در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 335

متن درس

 

تأملاتی در معرفت ذات حق

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 335)

مقدمه

تأمل در معرفت ذات الهی، یکی از عمیق‌ترین و پیچیده‌ترین مباحث عرفانی و الهیاتی است که در سنت حکمی و عرفانی اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 335، به بررسی دقیق و عمیق مراتب معرفت، جهل به ذات، و نسبت علم انسان با علم حق می‌پردازد.

بخش نخست: مراتب معرفت و محدودیت‌های آن در برابر ذات حق

جهل به ذات: سه وجه عرفانی

معرفت به ذات الهی، به دلیل اطلاق و بی‌نهایت بودن آن، همواره با محدودیت‌های وجودی انسان همراه است. در این راستا، سه وجه برای تبیین جهل به ذات ارائه شده است:

  • وجه نخست: علم به ذات بدون تعینات و مظاهر ممکن نیست، زیرا معرفت انسانی از طریق مظاهر الهی شکل می‌گیرد. همان‌گونه که آینه‌ای بدون انعکاس نور، تصویری را بازنمی‌تاباند، معرفت به ذات نیز بدون واسطه مظاهر، میسر نمی‌گردد.
  • وجه دوم: علم کامل به تمامی مکنونات و متعینات کنه ذات، به دلیل محدودیت ظرف وجودی انسان، ناممکن است. این محدودیت، مانند تلاش برای دربرگرفتن اقیانوسی بی‌کران در کوزه‌ای کوچک است.
  • وجه سوم: علم کاملین به ذات، هرچند دائمی است، اما در مقایسه با علم حق، به دلیل تقدم، دوام احاطه، و کمال انبساط الهی، ناقص است. این وجه، از نفحات عرفانی استخراج شده و بر مراتب متفاوت معرفت تأکید دارد.
درنگ: محدودیت معرفت انسانی در برابر ذات الهی، نه از نقصان ذات حق، بلکه از قیود وجودی مظهر ناشی می‌شود. معرفت به ذات، تنها از طریق مظاهر ممکن است، اما هیچ‌گاه به تمامی کنه ذات احاطه نمی‌یابد.

تفاوت کاملین و غیرکاملین در احاطه معرفتی

تفاوت میان کاملین و غیرکاملین در معرفت، در اصل وجود یا فقدان احاطه به ذات نیست، بلکه در دوام احاطه، تقدم، و کمال انبساط نهفته است. غیرکاملین، به دلیل انقطاع در معرفت، از احاطه به ذات محرومند، درحالی‌که کاملین، با دوام احاطه، به مرتبه‌ای والاتر از معرفت دست می‌یابند. بااین‌حال، حتی علم کاملین نیز در برابر علم حق، به دلیل تقدم و اطلاق الهی، ناقص است. این تمایز، مانند تفاوت میان ستاره‌ای که در شب می‌درخشد و خورشیدی است که با نور بی‌پایان خود، همه‌چیز را روشن می‌کند.

تقدم علم حق بر علم کاملین

علم حق، به دلیل ازلیت، ابدیت، و کمال انبساط، بر علم کاملین تقدم دارد. هرچند کاملین به مرتبه احدیت دست یابند و مظهر آن شوند، محدودیت مظهریت، مانع از برابری علم ایشان با علم الهی می‌شود. این تقدم، مانند پیشی‌گرفتن سرچشمه جوشان از جویباری است که از آن سرچشمه می‌گیرد؛ جویبار هرچند زلال، هیچ‌گاه به عظمت سرچشمه نمی‌رسد.

نقد مشابهت علم کاملین با علم حق

ادعای مشابهت کامل علم کاملین با علم حق، جز در بعد تقدم، مورد نقد قرار گرفته است. این ادعا، به دلیل محدودیت ذاتی مظهر، ناکافی و حتی نامناسب است. کاملین، هرچند مظهر احدیت باشند، در برابر علم مطلق الهی ناقص‌اند. این نقد، بر اصل وحدت وجود تأکید دارد؛ مظهر، مانند سایه‌ای است که هرچند به نور وابسته است، نمی‌تواند با خود نور برابر شود.

درنگ: علم کاملین، هرچند به مرتبه احدیت می‌رسد، به دلیل محدودیت مظهریت، از علم مطلق الهی عقب‌تر است. این تمایز، بر اصل وحدت وجود و محدودیت ذاتی مخلوق تأکید دارد.

تأمل در آیه کریمه

قرآن کریم در آیه ۸۵ سوره اسراء می‌فرماید:
وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا

(: «و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است.»)

این آیه، با صراحت، محدودیت علم بشری در برابر علم مطلق الهی را تبیین می‌کند. قلت علم بشری، مانند قطره‌ای در برابر اقیانوس بی‌کران الهی است که هرگز نمی‌تواند تمامی آن را دربر گیرد.

