیرا از کمال ذاتی حق ناشی می‌شوند. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره با رد دیدگاه اعتباری، تأکید دارند که عالم، ظهور حق است، نه توهم یا خیال. این دیدگاه، با فرمول «الله موجودٌ والخلق ظهورٌ للوجود» بیان می‌شود که خلق را ظهور حق می‌داند، نه موجودی مستقل یا اعتباری.

درنگ: ظهورات الهی، حقیقی‌اند و از کمال ذاتی حق سرচشمه می‌گیرند. عالم، نه توهم است و نه اعتباری، بلکه جلوه حق است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به نقد دیدگاه اعتباری بودن مراتب الهی اختصاص داشت. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره با استدلال‌های دقیق، مراتب الهی را ظهورات حقیقی حق دانسته و شواهد شارح را ضعیف و بی‌ربط می‌دانند. ظهورات، نه عدم‌اند و نه اعتباری، بلکه جلوه‌های واقعی ذات حق‌اند که با وحدت ذاتی سازگارند.

بخش سوم: نقد اصطلاحات ناسازگار در عرفان

یکی از مهم‌ترین مباحث درس‌گفتار، نقد کاربرد اصطلاحات ناسازگار مانند «فاعل» و «قابل» یا «ذکورت» و «انوثت» در عرفان نظری است. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که این اصطلاحات، که در فلسفه یا کلام معنا دارند، در عرفان دقت لازم را ندارند و باید از اصطلاحات سالم و دقیق مانند «مظهر»، «مظهر»، «ظهورات»، و «تعینات» استفاده شود.

نقد اصطلاحات فاعل و قابل

اصطلاحات «فاعل» و «قابل»، که در فلسفه به رابطه واجب و ممکن یا وجود و ماهیت اشاره دارند، در عرفان مناسب نیستند. فاعل به معنای واجد و قابل به معنای فاقد، به دوگانه وجود و عدم ارجاع می‌شود، در حالی که در عرفان، خلق عدم نیست، بلکه مظهر حق است. این اصطلاحات، به مثابه ابزارهایی ناسازگارند که نمی‌توانند ظرافت‌های عرفانی را نشان دهند.

درنگ: اصطلاحات «فاعل» و «قابل» در عرفان مناسب نیستند، زیرا خلق، مظهر حق است، نه عدم یا موجود مستقل.

نقد اصطلاحات ذکورت و انوثت

کاربرد «ذکورت» و «انوثت» در مراتب الهی نیز ناسازگار است، زیرا این مفاهیم به عالم خلق تعلق دارند، چنان‌که در آیه شریفه ﴿وَخَلَقْنَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾ (ذاریات: ۴۹) با «و از هر چیز دو جفت آفریدیم، باشد که پند گیرید» آمده است. این زوجیت، به عالم مادی مربوط است و در مراتب ربوبی، حق از این نسبت‌ها منزه است.

درنگ: اصطلاحات «ذکورت» و «انوثت» به عالم خلق تعلق دارند و در مراتب ربوبی ناسازگارند، زیرا حق از این نسبت‌ها منزه است.

اصطلاحات مناسب عرفان

عرفان نظری باید از اصطلاحات دقیق و سالم مانند «مظهر»، «مظهر»، «ظهورات»، «تعینات»، «نزولات»، «جلوات»، و «تجلیات» استفاده کند. این اصطلاحات، به مثابه آینه‌هایی شفاف‌اند که رابطه حق و خلق را بدون آلودگی به مفاهیم مادی یا اعتباری نشان می‌دهند. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که عرفان باید زبان خاص خود را داشته باشد و از الفاظ خلقی یا مادی پرهیز کند.

درنگ: عرفان باید از اصطلاحات دقیق مانند «مظهر»، «ظهورات»، و «تعینات» استفاده کند تا از مفاهیم مادی یا اعتباری دوری شود.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به نقد اصطلاحات ناسازگار در عرفان اختصاص داشت. اصطلاحات «فاعل» و «قابل» یا «ذکورت» و «انوثت» در عرفان نظری دقت لازم را ندارند و باید با اصطلاحات سالم مانند «مظهر» و «ظهورات» جایگزین شوند. این نقد، بر سلامت زبانی عرفان و پرهیز از مفاهیم خلقی در مراتب ربوبی تأکید دارد.

بخش چهارم: تجلی حق و میل به ظهور

تجلی حق به نفس خویش، از اصول بنیادین عرفان نظری است. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که حق، به دلیل کمال ذاتی، میل به ظهور دارد و این تجلی، مظاهر و تعینات را پدید می‌آورد. این ظهورات، حقیقی‌اند، زیرا از ذات حق سرچشمه می‌گیرند و نه اعتباری یا خیالی.

میل به ظهور: کمال ذاتی

حق، به دلیل کمال ذاتی، تاب مستوری ندارد و میل به ظهور دارد. این میل، به مثابه جوشش چشمه‌ای است که آب زلال خود را به سوی دشت‌های وجود جاری می‌سازد. ظهورات حق، از جمله اسما و صفات، در ظرف واحدیت و تعینات متجلی می‌شوند و همگی حقیقی‌اند، زیرا از کمال ذاتی حق ناشی می‌شوند.

درنگ: حق، به دلیل کمال ذاتی، میل به ظهور دارد و این ظهورات، حقیقی‌اند، زیرا از ذات حق سرچشمه می‌گیرند.

تجلی حق به نفس خویش

تجلی حق به نفس خویش، به مثابه آینه‌ای است که ذات در آن خود را می‌نگرد. این تجلی، مظاهر و تعینات را پدید می‌آورد که نه وجود مستقل دارند و نه عدم‌اند، بلکه ظهورات حقیقی حق‌اند. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که این تجلیات، از کمالات ذاتی حق‌اند و اعتباری یا خیالی نیستند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به بررسی تجلی حق و میل به ظهور اختصاص داشت. حق، به دلیل کمال ذاتی، میل به ظهور دارد و این تجلی، مظاهر و تعینات حقیقی را پدید می‌آورد. این ظهورات، نه اعتباری‌اند و نه خیالی، بلکه جلوه‌های واقعی ذات حق‌اند.

بخش پنجم: عشق الهی و ظهورات

عالم، صحنه عشق الهی است که در آن حق، عاشق ظهورات خویش و خلق، عاشق حق است. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که این عشق، در ظرف ظهورات رخ می‌دهد و انبیا و اولیا، حتی در رنج و شهادت، در این عشق سرمست‌اند.

عشق الهی: محور رابطه حق و خلق

عشق الهی، به مثابه نغمه‌ای است که از ساز هستی برخاسته و حق و خلق را در رقصی عاشقانه پیوند می‌دهد. حق، عاشق ظهورات خویش است و خلق، در طلب وصل به حق. انبیا و اولیا، در این وادی عشق، حتی در رنج و شهادت، سرمست‌اند، چنان‌که در بیان عرفانی، «لا معبود سواک» تجلی می‌یابد.

درنگ: عالم، صحنه عشق الهی است که حق، عاشق ظهورات خویش و خلق، عاشق حق است. این عشق، در ظرف ظهورات رخ می‌دهد.

ظهورات و عشق اولیا

اولیای الهی، در پرتو معرفت و شهود، در عشق الهی غرق‌اند. این عشق، به مثابه شرابی است که بی‌خمر، دل و جان را مست می‌کند. در مقابل، اهل دنیا، به دلیل دوری از این عشق، در اضطراب و ناکامی به سر می‌برند. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که این عشق، از ذات حق سرچشمه می‌گیرد و در ظهورات متجلی می‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به تبیین عشق الهی و نقش آن در رابطه حق و خلق اختصاص داشت. عالم، صحنه عشق الهی است که حق و خلق را در وحدتی عاشقانه پیوند می‌دهد. اولیای الهی، در این عشق سرمست‌اند، در حالی که اهل دنیا در اضطراب‌اند. این عشق، در ظرف ظهورات رخ می‌دهد و از ذات حق سرچشمه می‌گیرد.

بخش ششم: حفظ مراتب و نقد خیال‌بافی

حفظ مراتب، از اصول بنیادین عرفان است. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که خلق، ظهور حق است، اما نه موجود مستقل. نفی مراتب، به زندقه می‌انجامد و عرفان را به خیال‌بافی و اعتبارات آلوده می‌کند.

حفظ مراتب: وحدت و کثرت

حفظ مراتب، به معنای اذعان به وحدت وجود و کثرت مظاهر است. خلق، ظهور حق است، اما نه موجود مستقل. این اصل، با آیه شریفه ﴿وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ﴾ (انفال: ۱۷) با «و تو [تیر] نینداختی آن‌گاه که [تیر] انداختی، بلکه خدا انداخت» همخوانی دارد. این آیه، فعل خلق را به حق نسبت می‌دهد، اما خلق را نفی نمی‌کند.

درنگ: حفظ مراتب، یعنی اذعان به وحدت وجود و کثرت مظاهر. نفی مراتب، به زندقه و انکار تکلیف و اختیار می‌انجامد.

نقد خیال‌بافی و اعتبارات

عرفان نباید به خیالات، اعتبارات، یا شرك آلوده شود. عالم، حقیقی است، نه خیالی یا اعتباری. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که نسبت دادن اعتباریت به عالم، خالق را بی‌فعل می‌کند. عالم، به مثابه آینه‌ای است که نور حق در آن منعکس می‌شود، نه توهمی که از حقیقت تهی باشد.

درنگ: عالم، حقیقی است و نه خیالی یا اعتباری. نسبت دادن اعتباریت به عالم، خالق را بی‌فعل می‌کند.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، به حفظ مراتب و نقد خیال‌بافی در عرفان اختصاص داشت. خلق، ظهور حق است، اما نه موجود مستقل. نفی مراتب، به زندقه می‌انجامد و عرفان را به خیالات آلوده می‌کند. عالم، حقیقی است و از ذات حق سرچشمه می‌گیرد.