بخش دوم: مراتب علم در عالم خارج

سلسله‌مراتب وجودی و معرفتی

مراتب علم در عالم خارج، به ترتیب زیر تبیین شده است:

  • عقل اول: این مرتبه، محاکی تعین اول (اعیان ثابته) در علم الهی است، اما نه عین آن، بلکه تنها بازتابی از آن. عقل اول، مانند آینه‌ای است که تصویر حقیقت را منعکس می‌کند، اما خود حقیقت نیست.
  • نفس کلی (لوح محفوظ): این مرتبه، محاکی عقل اول است و با قید و انفعال بیشتری همراه است. لوح محفوظ، مانند صفحه‌ای است که نقش‌های عقل اول بر آن نگاشته شده، اما با فاصله‌ای از اصل.
  • علم انسان: پایین‌ترین مرتبه، که با سه قید (تعین دوم، نفس کلی، و ارتسام در لوح) محدود شده است. علم انسان، مانند نوری است که پس از عبور از چندین پرده، کم‌فروغ و محصور می‌شود.
درنگ: مراتب علم در عالم خارج، سلسله‌مراتبی از نزدیکی به حقیقت الهی را نشان می‌دهند. هرچه مرتبه پایین‌تر، قیود و انفعالات افزون‌تر و علم محدودتر می‌شود.

معیار کمال علم

کمال علم به دو عامل وابسته است: قرب به حق و قلت وسائط. هرچه قرب به مبدأ وجودی بیشتر و واسطه‌ها کمتر باشد، علم کامل‌تر و روشن‌تر است. در مقابل، افزایش فاصله و کثرت وسائط، علم را ناقص‌تر و خفی‌تر می‌کند. این معیار، مانند فاصله میان قله‌ای رفیع و دامنه‌های آن است؛ هرچه به قله نزدیک‌تر، منظره روشن‌تر و وسیع‌تر.

تمایز لا لحاظ و عدم لحاظ مظاهر

تمایز میان «لا لحاظ مظاهر» (عدم توجه به مظاهر) و «عدم لحاظ مظاهر» (فقدان مظاهر) از نکات کلیدی است. لا لحاظ مظاهر، امکان وصول به ذات را فراهم می‌کند، اما عدم لحاظ مظاهر، معرفت را ناممکن می‌سازد، زیرا مظاهر، واسطه‌های ضروری معرفت‌اند. این تمایز، مانند تفاوت میان نگریستن به خورشید از پشت ابر و انکار وجود ابر است؛ اولی امکان دیدن نور را می‌دهد، اما دومی راه را بر معرفت می‌بندد.

مانع معرفت: مظهر یا ذات؟

ذات حق، مقتضی معرفت است و هیچ مانعی برای وصول به آن ندارد. مانع اصلی، در ظرف مظهر (انسان) است که به دلیل محدودیت ذاتی و قیود وجودی، از ادراک کامل کنه ذات عاجز است. این محدودیت، مانند ظرفی تنگ است که نمی‌تواند تمامی دریای بی‌کران را در خود جای دهد، اما با سلوک عرفانی، می‌توان قیود را کاهش داد و به قرب الهی نزدیک‌تر شد.

بخش سوم: نقدهای عرفانی و تبیین مقام کاملین

نقد خلط مقام معصوم و غیرمعصوم

خلط مقام معصومین با غیرمعصومین، از خطاهای معرفتی است که مورد نقد قرار گرفته است. فاصله میان معصوم و غیرمعصوم، مانند فاصله میان آسمان و زمین است؛ معصومین، به دلیل مظهریت کامل، در مرتبه‌ای فراتر از غیرمعصومین قرار دارند، اما همچنان در برابر حق، محدود به مظهریت‌اند. این نقد، با تمثیل طنزآمیزی از فردی که دیواری دو متری را نمی‌تواند بالا رود، اما از رفتن به آسمان سخن می‌گوید، تبیین شده است.

درنگ: خلط مقام معصومین با غیرمعصومین، ناشی از نادانی نسبت به مراتب وجودی است. معصومین، مظاهر کامل الهی‌اند، اما همچنان در برابر ذات حق، محدود به مظهریت‌اند.

نیاز اولیا به حق

نیاز اولیا و کاملین به حق، به دلیل درک عمیق‌تر ایشان از حقیقت، بیش از نیاز عوام است. این نیاز، مانند تشنگی عاشقی است که هرچه به معشوق نزدیک‌تر می‌شود، عطشش فزونی می‌یابد. اولیا، به دلیل معرفت عمیق، فقر وجودی خود را در برابر غنای الهی بهتر درمی‌یابند.

نقش مظهر در معرفت

کاملین، با خلاصی از صفات و نقش‌ها و استقرار در نقطه عظمی، به مرآتی برای حق و خلق تبدیل می‌شوند که همه معلومات در آن متعین می‌گردد. این مقام، مانند آینه‌ای صیقلی است که تمامی تجلیات الهی را منعکس می‌کند، اما همچنان از علم مطلق الهی عقب‌تر است.

نقد ساده‌انگاری در معرفت الهی

ساده‌انگاری در نسبت‌دادن علم کاملین به علم حق، مورد نقد جدی قرار گرفته است. علم مطلق، منحصر به ذات حق است و هیچ مظهری، هرچند کامل، نمی‌تواند با آن برابری کند. این نقد، با تمثیل تور و ماهی تبیین شده است؛ خداوند ماهی (معرفت محدود) عطا می‌کند، اما تور (علم مطلق) را تنها نزد خود نگه می‌دارد.

درنگ: علم مطلق الهی، منحصر به ذات حق است و هیچ مظهری، حتی کاملین، نمی‌توانند با آن برابری کنند. این انحصار، بر اطلاق و بی‌نهایت بودن علم حق دلالت دارد.

مثال فرعون: ضعف مخلوق در برابر حق

داستان فرعون، نمونه‌ای از ضعف ذاتی مخلوق در برابر قدرت الهی است. فرعون، با وجود عظمت ظاهری، در برابر حق ناتوان بود و در نهایت به ناچیز بودن خود اعتراف کرد. این مثال، مانند حکایت پادشاهی است که با همه جلال ظاهری، در برابر طوفان الهی چون برگ خزانی فرو می‌ریزد.

نقش سلوک در رفع قیود

وصول به ذات، با رفع قیود مظهری و لا لحاظ مظاهر ممکن است، اما اکناه کنه ذات برای مظهر ممتنع است. سلوک عرفانی، مانند صیقل‌دادن آینه‌ای غبارگرفته است که با هر گام، شفافیت بیشتری می‌یابد، اما هیچ‌گاه به تمامی نور خورشید را در خود جای نمی‌دهد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تبیین مراتب معرفت و محدودیت‌های آن در برابر ذات حق، بر تمایز میان علم کاملین و غیرکاملین، تقدم علم حق، و نقش مظاهر در معرفت تأکید کرد. نقد ساده‌انگاری در نسبت‌دادن علم کاملین به علم حق و تأکید بر سلوک عرفانی، از مهم‌ترین محورهای این بحث است. آیه کریمه وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (اسراء: ۸۵) محدودیت معرفت بشری را تأیید می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، وجه ثالث در مقایسه با دو وجه قبلی چه ویژگی‌ای دارد؟

2. وجه رابع در متن به چه چیزی اشاره دارد؟

3. طبق متن، چرا وجه رابع 'ادق' توصیف شده است؟

4. کدام یک از موارد زیر در متن به عنوان 'امهات صفات الوهیه' ذکر شده است؟

5. بر اساس متن، وحدت اطلاقیه چیست؟

6. طبق متن، وحدت اطلاقیه با کثرت تقابلی منافات دارد.

7. متن بیان می‌کند که حق در هیچ وعایی مظهر نمی‌شود، بلکه مظهر دارد.

8. بر اساس متن، تميز حقى همان تميزهاى خلقى مانند حسى، خيالى و مثالى است.

9. متن اشاره دارد که تمام تعینات، ظهورات یک واحد هستند.

10. طبق متن، وحدت حقى همان وحدت عددى، جنسى یا نوعى است.

11. تفاوت اصلی بین وجه ثالث و وجه رابع در متن درسگفتار چیست؟

12. چرا طبق متن، وحدت اطلاقیه با وحدت عددی متفاوت است؟

13. منظور از 'تميز غير ما عقل' در متن چیست؟

14. طبق متن، چرا حق را نمی‌توان در چیزی محصور کرد؟

15. منظور از 'بل کان بالذات سيدآ و بالفعل و الحال عبدا' در متن چیست؟

پاسخنامه

1. کامل‌تر است زیرا شامل ارتباط وحدت و کثرت می‌شود

2. احدیت و تعین اول

3. زیرا احدیت در آن استهلاک و استجنای تعینات را دارد

4. عالم و قادر

5. وحدتی که با تمام تعینات و کثرات همراه است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. وجه ثالث به ارتباط وحدت و کثرت در واحدیت اشاره دارد، در حالی که وجه رابع به احدیت و استجنای تعینات در ذات مربوط است.

12. زیرا وحدت اطلاقیه با تمام تعینات و کثرات همراه است و مقید نیست، برخلاف وحدت عددی که محدود است.

13. تميزی است که به ذات حق مربوط است و از تميزهای خلقی مانند حسى، خيالى و مثالى متمایز است.

14. زیرا حق مطلق است و خلق ظهورات او هستند، نه چیزی جدا از او.

15. به ذات، حق است و سید، اما در فعل و حال، عبد و تابع است.

فوتر بهینه‌شده