بخش هفتم: سلام به حق و اولیا

سلام به حق و اولیا، نشانه حفظ مراتب و تجلی عشق الهی است. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که عارف می‌تواند بگوید «السلام علیک یا الله»، همان‌گونه که به انبیا و ائمه سلام می‌دهد.

سلام: تجلی عشق و تسلیم

سلام به حق، به مثابه نسیمی است که از باغ معرفت می‌وزد و دل عارف را به سوی وصل هدایت می‌کند. این سلام، مراتب را حفظ می‌کند و وحدت را در کثرت نشان می‌دهد. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که عارف می‌تواند در آغاز روز بگوید: «السلام علیک یا الله»، همان‌گونه که به رسول‌الله و ائمه سلام می‌دهد.

درنگ: سلام به حق و اولیا، نشانه حفظ مراتب و تجلی عشق الهی است که وحدت را در کثرت نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم، به تبیین سلام به حق و اولیا اختصاص داشت. این سلام، نشانه عشق و تسلیم به حق است و مراتب را حفظ می‌کند. عارف، با این سلام، وحدت را در کثرت مظهری تجربه می‌کند و به معرفت الهی نزدیک‌تر می‌شود.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتار شماره 327 مصباح الانس، به بررسی وحدت وجود، حقیقت ظهورات، و نقد اصطلاحات ناسازگار در عرفان نظری پرداخت. وحدت ذاتی حق، با کثرت مظهری سازگار است و این کثرت، ظهورات حقیقی حق‌اند، نه اعتبارات خیالی. اصطلاحات «فاعل» و «قابل» یا «ذکورت» و «انوثت» در عرفان ناسازگارند و باید با اصطلاحات دقیق مانند «مظهر» و «ظهورات» جایگزین شوند. تجلی حق به نفس خویش، مظاهر حقیقی را پدید می‌آورد و عالم، صحنه عشق الهی است که حق و خلق را در وحدتی عاشقانه پیوند می‌دهد. حفظ مراتب، از زندقه و خیال‌بافی جلوگیری می‌کند و سلام به حق و اولیا، نشانه این حفظ مراتب است. این متن، با حفظ اصالت محتوای اصلی و افزودن تحلیل‌های تفصیلی، منبعی جامع برای پژوهشگران الهیات و عرفان ارائه می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، حقایق مراتب تجلی حق به چند دسته تقسیم می‌شوند؟

2. کدام یک از موارد زیر به عنوان ظرف ثانوی در متن ذکر شده است؟

3. طبق متن، کسانی که فقط مجالی را رویت می‌کنند، در چه دسته‌ای قرار می‌گیرند؟

4. در متن، کدام مفهوم به عنوان جمع بین رویت حق و مجالی معرفی شده است؟

5. بر اساس متن، چه چیزی مانع از تحقق مفاسد در توحید محجوبان می‌شود؟

6. طبق متن، محجوبان حق را از ورای حجاب حقایق می‌بینند و آن را قبول دارند.

7. متن بیان می‌کند که فعل عبد به تنهایی می‌تواند بدون دخالت حق انجام شود.

8. بر اساس متن، کسانی که فقط حق را می‌بینند، ممکن است به کفر به مخلوقات دچار شوند.

9. متن اشاره دارد که هباء به عنوان فیض حق، چیزی جز خود حق نیست.

10. طبق متن، بحث جبر و اختیار به طور کامل در طول تاریخ حل شده است.

11. تفاوت اصلی بین محجوبان و محققان در رویت حق چیست؟

12. چرا طبق متن، نسبت دادن فعل صرفاً به عبد به عنوان شرك تلقی می‌شود؟

13. مفهوم مشاعی در متن چگونه توضیح داده شده است؟

14. چرا متن جبر و تفویض را رد می‌کند؟

15. طبق متن، چرا محجوبان به تنزیه روی می‌آورند؟

پاسخنامه

1. سه دسته

2. هباء

3. محجوبان

4. محقق

5. تنزیه

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. درست

10. نادرست

11. محجوبان حق را از ورای حجاب حقایق می‌بینند و آن را قبول دارند، اما محققان هم حق و هم مجالی را با هم رویت می‌کنند.

12. زیرا این کار مستلزم نادیده گرفتن نقش حق به عنوان فاعل اصلی است.

13. مشاعی به معنای مالکیت مشترک است که در آن هر جزء متعلق به همه است، مانند یک کلاه که به طور همزمان متعلق به دو نفر باشد.

14. زیرا جبر و تفویض هر دو استقلال را فرض می‌کنند، در حالی که حقیقت امر بین این دو است.

15. برای جلوگیری از افتادن به ورطه تشبیه و مفاسد در توحیدشان.

فوتر بهینه‌شده